Home هنر و ادبیات آرشیو هنر و ادبیات وام های بانک جهانی و کسب درآمد شرعی- حسین عرب

وام های بانک جهانی و کسب درآمد شرعی- حسین عرب

قصه ها و غصه ها در جمهوری اسلامی

با مرگ خمینی، هاشمی بعنوان مرد دوم جمهوری اسلامی ، خود در مسند ریاست جمهوری نشست، و خامنه ای را در سمت رهبر نشاند، و در اعلان عمومی درون حکومتی، گفت انقلاب تمام شد، هر که رود بدنبال کاسبی خود، و به روشنی به همه فهماند، که ما برای “عشق و حال” انقلاب کردیم نه برای ” لگد کردن گل” ، لذا  به خامنه ای گفت شما مردم را به اعمال نیک موعظه کنید و آخرت آنها را بسازید و ما هم این دنیای آنها را خواهیم ساخت، و به علمای دینی و حوزه های علمیه پیام داد، حال که ولی فقیه در راس جمهوری اسلامی است، دیگر نیازی نیست ، بساطی بنام مرجع و مقلد داشته باشیم، چرا که رهبر خود آیت الله و مرجع همه مسلمانان جهان است و مردم ، همه مقلدان او هستند.

او بمنظور ساختن این جهان مردمان، در معامله ای که با بانک جهانی بعنوان اشاعه دهنده سرمایه داری بعمل آورد پذیرفت دستورالعمل های آن را که بصورت یک کتاب تهیه شده بود اجرا کند و در مقابل، دنیای سرمایه داری، جمهوری اسلامی را بعنوان یک حکومت عرفی که قرار است ماندگار باشد بپذیرد، دستورالعمل های بانک جهانی شامل، شناور کردن نرخ ارز، خصوصی سازی صنایع و خدمات، و  برداشتن موانع گمرکی و در مرحله اول انحلال مراکز تهیه و توزیع کالا بود.

بانک جهانی موافقت کرد اگر دستورالعمل های آن در ایران اجرایی شود، برای اثبات حسن نیت خود، و نشان دادن این امر به جهانیان که جمهوری اسلامی در بازی جهانی پذیرفته شده، سالیانه یک میلیارد دلار وام  در قالب پروژه های عمرانی پیشنهادی به ایران پرداخت کند.

اولین وام به مبلغ 300 میلیون دلار، بابت خرید تجهیزات و ماشین آلات برای بازسازی مناطق زلزله زده رودبار بود. روزی یکی از کارمندان سابق شرکت به دیدن من آمد و داستان وام های بانک جهانی را مطرح و گفت با توجه به اینکه تخصص تو ماشین آلات است، زحمت کارشناسی این کار را از طرف بانک جهانی بپذیر.

خرید ماشین آلات شامل 900 دستگاه  انواع کامیون، چند صد دستگاه بلدوزر ، لودر، و تعدادی از تجهیزات کوچکتر بود. برای خرید هر نوع ماشین، مناقصه بین المللی اعلام شد، و فروشندگان پیشنهاد خود را به کمیته  خرید که در وزارت اقتصاد و دارایی مستقر بود، ارائه می کردند.

در جلسه گشایش پاکات نماینده وزارت اقتصاد و دارایی (دوستی که به من پیشنهاد کارشناسی داده بود) و من حضور داشتیم. وظیفه تهیه لیست پیشنهادات ارائه شده بعهده من بود، که در آن نام شرکت، مشخصات ماشین، و قیمت پیشنهادی درج می شد.

پس از تهیه اولین لیست پیشنهاد فروش، دوست مذکور به خانه من آمد و گفت حسین ما می خواهیم از این نمد برای خودمان کلاهی بسازیم، گفتم فکر خیلی خوبی هست، اما من اهل کاشانم، و ترسو، و  ظاقت شلاق خوردن را ندارم، گفت نه ما نمی خواهیم کار غیر قانونی یا خلاف بکنیم، پاسخ دادم، اگر همان حق کارشناسی را به من بدهید، برای من کافی است.

در رفت و آمدهای خانوادگی بعدی متوجه شدم، دوست عزیز ما که در دو اتاق پدر زن خود اجاره نشین بود، یک خانه بزرگ دوبلکس در شهرک غرب اجاره و یک ساختمان که سفت کاری آن به پایان رسیده در فاز یک شهرک غرب به مبلغ پانصد هزار دلار خریداری کرده که زیر بنای هر طبقه 900 متر مربع است، و بقول خانمش که نقاش و شاگرد آغداشلو بود، قرار است بالاترین طبقه تبدیل به آتلیه نقاشی بشود.

وام بانک جهانی بابت پروژه های عمرانی از قبیل احداث خطوط لوله جمع آوری آبهای سطحی تهران ادامه داشت، تا دار و دسته جدیدی از روحانیون سنتی و مدارس حوزوی به سردستگی خامنه ای در مقابل هاشمی شکل گرفت، و در داخل و خارج دست به اقداماتی زدند،  تا به همه نشان بدهند، که در جمهوری اسلامی هاشمی همه کاره نیست، و در نتیجه بانک جهانی از ادامه پرداخت وام های یک میلیارد دلاری منصرف شد.

پس از مدتی شنیدم دوست من به اتفاق تعدادی از مدیران وزارت اقتصاد و دارایی باز داشت شده اند و در روزنامه ها از کسب مال حرام توسط آنان قصه های عجیب و غریبی نوشتند که من از خواندن آنها خنده ام  می گرفت. در همان ایام دو نفر از وزارت اطلاعات بسراغ من آمدند که ما از شما سئوالاتی داریم، گفتم بفرمائید، گفتند شما از رشوه گرفتن فلانی مطلع هستید، گفتم نه ولی از تغییر ناگهانی وصع مالی او مطلعم، گفتند میدانی این اموال و ثروت از راه نامشروع بوده، گفتم نه میدانم و نه دوست دارم بدانم. گفتند بعنوان مطلع در دادگاه حاضر می شوید؟ گفتم نه، چون از چیز خاصی مطلع نیستم، که بخواهم برای دادگاه بازگو کنم.

مدتی گذشت تا روزی دوست موصوف به من تلفن کرد، پرسیدم کجایی؟  گفت، الان در مرخصی زندان هستم، گفتم مبارکه! گفت می خواستم ببنمت گفتم در خدمت هستم. در ملاقات حضوری داستان دستگیری و زندان خود را چنین نقل کرد.

من بعد از گرفتن لیست شرکت کنندگان در مناقصه با همه آنها تماس می گرفتم و صمن ذکر مشخصات پیشنهاد آنها برای فروش، به آنها می گفتم که من توانایی این را دارم که در مقابل کمیسون ،شما را در مناقصه برنده کنم، گفتم  کمیسیون درخواستی تو چقدر بود، گفت بین 3 تا 5 درصد . بعد از جور شدن معامله با همه شرکت کنندگان، به شرکتی که مشخصات ماشین آن را تو  تائید کرده  بودی و کمترین قیمت پیشنهادی فروش را داشت اطلاع می دادم که شرکت شما برنده مناقصه است و کمیسیون خودم را دریافت می کردم، البته این کمیسیون میان من و  مدیر بخش وام های خارجی وزارت اقتصاد تقسیم می شد، و ما حتی برای اینکه پول کسب شده فاقد هرگونه اشکال شرعی باشد، خمس آنرا به دفتر آقای خامنه ای پرداخت می کردیم.

ظاهرا در بالا بین روسا اختلافی پیش آمد، و مای بی گناه فدای درگیری آنها شدیم. چون کمیسیونی که ما می گرفتیم، به ضرر دولت یا کشور نبود. و ادامه داد در وزارت اطلاعات بازجوی من، آقای زرگر بود که خودش سهامدار شرکت همکار ماشین نمایندگی کاترپیلار در ایران است که در جریان وام های بانک جهانی صدها دستگاه بلدوزر ان 10 از آن خریداری کردیم و 5 درصد هم کمیسیون از آنها گرفتیم.

گفتم پرونده شما به کجا رسیده، گفت به من هفت سال زندانی و رد مال نامشروع را دادند و به مدیر وزارت اقتصاد و دارایی 15 سال زندان و رد مال نامشروع را داده اند. گفت خنده دار این هست که من را به دفتر دویچه بانک در تهران برده و مجبورم کردند تا هرچه پول در حسابم در بانک داشتم طی امضاء سندی به یک حساب شخصی در خارج کشور واریز کنم.

2020-11-30