به مناسبت شانزدهم دیماه روز تشکیل حکومت ملّی دکتر شاپور بختیار
بیانیه نهضت مقاومت ملّی ایران
۱۶ دیماه ۱۳۹۹ در حالی فرامیرسد که برای اهل تمیز و انصاف جایی برای شک درباره درستی راه بختیار، تصمیم، و اقدام شگرف او در شانزدهم دی ۱۳۵۷، یعنی تشکیل دولت ملّی بمنظور تحقق آرمانهای نهضت ملّی و استقرار دموکراسی در ایران، باقی نمانده است؛ اقدامیکه در قدم اول مستلزم تشخیص درست و بهنگامِ طیف آزادیخواه و ملّی جامعه از اوضاع و همکاریِ بیدریغ آنها برای جلوگیری از مأموریت خمینی و اعوان و انصارش بود که سرانجام کشور را به ورطه ی نابودی سوق می داد.
شالوده ی برنامه ی دولت دکتر شاپور بختیار بر اصول دموکراسی: تحقق حاکمیت ملّی، تأمین آزادی های فردی و اجتماعی، و تساوی حقوق شهروندی در مقابل قانون قرار داشت؛ اصولی که در سند بیادگار مانده از انقلاب مشروطه تصریح شده است و امروز هم در رأس شعارها و سرلوحه ی برنامه های سیاسی اپوزیسیون آزادیخواه و ملی قرار دارد.
بختیار بارها هشدار داده بود که رهایی کشور از آشفتگی اوضاعی که ۲۵ سال خودکامگی ایجاد کرده و همچنین حرکت جامعه در جهت ترمیم آثار آن آشفتگی فقط و فقط در گرو رعایت اصول دموکراسی در محیطی آرام که بازتاب اراده ی آزاد مردم را ممکن میکند میسر خواهد شد؛ و از اینرو آزدای احزاب، آزادی مطبوعات، آزادی اجتماعات و آزادی زندانیان سیاسی از نکات فوری برنامه ی دولت ملّی او محسوب بود.
امضای «نامه سرگشاده به اعلیحضرت همایونی»، همراه با دو تن دیگر از سران شناخته شده ی جبهه ملی ایران، انتشار فراخوان نیروهای جبهه ملّی و از آن طریق بخشیدن حیات دوباره به تشکیلات جبهه ملّی ایران و فعالیت سیاسی علنی سازمان بمنظور ارائه رهنمود به جنبش آزادیخواهانه و ضد استبدادی وسیع مردم و بالاخص قبول تشکیل دولت همگی مؤید درستی راه بختیار بود.
جنبش اجتماعی – سیاسی سالهای ۵۶ و ۵۷ که برای پایان دادن به حکومت فردی شاه براه افتاده بود هرچند می بایست با تشکیل دولت ملی بختیار به نتیجه ی مطلوب می رسید امّا با موانعی مواجه شد که عمدتاٌ معلول همان حکومت استبدادی و خودکامگی بود.
یک ربع قرن دیکتاتوریِ حاصل از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ جامعه را دچار بحران کرده و در معرض آشفتگی و پذیرای خشونت قرار داده و راه را برای عرض اندام مجدد نیروی افراطی و واپسگرایِ مبلغِ حاکمیت شریعت گشوده بود. در چنان وضعیتی، حضور حزب توده، مجاهدین خلق و چریکهای فدایی خلق «گوش بفرمان خمینی» نیز با سوء استفاده از ناآگاهی اجامرِ همیشه در صحنه ی خمینی به آتش فتنه ی خانمانسوزی که ملت و کشور را تهدید میکرد دامن میزد؛ این عوامل در ایجاد و گسترش محیط ترور و ترس در جامعه از یکدیگر سبقت می گرفتند؛ و عرصه را بر مردم ناراضی از اوضاع، همان مردمی که به مدت دوسال برای برچیدن دیکتاتوری به خیابان آمده بودند هرروز تنگتر میکردند.
در اوضاع به نهایت بحرانی دیماه ۱۳۵۷ نیروها و شخصیت های مشهور ملّی، باستثنای فرهیختگانی همچون غلامحسین صدیقی و عبدالرحمن برومند صحنه ی سیاسی را به طرفداران شریعت واگذاشتند و شوربختانه، بجای همکاری با بختیار، آنگونه که غلامحسین صدیقی از یاران سابق مصدق خواسته بود، و تأیید تظاهرات دهها هزار نفری مردم برای طرفداری از مشروطیت، برنامه های تاسوعا و عاشورای حسینی را که توسط پادوهای حزبالله به لهیبِ هیجان توده ی ناآگاه دامن میزد و در آنها عکس مصدق به زیر کشیده میشد بنا به بیعتی که با خمینی صورت گرفته بود تحمل میکردند.
شاپور بختیار، هرچند ظاهراٌ و بنا به واقعیت های موجودِ در روزهای حکومت ملّی خود از طرف بخشی از یاران سابق مصدق تنها گذاشته شد امّا در سایه ی دو خصلت برجسته ی خود، خصلتهایی که لازمه ی رسیدن فرد به مقام رهبر ملّی است، آنطور که خود سالها بعد در مصاحبه ای با نشریه قیام ایران در مورد مصدق بزرگ گفته بود، آن تنهایی را با داشتن معدودی از دوستان واقعی ـ بقول سعدی، نه، دوستان نانی و زبانی بلکه دوستان جانی ـ، اراده ای استوار و پایبندی به آرمانهای اصیل نهضت ملّی ایران متحمل می شد.
از تاریخ انتشار نامه ی سرگشاده ی سه نفر از شخصیتهای ملّی «به پیشگاه اعلیحضرت همایونی»، مصاحبه دکتر کریم سنجابی در تهران، در سمت رهبر جبهه ملی، با برنامه ۱ تلویزیون آلمان (ARD)، و بیانات غیر قابل تفسیر آن مقام تشکیلاتی در مورد لزوم خروج پادشاه از کشور و تشکیل شورای سلطنت و حتی گفتن این سخن، در جواب مخبر برنامه در این باره که در این صورت تکلیف شاهزاده چه می شود، که از شاهزاده خطایی سرنزده، تا عدول از تصمیم هیأت اجرایی جبهه ملّی برای شرکت در انترناسیونال سوسیالیست، ادامه ی اقامت در پاریس، ملاقات با «امام » و انشای بیعت نامه با آن امام خدعه گر چه چیز باعث شد که وی نیز سلطنت را غیر قانونی اعلام کند؟
بختیار و خمینی، هر دو از قانون صحبت میکردند. آیا برای آن بخش از یاران سابق مصدق که به وی پشت کردند این نکته روشن نبود که شاپور بختیار از قانون اساسی مشروطه که به بهای جانفشانی های ملت ایران و به همت فرهیختگان کشور حاصل شده بود صحبت میکرد و خمینی از قانون شریعت یعنی “قانونی” من درآوردی و موهوم که حاصل تراوشات مغزی امام بود و اعلام صریح قیمومت بر ملت و حکم به اسارت انسان میداد؛ انسانی که با اراده ی آزاد به عالم هستی پا نهاده است.
این رهبر ملی که در جوانی رساله ی دکتری خود در حقوق و فلسفه ی سیاسی را در دانشگاه سوربُن درباره ی «رابطه ی دین و قدرت در جامعه های کهن» نوشته بود و به تاریخ تجارب غنی ملت فرانسه درباره ی نظام لاییک یعنی جدایی دین از حکومت احاطه داشت، بهتر از هر کس می دانست که سرکردگی یک رهبر متعصب دینی در سیاست کشور و آمیختگی سیاست و دین از این راه می تواند منشاءِ چه خطرات و مصائبی برای کشور گردد.
منظور روحالله خمینی از “قانون”، اگر دیگران خواسته یا ناخواسته به آن و خطر مهلکی که بختیار درباره ی آن به همه هشدار میداد توجه نداشتند، حتی برای شخصیت های روحانی بزرگ و معتبری، از هواداران جدی مصدق مانند آیتالله دکتر مهدی حائری یزدی و آیتالله سید رضا زنجانی روشن بود، بطوری که همانوقت آنرا و حاکمیت منتج از آنرا مردود شمردند.
حکومت ملّی دکتر شاپور بختیار بیش از ۳۷ روز برپا نبود امّا اقدامات او برای آزادی و رفاه ملت و کوششی که در جهت تفهیم دموکراسی بکار برد نام پرآوازه او را به سینه نسل های امروزی سپرد و برای همیشه در دفتر زندگی این ملت ثبت کرد. بهمین دلیل رژیم ضد ایرانی جمهوری اسلامی به قتل بختیار بسنده نکرده، برای خدشه دار کردن نام او و اهمیت بسزای یادگار ارزنده و آموزندهای که از آن سی و هفت روز در دلهای ملیونها پیر و جوان، زن و مرد ایرانی برجا مانده، مذبوجانه و عبث به تقلا افتاده است.
رژیم بیگانه و ضد ایرانی جمهوری اسلامی یعنی همان میوه ی تلخ “قانون“ امامی که در دیماه ۱۳۵۷ تصویر او را در ماه میدیدند و بازگشت او را طلوع آفتاب از غرب نامیدند، حاکمیتی که به مدت چهار دهه ثروت و اعتبار ملت و کشور ایران را بنا بر مُفاد قانون اساسی اش به بهانه کمک به مستضعفین جهان با نیت شوم گسترش انقلاب اسلامی بباد داده و سفیهانه ادعا داشت از راه کربلا و یمن به انقلاب گسترش داده قدس را تسخیر خواهد کرد امروز مجبور است حضور زیردریایی اسرائیلی (از قدس) و آمریکایی (از مقر شیطان بزرگ) را با خفت و خواری در خلیج فارس و در حریم ایران بپذیرد و برای خالی نبودن عریضه در داخل مرزهای کشور هَل مِن مبارز بگوید.
ملت ایران سالهاست به ارزش خدمات و ارج جایگاه دکتر شاپور بختیار، آخرین نخست وزیر نظام مشروطه، و بعد از مصدق بزرگ، تنها رئیس دولت ملّی پایبند به اصول دموکراسی و برخوردار از همه ی اختیارات قانونی پی برده است و همواره یاد وی را گرامی خواهد داشت.
ایران هرگز نخواهد مرد
۱۵ دیماه ۱۳۹۹
نهضت مقاومت ملّی ایران