Home آرشیو هپلی آشنایی هپلی با جولیوس سزار
آرشیو هپلی - تازه ها - هپلی - دسامبر 25, 2019

آشنایی هپلی با جولیوس سزار

هویت اروپا

هپلی که به تاریخ علاقمند شده با عقل ناقصش به این پی برده که اروپا خود را به  تمدن یونان و رومی پیوند زده است. اسکندر که یونانی نبود علاقه وافری به ترویج تمدن یونانی داشت ولی اروپایی ها چرا اینکار را می کنند؟ پاسخ اینست که اروپایی ها دوران طلایی یونان را که دوره ی خردگرایی بوده است میراث متحدی می دانند که برای آنها به ارث رسیده است و امروز با مسیحتی که از سیاست جدا کرده اند بعنوان هویت خودشان عرضه می کنند ولی ترکیه که در اروپا قرار دارد و بجای رم قدیم نشسته است اروپایی محسوب نمی شود.( شاید برای آن که مسلمان است .) اروپایی ها فتوحات سزار در گل و بریتانیا را مقدمه تمدن و ترقی خودشان می دانند در حالیکه سزار فقط در کشور گل یعنی فرانسه امروزیک میلیون نفر را از پیروجوان و کودک کشت و همان مقدار اسیر گرفت. همین پرسش ها بود که هپلی راوادار کرد جستجو کند که سزار که لقب بزرگمرد تاریخ روم لقب گرفته  که بود و چکارهایی کرد.

سزار که بود؟

نام قیصرعربی شده کایسار(کایوس یولیوس کایسار)است واز آنجا که مردم ما به زبان های خارجی به ویژه عربی علاقمندند سالیان دراز درکتاب های ما به این اسم از او یاد شده ولی از وقتی زبان فرانسه مد شد، اسم او هم به سزار تغییر پیدا کرد. امروز کلمه قیصر تقریبا منسوخ شده است  کلمه قیصر یا سزار چنان کلمه معتبری شده بود که پادشاهانی در روسیه و آلمان و دیگر کشورهای اروپایی خود را به این لقب مفتخر کردند.

برخلاف این شهرت رایج هم که می گویند کلمه سزارین از اسم او گرفته شده باید گفت  قبل از او هم این کلمه بعنوان یکی از شیوه های رایج زایمان بکار برده می شد و از این رو سزارین  هیچ ربطی به سزار این سردار رومی ندارد.

سزار بر خلاف  برخی پیامبران و یا مردان تاریخی و مشاهیر در معبد یا غار و یا جای عجیب غریب دیگری به دنیا نیامد بلکه در محله ای چشم به جهان گشود که پر از میکده و روسپی خانه بود و به همین سبب خیال خوانندگان را همینجا راحت کنم انتظار معجزه و یا حتا رعایت مسایل اخلاقی از او بیهوده است. کسی که نافش را میان عیش و نوش بزنند، تکلیفش روشن است.

 همواره مردم هرچه بدی که می خواهند به کسی بگویند، به عمه اش حواله می دهند ولی درمورد سزارباید بگوییم شانس آورد اول اینکه عمه اش بسیار زن با قابلیتی بود و خلاصه کسی هم نمی توانست بگوید بالای چشمت ابروست. برای همین هم بعد از مردنش، سزار برایش تشییع جنازه ی مردانه گرفت. علاوه بر این، شوهر عمه خوبی گیرش افتاد که  بانی خیر شد و به او آموزش های سیاسی و حتی انقلابی داد. شاید این هم درس عبرتی برای کسانی باشد که از یک طرف بیخودی به عمه بد می گویند و از طرف دیگر از تاثیرات شوهر عمه غافلند.

 پدر سزار در 85  سال پیش از میلاد مسیح در یک واقعه عجیب یعنی هنگام پوشیدن کفش، ناگهان درگذشت. ما حوادثی ناشی از لگد زدن اسب و یا آفتادن از اسب و گاری داریم ولی شاید این هم از حوادث نادر تاریخی باشد که کسی در اثر پوشیدن کفش درگذشته باشد. البته در متون تاریخی کسی از گشادی و تنگی کفش ذکری نکرده است، اما در عوض از استعداد شگرف فرزند او در یادگیری زبان های لاتین و یونانی و شیوه ی سخنرانی او یاد شده است .

آغاز کار سیاسی سزار

 انتصاب سزار بعنوان دستیار نظامی مارکوس ترموس در آسیا موجب معروفیت او شد و مسیر زندگی او را تغییرداد .

 می گویند فرمانروای (بیتنی)احتمالا جایی حوالی استانبول فعلی  چنان دلباخته او شد که خطیبی مانند سیسرون در باره ی این واقعه گفت که « بکارت خویش را به شاهی باخته است.» لازم به یادآوری است که آن زمان این گونه روابط شرعاً و عرفاً مانعی نداشت و سزار دارای فاسقان بسیاری از هر دو جنس بود و به «شوهر هر زن و زن هر مرد » شهرت داشت و خلاصه کریم الطرفین بود.

درسال 84 به رم برگشت و به  اصرار پدرش با کوسوتو ازدواج کرد اما به مجرد مردن پدرش او را طلاق داد و با  کورنلیا ازدواج کرد. وقتی سیلا بقدرت رسید دستور داد که او زنش را طلاق بدهد. سزار نپذیرفت سیلا هم  برای آنکه ثابت کند با کسی شوخی ندارد میراث او و جهیزیه زن او را غصب کرد و حکم مرگ خودش را صادر نمود. سزار از ایتالیا گریخت و دزدان او را ربودند و در بازار بردگان می خواستند او را به بهای بیست تالنت (تقریبا 72000 دلار) بفروشند که به تریج قبای او  برخورد که قیمت من بیش از اینهاست و باید مرا بیشتر از این قیمت ها بفروشید ولی ظاهراً هیچ آدم عاقلی چنین برده زبان دراز و متکبری را نمی خواست  و او ناچار به اطراف و اکناف پیام داد که برایش پول بفرستند. در فرصتی که پول برایش برسد او برای راهزنان خود اشعار بسیاری سرود و از نوشته های خودش برای آنها خواند ولی گویا راهزنان ذوق ادبی نداشتند و این چیزها اصلاً برای آنها جذابیتی نداشت و در نتیجه  به مسخره او پرداختند. سزار این توهین به آثار ادبی خود را تاب نیاورد و آنها را کودن نامید و تاریخ ثابت کرد که حق داشته. در این میان پول از راه رسید و او پس از پرداخت بهای خود به قیمت گران خلاص شد ولی از آنجا که هر توهینی را می توانست بپذیرد جز اهانت به اشعار خودش در صدد انتقامجویی برآمد و پس از خلاصی بدون درنگ چند کشتی و چندین ملوان را بسیج کرد و به تعقیب دزدان پرداخت و اسیرشان کرد و خون بها را پس گرفت و سپس به صلیبشان کشید منتها برای آنکه حق نان و نمک را بجا آورد و زیاد زجرشان ندهد، دستور داد که اول گلویشان را ببرند.

سزار پس از بازگشت به رم گرچه از عشق غافل نبود ولی بیشتر به سیاست می پرداخت و حتا ازدواجش سیاسی بود. در لشکر کشی هایش به مصراز کلئوپاترا ، از شهبانو آئونوئه در نومیدیا و از زنان بی شماری در سرزمین گل غافل نبود. او خوبرو بود ولی سرش کم مو شده بود و دلهره داشت که سرش بکلی خلوت بشود و عاقبت هم چنین شد بطوری که  سربازانش به او لقب «کچل زناکار» دادند.

سربازان سزار گویی نه تنها از بذله گویی بلکه از از ذوق ادبی هم برخوردار بودند چنانکه وقتی گل را فتح کرد سربازانش قطعه شعری سرودند خطاب به مردان گل که تا سزار در شهرهست، مواظب زنان خود باشید.

خدمات سزار

سزار در سال ۶۵ ق. م به مقام شهرداری یا سرپرستی بناهای عمومی رم رسید. پول خود را صرف آراستن میدان های بزرگ شهر با ساختمان ها و ستون های تازه کرد و دل مردم  را با برگزاری بازی ها و مسابقات گوناگون در رم به دست آورد. این ترفند کارگر افتاد و هنوز  بسیاری از کاندیداها پیش از انتخابات از این رویه سزار پیروی می کنند. در سال ۶۳ ق. م به مقام پونتیفکس ماکسیموس یعنی پیشوایی دین رومی رسید. البته با شرح حالی که در بالا آمد میزان اعتقاد سزار به مسایل اخلاقی و دینی مشهود است ولی از قدیم گفته اند عقل مردم به چشمشان است. در سال ۶۲ ق. م به مقام پرایتوری (این هم حتماً مقامی بوده که مداخلی داشته) برگزیده شد و یکی از دین داران سرشناس را به جرم اختلاس مجازات کرد، همیشه کلک این دراز کردن رقیب به اسم مبارزه با فساد هم به اعتبار کمک می کند و هم یک مزاحم را از سر راه برمی دارد ولی از حق نگذریم  سزار،  رم را از نو ساخت. او به اسپانیا حمله کرد و قبایل آنجا را شکست داد و ثروت بی حسابی را با خود به غنیمت آورد. او امنیت بازرگانی و دریایی مدیترانه را تأمین کرد. شاهان بسیاری را عزل و نصب کرد. سی و نه شهر بنیاد نهاد. ازاموال  به دست آمده از کشورهای گشوده شده و مالیات ها ثروتی برای رم ارمغان آورد که بی سابقه بود و همین ها  سنا را به وحشت انداخت که مبادا او در تدارک دیکتاتوری است. معهذا او توانست  به مقام کنسولی دست یابد.

او سرزمین گل را هم فتح کرد و معلوم نیست چرا بعد به بریتانیا حمله کرد ولی با هر انگیزه ای بود با نیروی کوچک بریتانیا را شکست داد و سپس به گرمانیا یورش برد و بدین ترتیب کشوری قدرتمند و دو برابر ایتالیا بوجود آورد که توانست در برابر مهاجمان تاب مقاومت بیاورد. اما همین لشکریان در مواجهه با حکومت اشکانی دچار شکست شدند فرانسه و بریتانیای آن زمان متشکل از قبایل بودند و شکست آنها آسان بود  ولی ایران امپراتوری بزرگی بود که ساختار محکمی داشت و در افتادن با آن آسان نبود. می گویند قبل از کشته شدن در تدارک حمله ای بزرگ به ایران بود.

کارهای سازنده سزار بی شمار است گردآوری مالیات و سازمان حکومت بر پایه ی علمی و واگذاری حق رأی به آموزگاران و پزشکان از آن جمله است .

سرانجام کار

فساد و رشوه خواری از حد گذشته بود و بنیان جمهوریت رم را خرد کرده بود و سزار و دوستانش فرصت را غنیمت شمرده، شعار دیکتاتوری سر دادند. می گفتند چاره ای جز دیکتاتوری نمانده است. در جمهوری روم، دیکتاتور کسی بود که اختیارات گسترده ای به او داده می شد و اختیارات و مسئولیت های تام  به او واگذار می گردید تا در مواقع بحرانی کنترل اوضاع را در دست بگیرد و حداکثر در دو سال به حال عادی بازگرداند. سزار این بار دیکتاتوری مادام العمر درخواست کرده بود و سنا از این پیشنهاد او وحشت داشت.

این بود که مخالفانش فرزند خوانده او بروتوس را تشویق به کشتن سزار کردند. او پیرو مکتب رواقی بود و کشتن جباران را وظیفه خود می داشت و چنین شد که چون قیصر به درون تالار سنا در آمد بروتوس با دوستانش بر سر او ریختند. سزار چون نگاه کرد فرزند خوانده خود را دید و گفت بروتوس تو هم ؟ پس شنل را بر سرکشید و تن به کاردآجین شدن داد . این جمله «بروتوس تو هم» بعد از آن زمان ورد زبان شد و هرکس خیانت کرد بلافاصله می گویند «بروتوس تو هم» در حالیکه بروتوس نیت خیر داشت و در دفاع از دموکراسی این کار را کرد ودیکتاتوری شاهان ایرانی را دیده بود و عبرت گرفته بود.

از این رو کشندگان سزار به این کار افتخار می کردند که مانع شاه شدن و دیکتاتوری سزار شدند و بعنوان نمایندگان مردم به وظیفه خود عمل کردند ولی خدا را شکر که این شیوه رایج نشد چون معلوم نبود که بعداهیچ رئیس جمهوری جرأت رفتن به پارلمان را بکند .

گفته می شود سزار کامل ترین مرد رم بود ولی زندگی اش نشان داد که او هم کامل نبود چرا که هیچکس کامل نیست ولی همه اروپا و تمدن غرب خود را مدیون او می دانند.

در تاریخ ایران نیز مردانی چون کوروش هستندکه از نظر سیاسی و فرهنگی برجسته و نمونه اند و لزومی به وصله پیله کردن به جایی هم نداریم و  می توانند بیانگر هویت ما باشند. البته اگر ملاها بگذارند و  هزاران حدیث و روایت جعل نکنند تا او را از صفحه ی تاریخ پاک کنند. خدا را شکر کوروش از این اعمال قبیحه سزار در کارنامه اش نداشت واگرنه کارش با اکرام  الکاتبین بود.

چهارشنبه 4 دی ماه 1398

25/12/2019