امروز اتفاقاً به مطلبی در بین یاداداشتهای قدیمیم برخوردم که فکر کردم طرحش بی مناسبت نباشد، چون به نظر میاید که این روزها بساط دروغپردازی مختصری گرمتر از معمول شده است، سیزده بدر هم که هست. گفتم برای خوانندگان خانه نشین، مختصری تفریح فکری فراهم میکنم و کلاس آموزشی از راه دور، برای اینکه حواسشان را بیشتر جمع کنند.
همۀ ما در زندگی با دروغ سر و کار داریم، ولی در این مورد گرفتار نوعی ساده بینی هم هستیم. تصویرمان از دروغ این است که کسی بیاید و امری خلاف حقیقت به ما عرضه نماید. بسیار خوب، درست است، ولی این فقط بسیط ترین نوع دروغ را شامل میگردد. دروغگویی قرنهاست که از این حد ابتدایی که به درد نصیحت به کودکان میخورد، فراتر رفته است. کتابهای اخلاق همیشه از خبث طینت نابکاران عقب است، همانطور که پلیس از تکنیکهای دزدان.
دروغ دوسره، یکی از انواع بهینه شدۀ دروغ است. ابتدایی ترین تعریفش، این است که دو طرف مروج آن، در موضع مخالف یکدیگر قرار گرفته باشند و بدون تبانی با هم، منافع خود را در ترویج دروغی واحد بجویند. البته داستان در اصل کمی پیچیده تر است، چون نوع ارتباط کنشهای اینها با هم، هر شکلی نمیتواند بگیرد. شروط کار را میشمرم: در این کار نباید سود یکی مانع بر سود بردن دیگری تأثیر منفی بگذارد، وگرنه مکانیسم از کار میافتد؛ باید هر دو طرف بتوانند سودی را که از این کار میجویند، بدون مانع افزایش دهند؛ سود بردن هیچکدام نباید بتواند از سوی دیگری مختل یا متوقف بشود؛ باید کوشش هر یک، همزمان به هر دو سود برساند؛ و در آخر باید هرکدام بتوانند از دروغ واحد، تفسیری مطابق نظر خود عرضه کنند و ساز خودشان را بزنند که بتواند استفادۀ خودشان را ببرند.
تا اینجا حرف به نظر قدری انتزاعی میاید، شاید هم باشد، ولی با یکی دو مثال، ملموس خواهد شد.
اولیش مربوط است به قدرت فوق العادۀ حزب توده در دوران مصدق. این دروغ را، از یک طرف آمریکا و انگلیس و دربار و خلاصه همانهایی که بعد کودتاچی شدند، از همان روز نخست در همه جا ترویج کرده اند و از سوی دیگر، حزب توده که به هر صورت در جبهۀ مخالف قرار داشت و به نوبۀ خود قربانی کودتا شد. انگیزۀ طرف اول روشن بود: میخواست مصدق را ضعیف و جاده صاف کن کمونیسم نشان بدهد که دروغ بود. چون مصدق نه با توده ائتلافی داشت، نه همراهی و همفکری و نه حتی منفعت مشترکی. ولی همین دروغ را توده ای ها با کمال میل به ریش گرفتند و از همان سالها در بارۀ قدرت خود در دوران مصدق، لافهایی زده اند که تا به امروز ادامه داشته است. در صورتی که در انتخابات مجلس هفده که دستشان هم باز بود، نتوانستند حتی یک نماینده و حتی از پایتخت که در آن بیشترین طرفدار را داشتند، وارد مجلس کنند. در برابر نهضت ملی، از تظاهرات و شلوغ بازی گذشته، کاری از دستشان برنمیامد.
مثال دیگری هم میزنم که خوانندگان فکر نکنند داستان فقط مصرف داخلی دارد.
مورد مثال جهانی و البته مهم دیگر، مربوط است به دوران جنگ سرد و رقابت اتمی شوروی و آمریکا. سلاح اتمی سلاحی بود که باید از راه هوا به هدف میرسید و نیروی هوایی را در همه جا، در مرتبۀ استراتژیک نخست قرار میداد. ایالات متحده، از بابت صنعت هوانوردی در جهان مقام اول را داشت و با فاصلۀ زیاد از اتحاد شوروی جلو بود ـ تقدمی که به مرور کم شد البته. ولی در مرحلۀ اول جنگ سرد، شوروی بیشترین سرمایه گذاری را روی صنعت موشکی خود کرد که یکی از ثمرات جنبی اش برداشتن اولین گامها در رقابت فضایی بود. موضع شوروی این بود که اگر شما طیاره دارید، ما هم موشک داریم و اگر خطایی بکنید باران موشکهای اتمی بر سرتان خواهد بارید. نکته اینجا بود که شوروی دوران خروشچف بسیار کمتر از آنکه ادعا میکرد، امکانات موشکی داشت و نکتۀ جالبتر اینکه آمریکا هم به یمن جاسوس هوایی، کمابیش اینرا میدانست، ولی در بزرگنمایی قدرت موشکی شوروی، کمتر از حریف خود زحمت نمیکشید. یکی به این ترتیب بر اعتبار خود میافزود و دیگر فرصت می یافت تا هر چه بیشتر بر لزوم مقابله با طرف مقابل و اختصاص منابع هر چه وسیعتر به تولید تسلیحات، تأکید نماید و سیاست یا با ما، یا با آنهای خود را توجیه کند. به هر صورت، هر دو، بار خودشان را میبستند. مثالی از همزیستی مسالمت آمیز، قبل از اینکه چنین اسمی رویش بگذارند.
برای مثال سوم هم بازمیگردم به کشور خودمان. یکی دروغهای دوسره ای که از دورۀ جنبش سبز در همه جا رواج گرفت، این شعار «نه غزه، نه لبنان…» بود که از خارج و با قصد روشن و معین و از طریق رسانه های بزرگ به داخل القأ شد. جالب اینکه دستگاه های تبلیغاتی جمهوری اسلامی هم، همین شعار را بل گرفتند و با سخن پراکنی در مورد بلند شدنش در این و آن تظاهرات، شروع کردند به تبلیغ در این باره که تظاهر کنندگان مخالف رژیم، در خدمت امپریالیسم و صهیونیسم و خلاصه این قبیل چیز ها هستند. در اینکه خود شعار از دهان کسی در ایران درآمد یا نه و در چه مقیاس، جای تردید جدی هست. چون همان دستگاه هایی که تلقینش کردند، در این مورد خبررسانی کردند، ولی در اینکه همینها با تبلیغ طرف مقابل همراهی شدند، شکی نیست.
مردم ایران که حتی در برابر دروغهای کلاسیک ـ حتی از نوع شاخدارش ـ ضعف نشان میدهند، معمولاً در برابر این دروغهای طباطبایی بی دفاعند. دلیلش این است که همه، کمابیش عادت دارند تا اجماع را نشانۀ صحت مدعا بشمرند که نیست و وقتی همسخنی در دو قطب مخالف هم دیده بشود، راحت تر قانع میشوند. به هر صورت، تبلیغات دروغ از ویروس کرونا کشنده تر است، سیلش هم که به سوی ایران روان است. عرض آخرم این است که وقتی که صرف تدقیق در روشهای دروغزنی بشود، هدر نرفته است. فراغت هم که فراوان دارید، به داد خودتان برسید، تفریحی هم میکنید
۳۱ مارس ۲۰۲۰، ۱۳ فروردین ۱۳۹۹
این مقاله برای سایت نوشته شده و نقل آن با ذکر مأخذ آزاد است
(iranliberal.com) .