Home سخن روز آرشیو سخن روز استتیک نوین شهادت – رامین کامران

استتیک نوین شهادت – رامین کامران

تفاوت بین تصاویر آشنای شهدای حکومت مذهبی و تصاویر قربانیان اعتراضات اخیر که در سطح گسترده و به کرات در برابر دیدگان ما قرار می گیرد، عیان است و چشمگیر. ذهنمان بلافاصله تقارنی می بیند، تقارن معکوس. یک طرف مرد، یک طرف زن، یک جا سیاه و سفید، یک جا رنگی، یک سو غمزده یک سو سرشار از زندگی و… در نهایت تقابل دو بینش سیاسی. من تصور می کنم که تفاوت اصلی، از این خصایصی که در سطح تصویر می بینیم فراتر می رود، عمیق تر است و در نهایت سیاسی نیست. موضوع به مختصری توجه می ارزد.

در هر حرکت اعتراضی و بخصوص انقلاب، شمایل شهدا یکی از عناصر ثابت تصویری است. مبارزۀ حق و باطل به این ترتیب چهره ای ملموس و انسانی پیدا می کند و از گفتار سیاسی و انتزاعی فاصله می گیرد. چهره هایی در میدان دید ما قرار می گیرد که مرگ هرکدام نماد بر حق بودن جبهۀ آنهاست. هر شهید سکه ایست که به قلک مبارزه می افتد تا خرج تصاحب قدرت شود.

شهدا که سرمایۀ اصلی هستند در گور خفته اند و روشن است که نمی توان از خودشان استفاده کرد، مگر در مناسبت های زیارت گور. واسطۀ استفاده، تصویر آن هاست که در همه جا منتشر و دست به دست می شود. درست مثل نقد رایج که نشانۀ طلایی است که در بانک مرکزی خوابیده و مایۀ اعتبار اسکناسی که به دست شما می دهند. هر جبهه می کوشد تا نقد طرف مقابل را از اعتبار بیاندازد و انحصار ارزش را به خود اختصاص بدهد.

نقش اسکناس ها متفاوت است، نه فقط از بابت چهره هایی که بر آنها نقش شده است، از بابت طرحشان که در هر جبهه یکدست است و متأثر است از ارزش هایی که تبلیغ می شود. البته هر برگه، در درجۀ اول و در سطحش، حاوی پیامی سیاسی است خطاب به کسی که دریافتش می کند. ولی کار به اینجا ختم نمی شود، با تدقیق در آنها می توان بیش از این دید، به ورای پیام سیاسی نظر کرد و منطق طراحی هرکدام را درک نمود. به ترتیب نگاهی به آنها بکنیم.

در بهره برداری از شهید معمولاً مذهبیان موقعیت برتر دارند. به دلیل ترویج فرهنگ شهادت که طی قرنها دستشان را روان کرده و برایشان سرمایه ساخته، سرمایه ای که به کار جذاب نمودن شهادت و پشتیبانی از شهدای نورسیده میاید. روششان جا افتاده و قالبی شده و می توان سنتی خواندش چون سال هاست که مورد استفاده است و تغییری در آن واقع نگشته است.

در پنجاه و هفت و سال های بعد از آن تا همین امروز، شاهد بهره برداری این گروه از شهدایی هستیم که دائم بر شمارشان افزوده شده. قاب گیری تصویر اینها از قواعد کمابیش ثابتی پیروی می کند، مناسب حجله هایی که در جنوب شهر برای جوانان ناکام بر پا می کردند. عکس سیاه و سفید شناسنامه ای و تخت و دو بعدی بدون هیچ پرسپکتیو از مرد جوانی که در مرکز قرار می گیرد، همراه با مقداری گل و بته در اطرافش که می تواند تنها عنصر رنگ باشد و معمولاً نیست، به علاوۀ‌ چند خط شرح هویت و احوال که معلوم شود کجا و چگونه شهید شده است. تصاویری غمزده و قالبی که به همه طرف بوی مرگ می پراکند و منظرۀ زنان چادری عزاداری را تداعی می کرد که بر سر و سینۀ خود می زدند. در اینجا تصویر صورت شهیدان چنان از زندگی خالی است که گویی از جسد شان عکس گرفته شده.

عکس هر کدام این شهدا سیر و سفری را تداعی می کند که شهادت فقط نقطه ای از آن است. پرسپکتیو اصلی متافیزیکی است و در ورای عکس قرار دارد، خط سیری است که مراحلش توسط گفتار مذهبی معین و علامت گذاری شده است. شهادت فقط مرحله ایست و مرحلۀ آخر هم نیست. آخرین مرحله در جاودانگی سرای باقی قرار دارد. تصویری که می بینید در دورنمای گفتار مذهبی قرار می گیرد و معنای کامل خویش را به این طریق پیدا می کند.

این دورنما به شما می گوید که مرگ حق است و فقط نقطۀ گذار است به جهان دیگر. حیات ورای آن ادامه خواهد داشت. اسکناس شهادت شما را به قبول این بینش و عمل کردن منطبق با آن فرا می خواند. شاید بتوان گفت که همین دورنما از بار تراژیک مرگ شهید می کاهد. چون نقطۀ پایان کار مطلق نیست. نوری ورای آن قرار دارد که برای مؤمنان امید بخش است. شهید مذهبی مرگ را میپذیرد ولی در مقابلش به خاک نمیافتد ـ قرار است روحش باقی بماند.

در اعتراضات اخیر، تصویر پردازی قربانیان به کلی تغییر کرده است. اول از همه این که، برخلاف آمار کشته شدگان، اکثریت غالب تصاویر از آن زنان است. جوان و سرزنده، ترجیحاً با ژستهایی مناسب مدلینگ که ظاهراً دختران جوان ایرانی، از هر گروه و هر طبقه، آلبوم مفصلی از آنرا در صندوقخانه دارند. در اینجا پرسپکتیو متافیزیک در کار نیست.

عکس ها، بر خلاف مورد قبلی سرشار است از زندگی و تصویر مرگی ناخواسته ای را تداعی می کند که نه تنها حق نیست، عین ظلم است ـ چیده شدن نابهنگام گل جوانی. کوشش در انتخاب تصاویر زیبا محض گرفتن واکنش عاطفی مطلوب از بیننده بدیهی است. قرار است این زیبایی مخاطب را به بزرگی جنایت بهتر واقف سازد، دلش را به درد بیاورد و آمادۀ واکنش برای مجازات قاتلان یا حتی انتقامجوییش سازد. باید تنور مبارزه از این سوخت هر دم تافته تر گردد تا بالاخره نظام مستقر را در خود بسوزاند. تأکید فقط بر زیبایی شهید نیست، بر زیبایی زندگیشت.

نبود تزیین اضافه در طبیعی و زنده جلوه دادن تصویر که گاه به رغم رتوش سنگین، گویی از آلبوم خانوادگی بیرون کشیده شده، نقش عمده ایفأ می کند. تصویر مدرن به طور کامل متمرکز است بر فدر و زندگی زمینی و خاکی، نه شهید را در گروهی قرار می دهد نه در خط سیری قالبی. از این مهم تر، هیچ ماورایی برای این دنیا قائل نیست. پرسپکتیو متافیزیکی ندارد و در چنین چارچوبی جا نمی گیرد. به جهتی می توان تک بعدیش خواند چون فقط بعد این جهانی دارد. این امر شاید از برد متافیزیکش بکاهد ولی وجه تراژیک آنرا برجسته می کند: حیاتی که تمام شده و ادامه ای بر آن متصور نیست، نه دنباله ای دارد و نه جایگزینی و نه تاوانی ـ خسران محض. در اینجا فقط زندگی است که ارج می بیند و بهره وری از آن، محدودۀ بسته ایست که راهی به بیرون ندارد. برای همین است که ختمش به این اندازه دردناک است. مرگ شکستی است مطلق. اگر ادامه ای باشد، نزد همرزمانی است که در این دنیا باقی مانده اند. وگرنه شهید که برای همیشه رفته.

به تصور من، به رغم وجود تمامی قرائنی که از ابتدای مطلب به آنها اشاره شد، قرینۀ اصلی تصاویر شهدای دو جبهه، سیاسی نیست، متافیزیک است. تأکید بر زیبایی که در یک مورد انجام می گیرد و در دیگری موضوع ندارد، انعکاس گویای دو بینش متفاوت است که یکی بر این جهان متمرکز است و دیگری عالم فانی را و هر چه در آن هست، ارزشی نسبی می شمرد و نه مطلق. تخالف دو بینش متافیزیکی را در دو نوع تصویری که پیش چشم ماست به روشنی مشاهده می کنیم. نه به این صورت که در یک طرف زندگی ارج نهاده شود و در طرف دیگر مرگ، چنان که برخی تکرار می کنند. در یک سو زندگی داریم بدون هیچ دورنمایی ورای خودش و در سوی دیگر دورنمایی که مرگ فقط نقطۀ گذار آن است. تضادی که بسیار عمیق تر است از تباین دو بینش سیاسی که به واسطۀ این تصاویر با یکدیگر مقابله می کند. قرینۀ عمیق و اصلی در اینجاست.

این مقاله برای سایت (iranliberal.com) نوشته شده است و نقل آن با ذکر مأخذ آزاد است

rkamrane@yahoo.com

۲۵ دسامبر ۲۰۲۲، ۴ دی ۱۴۰۱