قرینۀ باطل- رامین کامران
هر از چندی که تنشی راجع به لائیسیته در فرانسه پیدا می شود، عده ای که طیفشان از حزب اللهی تا اصلاح طلب گسترده است و حتی می شود گفت که بیشتر ازگروه اخیر هستند، به میدان میایند تا با یک قرینه سازی باطل، از این وضعیت بهره برداری کنند. یکی می گوید همه جا آسمان همین رنگ است و دیگری منع استفاده از حجاب در مدارس و تحمیلش به همگان را در دو سوی طاقچۀ سیاست قرار می دهد و با یکسان شمردن این دو، اسلام رقیق شدۀ خود را که نه به درد دنیا می خورد و نه آخرت، میانه روی معقول قلمداد کنند. حالا هم نوبت عبایای زنانه شده که وزارت آموزش و پرورش فرانسه پوشیدنش را در مدارس ممنوع اعلام کرده است.
آنهایی که این کار را مخل آزادی های فردی وانمود می کنند، تصویر درستی از آن ندارند یا در هر صورت به مردم نمی دهند. گذشته از نقاب کامل که صورت را می پوشاند و تشخیص هویت فرد را ناممکن می سازد، این ممنوعیت ها محدود است به دبستان ها و دبیرستان های دولتی و نه بیشتر و حتی در دانشگاه ها هم که دولتی است به مرحلۀ اجرا گذاشته نمی شود. دلیل امر روشن است. در مملکت لائیک، قرار بر این است که در نهاد های اموزشی، تعلیماتی متوجه به شهروندی در حکومت دمکراسی به جوانان و نوجوانان داده شود، هم از بابت فکری و هم آداب اجتماعی. در نظر نگرفتن تفاوت های مذهبی یکی از پایه های اساسی این کار است و عدم تمایز بر این اساس، از کودکی به همگان آموخته می شود. البته حمل علامات مذهبی در دستگاه دولت نیز ممنوع است و دلیلش این است که اول از همه نهاد دولت مذهب ندارد و لامذهب است و دیگر اینکه ارباب رجوع احساس نکنند که هم مذهب نبودن با مخاطبشان ممکن است تأثیری در رسیدگی به کار هایشان داشته باشد.
این تدابیر برای مسلمانان اختراع نشده و از اصل و اساس در قبال مذهب کاتولیک که مذهب اکثریت قاطع مردم فرانسه است به مرحلۀ اجرا گداشته شده و در زمان خود موجب کشمکش های طولانی و گاه حاد شده است، سالیان سال است که توسط مردم این کشور پذیرفته شده و از آن تنش ها جز خاطره ای تاریخی بر جا نمانده است. دلیل ندارد تا مردمی که به خودشان این اندازه سخت گرفته اند، در حق اسلام ارفاقی روا دارند. حضور مسلمانان نیست که آتش این نوع اختلافات را روشن کرده است. این حضور بسیار قدیمی است و به خودی خود دعوایی را موجب نگشته. نضج گرفتن اسلامگرایی است که برنامۀ سیاسی خود را تحت لوای هویت اسلامی پیش می برد و برای کج تابی با ارزش های دمکراتیک و مدرن که نفی کاملشان را هدف دارد، آتش اختلاف را روشن کرده است. برنامه سیاسی است به اسم دین و کوشش برای تحمیل ارزش های دینی اسلامی، البته به روایت اسلامگرایان، به نظام سیاسی و جامعه ای که با آن ها بیگانه است، هم به این دلیل که ریشه های تاریخیش مسیحی است و هم به دلیل دمکراتیک بودن و مدرن بودن. بخشی از جمعیت مسلمان این کشور که بیشتر از شمال آفریقا بدین جا مهاجرت کرده و همیشه از تبعیضاتی که در حقش اعمال می شده، رنج برده است، نسبت به این هجوم ایدئولوژیک، اقبال نشان داده و در ابراز مخالفت با قواعد و نهاد های موجود، به اسم هویت، وارد میدان شده. تنش ها از این وضعیت بر می خیزد.
در این موقعیت، بعضی مدعی می گردند که تدابیر دولتی، از آنجا که متوجه است به مسلمانان، بیان تبعیضی است در حق پیروان این مذهب. حرف نادرست است و اگر هم برخی افراد انگیزۀ نامقبولی در اصرار بر اجرای این تدابیر داشته باشند، به هیچوجه نمی توان موضعشان را به همه تعمیم داد. همان طور که در ابتدا گفتم، آنهایی که می خواهند به هر قیمت که هست، پای مذهب را در میدان سیاست باز نگه دارند و با لائیسیته و در نهایت هر نوع جدایی، مخالفند، فرصت را غنیمت می شمرند تا جدایی سیاست و مذهب را به طریقی غیر مستقیم و با ایراد به فرانسه که مهد لائیسیته است، مردود بشمارند.
نه لائیسیته مذهب است و نه پافشاری بر حفظ اصول آن ربطی به سیاست ها بنیاد گرایان مذهبی دارد، چه در ایران، چه عربستان، چه افغانستان و… قرینه سازی بیجاست. اصرار بر حفظ بی طرفی مذهبی دولت و جلوگیری از تحمیل ارزش های مذهبی به نهاد هایی که باید از این تحمیلات دور بماند را نمی توان به بنیاد گرایی تعبیر کرد. همان طور که محدود کردن گروه های سیاسی غیر یا ضد مکراتیک را نمی توان از بین رفتن آزادی نامید. نکتۀ اساسی این است که فرق آزادی با هرج و مرج، وجود محدودیت های منطقی و مقبولی است که همگان باید بدان گردن بنهند ـ آزادی نامحدود نداریم. متأسفانه کسانی که خواهان آزادی هستند، همیشه به این امر عنایت ندارند. حفظ لائیسیته هم یکی از این هاست، لااقل در فرانسه.
و اما برسم به نکتۀ اساسی، تا آنجا که به ما ایرانی ها مربوط می شود. چون اگر اقدام به نوشتن مقالۀ حاضر کردم، به این دلیل است. همه می دانند که من معمولاً به سیاست فرانسه نمی پردازم و اگر اصرار دوستان نبود، این را هم نمی نوشتم. اگر ما لائیسیته را چارۀ درست حل مشکل اختلاط سیاست و مذهب در ایران می دانیم، از سر نفرت از مذهب یا به قصد ذلیل کردن مؤمنان و روحانیان نیست. برای جدا نگاه داشتن این دو حوزه است از و هم تضمین آزادی های مذهبی که ضامنی بهتر از لائیسیته ندارد. آزادی مذهبی این نیست که شما به نام مذهب هر کاری خواستید بکنید و اگر کسی مانعتان شد، فریاد مظلومیت سر بدهید. وقتی راه برای دراز دستی یک مذهب باز شد شد، باقی هم مدعی همان امکانات می شوند و دستجمعی پایه های شهروندی را که مدهب در آن جایی ندارد، ویران می سازند. آزادی مذهبی مال پیروان یک مذهب نیست، مال پیروان همۀ مذاهب است و لازمۀ تحققش مقید کردن همۀ آنهاست به قانون جدایی.
برقرار ساختن محدودیت هایی از نوع آن هایی که در فرانسه یا دیگر کشور های لائیک شاهد آنها هستیم ـ البته منطبق با فرهنگ و موقعیت تاریخی کشور ما ـ باید در ایران فردا نیز اعمال شود. اگر لائیسیته که راه حل معقول و متعادل است، پذیرفته نگردد، یا شاهد ضدیت با مذهب و آخوند کشی خواهیم بود که با توجه به نفرت مردم از این صنف، می تواند ابعاد وحشتناک پیدا کند، یا این که به نوعی و تحت عنوان لق و مبهم سکولاریسم به وضعیتی باز خواهیم گشت که در دوران پهلوی داشتیم: اختلاط سیاست و مذهب، ولی این بار به نفع سیاست ـ و شاید هردوی آنها. خارج شدن از این دور باطل، محتاج شناخت مشکل و به اجرا گزاردن راه حل مناسب است. شک نیست همین هایی که امروز هر تنشی را دستاویز مخالفت با لائیسیته قرار می دهند تا مبادا راه اسلام به سیاست بسته شود، با این برنامه مخالفت خواهند کرد، همانطور که مخالفان دمکراسی هم فعال خواهند شد. ولی سیاست بی مخالف نداریم. باید راه درست را برگزید و با تکیه به ملتی که حکومت مذهبی به جان آمده و خواهان آزادی است، پیشش برد. مخالفان این راه نه اعتباری دارند و نه وزنی.
۲۰ سپتامبر ۲۰۲۳، ۱۵ شهریور ۱۴۰۲
این مقاله برای سایت (iranliberal.com) نوشته شده است و نقل آن با ذکر مأخذ آزاد است
rkamrane@yahoo.com