چه آمد ؟!-منوچهر برومند(م ب سها)
شنیدم ملک زاده ای از حجاز
که بودی نمادی ز جور و ز آز
همان جابر نابکاری که کشت
بس آزادگان را ز خرد و درشت
ز روی تظاهر به قصد تباه
نماید زخود نقش ایران پناه
بگوید که سر خیل قوم یهود
نتازد به ایران ،سرای سجود
نیایشگه رستم باستان
بباید ز جنگش بود در امان
فغانا ز کژ تابی روزگار
که تازی وشی گشته ایرانی یار
زگفتش نه یاری که خواری رسد
ز خواری چه جز عار و زاری رسد؟
تفو بر تو ای چرخ ناساز گار
که ایران زمین گشته اینگونه خوار
چه آمد ز نابخردی ها ببار
تظاهر به زور و پی اش ننگ و عار
منوچهر برومند
م ب سها
ولنجک بیست و پنجم آبانماه هزارو چهارصد وسه