در باره قرآن سوزی و اخلاق دینی روشنفکران-جلال ایجادی
قرآن سوزی پدیده تازه ای نیست. در طول تاریخ اسلام قرآن سوزی به دلایل دینی و فرهنگی و تاریخی و سیاسی و مبارزه ضدخرافی، انجام شده است. بتازگی سلوان مومیکا مهاجر عراقی روز هشتم تیر ۱۴۰۲ خورشیدی مقابل مسجد اصلی پایتخت سوئد یک نسخه از قرآن را سوزاند. وی برای این کار خود مجوز پلیس را گرفته بود، امری که مطابق قانون اساسی سوئد است. این اقدام واکنش های گوناگون اعتراضی رژیم های کشورهای مسلمان را بوجود آورد. البته اعتراض از مرز دولت ها فراتر رفت و گروهبندی های اجتماعی فناتیک و متعصب و نیروهای سیاسی مذهبی و محافظه کار و بخشی از روشنفکران را به واکنش علیه قرآن سوزی کشاند.
قرآن سوزی در تاریخ
سوزاندن هیچ کتابی در جهان به این اندازه احساس تنفر نسبت به مخالفان اسلام و احساس همدردی با قرآن را بوجود نمی آورد. رژیم های سیاسی اسلامی و لایه های عقب مانده فناتیک و اسلام زده از کتابی دفاع می کنند که هویت روانی و ایدئولوژیک آنها را تعیین نموده است و به آنها اجازه می دهد تا دیگران را سرکوب نموده و به ناباوران و دیگر دینداران توهین کنند. ولی هنگامیکه روشنفکران چپ و ملی و نواندیش دینی و اتوریته های حوزوی در کنار همدیگر قرار می گیرند شگفت انگیز است. در واقع چیزی مشترک آنها را به یکدیگر نزدیک می کند و آن، همان تقدس و اخلاق دینی است. همه آنها از «توهین» می گویند حال آنکه هیچ کتاب نقد و هیچ گفتارانتقادی در باره دین، توهین محسوب نمی شود. همه اعتقادات دینی و باورهای ایدئولوژیک را می توان مورد انتقاد قرار داد.
نگاهی به تاریخ بیاندازیم.
بنابر منابع اسلامی، پس از مرگ محمد عده ای از صحابیان به مرتب سازی سوره های قرآنی پرداختند. حذيفة بن يمان درجريان بازگشت از جنگ ارمنستان و آذربايجان و مشاهده اختلاف مسلمانان در قرائت قرآن موضوع را با سعيدبن عاص در ميان گذاشت كه مردم حمص قرائت خود را بهتر می دانستند. همان گونه كه مردم دمشق و كوفه و بصره نيز در مورد قرائت خود بر همين عقيده بودند. (ابن اثير عزالدين؛ الكامل في التاريخ، بيروت، داربيروت لطباعة و النشر، ۱۳۸۵ ق، جلد ۳، ص ۱۱۱). حذيفه اين موضوع را با مردم كوفه كه اصحاب و طرفداران ابن مسعود بودند در ميان گذاشت كه بين او و ابن مسعود درگيری لفظی بوجود آمد. حذيفه تصميم گرفت موضوع را با عثمان در ميان بگذارد و در ملاقات با عثمان از او خواست كه به اين امر رسيدگی كند تا امت اسلامی در كتاب خود به بلای خانمان سوز اختلاف گرفتار نشوند. پس ازهشدار حذيفه، عثمان با مشورت و به دست آوردن نظر صحابيان برای به انجام رساندن اين امر انجمن تشكيل داد. اين انجمن به جمع آوری مصاحف از مناطق گوناگون و مقابله آنها با يكديگر و سرانجام نگارش مصحفی واحد پرداخت. سپس عثمان دستورسوزاندن ديگر مصحف را داد.( الحافظ ابي الخير محمد بن محمد الدمشقي (ابن جوزي)؛ النشر في القرائات العشر، بيروت، دارالكتاب عربي، بي تا، ج ۱، ص ۷).
بنابراین مسلمانان اولین کسانی هستند که برخی نسخه های قرآنی را می سوزانند. البته اسناد اسلامی همیشه دارای اعتبار علمی نیستند و سرشاز از تحریف و افسانه بافی هستند. ولی در مورد اقدام عثمان برای سوزاندن مصحف های گوناگون بخش بزرگی از مفسران و روایتگران اسلامی با یکدیگر موافق اند. حال چرا معترضان به سوزاندن قرآن، در مورد همین اقدام توسط خلیفه مسلمانان در تاریخ اسلام خاموشند؟
بدنبال تجاوز اسلام در ۷۱۴ میلادی، آندلس سقوط کرد. پس از چند سده از استعمار عرب و جنگ های داخلی فئودالی و جدال کلیسا علیه مسلمانان و یهودیان، در آندلس به دلیل تفرقه بین مسلمانان و مسیحیان و برای خروج از سیطره مسلمین، بسیاری از نسخههای عربی قرآن در سالهای ۱۴۹۸ تا ۱۵۰۰ میلادی به دستور کلیسا سوزانده شدند.
حال چرا معترضان امروزی به کشیش های آندولسی اعتراض ندارند و گذشت زمان را دلیل بر پاک شدن «گناه» می دانند؟ آنها برپایه اخلاق دینی و شخصی خود می توانند به داوری پرداخته و اعلام محکومیت کنند. آنها چرا خاموشند؟
حکومت چین تحت حاکمیت حزب کمونیست چین در دوران حکومت «شی جین پینگ»، سیاستی را دنبال کرده که به بازداشت بیش از یک میلیون مسلمان اویغور شد. طرح چینی سازی منجر به زندان و قتل افراد بیشماری شده و سازمانهای بین المللی از آن به عنوان نسل کشی یاد می کنند. در این کشتار صدها مسجد اویغور به کاباره تبدیل شد و چندین هزار جلد قران به آتش کشیده شد.
حال چگونه است که مدافعان اخلاق در برابر جنایت ضد بشری چین کمونیست علیه شهروندان خاموشند؟ چرا اخلاقگرایان به قرآن سوزی در چین اعتراض ندارند؟
اسلامگرایان و تمام توده های خرافی آنها علیه دنیای آزاد و علیه انسان آزاد کینه دارند و در هر فرصتی جنگ و خشونت بپا می کنند تا در تعرض خود، سلطه قطعی بر جهان را عملی کنند. سیاست آنها ایجاد هرج و مرج، ایجاد چهره بی گناه از خود، فریب ساده لوحان و دروغ به جهان است.
محورهای فکری در مبارزه علیه اسلام
چگونه قرآن سوزی را بررسی کنیم؟
یکم، آزادی بیان بمفهوم گسترده نظری و عملی در شکل های گوناگون است. آزادی در گفتار و نوشتار، آزادی هنری در فیلم و تئاتر و نقاشی و مجسمه سازی، آزادی در راهپیمایی و اعتصاب، آزادی در طراحی و فکاهی، آزادی در سوزاندن یک پرچم و یک کتاب، آزادی در شکستن سمبول های و نشانه های یک ایدئولوژی و دین، آزادی در طنز و مسخره نمودن پیامبران و امامان و رهبران سیاسی، همه و همه جلوه های آزادی بیان و اعتراض می توانند باشند. حال افراد ممکن است این یا آن شیوه را نپسندند ولی اصل به رسمیت شناختن آزادی انسان و مسئولیت فرد است. بعنوان نمونه سوزندان کتاب و پرچم شیوه من نیست. نوع فعالیت من در عرصه اندیشه و نقد و استدلال است. ولی هرکسی متناسب با روش خود ابراز نظر می کند و نوع نمایش نظر خود را تعیین می کند. هیچ کس نمی تواند بعنوان اتوریته حکم صادر کند و «نهی از منکر» کند. یک روشنفکر می تواند از سلیقه خود و روش خود بگوید ولی حق ندارد به دیگران درس اخلاق بدهد و حکم ممنوعیت صادر کند. یک سیاستمدار بر پایه قانون دمکراتیک باید رفتار کند و حق ندارد حاکم شرع و اخلاق بشود.
دوم، برای مدیریت جامعه، قانون مدرن و حقوق شهروندی اساس است. افزون بر آن، ارزش هایی مانند حقوق بشر و محیط زیست و صلح و برابری زن ومرد، بسیار مهم هستند. همین ارزش ها را هم ما می توانیم بعنوان اخلاق اجتماعی و اتیک تلقی نمائیم. دین اسلام دارای اخلاق کشتار و عبودیت در برابر الله است. بنابراین، آزادی بیان، نشانگر یک اخلاق اتیک است. هر حکم دینی و خودسرانه دیگری که خود را بعنوان اخلاق معرفی می کند ضد اخلاق است. بارها شنیده ایم که می گویند انتقاد به قرآن و مسخره کردن امامان و سوزاندن قرآن «اخلاقی» نیست. گویندگان این سخن مسخ شدگان اسلام هستند. چنین اخلاقی که از نقد اسلام جلوگیری می کند چه حقانیتی دارد؟ فردی که آنرا صادر کرده کیست و کدام حق ویژه انحصاری را دارد؟ این گونه «اخلاق» در واقع همان اخلاق اسلامی است که کمی تلطیف شده و از زبان یک روشنفکر غیر مذهبی بیرون می آید. این اخلاق همان آسیب روانی و گویشی و فرهنگی ناشی از ایدئولوژی گندیده اسلام و قرآن است.
سوم، در جامعه همیشه لایه های عقب افتاده فناتیک و لومپن پرولتاریای مذهبی و مافیایی، برای حاکمان فاسد، برای انحصارطلبان و برای گروه های فشار دینی و فاشیستی وارد عمل شده اند. اسلامگرایان فاشیست در همه کشورها و در ایران ما به دستور شبکه های فرماندهی وارد عمل می شوند و با ندای الله اکبر به تخریب و شکنجه و کشتن اقدام می کنند. در ایران آتش زدگان سینما رکس و اسیدپاشان و مهاجمان به تظاهرات و باندهای تحریک کننده و قاتلان و تروریستهای الهی، همه جا هستند و در تمام زمینه ها از افراد میخواهند تا اسلام را مقدس بدانند. در فرانسه بمب اندازان علیه دفتر شارلی ابدو، تروریست اسلامی روزنامه نگار، اسلامیست های محله ها، توطئه گران و برهم زنندگان گردهمایی ها، کارگزارن اسلامی مواد مخدر، باندهای ملاها و امامان مسجدها، همه آماده خدمت به اسلام هستند. همه این افراد در پی خاموش کردن قطعی مخالفان اسلام هستند و از هر فرصتی مانند انتقاد به اسلام، کاریکاتور محمد تا قرآن سوزی، استفاده کرده تا هر مخالفی را خفه کرده و هر کافری را به هلاکت برسانند.
چهارم، در جامعه لایه ها اجتماعی فاقد فرهنگ بسیارند. معیار عملکرد ما سطح فرهنگ آنها نیست. آنها محصول تاریخی و اجتماعی هستند که سرمایه اجتماعی و فرهنگی مبتذلی دارند. جامعه باید آنها را به اعتبار مدرسه لائیک و فرهنگ پیشرو آموزش دهد و بردباری رفتاری و کردار متمدنانه آنها را پدیده آورده و افزایش دهد. برخی می گویند این افراد را نباید «تحریک» کرد. این حرف بسیار سطحی و بی پایه است. نادانی انسانی منشا بسیاری از جنایت هاست. فرهنگ سازی در جامعه و پخش نقد خرافه و توضیح قانون و گسترش روحیه آزادی، بمعنای «تحریک دیگران» نیست. حماقت انسان را نباید نوازش کرد بلکه باید آن را نشان داد و نیشتر زد و با دانائی درمان کرد. پوپولیست ها می گویند خواب این افراد را برهم نزنید. ما می گوئیم فرهنگ سازی و آموزش را در تمام جامعه پخش کنیم و خودمختاری انسان را با خرد و نقد گندآب اسلامی و قرآنی تقویت نمائیم. پوپولیست ها می گویند در مورد دین و قرآن سکوت کنید تا دینداران فناتیک ناراحت نشوند و ایدئولوگهای آنان عصبانی نشوند، پوپولیست ها می گویند طرحهای فکاهی شارلی ابدو توهین به دین توده هاست، پوپولیست ها می گویند «اخلاق» را رعایت کنید و قرآن آتش نزنید، ولی همین پوپولیستها یک بار هم به توده عقب مانده فناتیک نمی گوید نادانی خودتان را درمان کنید، ولی همین پوپولیستها در بسیاری موارد با اسلامگرایان نواندیش مناسبات مصلحت گرایانه دارند، ولی همین پوپولیستها اسلاموفیل به نقد قرآن و اسلام و محمد و امامان نمی پردازند.
پنجم، اسلامگرایان «خیرخواه» می گویند از نفرت پراکنی باید اجتناب کرد. آنها کاریکاتور محمد در فرانسه را نفرت پراکنی می نامند، آتش زدن قرآن در سوئد را نفرت پراکنی می گویند، رمان آیه های شیطانی سلمان رشدی را نفرت پراکنی ارزیابی می کنند، دفاع از لائیسیته فرانسه را نفرت پراکنی می نامند، نقد آیه های قرآنی را نفرت پراکنی می دانند، نقد اسلام در جهان را نفرت پراکنی و راسیسم می نامند. این طرز تفکر خواهان کرنش کامل در برابر دین است، حال آنکه دین اسلام یک خطر بزرگ جهانی است که دمکراسی و آزادی فردی انسانها را تهدید می کند. در این دیدگاه شکست خورده، مبارزه فلسفی و تئوریک هیچ ارزشی ندارد و بنابراین جهان را باید به دست اسلام سپرد.
ششم، در برابر اسلام، ما کوتاه نمی آییم. قرآن به مراتب خطرناکتر از کتاب «نبرد من» هیتلر است. کسانی که این امر بدیهی را نفی می کنند هیچ شناختی از قرآن ندارند و روح خود را به الله توتالیتر تسلیم کرده اند. باید تابوی های ذهنی ناشی از اسلام را شکست، باید تقدس قرآن و اسلام را بی آبرو ساخت. کسانی که بطور مستقیم و غیر مستقیم به استمرار تقدس این دین استعماری و امپریالیستی مدد می رسانند خواهان ادامه بردگی روانی انسانها می باشند. سالیان درازی است که در نقد شیعه گری و قرآن و اسلام نوشته ام و در برابر اسلامگرایان و نواندیشان دینی و چپ های اسلاموفیل و ملیون مذهب گرا مقاومت کرده ام. تلاش سترگ ما مبارزه علیه اسلام بعنوان عامل فساد تاریخی و فرهنگی و اجتماعی و روانی می باشد. فیلسوفان و اندیشمندان منتقد دین کسی را بخاطر اندیشه اش نکشته اند، ولی اسلامگرایان و فناتیک های دین های دیگر و ایدئولوژی های خطرناک مانند نازیسم و استالینیسم، انسانها را توهین کرده، شکنجه کرده و کشته اند. در برابر طاعون اسلام در زندگی، ما کوتاه نمی آییم.
جلال ایجادی
جامعه شناس دانشگاه فرانسه
جلال ایجادی در کتابهای گوناگون در باره نقد دین اسلام و شیعه گری و قرآن و نیز جنبش های اجتماعی در جهان و جنبش ها و انقلاب های ایران نوشته است. این نویسنده تا کنون کتاب «نواندیشان دینی، روشنگری یا تاریک اندیشی»، ۳۱۰ صفحه، نشر مهری، کتاب «جامعه شناسی آسیبها و دگرگونیهای جامعه ایران»، ۴۰۰ صفحه، انتشارات نشرمهری، کتاب «بررسی تاریخی، هرمنوتیک و جامعه شناسی قرآن»، ۳۸۰ صفحه، و کتاب «اندیشه ورزیها در باره جامعه شناسی، فلسفه، زیستبومگرایی، اقتصاد، فرهنگ، دین، سیاست»، ۷۲۰ صفحه، چاپ نشر مهری، منتشر شده است. جلال ایجادی هر هفته پنج برنامه تلویزیونی در زمینه انقلاب، لائیسیته، دمکراسی، فلسفه، جامعه شناسی و نقد قرآن و اسلام، تهیه و پخش می کند. این برنامه ها را در یوتوب میتوانید مشاهده کنید. ایجادی آخرین اثر خود را بنام «بحران بزرگ زیستبوم جهان و ایران» در ۴۸۰ برگ، انتشارات فروغ، منتشر نمود. در روی یوتوب به فارسی بنویسید «جلال ایجادی»، تمام برنامه ها در باره نقد دین نمایان می شود.