Home ویژه ایران لیبرال آرشیو ویژه ایران لیبرال فاشیسم خیالی و فاشیسم موجود- حسن بهگر

فاشیسم خیالی و فاشیسم موجود- حسن بهگر

گردهمایی پاسارگاد خشم حکومت جمهوری اسلامی را برانگیخته تا واعظانش را به میدان بفرستد و به هر ترتیبی شده بکوشد تا از اعتبار این واقعه ی مهم که آینه ی مرگ اوست، بکاهد. آنچه در کلیپ های ویدیویی که دست بدست می شد، جلب نظر می کرد شعارهای معقول و معتدل مردم بود که هیچ ارتباطی به شعارهای انقلابی و پر خشونت مورد علاقه ی ملایان نداشت. از آن جمله :

«ایران وطن ماست – کورش پدرماست ».

منتقدان به اینکه ایرانیان از اقوام مختلف در یک محل گرد آمده بودند، اعتنای چندانی نکردند، حتا به این که یک عرب ایرانی نیز در بین جمعیت به عربی فریادمی کرد ما یک ملت واحد هستیم. درست است که همگان همبستگی ملی ایرانیان را خوش ندارند، بخصوص اسلامگرایان.

انتشار یک گزارش با تیتر « اول ثابت کنید چیزی به اسم ایران وجود دارد!»* در این میان واقعاً نوبر بود. (1)

خبرنگاری که عنوان مقاله را از  گفته های مصطفا ملکیان ( نواندیش اصلاح طلب اسلامی!!؟ ) استخراج کرده بود، سنگ تمام گذاشته بود و با اینکه نوشته بود که گفته های وی با واکنش دیگر شرکت کنندگان جلسه روبرو شده است، یک کلمه از گفته های آنان که ظاهراً پاسخ به هنرنمایی های ملکیان بود، نقل نکرده بود که مبادا مردم قدر گفته های این شخص را ندانند.

از تأسیس جمهوری اسلامی به این سو، لاطائلات زیاد شنیده ایم و همچنان می شنویم، ولی اینکه مهملی به این بزرگی، تیتر یک رسانه ی داخل کشور بشود خیلی جالب است.

به هر صورت در ام القرا رسم بر این است که زدن یک کنایه به آخوند و ملا موجب تشویش اذهان عمومی و تزلزل امنیت کشور می شود، ولی اگر کسی موجودیت ایران را زیر سؤال ببرد کار درستی کرده.  گویی این تصور باطل در ذهن متولیان حکومت حک شده است که هرچه از ارزش و قدر تاریخ ایران باستان بکاهند، به برجسته کردن تاریخ و قهرمانان اسلامی کمک کرده اند و به این منظورعده ای را اجیر نموده اند تااز بام تا شام دروغ ببافند و تاریخ را تحریف کنند. در حالیکه در طی سالیان دراز آنقدر در باب شاهانی مانند کوروش و داریوش کتاب و مقاله ی جدی و معتبر نوشته شده و که  زدودن آنها غیر ممکن است. از این دو تن در کتب مذهبی مانند تورات و قرآن هم نام برده شده و به قول برخی مانند ابوالکلام آزاد کوروش همان ذوالقرنین قرآن است. اما لجاجت حاکمان ادامه دارد، زیرا آگاهند که  یک جنبه ی گردهمایی پاسارگاد درست دهن کجی به همین کوشش های ناکام رژیم در تاریخ سازی است.

باری وقتی مطلب را می خوانی، می بینی ملکیان اگرچه با تمام وجود در راه نفی ایران و ایراندوستی می کوشد،  ولی سرانجام ناچار است اعتراف کند که « در همه انسانها در طول تاريخ و در هر جامعه، فرهنگ و تمدني وجود داشته اين است كه هركسي وطن خودش را دوست دارد. يك نوع وطن‌دوستي در هر انساني هست و اين اختصاص به هيچ جامعه و فرهنگ و تمدن و زمان و مكان خاصي ندارد.» و افزوده  «تا اينجا نه داشتن و نه نداشتن وطن دوستي اصلاً محل داوري نيست. به هر حال واقعيتي است كه درون ما هست و هيچكس هم از شمول اين حكم بيرون نيست، يعني خود من هم كه صددرصد مخالف با ناسيوناليسم هستم اين وطندوستي را دارم».

امان از وقتی که اصلاح طلبان شک فلسفی بفرمایند. خوب حاجی به جای  این ادا و اطوارها چشمهایت را بازکن و ببین در کجا زندگی می کنی و این مملکت اسمش چیست و از کی بوده است. بعد هم انصاف بده مگر پیوند این مردم به وطنشان جز وطندوستی چیز دیگریست؟  مگر همین نیست که ایران را سر پا نگاه داشته است؟ وگرنه کدام کشوری جز ایران را سراغ داری که هزاران سال با اقوام و مذاهب گوناگون دوام کرده باشد. اولاً هر ناسیونالیسمی افراطی نیست. چرا می کوشی به هر که ابراز علاقه به وطن خود کرد انگ بزنی؟ ناسیونالیسم به معنای نژادپرستی در ایران معنایی ندارد و زدن انگ پان ایرانیست به همه ی این جمعیت تهمتی بیش نیست. تعریف هویت ایرانی نیز مانند هر هویت ملی دیگری است و اعتبار خودش را دارد. اگر ایران نبود این جمهوری اسلامی محبوب تو در کجا قرار بود تشکیل بشود. اصلاً فکر می کنی در کجای عالم قرار داری که این سؤالات به ظاهر بی سابقه و در حقیقت یاوه را طرح می کنی و تصور می کنی حرفت آنقدر اهمیت دارد که در سمینار بنشینی و وقت مردم را بگیری؟

مشکل ما اینست که  گرفتار زائده هایی از حکومت شده ایم که هستی شان وابسته به نظام اسلامی است و از خود استقلال ندارند و به همین جهت نه خود را باور دارند و نه کشوری را که در آن زیست می کنند و همه چیزشان، حتی همین جمهوری اسلامی شان از آن است. فکر می کنند همینطوری باید به خدا توکل کنند و در جهان بپلکند و همه چیز هم همینطور درست می شود.  فیلسوف برآمده از فیضیه ی قم از یک طرف دلش برای جهانی شدن می تپد و از جانب دیگر با رفیق امنیتی سابقش حجاریان، شیفته و پیرو تفکر توماس نیگل آمریکایی شده که مخالف نظریه تکامل است و به اخلاق تکیه می کند.

حال آمده و تغییر جغرافیای ایران در طول تاریخ را مستمسک قرار داده است که موجودیت ایران را زیر سؤال ببرد! یعنی حضرت آقا نمی داند کمتر کشوری در جهان هست که دستخوش این نوع تغییر نبوده باشد. اگر معیار این باشد که تو میگویی که لابد هیچ کشوری وجود ندارد و لابد تنها چیزی که وجود دارد همان اسلام عزیز توست. حال خوب است که اگر کسی بگوید به دلیل این همه افتراق عقاید که در اسلام هست و اینهمه فرق مختلف، پس لابد اسلام هم وجود ندارد، از هیجان قالب تهی خواهی کرد. خیال می کند با این حرف های ارزان بها، تفکر انتقادی کرده که باد به غبغب می اندازد و رطب و یابس می بافد. ژست روشنفکری، به قیمت نفی هستی تاریخی کشوری به کهنی و پهناوری ایران!؟ برو که خدا روزیت را جای دیگر حواله کند.

حال خنده دار است که فکر می کند با عیبجویی از ناسیونالیسمی خیالی را که خودش سر هم کرده، از انسانیت دفاع کرده : «انسان وقتي علقه گروهي پيدا كرد، نميتواند گروه خودش با غير گروه خودش را با يك چشم نگاه كند.»

حضرت استادی اگر بیل زنی باغچه خودت را بیل بزن ! اگر کسی انتقاد درست و منطقی هم از دینت بکند که سهل است، از همین جمهوری اسلامیت هم بکند، غش می کنی، آنوقت می نشینی و این چرندیات را راجع به ایران سر هم می کنی؟ این هم قوه ی انتقادی مؤمنین است که همه اش، آنهم با این قابلیت و منطق متوجه است به دیگران و به خودشان چیزی نمی رسد! حال خوب است صحبت از ادیان دیگر نشده، وگرنه معلوم نبود که چه چیزهایی تحویل مردم می داد.

آمده به گردهمایی برای کورش که نماد مدارای مذهبی بود، ایراد می گیرد که مواظب باشید فاشیسم در راه است! آنوقت فاشیسم این حکومتی را که خود زیر علمش سینه می زند، نمی بیند! فاشیسم موجود را که ملتی، همین ملت ایران را به خاک سیاه نشانده نمی بینی، آنوقت دوربین انداخته ای می گویی در آن دوردست ها، در دشت پاسارگار که چندین هزار نفر جمع شده اند و شعار رواداری می دهند، و در مخالفت با همین رژیم نکبتی که تو مدافعش هستی، می دهند، فاشیسم دارد شکل می گیرد. ماشاالله به بینشت، آفرین به انصافت!

ملکیان سرانجام گریبان فردوسی را گرفته که «آنكه امروزه ميگويد «هنر نزد ايرانيان است و بس» و خوشحال است از اين تعبير، به بشريت و خودش دارد ظلم مي كند.».

اولاً من در این عمر شصت و چند ساله ام یک بار هم از کسی نشنیده ام که این شعر را به جد بخواند و بیان اعتقاد و اسباب تفاخر خودش بشمارد. هر وقت شنیده ام کسی این را خوانده محض طعنه و مضحکه بوده و نیش زدن به بی قابلیتی هموطنان.  آمده ای می گویی که اگر کسی چنین بگوید، مایه ی تأسف است؟ چه کسی؟ که گفته و کجا گفته که تو مضمون برای سخن پراکنی پیدا کنی؟ تو ایران به این بزرگی را نمی بینی و می گویی وجودش را اثبات کنید، آن وقت مثالی می زنی که خودت هم یک مصداق از آن نداری تا عرضه کنی. مشکلت این است که می خواهی وطندوستی ایرانیان را بکوبی، ولی دستت خالی است و داستان اختراع می کنی که بهانه ی هشدارهای مضحکت بشود. به جای این حرفها برو فکرت را به کار بیانداز و مطالعه کن و ببین این چیزهایی که می گویی کجا بوده، وجودش را اثبات کن به قول خودت، بعد هشدار و تذکار بده. چشمت را باز کنی بد نیست. همین یک کم باز کن که فاشیسم آخوندها را که شما آخوندهای فکلی واسطه ی ارمغانش به ملت ایران شدید، ببینی. چون خیلی بزرگ است، کار مشکلی نخواهد بود. گرچه از کسی که تحصیل در رشته مهندسی مکانیک را که می توانست برای ابنای بشر مفید واقع بشود رها کند و برود فیضیه شاگرد مصباح یزدی بشود بیش از این انتظار نمی توان داشت .

از اینها گذشته، کیست که نداند این مصرع از شاهنامه از زبان بهرام گور به فغفور چین است و رجز خوانی جنگی است(3​) کار مرسوم آن زمان است، بخصوص در میدان جنگ که هزار نمونه اش هم در تاریخ هست و هم در شاهنامه که بخش عمده اش شرح جنگ است. از این لافنامه ها ما در تاریخ و ادبیات بسیار داریم و کسی این مصرع را بیان عقاید خود فردوسی هم نشمرده است، چه رسد به جمیع ایراندوستان. این که کسی شاهنامه فردوسی را به یک مصرع تقلیل بدهد و بکوشد با این خامدستی تخطئه اش کند فقط از اصلاح طلبان ساخته است، با سوادشان و با اخلاقشان و با سیاستشان.

به یادمی آورم که  دستاویز کردن این مصرع قبلاً از جانب عزت الله سحابی و ابراهیم یزدی سابقه داشته انجام شده و اصلاح طلبان همین یاوه های شیوخشان را غرغره کرده اند تا به ملکیان رسیده است. اصلاح طلبان اگر اینقدر هوادار بشریت هستند که تاب یک رجزخوانی داستانی را هم ندارند، چرا با اعدام روزانه  ده ها پیروجوان که در آن کشور بدار آویخته می شوند  مخالفت نمی کنند؟ 

چرا به اسید پاشی دختران و زنان اعتراض نمی کنند ؟

چرا در باب تحمیل حجاب به میلیونها زن ایرنی چیزی نمی گویند؟

چرا با فلاکتی که به مرد و زن و پیر و جوان آن مملکت تحمیل شده، ایرادی ندارند؟

دفاع از فاشیسم موجود می کنید که نفس همه را بریده، آنهم با زدن اتهام فاشیسم به دیگران؟

وقاحت هم حدی دارد. دزدی می کنید و فریاد برمی دارید که در خانه ی بغلی دزد آمده؟

از همه ی اینها گذشته، همه می دانند که دردتان از کجاست، از این است که چهل سال است هزار تحمیل به نام اسلام به این مردم کرده اید و نتوانست اید که مهر آنان را از ایران ببرید.

 خوب هم میدانید که همین مهر به وطن است که همه ی اسلامگرایان، از ریز و درشت و تندرو و کندرو را از میدان به در خواهد کرد.

هیچکس به اندازه ی شما از این شعار «جمهوری ایرانی» برنیاشفته، چون می دانید که جمهوری عزیز اسلامیتان را که با هزار ترفند میخ واهد سر پا نگه دارید و در راه حفظش، به سبک مقتدایان از هیچ خدعه ای روگردان نیستید، همین شعار به گور خواهد فرستاد. هر دست و پایی که می خواهید بزنید، سرنوشت تان همین است.

2016 Nov 8th Tue – سه شنبه، 18 آبان 1395

این مقاله برای سایت (iranliberal.com) نوشته شده است و نقل آن با ذکر مأخذ آزاد است.

—-

  • پارسینه

http://www.parsine.com/fa/news/255147/%D8%A7%D9%88%D9%84-%D8%AB%D8%A7%D8%A8%D8%AA-%DA%A9%D9%86%DB%8C%D8%AF-%DA%86%DB%8C%D8%B2%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D9%85-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%88%D8%AC%D9%88%D8%AF-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%AF-%DA%AF%D9%81%D8%AA%D9%86-%D9%87%D9%86%D8%B1-%D9%86%D8%B2%D8%AF-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D9%88-%D8%A8%D8%B3-%D8%AC%D9%86%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D8%B3%D8%AA

 (2) بنا به گزارش یکی از روزنامه ، جمهوری اسلامی  اقدام به حذف تدریس تاریخ و جغرافیا

درمدارس کرده است و بدین ترتیب در اینده از  مدعیانی از قماش ملکیان بسیار خواهیم داشت .

http://www.tabnak.ir/fa/news/523043/%D8%AD%D8%B0%D9%81-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE-%D9%88-%D8%AC%D8%BA%D8%B1%D8%A7%D9%81%DB%8C%D8%A7-%DB%8C%D8%A7-%D8%AA%DB%8C%D8%B4%D9%87-%D8%A8%D9%87-%D8%B1%DB%8C%D8%B4%D9%87-%D9%87%D9%88%DB%8C%D8%AA-%D9%85%D9%84%DB%8C

(3) شهنشاه بهرام گورست و بس-چنو در زمانه ندانیم کس

به مردی و دانش به فر و نژاد-چنو پادشا کس ندارد به یاد

جهاندار پیروزگر خواندش-ز شاهان سرافرازتر خواندش

دگر آنک گفتی که من کرده‌ام-به هندوستان رنجها برده‌ام

همان اختر شاه بهرام بود-که با فر و اورند و بانام بود

هنر نیز ز ایرانیانست و بس-ندارند کرگ ژیان را به کس