کار، کار انگلیسی هاست (3)– نویسنده : jack straw جک استراو برگردان : کیومرث صابغی
فصل دوم- همیشه کار انگلیس ها است
کار ، کار انگلیسی هاست
” از بزرگترین اشتباهات اعتماد کردن به بریتانیا ی شیطان است ” – آیت الله خامنه ای , ۳ ژوئن سال ۲۰۱۶ میلادی
تظاهرات بسیجی ها علیه حضور من در ایران برای توضیح “دشمنی” انگلستان تنها مورد نبود. مشکوک بودن ایرانی ها به انگلیسی ها با بافت جامعه شان در هم تنیده شده است . و این شک بی علت هم نیست . این بی اعتمادی از تجربه ی بدخیم نقش انگلیس در تمامی دوران قرن ۱۹ ام و بخشی از قرن۲۰ ام انگیزه می شود. در میان دیپلمات های انگلیسی یک طنز قدیمی معمول است که میگوید ایران تنها کشور در جهان است که معتقد است که هنوز انگلیس قدرت جهانی است. این گفته برای ایرانی ها یک جوک نیست .
برای عناصر محافظه کار درون رژیم، وقتی که با محدودیت ها ی ناشی از اشکالی از بدی رفتار جمهوری اسلامی با دنیای بیرون خود رو به رو می شوند دیگران را ، به خصوص انگلیس را ، ملامت کنند. بدینگونه بود که آنان عناصر اجنبی و بخصوص انگلیسی ها را عامل شورش در تظاهرات خیابانی ماه های دسامبر سال ۲۰۱۷ و ژانویه سال ۲۰۱۸ اعلام کردند و زمانی که در ماه فوریه سال ۲۰۱۶ نتیجه انتخابات پارلمانی ” غلط ” از آب در آمد و پیروزی حاصل اصلاح طلبان طرفدارا حسن روحانی شد ، آیت الله صادق لاریجانی وزیر عدلیه وقت گلایه کرد که میانه رو ها به کمک مطبوعات آمریکایی انگلیسی ” لیستی انگلیسی ” از کاندیدا های مورد نظر خودشان را به پیروزی رساندند .
این که کسی که دارای مقامی شامخ مثل آیت الله لاریجانی- که از خانواده ای معتبر و قدرتمند و با آشنایی کامل به زبان انگلیسی است به این نتیجه عجیب و غریب برسد که این عوامل انگلیسی بودند که زمینه های نا رضایتی را فراهم کردند و در انتخابات تاثیر گذاردند دیگر از بقیه چه انتظاری میتوان داشت . این باور که ما به مثابه نفوذی و عوامل مشکوک تاثیر گذار بر زندگی و اتفاقاتی که در ایران رخ میدهد می باشیم ریشه ای عمیق در طرز تفکر ایرانی ها دارد و فقط شاهدی مصرفی در خدمت ادعا های محافظه کاران و سران رژیم نیست ، بلکه حقیقتی برای اکثر ایرانیان است . این اضطراب انگلیسی به دوران سلطنت آخرین شاه هم برمی گردد . چنانکه خواهیم دید انگلیس و آمریکا در سال ۱۹۵۳ میلادی طرح کودتائی را علیه دکتر مصدق نخست وزیر منتخب زمینه چینی کردند . قرار بر این بود که شاه به تخت پادشاهی برگردد و با خواست آزادی مردم حکومت کند . لکن وی دچار آنچنان تشویش روانی شده بود که تصور می کرد ” دستان نا مرئی ” انگلیس طرح های دیگری برای وی در دست دارد .
چند سال پیش ، زمان ریاست جمهوری احمدی نژاد , یک محقق انگلیسی آشنا به زبان فارسی از فرودگاه به تهران سوار یک تاکسی می شود. در حین راه راننده به وی می گوید ما می دانیم که این خانم مارگارت تاچر بود که شاه را برکنار کرد و آیت الله ها را سر کار آورد . الان دیگر ما از ملا ها به تنگ آمده ایم ، ممکن است از آقای بران ،نخست وزیر انگلیس، تقاضا کنید که شر ملا ها را از سر ما کم کند . ملامت کردن انگلستان در هر مورد ( که همیشه با لفظ انگلیس به کار برده میشود ) و در کنارش و همزمان استفاده از صفت تفضیلی قدرت ورای انسانی و خارق العاده برای آن در کتاب دائی جان ناپلئون نوشته ایرج پزشک زاد به شکلی فوق العاده جذاب به طنز کشیده شد . داستان کتاب داستان مردی است حقیر و مشوش که در نتیجه عدم موفقیت در زندگی دچار افسردگی شده است و خود را در قالب زنده ناپلئون می بیند و تصور می کند انگلیس قصد نابودی وی را دارد . کتاب شرح می دهد که چنین برنامه ای وجود ندارد و که دائی جان ناپلئون کوچکتر از آنست که چنین توطیه ای علیه وی بکار آید . حوادث کتاب در سال های ۴۰ میلادی اتفاق افتاده است . در این سال ها – ۱۹۴۱ – شوروی و انگلستان به ایران وارد شدند و مشترکا تا سال ۱۹۴۶ ایران را اشغال کردند . در واقع این ما بودیم که در این دوره در ایران حکومت می کردیم و تعدادی از امیران و بزرگان کشور را به تصور اینکه آنان طرفدار نازی های آلمان هستند به زندان افکندیم . به این ترتیب تشویش دائی جان ناپلئون زیاد هم بی رویه نبود . اگر از سا کنان لندن بپرسید سفارت خانه آلمان ، فرانسه و یا آمریکا کجاست ، شاید تعداد کمی محل آنها را بدانند در تهران همه میدانند سفارت انگلیس کجا واقع است . سفارت خانه در تهران به وسعت ۱۲ هکتار است و محل مسکونی سفارتیان در قلهک – شمال تهران – چهار برابر آن وسعت دارد .این مساحت ها در عین حال ، برای ایرانیان نشان نمایش قدرتی است که انگلستان سعی کرده است تا زمان انقلاب جمهوری اسلامی در سال ۱۹۷۹ و حتی تا کنون برای اعمال نفوذ در ایران به کار گیرد .
اصطلاح های عامیانه ای در میان مردم رواج دارد که می گوید ” همیشه پشت پرده یک انگلیسی هست ” ، ” انگلیسی ها با پنبه سر میبرند ” ، که به نوعی بیان مهارت ما در روابط دیپلماتیکی است ، و یا ” کار کار انگیسی هاست ” که تیتر این کتاب است. کوشش من در این کتاب ارائه نکاتی است که خواننده را با ایران و نقش انگلستان در این کشور آشنا کند ، لکن این آشنایی نیاز به بررسی و فهم سه بعد ماهیت ایران مدرن دارد :
بعد اول – ترکیب چند قومیتی ایران است . فارسی زبانان این کشور فقط دو سوم جمعیت این کشور را تشکیل میدهند . به طور تقریب یک شیشم آذری زبان مباشند که ریشه زبانی ترکی دارند ( آیت الله خامنه ای آذری زبان است ) . یک دهم کرد هستند که در شمال غربی این کشور زندگی می کنند . در غرب و جنوب غربی اقلیت عرب و بلوچ ها در همسایگی پاکستان قرار دارند . نود در صد جمعیت شیعه، هشت در صد سنی و باقی مسیحی ،بهائی ، کلیمی و یا زرتشتی می باشند .
بعد دوم – قدمت تمدن ایران است که بیان ناسیونالیسم فاخر و وارسته ایرانی است .
بعد سوم – و مهم ترین آنها تاثیر و کارکردی است که شیعه گری بر روی هویت و سیاست بازی های ایران گذاشته است .
هنری کسینجر وزیر خارجه اسبق کشور آمریکا معتقد است که ایران باید تصمیم بگیرد که “یک ملت است یا یک علت ” . این قضاوت برخوردی قابل تعمق است به خصوص از جانب سیاستمداری سر شناس و با تجربه مثل وی ،چرا که فی الواقع آنچه که آمریکا را تبدیل به کشوری چنین قدرتمند کرد همان علت ها و آمالی بودند که بنیان گذاران این کشور سنگ بنای این کشور را بر آن ریختند و تا به امروز هم در اعتقادات مردم این کشور تنیده شده است . برای ایران، کار تمایز ملت و علت کاری بس عبث است. من در فصل آخر کتاب استدلال می کنم که ایران اگر خواهان احترام بین المللی است ( و بی شک روا هم دارد ) می بایستی نورم ها و قراردادهای رایج بین المللی را بپذیرد. از سوئی دیگر، برای فهم چرائی های ایران باید به توان فرهنگی و ایدئولوژ یکی علت که چنان ریشه عمیقی در بطن جامعه دارد پی برد . این علت علی رغم آنکه ایرانی ها در عادات روزانه شان سکولار عمل می کنند حضور دارد . ایران مثل بقیه کشور ها نیست: ایران ایران است. داستان کتاب من با یکی از قدرتمند ترن رهبران دنیا ، سیروس کبیر اغاز می شود .
ادامه دارد
برای خواندن بخش اول
برای خواندن بخش دوم