Home ویژه ایران لیبرال آرشیو ویژه ایران لیبرال کار، کار انگلیسی هاست (10)– نویسنده : jack straw جک استراو- برگردان : کیومرث صابغی

کار، کار انگلیسی هاست (10)– نویسنده : jack straw جک استراو- برگردان : کیومرث صابغی

توافقات اولیه بر سر دادن وام متساوی به شاه تنها مورد گفتگو بین دو کشور روسیه و انگلیس نبود .   پس از شکست از ژاپن  در سال ۱۹۰۵ ، روسیه در پی فرصتی بود تا مجددا باب مذاکرات با انگلیس را بر سرزمین های آسیائی به خصوص تبت، افغانستان و ایران که بین آن دو کشور مورد مناقشه بود باز کند .  انگلیس در عین اینکه بعد از جنگ بویر حاضر به شرکت در یک درگیری نظامی پر خرج دیگری نبود و در ضمن  مراقب اشغال نظامی احتمالی هند از طرف روسیه هم بود  و لذا به این نتیجه  رسید که بهترین راه  به عوض هزینه ی گماردن  هزاران تن سرباز در مرز شمال غربی راژ مذاکرات دیپلماتیک با این کشور را آغاز کند. بنابر این توافق با روسیه منطقی تر به نظر می آمد .

 سر انجام پس از دو سال مذاکره، توافقنامه انگلو -روس در روز ۳۱ ماه اوت سال ۱۹۰۷ امضاء شد.  توافقنامه مملو از اقوال خوش بود .  در واقع  فقط یک ایرانی ساده  لوح ( اگر چنین آدمی وجود داشت ) میتوانست به این نتیجه گیری برسد که آرزوی این دو کشور قدرتمند اروپائی رفاه و خوشی مردم ایران است . سفیر انگلیس، جناب سیسیل اسپرینگ رس ( Cecil Spring Rice ) ، سعی کرد با شیرین کردن سخنان جناب ادوارد گری ، وزیر خارجه وقت انگلیس، که ” خیر، مناقشات دو کشور روسیه و انگلیس همچنان ادامه دارد و ظن آن دو نسبت به دخالت  هر یک در امور داخلی ایران سبب میشود که هیچیک از ایران سودی نبرند ” مسئله را ماست مالی کند  و در اثبات مدعی خویش از قول وزیر امور خارجه روسیه الکساندر اسوولسکی ( Alexander Isvolsky )  بیان داشت که ” هیچیک از دو قدرت هیچ انتظاری از ایران ندارند و امیدوارند که ایران همه توان خود را برای حل مسائل داخلی خویش به کار برد ” . دلسوزی تا چه اندازه . 

با تمام اینها ایرانی ها هیچگونه اطمینان خاطری به این اظهارات ایثارگرایانه نداشتند و بی دلیل هم نبود .  آنان هیچگاه بطور رسمی از متن و شرایط مذاکرات آگاهی نیافتند .  وقتی از  آن اطلاع یافتند که قرار داد امضاء شده بود و به آنان ابلاغ گشت .  قرار داد فی الواقع ایران را بین دو قدرت تقسیم کرده بود و چیزی آن وسط  به نام ایران باقی نمانده بود . 

 قرارداد همراه با الصاق نقشه ایران  که به  سه قسمت تقسیم شده بود ضمیمه بود .  بخش وسیع شمالی کشور که شامل تهران ، تبریز و مشهد بود ” تحت نفوذ اقمار روسیه به حساب میاید “،  و بخشی که در حواشی بندر عباس و مشرف بر خلیج فارس تا مرز ایران و هرات بود ” تحت نفوذ اقمار انگلیس به حساب میاید ” تا  انگلیس از آن طریق بتواند امپراتوری خود را در هند بی خطر کند.  یک قسمتی هم این وسط باقی مانده بود که بخش ” بیطرف” نامیده شده بود . 

غیرممکن بود هیچ ایرانی عاقلی بتواند باور کند  که نتیجه حل مناقشات در عقد قرارداد عدم مداخله هیچیک  از دو کشور در مسائل ایران باشد بلکه اتخاذ شرایطی می بود که بهتر بتوانند بهره برداری هایشان را سامان دهند. براون ادعا کرد که : ” بسیاری از ایرانی ها بر این باور بودند که هدف انگلیس جلو گیری از انتشار  نظریه قانون اساسی طلبی در آسیا بود و علت آن هم نگرانی آنان از عواقب  آن در  کشور های  هند و مصر بود .  و  که به ایرانی ضعیف و پراکنده علاقمند بودند تا بتوانند در مناطق کویری  ( جنوب – شرق ) ایالات ایران که  به مرزهای هند نزدیک است تسلط داشته باشند  ” .

روزنامه تایمز لندن این اقدام انگلیس را موجه دانست زیرا به قول تایمز ” ایران نمونه بی لیاقتی کشورهای آسیائی در تلفیق اصول و اساس خود گردانی  است “.  حیثیت انگلیس پس از انقلاب مشروطه متلاشی شد.  همچنانکه شاه مخالفت  خود را با قانون اساسی و پارلمان که خود بافته آن بود ادامه میداد انگلیس برآن شد که آیا انتشار ” ایده قانون اساسی ”  اصولا امری است درست یا نادرست  .

اولین  شرایط بحرانی  بین شاه و مجلس در ماه های پایانی سال ۱۹۰۷ میلادی رخ داد. شاه نخست وزیر را که شخصی میانه رو بود به زندان افکند و اگر دخالت های وزیر مختار انگلیس نبود وی اعدام شده بود . 

همچنانکه در فصل اول کتاب آورده شد زورخانه ها قدیمی ترین نهادهای اجتمایی ایران است .  این اماکن ورزشگاه هایی هستند  با صحنه ای مدور در میان ورزشگاه که مردان در میان آن وزنه برداری میکنند  و توانسته اند قهرمانانی بیرون دهند که عده ای از آنان نقش هایی هم در سیاست های خیابانی دشته اند ( رابطه آن را در کودتای سال ۱۹۵۳ مشاهده خواهیم کرد) .  شاه در ماه دسامبر سال ۱۹۰۷ عده  ای از آن مردان و مقداری اوباش دیگر را برای ترساندن مجلسیان و به هم زدن جلسات آنان به استخدام گرفت.  اما نمایندگان مجلس به همت روحانیون مبارز موفق شدند جمعیت زیادی را که بعضا مسلح هم بودند جهت نجات مجلس از دست اوباش گرد آورد.  این زورآزمائی شاه را به عقب نشینی وادار کرد که به خروج عده ای مرتجعین درباری  منجر شد . 

اما آتش بس موقتی به طول نیانجامید.  در فوریه سال ۱۹۰۸ نسبت به شاه سوء قصدی انجام گرفت و روز بعد از آن بمبی هم منفجر شد.  شاه ، در پایان ماه مه ، خواهان تعطیل روزنامه مخالف دربار و متوقف کردن سخنرانانی که علیه شخص وی سخنرانی میکردند شد.  نمایندگان مجلس هم در مقابل تقاضاهای خود را اعلان کردند . روسیه که از پیش آمدن نارضایتی های دامنه دار  شدیدا نگران شده بود تصمیم گرفت به دولت هشداری دهد.  متن هشدار این بود که اخیرا عناصری حیات شاه را به مخاطره انداخته و یا قصدخلع وی را دارند. چنانچه این حوادث رخ دهد روسیه هیچ چاره ای جز دخالت نظامی در ایران ندارد . و سفیر روسیه خود افزود که  “این اقدام با پشتیبانی انگلیس و تحریم های در پی”  همراه است . دولت ایران این تهدید را یک مزاح تلقی کرد. اما  حقیقت بود .  آتشه انگلیس، آقای مارلینگ، همراه با یک دیپلماتیک روسی حضور یافتند و صحت آن را تأیید کردند .

شاه در ماه ژوئن سال ۱۹۰۸ ، از ترس هشدار روس ها و نگرانی از عاقبت خود اعلان حکومت نظامی کرد و طی بیانیه ای خواست های خود را از مجلس مطرح کرد که در صورت انجام مجلس عملا تعطیل میشد.  جمعیت در حمایت از مجلس به درون محوطه و در و بر آن گرد  آمدند و شاه هم قشون خود را بدانجا اعزام کرد. بخشی از آنان قزاق ها ، بهتری نیروی نظامی تربیت شده در ایران ، به فرماندهی افسران روسی و در واقع تحت کنترل روسها بودند.  بهارستان ، ساختمان مجلس ، و مجلس مجاور آن که نمایندگان مجلس و پشتیبانان آنها در آنجا پناه گرفته بودند به توپ بسته شد و تبدیل به تلی از خرابی شد و تعدادی از رهبران ملی جنبش  بی وقفه اعدام شدند . این کار شاه ، به رقم شکست عظیم جنبش ، ملیون و عناصر مترقی را و داشت که از دست آوردهای انقلاب سال ۱۹۰۶  را دوباره بدست آورند .  شورش های نزدیک به شکل جنگ داخلی در سراسر کشور به انضمام  شهر های رشت، لار و اصفهان سر گرفت.  محاصره تبریز، یکی از مراکز مبارزات ضد  شاهی آغاز شد. روس ها وارد قسمت شمال غربی و ناو جنگی انگلیس همراه با گروهانی وارد بخش جنوبی بندر عباس و بندر بوشهر شدند . 

در ادامه این درگیریها ، دو” ارتش” ملی ، یکی از نواحی شمالی و دیگری از بخشهای جنوبی به سوی تهران همراه شدند و در ورود به شهر در نتیجه یک در گیری بزرگ ۵۰۰ نفر جان خود را از دست دادند. اقدامات روسیه و انگلیس برای پایان بخشیدن به مناقشات ملیون و شاه، به خاطر بی اعتمادی  نیروهای ملی به شاه ، به جایی نمی رسید.  نیروهای ملی به هدف نزدیک تر میشدند. از حوادث عجیب روزگار ، این بار این شاه بود که در روز ۱۶ م ماه ژوییه سال ۱۹۰۹ در اداره سیاسی روس ها بست نشست و در همانجا بود که مجبور به پذیرش خلع خود گشت.  مجلس این خلع ید را عصر همان روز رسمیت داد . جانشین وی پسر ۱۲ ساله اش، ولیعهد ، در روز ۱۸م ماه ژوییه سال ۱۹۰۹ سلطان احمد شاه شد و عضدالملک به عنوان نایب السلطنه برگزیده شد. 

ملیون که بار دیگر به قدرت رسیده بودند بر آن شدند تا به مملکت  که در نتیجه زد و خوردها ویران شده و خزانه ای خالی داشت سرو سامانی بخشند . و علیرغم امید دزد گیرها موفقیت هایی هم حاصلشان شد:  آنان برای ورود به مجلس شروط طبقاتی را از میان بردند ، ۵ کرسی جدید برای نمایندگان اقلیت ها ( ارامنه ۲ کرسی، یهودی ها، زرتشتی ها، و آسوری ها هر یک یک کرسی ) ایجاد کردند ، در ترمیم روند انتخاب نمایندگی مجلس نقش تهران را تقلیل دادند و سن انتخاب کردن را  از ۲۵ سالگی به ۲۰ سالگی رساندند . 

اما سیاست های ملیون منافع عمیق اشراف و مالکین بزرگ را تهدید می کرد .  در سال ۱۹۱۲ میلادی مرتجعین بار دیگر، با حمایت روسیه و انگلیس ، قدرتی یافتند.  شیفتگی دو قدرت روس و انگلیس در حفظ منافع خود بیشتر از قولی بود که آنان در قرار داد بی معنی سال ۱۹۰۷ مبنی بر حمایت از ایران در ایجاد استقلال داخلی داده بودند. ۲۰،۰۰۰ سرباز روسی در شمال ایران پیاده شده بود تا از ” اقمار تحت نفوذ ” مراقبت کند. از سویی دیگر انگلیس هم قشون عظیمی از سربازان هندی-انگلیسی خود را در خلیج پیاده کرد و از آنجا به سوی شیراز، منطقه ” بیطرف ” و اصفهان در نزدیکی نواحی تحت نفوذ روسها حرکت داد.  سر انجام تمام شک ها از این که انگلیس خواهان  پاشیدن بذر دولتی پارلمانی و دمکراتیک در ایران است از میان رفت.  بسیجی ها در واقع در نامه شان درست می گویند که انگلیس ” دیکتاتور گوش به فرمان خود را جانشین کردند “

در میدان فراخ مبارزات و پیامد های متعاقب  آن در ایران جهت تثبیت حکومت پارلمانتاریستی ، آنچه که در میان مباحث ملیون به گو ش نمی خورد  سخنی  از “نفت ” بود .  اما چند سالی طول نکشید که نفت تبدیل به نقطه مرکزی مناسبات ایران با سایر کشور های جهان شد.  از زمان های بسیار دور نفت از زیر زمین های  شبه جزیره آبشوران  ( Aspheron Peninsula ) می جوشید و در باکو در نزدیکی های بحرخزر سر به بیرون می زد. این منطقه ، آذربایجان ، تا اوایل قرن نوزدهم بخشی از امپراتوری ایران محسوب میشد و محل مسکونی زرتشتیان ، دین آتش پرستان ،  بود . از آنجائی که نفت و گاز از زمین های آنجا می جوشیدند ، ” فتیله ابدی خروشان روشنائی “را می شد به راحتی روشن نگهداشت . قرن ها بود که نفتی که در ایران بیرون می زد به  صورت قیر به مصرف مسدود کردن حفره های قایق و یا ساختن آجر به کار گرفته میشد  . بخشی از امتیاز  قرار داد مشهور بارون ژولیوس رویتر در ایران حق کشف و استخراج منابع نفتی و  تولید صنعت نفت در ایران بود .  اما همانطور که مشاهده  شد این بخش از  امتیاز در مقابل اعتراضات داخلی بی ثمر افتاد .یکی دیگر از امتیازات عجیب و غریب  ناصرالدین شاه به خارجیان  در سال ۱۸۹۵ میلادی  ،به دستور طبیب فرانسوی تبار خصوصی خود ، دکتر ژوزف دزیره  تولوزون  بود .  وی به فرانسویان اختیار تام داد که در زمینه حفاری آثار باستانی سراسر ایران یکه تازی  کنند .  این حفاری ها زیر نظر ژاک مورگان ، که از خیلی پیشتر وسیعا مشغول حفاری های باستانشناسانه و معدن یابی بود ، قرار گرفت . وی طی دوران فعالیت های خود به مناطق نفت خیز بسیاری دسترسی پیدا کرده بود و معتقد شده بود که این مناطق قابل استخراج  و مصرف می باشند.  مظفر الدین شاه در سال ۱۹۰۰ میلادی ژنرال انتوان کیتابگی ( Antoine  Kitabgi ) سفیر مخصوص خود را به پاریس برای جستجو کسانی که حاضر و مایل  به سرمایه گذاری در این رشته از صنایع درقبال امتیازات مناسبی هستند به ایران دعوت کند .  آقایان کیتابگی، مورگان و کفیل سابق رویتر ، آقای ادوارد کوت ( Edouart Cotte ) ، با  آقای هنری وولف مشتاق  ،  که باید فرض را بر این گذاشت که به همین مناسبت به پاریس سفر کرده بود ،  در پاریس بهم وصل شدند.  از وولف خواسته شد که در ازای مبلغ متناسبی به عنوان حق الزحمه سرمایه داری را جهت کسب این امتیاز بدانان معرفی کند.  و وولف انگشت روی نام ویلیام ناکس دارسی ، متولد دیوان ( Devon ) گذارد . وی در آغاز زندگی به استرالیا مهاجرت کرده بود و در آنجا به شغل وکالت پرداخت لکن علاقه وافری به  پول جمع کردن داشت.  آغاز کارش را با تصاحب یک معدن از کار افتاده طلا که با مدیریت وی طلاهای بیشتری استخراج کرد شروع کرد.  وی هنگام بازگشت به انگلستان مردی بسیار ثروتمند بود و به سرگرمی های مورد نظرش اسب دوانی و یافتن امکانات برای پول سازی پرداخت.  دارسی توپی به دروازه امتیاز نفت ایران پرتاب کرد . وی در اوایل سال ۱۹۰۱  نماینده مستقل  خود را به تهران فرستاد .  
 برای انگلستان اهمیت امتیاز نفت در ایران جای چون و چرائی نداشت. چشم  انگلیس بدنبال بازار  انحصاری و در حال رشد شرکت نفتی استاندارد متعلق به دیوید راکفلر بود و علاقمند بود که  سرمایه داران نفتی دیگری مضاف بر صاحبان کمپانی شل و برمه را با خود همراه سازد .  روس ها هم از جانب دیگر و به دلایلی مختلف به همان نقطه عزیمتی رسیدند که انگلیس رسیده بود .  این بود که بی وقفه و متعارض نسبت به دادن امتیاز به حریف فریاد بر آوردند.  اما یک ماه بعد از ورود نماینده دارسی به تهران و باکمکهای سفیر انگلیس ، جناب آرتور هاردینگ  ، و ۵،۰۰۰پوند رشوه به شاه در ۲۸ ماه مه سال ۱۹۰۱ امتیاز امضاء شد .   قرار داد در دو  نیم صفحه بهم الصاق شده یک طرف به فارسی و طرف دیگر به فرانسه ( زبان مورد توافق دیپلماتیک آن زمان ) نوشته شده بود.  بر اساس قرار داد شاه ۲۰،۰۰۰ پوند پول نقد  ، ۲۰،۰۰۰ پوند ارزش سهام و ” ۱۶ در صد از درآمد خالص ” تولیدات  دریافت میداشت، که  شرایط این ”  ۱۶ در صد ”  به گونه ای  مبهم و بد ذکر شده بود که بعد ها به مسأله بغرنجی بین ایران و انگلستان بدل شد .  پرداختی دارسی در این امتیاز مناقصه ای شش ساله بود که بهره برداری  از سه چهارم نواحی سر تا سر ایران به جزء ایالات نزدیک به مرز روسیه را به اختیار گرفته بود .   هفت سال طول کشید تا حفاری های کمپانی نفتی دارسی به بهره برداری رسید در حالیکه به وی گفته شده بود که با ۲۰،۰۰۰ پوند حفاری های دو چاه به نفت می رسد .  در چهار سال اول تقریبا ۲۰۰،۰۰۰ پوند هزینه کرده بود و در سال های آخر تقریبا به ورشکستگی رسیده بود .  ناجیان وی در واقع دریاداران انگلیسی بودند .  آنان در سال ۱۹۰۴ ، مدیر ریاضت کش و سختگیر اهل گلاسکو ( Glaswegian )  را فریب دادند و کمپانی دارسی را بخشی از آن شرکت کردند .  در عوض به وی قول داده شد دولت ازمنافع وی در هند پشتیبانی کند .  کمپانی اسمش را به کمپانی نفتی انگلو-پرشیا ( APOC ) تبدیل کرد .  
چاه زنی ها از مناطق مرکزی مرز  عراق به  نواحی حوالی مسجد سلیمان که ” دشت نفت ” نامیده میشد منتقل گشت . سر انجام  در سال ۱۹۰۸، هفت سال پس از امضاء قرار داد ، منبع نفتی قابل استخراجی کشف شد.  این منطقه تحت کنترل ایل قشقایی ها ، قبیله ای با پیوند درونی مستحکم و خود قانونمند و دور از تهران واقع شده بود .  اکنون آنان بودند که می بایستی مورد مشورت –  بخوانید رشوه  -قرار می گرفتند .  در پایان کار انجام شد .  جاده های  ۱۴۰ میلی با لوله کشی مناسب کشیده شد و آبادان  ، جزیره ای در شط العرب ، منطقه ای در شمالی ترین نقطه خلیج فارس به عنوان پالایشگاه انتخاب شد .  پروژه شروع به کار کرد ولی کماکان خرج بر میداشت .  دریا داران انگلیسی دگر بار پا به میدان گذاردند ، اما این بار  نه به عنوان قابله بلکه به نام  صاحبان کمپانی .  
نیروی دریائی شاهنشاهی انگلیس رفته رفته برای چرخش  قایق های کوچکتر خود به نفت روی آورده بودولی کشتی های جنگی آنان هنوز از ذغال سنگ سوخت می گرفت. هر قدر رقابت با آلمان بر سر تعداد و میزان جنگنده های دریائی بالا می گرفت ، استدلالات در درون دولت انگلیس  بر سر استفاده از سوخت نفتی برای بالا بردن میزان سرعت کشتی ها و همچنین سهل تر کردن جابجایی وسایل سوختی شدید تر میشد .  اما مشگلی که در سر راه این تغییر وجود داشت این بود که ذغال سنگ به میزان بی نهایت فراوانی در معدن های انگلیس یافت میشد اما نفت میبایستی از خارج و از راه دور وارد میشد .  انگلستانی که در کشاکش یک واقعه ، یک جنگ ، قرار داشت چگونه می توانست تأمین این نوع سوخت را تضمین کند ؟
پاسخ  نفت ایران .  
تصمیم بر این شد که تمام ناوگان های دریایی از نفت سوخت بگیرند.  اما برای قطعی ساختن آن  نیاز به پوشش ضمانتی داشت .  در ماه ژوئن سال ۱۹۱۴ میلادی ، دو ماه پیش از آغاز جنگ ، دریا سالار وینستون چرچیل موفق شد توافق پارلمان را جهت ملی کردن کمپانی نفتی  انگلو- ایران جلب کند .  بنا بر بند قرار دادی امتیازی سال ۱۹۱۴ ،  بند مالکیت سرمایه ( Acqusition Act ) ، انگلیس در قبال سرمایه گزاری ای  به مبلغ ۲،۲میلیون پوند ( چیزی برابر با ۲۵۰میلیون پوند امروزی) ۵۱  در صد سهام مالکیت شرکت را مالک میشد. با اعلان ملی شدن شرکت دو نماینده دولت برای سر پرستی  و مدیریت کارهای شرکت گمارده شد . آنان در آن قسمت هایی که  منافع دولتی در میان بود حق وتو داشتند ، اما در مورد مسائل بازرگانی نفت نقشی نداشتند. با  تمام اینها روشن بود که اکنون این دولت انگلیس است که منافعی مستقیم و قطعی در نفت ایران دارد.  این دخالت مستقیم با امضاء قرار داد مخفیانه دیگری که ضمانت میکرد که  دریاسالارن انگلیسی  قادر به بهره برداری  ۲۰ ساله  از نفت خام  ایران و با قیمتی ثابت و در صدی از سهام به عنوان سود که حق اخذ آن را پیش از دریافت ” ۱۶ در صد ” سهم شاه خواهند داشت ، تضمین تر شد .  
این قرار و مدار ها ، که تماما بنفع انگلستان تمام شده بود  ، رابطه ایران با این کشور را برای چند دهه آتی بهم قفل کردند .  بیانیه سال ۲۰۱۵ بسیجی ها اتهام زده بود که  ” شما سالها شاخک هایتان را در منابع طبیعی ایران فرو برده بودید و مخصوصا نفت ایران را بغارت  و یغما برده بودید . ” این که آیا سرمایه گذاری انگلستان جهت کشف و استخراج نفت ایران ” یغما و غارت ” بود صرفا نظریه فردی است و من هم می فهمم که چرا این نظریه  این چنین قوی در میان ایرانیان رواج دارد.  بهره برداری انگلیس از منابع طبیعی ایران ، و سیاست بازی های این کشور جهت تأمین این منافع بد جوری به غرور ملی ایرانیان صدمه زده بود .

برای خواندن بخش پیشین