چهار دهه بیهودگی؛ اسلامینویسی در بستر مرگ – اسد سیف
انتصاب سعید حدادیان به استادی در دانشگاه تهران مصادف شده با آخرین نفسهای اسلامینویسی پس از چهار دهه؛ ادبیاتی تبلیغی با هزینههایی کلان و بدون دستاورد که با آغاز جنگ در جمهوری اسلامی بنیان گرفت. یادداشتی از اسد سیف.
با انتصاب سعید حدادیان، “نوحهخوان محبوب آقا”، به عنوان استاد “تحلیل متون نظم پایداری” در رشته “ادبیات پایداری” دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، یکبار دیگر توجه جامعه به متون درسی دانشگاهها و ادبیاتی جلب شد که چهار دهه است به عنوان “اسلامینویسی” در ایران رواج دارد.
در واپسین روز از تابستان ۱۳۵۹ جنگ ایران و عراق آغاز شد. پیامدهای این جنگ هشتساله بر هستی مردم آنچنان عمیق بود که هنوز میتوان آثاری از زخمهای آن را در جامعه بازیافت. در این سالها حکومت همهچیز را برای جنگ میخواست و همه بایستی در خدمت جنگ میبودند. آشوب جنگ بر هنر و ادبیات نیز راه گشود و حکومت کوشید از آن نیز به عنوان ابزاری تبلیغی و تهییجی برای بسیج جوانان در راستای اعزام به جبهههای جنگ بهره ببرد. “ادبیات جنگ”، “ادبیات مقاومت” و “ادبیات پایداری” عنوانهایی هستند در این راستا که اکنون به عنوان دروس دانشگاهی نیز بهکار گرفته میشوند.
ادبیات و هنر در خدمت جنگ
“مجتمع هنر و ادبیات در خدمت جنگ” نخستین سازمانی بود که وزارت ارشاد به ریاست محمد خاتمی در این راستا برای «سوق دادن ادبیات و هنر و هدایت آن در خدمت انقلاب اسلامی و پدیدههای آن»، یعنی جنگ، بنیان گذاشت. خمینی اعلام کرد که «اسلام دین جنگ است» و خاتمی گفت: «تمام ارزشهایی که بشر میتواند به آن اعتقاد داشته باشد و همه خداپرستان به آن اعتقاد دارند در جنگ تبلور یافته است و این هنرمندان هستند که در این راه رسالت بزرگی دارند.»
در نخستین دهه از چنین فعالیتهایی بود که ۱۶۰۰ عنوان داستان کوتاه و ۴۶ رمان در عرصه “ادبیات جنگ” از ۲۸۵ نویسنده منتشر شد. با پایان جنگ رژیم کوشید تا با توجه به “فرهنگ مردهپرستی” از چنین امکانی بر دامنه تبلیغات خویش بیفزاید. هماکنون دهها مؤسسه با عنوانهایی چون “ادبیات دفاع مقدس”، “ادبیات مقاومت”، “کتابخانه تخصصی جنگ”، “دفتر هنر و ادبیات مقاومت”، “دفتر ادبیات و هنر جنگ تحمیلی” یا “حوزه هنری جنگ” به فعالیت مشغولند. رژیم هر سال با استفاده از بودجههایی عظیم نمایشگاه کتاب “دفاع مقدس” را در شهرهای مختلف برگزار میکند تا از این طریق فراوردههای تبلیغی خویش را با قیمتی نازل و چه بسا مجانی به دست مردم برساند.
هر سال بهطور متوسط ۷۰۰ عنوان کتاب با موضوع “ادبیات دفاع مقدس” منتشر میشود. تا کنون ۹۵۰۰ عنوان کتاب در حوزه “جنگ تحمیلی” منتشر شده است که ۷۰ درصد آن به ادبیات تعلق دارد. (ایسنا به نقل از نصرتالله صمدزاده، مدیر کتابخانه تخصصی جنگ)
سردار علی ناظری، مدیر مسؤل انتشارات فاتحان و رییس “ستاد نمایشگاه ملی کتاب دفاع مقدس”، در همین رابطه میگوید: «اکنون دهها ناشر با حدود ۲۵ هزار عنوان کتاب در حوزه دفاع مقدس، گنجینهای عظیم از داشتهها، رویدادها و حوادث مرتبط با جنگ تحمیلی را در اختیار مردم گذاشتهاند.». او میگوید: «بین ۱۵۰ تا ۱۸۰ ناشر در حوزه دفاع مقدس فعالیت دارند.»
بهطور کلی ۱۴ درصد از کل کتابهایی که هر ساله در ایران منتشر میشوند، به “دفاع مقدس” اختصاص دارند. (خبرگزاری مهر به نقل از سرتیپ نبی سهرابی، جانشین حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس)
خاطره، داستان، یادداشت، سفرنامه، وصیتنامه، شعر، داستان برای کودکان و… محتوای این آثار است. ناشرانی که با استفاده از امکانات دولتی این آثار را منتشر میکنند، با فروش این آثار به کتابخانههای عمومی کشور، از کتابخانههای شهر گرفته تا دانشگاهها و مدارس، در واقع سرمایهدارانی هستند در خدمت دولت.
محتوای آثار دفاع مقدس
نویسندگانی که پیرامون حکومت گرد آمده و خود را “اسلامینویس” میخوانند، در “ادبیات جنگ” قهرمانانی خلق کردهاند که هیچ شباهتی به انسانهای عادی ندارند. “تیپ”های آفریده آنان در داستانها بیاعتنا به زندگی زمینی، خوشبختی را در آسمانها میجویند، بودن در این جهان را هیچ میپندارند و برای رسیدن به “بهشت موعود” از زندگی میگذرند تا با کشتن خویش به “ملکوت خدا” دست یابند. در این راستا آنان از “مزایا و فواید” جنگ مینویسند تا “هنر در خدمت جنگ” را توان بخشند و “درخت مقدس شهادت” را آبیاری کنند.
در داستانهای جنگ زندگی به هیچ گرفته میشود تا مرگ ارزشمند گردد. شهادت قله خوشبختیست و مرگ در واقع نشان از پایان دردها و زندگی جاوید دارد. با شهادت، نابسامانیهای جامعه حل و مشکلات رفع میشود: «خلق آثار مربوط به شهادت شایستهترین میدان برای هنرنماییست. هیچ زمینهای از زمینههای بشر درخشانتر از این نیست که انسان خود را غرق کند در مصالح الهی و مصلحت جامعه انسانی… نویسندگان و تمامی هنرمندان باید این مهم را مغتنم بشمارند و در توصیف شهادت، یعنی نمونه اعلای انسانیت سخن بگویند.» (خامنهای، سخنرانی ۲۶ بهمن ۱۳۶۷)
در ادبیات جنگ خون موج میزند و هیستری خونریزی را پایانی نیست. خون در این آثار جنون میآفریند تا انسانها بکشند و کشته شوند. در برخی از آثار دشمنان را با شکنجه میکشند تا عطش پیروزی را جشن بگیرند. در شعرهای ادبیات جنگ تمامی قافیهها به خون پایان میگیرند: بوی خون، راز خون، جنون خون، محراب خون، رود خون، پیام خون، فریاد خون، حجله خون، وضوی خون، عروسی خون، مقاومت تا آخرین قطره خون و…
در داستانهای جنگ از زیباییشناسی داستان نمیتوان چیزی یافت. تحلیلهای آبکی از سیاست حکومت بر تن داستان نشانده میشوند تا بروشورهای تبلیغاتی احساسی کور را بر خوانندگان جوان تلقین کند. در این داستانها هیچ شخصیت مستقلی وجود ندارد. قهرمانان تیپهایی هستند که در تمام داستانهای رفتاری یکسان دارند، نمازخوان هستند، عشق زمینی و احساس جنسی ندارند، و در راه مردم شهادت را برمیگزینند. در هر حالی، حتی به وقت مرگ، نام خدا و رهبر را بر زبان میرانند، از دیگران میخواهند به راه خدا و خمینی راهی جبهههای جنگ شوند. آنان دشمن را انسان نمیدانند.
در داستانهای اسلامینویسان حوادث در سطح میگذرد. گزارشنویسی به جای داستان مینشیند. شخصیتهای داستان فاقد فردیت هستند. پنداری کسی، و شاید خدا، آنها را هدایت میکند. این داستانها عموماً از سوی راوی “دانای کل” روایت میشوند. شخصیتها در واقع باید نظر نویسنده را نمایندگی کنند. انسان مسلمان در این داستانها مکتبی، شهادتطلب، مومن و پیرو رهبر است و دشمن کسیست که در برابر خدا و دین قد برافراشته است. او مادیگراییست تهی از انسانیت و کافریملحد و “مفسد فیالارض”.
داستانهای اسلامینویسان از “دشمن” جان میگیرد. این دشمن زمانی صدام است، زمانی نیز شاه و سلطنت و زمانی دیگر گروههای دگراندیش. در این داستانها هر آنکس را که مخالف رهبر باشد، نخست از انسانیت تهی میکنند تا در فرصتی مناسب او را بکشند. در این داستانها شادی غایب است، سراسر تبلیغ درد و غم و عزاست، گریه حضوری مدام دارد، از اعتراض خبری نیست، شخصیتها به تردید دچار نمیشوند و اگر چنین شود، به شکلی با دیدن یک خواب و یا حادثهای به راه راست هدایت میشوند.
اطاعت از خدا و رهبر، تأیید رهنمودهای رهبر و حکومت، نفی “بودن” در این جهان و پاداشهای زندگی، نفی شادی، نمازخوانی و روزهداری و قرآنخوانی و دعاهای بیپایان، امید برای رسیدن نویدهای الهی، نفی اعتراض و انتقاد از رهبر، مبارزه با کفر و مخالفان فکری رژیم، و تحقیر دشمن دستمایه بیشتر این آثار است. این را نیز باید یادآور شد که قهرمان در این داستانها همانا انسانی شیعه است. “غیرمسلم” و “غیرشیعه” پنداری صلاحیت قهرمان شدن ندارند.
در داستانهای اسلامی فرد شیعه مبارز است، دلاور و قدرتمند و نترس است. دشمن اما ترسوست، “زنباره”، دایمالخمر، معتاد و بیخداست. شخصیت شیعه در پناه خدا انسانی پاک است که به راه رسیدن به خدا، در خدمت رهبر زندگی میکند. در تیپهای منفی داستانها نمیتوان نشانی از انسان بودن، مهر، دوستی و پاکی یافت. این افراد غربی هستند، کراوات میزنند، شادی میکنند، کتوشلوار اتوکرده میپوشند، سبیل دارند، سر و وضعی مرتب دارند و چه بسا خدانشناس هستند.
با چنین حجمی از آثار، تا کنون هیچ اثر باارزشی که ماندگار باشد، از اسلامینویسان منتشر نشده است. محسن مخملباف به عنوان نخستین کسی که در “حوزه هنری” به سازماندهی نویسندگان پیرامون حکومت پرداخت و واژه اسلامینویسی را بهکار گرفت، نخستین نویسندهای بود که بر این فکر شورید و از آن فاصله گرفت و به همین علت از گردونه حکومتی طرد شد.
داستانهای اسلامینویسان بر محور سنت میچرخد. نویسندگان اگرچه میکوشند از قصهنویسی و حکایتهای سنتی فاصله بگیرند و داستان مدرن بنویسند، ولی از آنجا که نگاهی مدرن به جهان ندارند، تکرار سنت هستند.
دویچه وله فارسی
۱۴۰۲/۶/۱۹