Home هنر و ادبیات آرشیو هنر و ادبیات اندر آداب حفظ عفت عمومی-غ.داوود

اندر آداب حفظ عفت عمومی-غ.داوود

بر ارباب معرفت پوشیده نیست كه تشكیلات «عفت عمومی» تابعی از متغیر تقسیمات كشوری است. بدین ترتیب كه هر شهر یا دهی برای خود یك «عفت عمومی» دارد. مجموعه‌ی عفت‌های عمومی در شهر‌ها و دهات یك ایالت، عفت عمومی استان را تشكیل می‌دهند و عفت‌های عمومی استان‌ها نیز به نوبه‌ی خود عفت عمومی كشوری را بوجود می‌آورند. طبعاً همانطور كه مثلاً نماینده‌ی ابرقو در مجلس در عین‌حال نماینده‌ی تمام كشور نیز هست، عفت عمومی ابرقو نیز عفت عمومی مملكت محسوب می‌شود. اما در عمل این موضوع بستگی دارد به میزان شهرت عفت عمومی هر شهر در زمان‌های مختلف.

مثلاً در روزنامه می‌خوانیم كه آدم پر حوصله‌ای در دزفول عفت عمومی را جریحه‌دار كرده است. حال اگر این جراحت از جمله جراحات سطحی باشد فقط عفت عمومی دزفول جریحه‌دار شده است؛ اما اگر جراحتِ وارده شدید باشد در واقع عفت عمومی خوزستان مجروح شده است، و همینطور این جراحت بسته به عمقِ خود وسعت پیدا می‌كند تا می‌شود عفت عمومی كشوری. البته عفت عمومی دارالخلافه، به علت وجود جرائد كثیرالانتشار، از این قاعده مستثنی است و ایشان چه جراحتشان سطحی باشد چه عمقی در هر حال عفت عمومی كشوری هستند. راقم این سطور به جهت اینكه ده پانزده سال است در پایتخت زندگی می‌كند، طبعاً مطالبش درباره‌ی تهران است.

طریقه‌ی جریحه‌دار كردن عفت عمومی بستگی دارد به وضع طبقاتی مجروح كنندگان و بعضی شرایط فصلی و جغرافیایی.

فی‌المثل در شمال شهر اغلب عفت عمومی را به توسط اتومبیل شخصی جریحه‌دار می‌كنند، و در جنوب معمولاً جراحی به كمك تاكسی و احیاناً درشكه صورت می‌گیرد. آدم‌های بینوای شجاعی هم هستند كه با دست خالی و پای پیاده به جنگ عفت عمومی می‌روند و بحث ما هم درباره‌ی همین دلاوران است. البته اینكه چرا عفت عمومی در اثر این جراحات روز افزون جان نمی‌سپارد و نیز این مسأله كه چرا با این همه تجربه باز اجازه می‌دهد كه هر رهگذر خوش اشتهایی بدن مجروحش را شمع آجین كند، محتاج بحث و مطالعه‌ی دیگری است كه چون جنبه‌ی فنی دارد از آن صرفنظر می‌كنیم.

به هر صورت این فقیر و بسیاری دیگر از آدم‌های سر به راه با آنكه هرگز نظر سوئی به عفت عمومی نداشته‌ایم، از این رهگذر ناراحتی زیادی كشیده‌ایم؛ خلاصه اینكه دیگران مجروح كرده‌اند، تاوانش را ما داده‌ایم.

این قضیه به طریق مختلفی اتفاق می‌افتد كه نمونه‌اش را برایتان نقل می‌كنم.

این بنده همراه دو سه نفر از رفقا در حدود ساعت هشت بهد از ظهر در خیابان قدم می‌زنیم. موضوع بحث طبعاً مربوط است به اینكه مثلاً در قضیه‌ی اختلاف كوبا و آمریكا كدام یك تندتر رفته‌اند و اكنون كه كار به اینجا كشیده رفقای مستقل از دو بلوك چه بایدشان كرد. معلوم است كه عقاید مختلف است و ناچار بحث در می‌گیرد. پس از مدتی مباحثه‌ی پر شور یكی از رفقا متوجه می‌شود كه قضیه‌ی كوبا خیلی مهم است و آنقدر مهم كه رفقا باید دیرتر به خانه روند تا همین امشب بحث به نتیجه برسد. رفقا كه در مسایل سیاسی تجربه دارند متوجه می‌شوندك باید یه كافه بروند و بطری را قاضی كنند. مطابق معمول مسأله‌ی كسر بودجه به میان می‌آید و چیزی نمانده كه هر كس به خانه‌اش برود. ولی، بازهم مطابق معمول، یكی از رفقا ناگهان در یكی از جیب‌هایش مقداری وجه نقد كشف می‌كند و بر حسب تصادف، و البته بر سبیل استمرار، مقدار این پول ردست برابر است با مقدار كسری بودجه. طبعاً این رفیق فداكار توضیح می‌دهد كه این پول را برای تعمیر ساعتش قرض كرده و رفقا اخلاقاً موظفند كه فردا آن را پس بدهند. حرفی نیست، همه موافقند و چند دقیقه بعد دور میز در كافه‌ای نشسته‌اند. كارشناس مسایل دریای كارائیب كه قیمت شكر را رد كوبا مثل شماره‌ی شناسنامه‌اش از حفظ است بر سر انتخاب كالباس یا سوسیس درمانده؛ و متخصص اختلاف اعراب و اسرائیل نیز مشغول محاسبه‌ی در صد الكل «مخصوص»های رنگارنگ است… معلوم است كه اگر موضوع معطلی گارسون در بین نبود بر سر این انتخابات بحث پر شوری در می‌گرفت.

نیم ساعت بعد بطری خالی شده است و تصدق می‌فرمایید كه مسأله‌ی مشكلی مانند مناسبات كوبا و ایالات متحده با یك بطری حل نمی‌شود. ناچار بطری دوم را دراز می‌كنند. كارشناس مسایل دریای كارائیب كه نزدیك ربع ساعت است با حرارت درباره‌ی مزارع نیشكر داد سخن می‌دهد ناكهان صحبتش جنبه‌ی شاعرانه پیدا می‌كند و معلوم نیست به چه دلیل بحث را به موسیقی و رقص امریكا ی لاتین می‌كشاند. ولی لحظه‌ای بعد علت تغییر لحن ایشان معلوم می‌شود: یك عدد عفت عمومی وارد كافه شده است.

می‌دانید كه در كافه‌های این ولایت عفت عمومی را رو به دیوار می‌نشانند، ولی این بار به علل فنی این كار ممكن نشده و عفت عمومی مثل آدمیزاد رویش به جمعیت است. محافظ او آدم گردن كلفتی است كه با پررویی در چشم همه نگاه می‌كند تا اثر ورود خود و عفتش را بدرستی ارزیابی كند. از قیافه‌اش معلوم است كه ساعتی پیش از كلاس اكابر بر گشته و هر حركت یا نگاه مشكوكی ممكن است ناموس او را به خطر اندازد و پیدا است ناموسی كه شبی لااقل یك بار به خاطر آن دعوایی راه نیفتد به مفت هم نمی‌ارزد. از این لحظه بحث سیاسی تق و لق می‌شود و صحبت فیلم و موسیقی و این جور چیزها به میان می‌آید. در مدت پنج دقیقه در حدود بیست نفر مرد محترمی كه در كافه نشسته‌اند همگی كشف می‌كنند كه جایشان ناراحت است و به آهستگی جهت صندلی‌های خود را تغییر می‌دهند. محافظ عفت عمومی با غضب بع این تحولات پی‌در‌پی نگاه می‌كند و جنبه‌های ناموسی آن را بفراست در‌می‌یابد.

نیم ساعت بعد شاگرد كلاس اكابر آخرین استكانش را بالا می‌اندازد و عفت عمومی ته‌مانده‌ی لیوانش را سر می‌كشد (توضیح اینكه عفت عمومی معمولاً آبجو می‌خورد). و درست در همین لحظه است كه صاعقه فرود می‌آید: ناسزایی و عربده‌ای و لگدی و دو دقیقه بعد پاسبانی و تحقیقاتی و پرونده‌ای. و ملاحظه می‌فرمایید كه به چه سادگی عفت عمومی جریحه‌دار می‌شود. خوشبختانه دعوا به ما مربوط بیست و قربانی حادثه، فلك‌زده‌ی سر به زیری است كه عملیات ضد ناموسی به قیافه‌اش نمی‌آید. چند دقیقه بعد از كافه بیرون می‌رویم ولی این قضیه رفقا را از دل و دماغ انداخته و دیگر حوصله‌ی بحث كردن ندارند، ناچار بدگویی از زمین و آسمان شروع می‌شود و متخصص مسایل حوزه‌ی كارائیب به این نتیجه می‌رسد كه فیدل‌كاسترو و رفقا فقط برای این انقلاب راه انداخته‌اند تا بهانه‌ای پیدا كنند و از مشقت تراشیدن ریش خلاص شوند.

ساعت نزدیك دوازده است. به فاصله‌های مختلف مقادیری عفت خیلی عمومی در گوشه و كنار خیابان منتظر جریحه‌دار شدن هستند. آن طرف خیابان سه اتومبیل پشت سر هم ایستاده‌اند و بوق مقطع ناموسی می‌زنند و عفت عمومی نمی‌داند كدام یك را انتخاب كند. اتومبیل دیگری سر می‌رسد و یك سنگین وزن را پیاده می‌كند، واضح و مبرهن است كه در این لحظه اكروباسی اتومبیل‌ها برای به‌دست آوردن هشتاد كیلو بار اضافی شروع می‌شود.

كم‌كم رفقا از هم خداحافظی می‌كنند و هر كس به طرف خانه‌اش می‌رود. خیابان تاریك و خلوت است. چند دقیقه‌ای كه راه می‌روم از پشت سر صدای سرفه‌ای می‌شنوم (علی القاعده اگر صدای سرفه طبیعی باشد معلوم می‌شود رهگذری است ولی اگر ساختگی باشد، حتماً متعلق به مرد سرمه‌ای است؛ و روشن است كه این یك روش مدرن پلیسی برای باز كردن سر صحبت با آده‌های مشكوك است). صدای سرفه ساختگی به نظر می‌رسد و ظاهراً باید مدتی را صرف مباحثه و شنیدن اندرزهای اخلاقی بكنیم. پس از سرفه‌ی سوم طرف صدا می‌زند «آقا !». و ما هم بر می‌گردیم جواب می‌دهیم «بله » می‌فرمایند ساعت چند است. جواب می‌دهیم كه ده دقیقه از دوازذه می‌گذرد. می‌پرسند كجا می‌روی. عرض می‌كنیم به خانه. خلاصه اینكه خانه‌ات كجا است و راه رفتنت مشكوك است و از این صحبت‌ها؛ و چون هیكل این حقیر به درد بالا رفتن از دیوار خانه‌ی مردم نمی‌خورد و شبكه‌ای هم در كار نیست ناچار مسأله‌ی ناموسی مطرح می‌شود؛ و كمی بعد متوجه می‌شوم كه بی آنكه بدانم صدمتر آنطرف‌تر عفت عمومی را جریحه‌دار كرده‌ام. البته به طریقی رفع سوء تفاهم می‌شود. در اینگونه مواقع سرسختی نشان دادن بی‌فایده است و تجربه نشان می‌دهد كه پس از اینكه مردسرمه‌ای از شما شكایت كرد و شما هم از او شكایت كردید پس از دو ساعت معطلی در گزمه‌گاه اگر بخت یارتان باشد و ستاره‌داری در آنجا آشنا یا همكلاس قدیمیتان از آب در آید به شما می‌فهمانند كه ول معطلید و صلاحیتان این است كه روی هم را ببوسید و بروید.

طریقه‌ی دیگر حفظ عفت عمومی این است : مثلاً با خواهرتان یا زنتان و خلاصه با زنی در خیابان راه می‌روید و مثلاً از سینما بر می‌گردید. یك‌دفعه می‌بینید كه مرد نمره‌دار آمده و گریبانتان را گرفته و عده‌ای از اهالی غیور شهر در اطرافتان شعار‌های ناموسی می‌دهند. باز هم پرونده و بقیه‌ی قضایا. باید ق4باله‌ی زنتان را بیاورید. سجل پدر و ماردتان را تحویل بدهید، ضامن و شاهد خبر كنید تا بر جراحت عفت عمومی مرهمی گذاشته شود.

یكوقت چند روزی رسم شده بود كه جلو اتومبیل‌ها را بگیرند و مثلاً پدر دختری را به داروغه‌خانه برند و پزشك قانونی بیاورند تا سیه‌روی شود هر كه در او غش باشد. مع‌التأسف اتومبیل‌دارها چون زورشان می‌رسید این سنت ملی را برانداختند؛ ولی خوش‌بختانه این شیوه‌ی مرضیه كماكان در مورد پیاده‌ها اجرا می‌شود.

گاهی مأموران حفظ عفت عمومی در كار خود به قدری دقیق وجدی هستند كه به خانه‌های مردم سر می‌كشند و محله‌ای را به هم می‌ریزند. در تابستان امسال در محله‌ی ما چندبار این قضیه اتفاق افتاد كه دفعه‌ی آخرش مربوط بود به دختر همسایه‌ی دیوار به دیوار ما. راقم این سطور به جهت اینكه میل ندارم نوسان‌های اندام مباركم را در معرض قضاوت افكار عمومی همسایه‌ها بگذارم، تابستان‌ها را نیز در اطاق می‌خوابم و با حشرات الارض به منازعه برای بقای انسب مشغول می‌شوم. این است كه از تماشای عجایب و غرایب پشت‌بام‌ها و حیاط‌ها محرومم؛ و قضیه‌ای كه نقل می‌كنم از زبان اخوی است و همشیره نیز صحت آن را تصدیق كرده است.

به عنوان مقدمه باید بگویم كه دختر همسایه‌ی ما از چندی پیش با جوانی دوست بود و عاقبت با هم نامزد شدند. آن شب وقتی جوان دختر را به خانه می‌رساند و بر‌می‌گردد، سرِ كوچه مرد نمره‌دار راه را بر او می‌بندد و می‌پرسد كیستی و چكاره‌ای. پس از چند دقیقه چون جوان نمی‌تواند بی‌گناهی خود را پابت كند مأمور حفظ عفت عمومی فریاد می‌زند كه تو آبروی این محله را برده‌ای؛ و به چه حق شب‌ها ناموس مردم را به گردش می‌بری. پس از شنیدن این فریاد نیمه شب، از همه طرف به شعاع شصت‌هفتاد متر چراغ‌ها روشن می‌شود و اهالی محترم محله در پشت‌بام‌ها به حالت خبردار می‌ایستند. از میان فریاد‌هایی كه از سر كوچه بلند شده، كلمات عفت عمومی، «ناموس» و «جراحت» به گوش می‌رسد، و طبعاً آنچه این كلمات را به هم می‌پیوندد تعبیرات شاعرانه‌ای است در باب بعضی از قسمت‌های بدن مادر و خواهر آن جوان و رابطه‌ی آن با بعضی حالات طبیعی و غیر طبیعی عده‌ای از هموطنان عزیز. دو دقیقه‌ی بعد مأمور در حالی كه گریبان آن جوان را گرفته با سنگ درِ خانه‌ی عفت عمومی را می‌كوبد. تماشاچیان محترم چون می‌بینند قضیه جالب شده، بعضی به سرعت به كوچه می‌آیند و عده‌ای از همان پشت‌بام بحث‌های حقوقی و شرعی را با صدای بلند شروع می‌كنند. پس از چند بار دق‌الباب پر سر و صدا مادر عفت عمومی در را باز می‌كند. مرد نمره‌دار می‌پرسد این آقا چكاره است؟ و زن جواب می‌دهد: نامزد دخترم. مردِ غیور كه می‌بیند مصالح عمومی با این پاسخ به خطر افتاده است چون می‌داند بهترین طریقه‌ی دفاع حمله است فریاد می‌زند كه: مگر از مقررات خبر ندارید، مگر نمی‌دانید در این شهر در هر ساعت چقدر ناموس لكه‌دار می‌شود… مگر… و در همین موقع دو سه نفر از حضار محترم كه ایجاد رابطه‌ی حسنه با مرد نمره‌دار را پر سودتر از مزایای حسن همجواری می‌بینند زمزمه‌هایی درباره‌ی ناموس و اثر آن در صنایع مستظرفه و شؤون مختلف مملكت به راه می‌اندازند. زن مقاومت می‌كند و مرد نمره‌دار كه می‌بیند طرفدارانی هم به دست آورده است، موقع را برای حمله‌ی گازانبری مناسب می‌بیند و فریاد می‌كند كه: ای بسا مادرانی كه برای آنكه خودشان… و، هستند دخترانی كه برای اینكه مادرشان… و مقداری شعارهای… دیگر. خلاصه اینكه حرف‌های این زن باد هوا است و عفت عمومی باید شخصاً برای ادای توضیحات بیاید. كار به جای باریك می‌كشد و بعضی از تماشاچیان عزیز كه حوصله ندارند تا چهارشنبه صبر كنند، شروع می‌كنند به شرط‌بندی درباره‌ی آخر و عاقبت كار. عفت عمومی كه تا این لحظه در گوشه‌ی حیاط جریان را می‌شنیده است با گردن افراشته به میدان می‌آید و پیش از آنكه مرد نمره‌دار شعارهای اخلاقی و ناموسی خود را از سر بگیرد، خطابه‌ای در باب آزادی و دموكراسی و حقوق زن و مرد ایراد می‌كند. در واقع مهاجر و انصار از همه‌جا گرد آمده‌اند و بواقع یك میتینگ عمومی تشكیل شده است.

دردسرتان نمی‌دهم، پس از بیست دقیقه بحث پر شور و آموزنده درباره‌ی فیزیولوژی پستانداران، عفت عمومی برای پانسمان جراحات خود به خانه برمی‌گردد و نامزدش را به شحنه‌خانه می‌برند. شركت كنندگان در میتینگ بتدریج پراكنده می‌شوند و پانزده روز بعد عفت عمومی و اهل بیت خانه را تخلیه می‌كنند و به محله‌ی دیگری می‌روند.


از آنچه گذشت این نتیجه‌ی اجتماعی و اخلاقی به دست می‌آید كه عفت عمومی معمولاً به دو طریق عمده جریحه‌دار می‌شود: اگر با عفت عمومی ِ شخصی یا عاریه به خیابان بروید مردمان با غیرتی، اعم از نمره‌دار و بی‌نمره گریبانتان را می‌گیرند، و در صورتی كه تنها راه بیفتید چه بسا كه عفت عمومی دیگران جریحه‌دار شود. بنابر این با در نظر گرفتن مصالح عالیه‌ی جامعه و با توجه به این مسأله كه عفت عمومی علی‌القاعده توسط اولاد ذكور مام میهن جریحه‌دار می‌شود، به آقایان محترم توصیه می‌شود كه نكات زیر را در نظر داشته باشند ( روشن است كه این قسمت مربوط به پیاده‌ها است و كسانی كه اتومبیل دارند از این قواعد مستثنی هستند و در حدود مقررات می‌توانند هر معامله‌ای كه می‌خواهند با عفت عمومی خود یا دیگران بكنند ):

1- حتی‌المقدور به سینما نروند، و اگر چه معمولاً عفت عمومی را در صندلی وسط می‌نشانند و اطرلفش را محافظ می‌گمارند، اگر سینما رفتن لازم باشد اصح و ارجح و اولی است كه به سئانس‌های اول بروند كه خلوت باشد تا بتوان فاصله‌ی شرعی و عرفی لازم را از عفت عمومی حفظ كرد. ورود به كافه‌هایی كه امكان ورود عفت عمومی به آن زیاد باشد اكیداً ممنوع است.

2- با یك عفت عمومی از خانه بیرون رفتن خطرناك است ولی در صورتی كه با چند عفت عمومی به گردش بروند احتمال خطر به میزان زیادی كم می‌شود. ( علت این امر واضح است: چون از یك نقطه نمی‌توان بیش از یك خط موازی با خط دیگر كشید و چون جریحه‌دار كردن بیش از یك فروند عفت عمومی در آن واحد و توسط یكنفر از لحاظ هندسی امكان ندارد، پس مردی كه با چند عفت عمومی از خانه بیرون می‌آید با قصد ایجاد جراحت ندارد كه فبها؛ و یا اینكه فی‌الواقع قواعد هندسه‌ی كلاسیك را بهم زده است؛ و معلوم است كه به جنگ چنین نابغه‌ی چهار بُعدی، رفتن دور از حزم و احتیاط است ).

3- اگر آقای محترمی مجبور شود با یك عفت عمومی از خانه بیرون بیاید لازم و ضروری است كه تعدادی نونهال میهن از این و آن به عاریت بگیرد ( توضیح اینكه اطفال كمتر از هفت سال و خاصه مفنگی اعتبار قانونی بیشتری دارند ) و به دنبال خود راه بیندازد تا در اثبات نظری وجود مناسبات ناموسی ثبت اسنادی و معتبر مشكلی پیش نیاید، كه عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشكل‌ها.
غ.داوود
1339