ایا شیخ کژ راه پیشینه گُم- منصور شکرایی
در پاسخ آخوند تهرانی که در یادروز هزاره فردوسی گفت که او
غلط کرده زبان عجم را زنده کرده و به زبان پیغمبر بی احترامی شده.
شکوه و جلالش نیاید به یاد
نماند از بزرگی جز از نام او
همه تلخ درد است در کام او
همان مرز و بومی که آباد بود
ز فرهنگ و پیشینه اش شاد بود
به دست بداندیشه گان پَلَشت
نگر تا چه ویران وبی مایه گشت
گروهی ز دزدان بی دین و راه
نشستند بر جاه و بر جایگاه
کسانی که بر جای گه بر شدند
چو مردم نبودند بد تر شدند
***
از ایرانیانی که مهمان نواز
به خوبی گرا، از بدی بی نیاز
همان کاو ز مردم بگفتی سخن
ز داد و ز عدل و ز عهد کهن
کنون راستی او نیارست جست
نه از عدل و داد و ز فرهنگ گفت
همان کیش و آیین پاکش کجاست؟
فریب و دروغ و دورنگی چراست؟
***
که میهن بدین خوارداری بُوَد
پس بوته ای بوده بودی به قُـم
تو سالار اندیشه ای کهنه ای
پریش و روان رنج و دلمرده ای
تو دانش گریزی و فرزانه ترس
نخواهی به دانش گراینده کس
تو و هم رهانت همه گم رهید
گجسته، پلید و ستم کاره اید
تو مانا ز نادانی توده ای
بَزِه کاره و بی خرد هم تویی
چو مردم به دانش ببالند بیش
بدانند بالا و پهنای خویش
فریب و دروغت نیاید به کار
به نزد خردمند دانش مدار
به دانش دل خویش روشن کنیم
چو بایست دست تو کوته کنیم
وزآن ارش بر فرشت آریم زیر
تو این گفته را پوچ و ارزان مگیر
منصور- استکهلم- 22 آبان ماه 1390 /12 نوامبر 2012