به زن – ژیلا مساعد
این سر توست
با دو زلف بلند بافته
این فرق سر توست
حنایی ست
زعفرانی ست
زخمی ست
بوی گل می دهد
سر تو میان خواب من چه می کند
سر تو که از ضربه ی دست مرد
هنوز دوران دارد
نصف شب است
صورتت را گم کرده ام
مادر منی
مادر مادر مادران منی
تو نشانم می دهی
من نگاه می کنم
پسری هفت ساله
در خوابم را می کوبد
با انگشتان پینه بسته ی هفتاد سالگان
و چشمان روشنش را گرو می گذارد
در برهوت خواب من
شما چه می کنید
هر شب؟
از مجموعه شعر “در سحر نیمه باز بود/ به درون رفتم/ هنوز برنگشته ام”