دعوای اصلی کجاست؟ رامین کامران
بحث بر سر گردهمایی بر آرامگاه کورش هنوز ادامه دارد و به این زودی هم فروکش نخواهد کرد. اول به این دلیل که خود واقعه بسیار مهم است، دیگر اینکه حداقل هر سال بازخواهد گشت و سوم اینکه کورش تنها نماد ایران دوستی نیست، بسیارند چیزهای دیگری که میتوانند برای بیان همین مقصود به کار گرفته شوند و بدون شک خواهند شد.
جنبۀ نمادی این عمل بسیار مهم است و باید دید که چیست. مثل هر دعوای نمادین بحث و جدل بر سر تفسیر آن است و بازار تفسیر داغ. در این میان انواع ملی مذهبی ها که تنها وجه ملی شان سؤ استفاده از نام مصدق است و باقی هر چه هست مذهبی است، از دار و دستۀ حکومت پر جوش و خروش تر هستند. اگر گروه اخیر، با درک قدرت پیوند مردم به ایران، تا حد امکان از تند کردن آتش دعوا با لافزنی ایدئولوژیک احتراز میکنند، یاوران اصلاح طلبشان در میدان گرد و خاک بسیار بر پا ساخته اند. انگیزه البته دفاع از نمادهای اسلامی و در نهایت خود نظام اسلامی است که هر دو گروه به یکسان به آن دلبسته اند. همه بر این امر آگاهند و خبر جدیدی نیست.
آنچه نوع دفاع ملی مذهبی ها بر ما عیان میسازد، این است که اصلاً درست نفهمیده اند داستان از چه قرار است. ذهنیت مذهبی شان راه درک مطلب و طبعاً واکنش درست را بسته است.
اینها مثل بسیاری از مذهب زدگانی که ذهنشان اسیر این چارچوب تنگ است، تمامی داستان را به شکلی شبه مذهبی تحلیل میکنند و سخنانشان به همین دلیل کلی بیراه. تفاوتی که درنیافته اند، تفاوت بین سیاست و مذهب است و این عدم درک نشانگر سطحی بودن و و در نهایت بی پایه بودن سخنانی که راجع به سکولاریسم میگویند. چون سکولاریسم را به هر معنا که بگیریم، آگاهی به جدا بودن و کارکرد متفاوت داشتن سیاست و مذهب، خصیصۀ اصلی آن است.
نکته در اینجاست که کورش نمادی سیاسی است و فرضاً امام حسین یا هر شخصیت مذهبی دیگر که انواع اسلامگرایان ایرانی به کار میگیرند، نماد مذهبی. این دو کارکرد یکسان نمیتواند داشته باشد و اگر هم به ضرب و زور قوای حکومتی چنین توهمی ایجاد شود و پایدار بماند، بهایش در درجۀ اول ناکارآمدی است و آخر، فلج و فروپاشی. تفاوت اساسی این دو نوع نماد، اصولاً برای مذهبگرایان، از هر قماش و در هر کجای دنیا که باشند، قابل درک نیست. به هر دوی اینها علاقه میتوان داشت و از هر دو بهره هم میتوان گرفت. ولی اسم این کار همرمان وطنخواه و دین دار بودن است، نه ملی ـ مذهبی بودن.
محیطی که آدمیزاد در آن زندگی میکند، محیطی که جمیع ابعاد حیات انسانی را میتواند در خود جا بدهد و الزامات حیات اجتماعی را به این ترتیب ارضأ نماید، محیط سیاسی است، نه مذهبی. این فکر که چون حوزۀ اسلام از ایران فراتر میرود، اسلام را باید واحدی بزرگتر شمرد، خطاست. وسعت و تنگی نیست که در اینجا تعیین کننده است، ماهیت واحدی است که بشر در آن زندگی میکند. مذهب، بنا بر تعریف، فقط از عهدۀ ارضای احتیاجات مذهبی انسان بر میاید و اگر توانی بیش از این به آن نسبت داده شود، در خواهد ماند. همینطور که در ایران در مانده. در برتری واحد سیاسی همین بس که حیات خارج از آن، انسان را از مرتبۀ انسانی پایین میاورد و به همین دلیل است که گفته اند انسان جانداری سیاسی است. ولی خارج بودن از مذهب و اصلاً حتی نداشتن مذهب، مطلقاً چنین تأثیری ندارد. همانطور که فرضاً ورزشکار نبودن، چیزی از آدمیت انسانها نمیکاهد. امریست اختیاری و در حوزۀ گزینه های فردی.
اگر کورش توانسته نماد رواداری شود، به همین دلیل است که نمادی سیاسی است. رواداری، چه مذهبی و چه غیر از آن، در دل واحد سیاسی است که ممکن میگردد و هیچ واحد مذهبی قادر به این کار نیست و نمادی هم ندارد که عرضه کند. آنچه «رواداری مذهبی» میخوانند، امریست سیاسی، نه مذهبی و از این مرجع است که قابل تصور و تحقق میگردد. اگر کسی میخواهد با تعصب بستیزد، باید دست به دامن همین نوع نمادها بشود، نه پیرو حکومتی که بزرگترین جهادش را علیه ملت خود بر پا کرده است.