Home ستون آزاد آرشیو ستون آزاد آیا«امرخصوصی» تلقی کردن انواع باورها،دین ستیزیست؟جواد قاسم آبادی

آیا«امرخصوصی» تلقی کردن انواع باورها،دین ستیزیست؟جواد قاسم آبادی

بدعت جمهوری اسلامی و عملکرد ۴۴ ساله حاکمان ایران، باعث نفرت سراسری اکثریت محکومان خارج از قدرت، از دولت ایدیولوژیک شده است!

با توجه به این بدعت سراسری، سوالات مشخصی در مورد چند و چون شکل‌گیری قدرت در فردای نفی این بدعت و بازگشت آزادی به ایران، در مورد جایگاه مذاهب و مسالک گوناگون، ایجاد می شود. سوالاتی که هر ساکن ایران، بر مبنای فرهنگ خود، بدنبال جواب آن می گردد تا اینبار با جدایی باورهای فردی از زندگی اجتماعی، این فاجعه تاریخی هرگز در ایران تکرار نگردد!

بسیاری از ایرانیان برای رهایی از تسلط تاریخی «دین و مسلک فردی و فرقه ای» بر زندگی اجتماعی، به تجربیات دیگر کشورهای جهان در برخورد به دولت ایدیولوژیک و بقولی تجربه انواع سکولاریسم و لاییسیته و اشکال گوناگون «جدایی دولت و دین» و بعبارت دیگر تفکیک حساب خدا و قیصر، در این و آن گوشه جهان استناد می کنند.

مطالعه این همه تجربیات و دستاوردهای تاریخی در دیگر نقاط جهان، اگرچه از نظر نویسنده مفید و آموزنده است اما در مورد مشخص ایران، شایسته است وضع خدا و قیصر و قهرمان در شرایط امروز ایران، بررسی کارشناسانه شود و پس از بررسی شرایط خاص ایران، راه حل های گوناگون مطرح شوند تا جامعه ایران در فردای کسب آزادی، خود از میان پیشنهادات یکی را برگزیند!

به درک نویسنده در این مورد و دیگر موارد حیاتی برای آینده ایران، آنچه فعالان اجتماعی جمع‌بندی و مطرح می کنند، مطالعه و تدقیق تجربیات دیگر نقاط جهان برای آینده ایران است. تلاشی که بزعم نویسنده اگرچه لازم است اما برای حل همیشگی معضل تاریخی «خدا و شه و قهرمان» درایران، کافی نیستتند.

با این پیش فرض نویسنده به بیانیه ۱۲ ماده ای حداقلی تشکل های مدنی ایران، منتشره در بهمن ماه ۱۴۰۱ مراجعه می کند. در این بیانیه حداقلی؛ که بقول خود نویسندگان بایستی در روند مبارزه در راه کسب آزادی و برابری تدقیق شود؛ در این مورد مشخص می خوانیم:

۵. مذهب امر خصوصی افراد است و نباید در مقدرات و قوانین سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی کشور دخالت و حضور داشته باشد.

خب در راستای تدقیق، ببینیم اینکه از نظر این عزیزان دین و مسلک امری خصوصی ست به چه معناست؟

به درک نویسنده نخست امر خصوصی، شایسته است تعریف شود تا رابطه امر خصوصی با امور جمعی روشن شود.

برای نویسنده امر خصوصی آن اموری ست که به سلیقه شخصی انسان های آزاد برمی گردد. بطور مثال ترجیح رنگی بر رنگ دیگر، ترجیح شکل و نوع لباس با رعایت محدودیت های حداقل پوشش در هر مکان، نوع آرایش مو و سر و صورت، انتخاب ورزش مورد علاقه، نوع تغذیه سالم، گرایش جنسی، باور یا عدم باور به مبدا و معاد و مقدم بر همه، انتخاب کار مفید در قبال جامعه و دیگر سلیقه ها و ترجیحات فردی، امور خصوصی بحساب می آیند. امور خصوصی که در یک جامعه‌ آزاد، انسان های مساوی الحقوق متفاوت، بایستی در انتخاب هریک آزاد باشد و اما نبایستی آنرا به دیگر افراد جامعه تحمیل کند!

اگر با این تعریف در مورد خصوصی بودن و به عبارتی شخصی بودن این امور توافق داشته باشیم و بپذیریم که این امور نبایستی به کل جامعه تعمیم داده شوند، تکلیف ایران آزاد و رنگارنگ آینده، در هر مورد روشن خواهد شد!

از آنجایی که مشکل تاریخی ایران حاکمیت های ایدیولوژیک بوده است، خوب است درک خود در مورد امر باورهای خصوصی و عدم دخالت آن در زندگی اجتماعی را روشن و بدون ترس و ابهام بیان کنیم و به قضاوت و رای ساکنان ایران گذاریم.

اگر باورها از جمله امور خصوصی هستند، به نظر این قلم ریزنقش، نه تنها در مراکز عمومی نبایستی تبلیغ و ترویج شوند بلکه مقدم بر مراکز عمومی، بویژه در خانواده نیز حق تبلیغ و ترویج این باورهای خصوصی را نداریم!

نویسنده برای ارزیابی درست و غلط در هر زمینه ای، منافع و مضار موضوع بحث برای نسل های آینده و حقوق کودکان را در نظر می گیرد. کودکی که بدون اراده و خواست خود بدنیا آورده می شود و هیچ اراده ای در انتخاب زمان و محل بدنیا آمدن خود ندارد، عملاً در جبر مطلق در خانواده ای بدنیا می آید که می تواند سنتی و خداباور و یا مدرن و خدانشناس باشد. این جبر مطلق واقعیتی ست که هیچ انسانی قادر به کتمان و یا تغییر آن نیست. هریک  اخوانندگان نیز به تجربه مشخص خود به این جبر مطلق تحمیل شده برخود معترف هستند!

این تجربه زنده شخصی نشان می دهد که هریک از ما در کودکی بیشتر و یا کمتر تحت تبلیغات خانواده و مدرسه و جامعه، در مورد این و یا آن باور قرار داشته ایم و عملاً در دوران کودکی امکان انتخاب آزاد نداشته ایم و به باور دیگران یا جذب و یا از آن دفع شده ایم!

این تجربه همگانی به باور من نمایش بدترین نوع «شستشوی مغزی» و نقض حق آزادی کودک در انتخاب امور شخصی ست. اموری خیالی که بایستی با رشد و علم و تکنولوژی و انقلاب ارتباطات از بیخ و بن برچیده و متوقف گردند!

از این رو به باور نویسنده هر آنچه بنیاد علمی ندارد و جنبه ماورایی پیدا می کند، تبلیغ و ترویج آن حتی در درون خانواده نیز بایستی ممنوع و متوقف گردد!

مادر و پدر سنتی با ایمان نبایستی حق داشته باشند تا در خانواده تبلیغ خداشناسی کنند و مادر و پدر مدرن بی ایمان نیز حق تبلیغ خدانشناسی  ندارند. مادر و پدر با رفتار درست خود و ایجاد فضایی آزاد و آرام و امن برای کودک جهت انتخاب علایق شخصی خود؛ چه مادی و چه معنوی و چه حرفه ای؛ بایستی همت کنند!

با این منطق روشن که خانواده را نخستین خشت بنای عظیم جامعه می داند، تکلیف آموزش بر مبنای علم و تکنولوژی در مدارس، تنظیم قوانین مدنی و جزایی بر مبنای دستاوردهای جامعه بشر و دیگر امور ساختمان عظیم جامعه، روشن خواهد شد!

بر مبنای این منطق روشن با عبور از دوران توحش و آغاز تاریخ بشر، آموزش مدارس و آموزشگاه ها و دانشگاه ها و هنرسراها، با تکیه بر علم و تکنولوژی در هر دوره، تدوین و آموزش داده خواهد شد. قوانین مدنی و جزایی با توجه به ظرفیت ها و نیازهای اجتماعی تدوین و تصویب و اجرا خواهند شد!

در چنین جامعه ای آزاد و برابر، حوزه های ترویج خرافات که «حوزه های علمی» می نامندش تعطیل و با دانشسراها و دانشگاه ها جایگزین خواهند گردید!

در چنین جامعه ای آزاد و برابر، مفت خوری و ارتزاق از راه «باور» فروشی متوقف و جرم تلقی خواهد شد!

در چنین جامعه ای آزاد و برابر، امامزاده ها و مساجد و مقابر و دیگر بناهای «مقدس» به کتابخانه ها و مهمانسراها و مراکز عمومی جهت گشت و گذار و فعالیت های فرهنگی همگانی تبدیل خواهند شد!

در چنین جامعه‌ای آزاد و برابر، بنیادهای رنگارنگ این و آن «امام» همگی ملی و در خدمت کل جامعه قرار خواهند گرفت!

آری نویسنده اعتراف می کند که هنوز چنین برخورد ریشه ای در هیچ جای جهان با امور غیرعلمی صورت نگرفته است و همچنین اعتراف می کند که در ماقبل تاریخ بشریت بسر می بریم و کماکان دیو اوهام و جهل بر جوامع گوناگون بشر حکمرانی می کند. اما نویسنده همچنین بر این باور است که تجربه دین رسمی و دولت دینی از دوران ساسانی در ایران آغاز شده است و در ادامه با تحمیل بختک ۱۴۰۰ ساله اسلام خلافتی به ایران و نهایتا با بدعت ۴۴ ساله جمهوری اسلامی، زمینه‌ساز بازکردن روزنه ای جهت ورود به تاریخ بشر را حداقل در ایران فراهم کرده است!

 باشد تا با کوشش نسل جوان آگاه و متخصص برآمده از انقلاب مظلوم بهمن ماه ۱۳۵۷، دیو حاکمیت سیاه جهل و خرافات از قدرت بزیر کشیده شود و دوران آگاهی و آزادی و برابری و رفاه و صلح همیشگی، در ایران و منطقه و جهان بمنصه ظهور رسد!

در حسرت کسب و استقرار همیشگی آزادی و برابری و رفاه و صلح، در سراسر دهکده کوچک جهانی هشت میلیاردی!

جواد قاسم آبادی 

آموزگار تبعیدی

فرانسه

دوازدهم اردیبهشت ماه  ۱۴۰۲

ghassemabadi@yahoo.fr