هنر و ادبیات
نمک پروده جور-منوچهر برومند(م ب سها)
نه او را بال استغنا که بینم اوج افلاکشنه او را نور پژواکی که ظلمت را زداید موج ادراکشکه بشکافد: دل شب راشب سوزان از تب رانه فریادی که بار از دوش برگیردپیامیرا به گوش هوش در گیردرهین منت دون بود و مغلول تعلق هانمک پروده ی جوری به بازار…
Read More »آهوان سُمکوب – مجید نفیسی
برای سکینه پایان هر بار که آبِ بهجوشآمدهسُم میکوبد، سُم میکوبدبر جدارهی تنگِ کتری،جادهی کوبیدهی ذهنم راگلهی وحشی هزاران آهوی ناگرفتهپُر میکند. سکینه با لَچک سفید بر سرلبخند میزندو پیمانهی چای راتکان، تکان میدهد. “سکینه جان!آیا هنوز هم در تاریکی بامدادآتش به دلِ سماور میاندازی؟” انگشتانِ گُرگرفتهام رازیر آبِ یخ…
Read More »کتاب “درحضر” نوشته مهشید امیرشاهی-اسد سیف
توضیحات کتاب در حضر” روایتیست بیتا از انقلاب، رویدادهایی که چه بسا از یادها رفتهاند. روایت برافتادن رژیم شاهنشاهی و برآمدن جمهوری اسلامی در جامه یک داستان. در حضر، نخستین رمان فارسیست که از انقلاب و حوادث آن مینویسد.راوی زنیست نویسنده که میتواند وجودی از نویسنده کتاب نیز باشد. او…
Read More »کابوس – مرتضی روشنی « سیروس »
بدام کابوسی وحشتناک درسرزمین جنایتهایمدر شهری با پنجره هائی تاریکاز پنجره ها دستهای خون آلود آویزانو از سرانگشتان خونبروی سنگ ریزه و کاغذ پاره های کف کوچه میچکدافعیهائی از سریر سقف بازارکذب و ریاروندگان راه راستی را میبلعند و آنجا نیکو کارانپیچیده در زنجیر ظلمبا گرسنگیها در راز و نیازندو…
Read More »دوستان و دشمنان ما چه کسانی هستند- سروده دکتر صولت نگی
برگردان: آمادور نویدی درحالیکه غزه در آنش جنگ نابرابر میسوزد ما یاد میگیریم، دوستان و دشمنان ما کیانند؟ ما آنها را از نوکسر تا انگشتان پاهایشان میشناسیم، اگر یک دولت آپارتاید، «حق دفاع از خود را دشته باشد»، و بحث و جدل درباره این حق، بهعنوان اشتباهی تاریخی بهتعداد کمی…
Read More »در این شب ها – شفیعی کدکنی
در این شب هاکه گل از برگ و برگ از باد و باد از ابر می ترسددر این شب هاکه هر آیینه با تصویر بیگانه ستو پنهان می کند هر چشمه ایسِـر و سرودش راچنین بیدار و دریاوارتویی تنها که می خوانیتویی تنها که می خوانی رثای قتل عام و…
Read More »به حق جگر- زیبا کرباسی
وقتی تکه تکههایی از تو نیز زنده مرده باشند در من……رقص اتن ۱۳۷۹ این جا زمین شعر استاز هفت ستون هیکلشجرثقیلها آویزانبامها با پشت پرت میشوند ازهفت مای ملتشما ملتیمشانه به شانهی همهااهملتیم با باهوها مانمشت سوی آسمان میبریمخانهی کلنگییتان زیر لگدکوببوی رازیانه و تلخون میدهدهر چه دولتیاجارهایاز هر جنسهر…
Read More »آسمان تاریک – شیرین سمیعی
مدتی ست که روزها آسمان ما سفید است و شب ها سیاه، نه خورشیدی در آسمان می درخشد و نه درونش ماه و ستاره ای پیدا! گویی آنها هم توان دیدن آنچه که این روزها بر روی زمین ما رخ می دهد را ندارند! و من آفتاب پرست دلمرده به…
Read More »قلم – منوچهر برومند
ای قلم مونس شبان درازهمنوای هماره دلپرداز همنشین عزیز تنهاییآسمانی نعیم دانایی هر کجا می روم کنار منییار من یاور و نگار منی جلوه ات پر شکوه و شادیزاستچرخشت دلنواز و روح افزاست بی زبان خامش زبان داریهر چه خواهم تو بر زبان آری درد دلهای من چو گوش کنیبشنوی…
Read More »مرغِ سحر- منیر طه
تا به کِی مرغِ سحر ناله سر کند داغِ تو داغِ مرا تازه تر کند تا به کِی سوزِ آه سینه سوزِ ما سینه را سوزد و زیر و زبر کند —– هر زمانی که سری بر دار است مرغِ پرکنده بورسِ بازار است میفروشَندَش با تنبک و دف میخرندَش…
Read More »