Home ویژه ایران لیبرال آرشیو ویژه ایران لیبرال چرخشگاه حیات تیمورتاش – حسن بهگر

چرخشگاه حیات تیمورتاش – حسن بهگر

برای من همواره زندگی رجال پس از انقلاب مشروطیت جذابیت خاصی داشته است. این شخصیت ها که حتا در دوران رضا شاه نقش اصلاحی داشتند و توانستند با همکاری با دیکتاتور و دادن ایده های خود در نوسازی ایران مشارکت داشته باشند و به بازیگران عصر طلایی معروف شدند سرانجام  به دست دیکتاتور مشروطه کش جان باختند.

تیمورتاش یکی از شخصیت های سیاسی ممتاز و معدود ماست که مانند علی اکبرداور در نوسازی کشورما نقش داشته است .

 چندی پیش به نامه ای از تیمورتاش خطاب به تقی زاده برخوردم که نشان می داد تیمورتاش پیش از تبدیل شدن  رضاخان به شاهی دیکتاتور، تصور می کرد با تشکیل یک حزب لیبرال دموکرات می تواند رهگشا باشد ولی بخت یارش نبود . همین نامه موجب نوشتن مطلب حاضر شد. پیش از پرداختن به این نامه بد نیست مختصری با زندگی او آشنا شویم .  

تحصیلات در روسیه میرزا عبدالحسین خان معزز الملک معروف به تیمورتاش  در حدود  1260متولد شد. او تحصیلات مقدماتی را در عشق آباد  با زبان روسی آغازکرد و برای ادامه تحصیل به پترزبورگ پایتخت روسیه عازم شد و سپس به مدرسه ی نظام رفت.این مدرسه ویژه ی اعیان واشراف و شاهزادگان روسیه بود و ورود به آن با اجازه ی امپراتور روسیه میسر می بود. ارفع الدوله وزیر مختار روسیه پا پیش نهاد و راه ورود تیمورتاش به این مدرسه را هموارکرد. چون کسی از نام خانوادگی او معزز الملک سر در نمی آورد خود را خان نردینسکی نامید. وی زبان فرانسه را نیز که در آن زمان در روسیه رواج داشت به عنوان زبان دوم آموخت. شش سال تحصیل او در مدرسه ی نظام با درجه ممتاز به پایان رسید و ارتش روسیه پیشنهاد استخدام با درجه کاپیتانی به او داد که نپذیرفت و به سوی سرنوشت خود به ایران بازگشت .

ورود به ایران و نزدیکی به دربارمحمدعلی شاه

پس از ورود ایران  به یمن دانستن دو زبان خارجی به وزارت خارجه راه یافت ،البته بدون حقوق. تشخص خانوادگی، جوانی و شیک پوشی او را شبیه شاهزادگان روسی نشان می داد. چندی نگذشت که انقلاب مشروطه آغاز شد و مظفرالدین شاه فرمان مشروطیت را امضاء کرد و پس از 6 ماه جان سپرد. حال با پادشاهی محمد علی شاه بایستی هیاتی برای اعلام پادشاهی او عازم اروپا شود و تیمورتاش کوشش بسیار کرد تا عضو این هیات اعزامی به چند کشور اروپایی از جمله اسپانیا ، ایتالیا و سویس شود. این ماموریت چهارماه طول کشید و برای او که از ارتش روسیه میخوارگی و زن بارگی را به ارمغان آورده بود سرکشی به کاباره ها و دانسینگ ها آموخته ها ی  سابق را تکمیل کرد. سابقه ی نظامی در مدرسه روسیه و دانستن زبان خارجه موجب شد که به حضور محمد علی شاه بار یابد و مورد توجه شاه قرار گیرد.  

اغاز فعالیت سیاسی پس از انقلاب مشروطیت

در تیرماه سال 1288 خورشیدی قوای سردار اسعد بختیار و سپهدار تنکابنی نیروی قزاق به فرماندهی کلنل لیاخوف را در تهران شکست دادند و تهران به تسخیر مجاهدین در آمد. وقتی فرمان انتخابات صادر شد، برای تیمورتاش جوان جاه طلب فرصتی شد تا در انتخابات دوره ی دوم مجلس شورای ملی از خراسان شرکت جوید.

هنگام طرح اعتبارنامه ها ،اعتبارنامه ی او چون کمتر از سی سال داشت رد شد ولی با نفوذ پدر در محل و تهیه استشهاد محلی اعتبارنامه اش تصویب شد و به اتفاق محمدعلی فروغی به عنوان منشی های مجلس شروع بکار کرد.

تیمورتاش پس از انحلال مجلس دوم در اثر فشار خارجی توانست  با کمک خویشاوند متنفذی که داشت در سی سالگی با عنوان سردار معظم ، فرمانده قشون خراسان شود.

در کودتای 1299 سید ضیاء و رضاخان ، تیمورتاش نیز همراه دیگر رجال برای مدتی کوتاه زندانی شد و سپس آزاد گردید.

وقتی وثوق الدوله رئیس الوزرا شد چون او را در مجلس دوم و سوم می شناخت که تحصیلات نظامی دارد و خوب حرف می زند و جدی است ، وی را به حکمرانی گیلان برگزید ولی او در زمان عقد قرارداد ۱۹۱۹ از مخالفان سرسخت آن پیمان بود.

در مجلس چهارم به ریاست موتمن الملک ، تیمورتاش توانست با گرفتن 33 رای از سلیمان میرزا که 26 رای آورده بود جلو بیفتد و نایب رئیس اول شود.

در این هنگام قوام السلطنه کابینه خود را تشکیل داد و دکتر محمد مصدق را به عنوان وزیر مالیه به مجلس معرفی کرد. قوام با شناخت سوابق مصدق  بهتر از او کسی را برای سروصورت دادن به وضع آشفته مالی سراغ نداشت دیگر آن که مصدق در برابر افزون خواهی های سردار سپه ایستادگی می کرد. مصدق ماده ی واحده ای برای اصلاح وزارت مالیه از مجلس درخواست کرد که  سه اصل داشت:

1-موازنه ی بودجه و دخل و خرج مملکتی.  2-رسیدگی به سوابق کارمندان وزارت مالیه و تصفیه ی کارکنان اخاذ و ناصالح. 3- تنظیم لایحه ی تشکیلات و سازمان وزارت مالیه و تقسیم کار برمبنای اصول عدالت و دموکراسی .

در کمیسیون مجلس تبصره ای حاوی استفاده از مستشاران خارجی بدان اضافه شد و در مجلس از جانب سوسیالیست ها( اجتماعیون عامیون) وکاشانی و تدین و زنجانی مخالفت شد. مخالفت سوسیالیست با این  لایحه براساس  پشتیبانی از رضاخان  بود که  بر این تحلیل استوار بود که وی نماینده بورژوازی ملی است ولی تیمورتاش به حمایت از این لایحه پرداخت .

کابینه مشیرالدوله در اوایل خردادماه 1301 سقوط کرد و مجلس به نخست وزیری قوام رای داد و قوام از تیمورتاش خواست شغلی را بپذیرد و او خود والیگری خراسان یا کرمان را پیشنهاد کرد که با کرمان موافقت شد و او والی کرمان شد.


تیمورتاش در مقام وزیردربار پهلوی، مرد شماره 2 ایران

در این زمان است که این نامه را به تقی زاده می نویسد. ایران در آستانه تحولی دیگر است و هنوز احمد شاه به آخرین سفر فرنگ خود نرفته است و سردار سپه نتوانسته است همه ی قدرت را قبضه کند .

نامه تیمورتاش به تقی زاده :

سردار معظم خراسانی ( طغرای سرکاغذ به رنگ نقره ای )

شخصی خصوصی

12 عقرب 5 نوامبر – کرمان

قربانت شوم    نمی دانم یکی از ارادت کیشان قدیمی وهمکار مجلس دوم خودتان را در نظر دارید یا این که فراموش فرموده اید. امیدوارم فراموش نفرموده باشید . این جانب همیشه ارادت کیش حضرتعالی بوده و از دور مطلع از حال حضرتعالی بوده ام ولی موفق به این نشده ام که در صدد ابراز مراتب اعتقاد و علاقمندی خود به آن وجود محترم بر آیم. تا این که چون حضرتعالی را « پاتریت » و وطن دوست می دانم لهذا درتحت تاثیر پاره[ ای] احتیاجات مملکتی این عریضه را می نویسم و اطمینان هم ندارم که این عریضهٌ من خواهد رسید یا خیر و کی خواهد رسید . خدا بکند برسد.

باری قبل از این که داخل مقصود و مطلب خودم بشوم چند کلمه لازم است در باب خودم بنویسم : فعلا یک سال و خورده ای است ایالت کرمان را دارا هستم و نمی دانم باز تا کی این جا خواهم بود و این مراسله را از کرمان می نویسم، ولی یکی از دوستان من که عازم هندوستان است از آن جا به پست خواهد داد و اگر جوابی مرقوم بفرمایید ممکن است از راه درذاب به کرمان مرقوم فرمایید. باری برویم سر اصل مطلب .

حضرت آقای تقی زاده ، احتیاجات مملکت ایران آمدن حضرتعالی را به ایران قویا ایجاب و الزام می نماید. خواهید پرسید چرا؟   اگرچه یقین دارم از حوادث و وقایع ایران اطلاع دارید بازهم مختصری می نویسم . حوادث روسیه و وقایع عثمانی و اعلان جمهوریت در آن جا مطابق معمول در مملکت ما تأثیرات بزرگ داشته و دارد. با درنظر گرفتن طبیعت مقلد ایرانی- با فقدان حیثیت و به اصطلاح prestige   دربار ایران در افکار اهالی –با محافظه کاری و عدم لیاقت طبقات ممتازهٌ ایران – ( و امید عفو دارم ) با کج سلیقگی رفقای سابق حضرتعالی درایران( 1) در تحت حمایت عالیهٌ سفارت و قنسولگری های دولت شوروی روسیه فرقهٌ سوسیالیست تشکیل شده و لیدرهای آن عبارت از : سلیمان میرزا ، طباطبایی ، مساوات ، میرزا قاسم خان ، ناصرالاسلام گیلانی و امثال آن می باشند. فرقهٌ سوسیالیست ایران مدتی است تشکیل شده است ، ولی اخیراً به واسطهٌ کدورت حاصله مابین وزیر جنگ و دربار که منجر به توقیف و تبعید قوام السلطنه و مسافرت شاه شد طبعاً مابین اضداد سابق به اعتبار دشمنان دشمنان ما دوستان ما هستند مودتی ایجاد شده و کابینهٌ حاضر نتیجهٌ آن است.(2)

اگرچه ترکیب کابینه را البته از جراید فرنگ اطلاع حاصل فرموده اید معهذا  عرض کنم : وزیر جنگ رئیس الوزرا ، ذکاء الملک خارجه ، مدیرالملک مالیه ، سلیمان میرزا معارف ، حاج عزالممالک فوائد عامه ، خدایارخان امیر لشکر پست و تلگراف ، معاضدالسلطنه وزیرعدلیه !!3، میرزا قاسم خان صور کفیل وزارت داخله .

می گویند کابینه سوسیالیست است ولی البته اغلب این آقایان سوسیالیست ایران یعنی بی عقیده و بوجار لنجان می باشند ولی اساساً مسلک های سیاسی در ایران و توسعهٌ آن ها بسته به قدرت بوده و برای نیل به کار اتخاذ می شود.

بنده شخصاً احتمال می دهم که بعد از چندی باز تغییراتی دراوضاع حاصل شود ولی تاریخ به ما نشان می دهد که با پاره ای عقاید حتّی شوخی و بازی خطرناک بوده ایجاد آن ها سهل ولی از بین بردن آن ها محال به نظر می آید.

ایران امروزه با شدت فقر و عقب ماندگی که دارد هر قدر که محتاج تغییرات سیاسی و اجتماعی باشد در هر حال هنوز برای سوسیالیزم حاضر نیست واگرچه قطعاً عقیدهٌ حضرتعالی را نمی دانم ولی مقالات و مرقومات حضرتعالی به من حق می دهد تصورکنم که حضرتعالی هم این عقیده را دارید.

اگر پیش بینی بنده صحیح نیست استدعا می کنم این کاغذ را پاره کرده و به جعبهٌ میز خودتان بیندازید و فراموش بفرمایید. اگر پیش بینی بنده برعکس صحیح است آن وقت در فکر چاره باشید.

به عقیدهٌ من ایران هنوز باید رژیم سرمایه داری را تازه پذیرفته و از اصول قرون وسطا خود را عاری نماید. باید ایران تمدن جدید را در تمام شعب حیاتی خود پذیرفته پس از آن که با جنبه های خوب سرمایه داری و صنعت تازه  جنبه های بد آن نیز از قبیل تعدی به حقوق کارگران و زارعین و خفه شدن کار در چنگال سرمایه پیدا شد آن وقت می توان فکری برای آسایش این طبقه کرد، می توان ثروت موجوده را به تناسب بهتری تقسیم کرد. بالاخره می توان سوسیالیست شد ولی حالیه با بحران شدید اقتصادی و فقرعمومی، تقسیم فقر عمومی در عوض ثروت و مشی در طریق تقلید به نظر غیر منطقی می آید.

به نظرمن یگانه چاره تأسیس فرقهٌ قوی آزادیخواه اصلاح طلب است که در روی پایه های رژیم بوروژوازی و سرمایه داری اساس اصلاحات و ترقی را برقرار نماید و در عوض تقلید و ترجمهٌ مرامنامه های غیر عملی اتخاذ شده از ممالک دیگر احتیاجات مملکت ر ا مرام عملی خود قرار داده بدون ملاحظه جلو برود.

عوامل کار د رایران امروزه نسبتا زیاد است ، ولی چیزی که در ایران نیست سر- رئیس – مؤسس – لیدر است . مؤسس این فرقهٌ سیاسی که درخط مشی به طرف اصلاحات  باید رادیکال باشد باید کسی باشد که امتحانات خود را داده و در میان مردم دارای prestige بزرگی باشد و همچنین ملاحظه کار نبوده آزادیخواهی او محل تردید نباشد. به علاوه از نقطه نظر ارتباطات سیاست خارجی مظنون نباشد.

بدبختانه در این مملکت این گونه اشخاص کم تر وجود دارند و اغلب رجال ایران اگر یک صفت را دارا باشند فاقد صفت دیگر هستند. بعد از این که من تمام رجال این مملکت را که می شناسم در نظرگرفتم یگانه کسی را که برای انجام این مقصود ملی صالح دیدم حضرتعالی هستید که دانایی و توانایی را توأم فرموده و دارای صفات و شرایط لازمه هستید.

حضرتعالی را کسی نمی تواند اجنبی پرست، مستبد، منفعت پرست، جبان، محافظه کار، بی اطلاع بخواند. حضرتعالی را نمی توان هو کرد. حضرتعالی طرفدار زیاد در ایران دارید. حضرت عالی وکیل هستید و انتخاب شده اید و تشریف آوردنتان به تهران تولید سوء ظنی نخواهد کرد.

بنابراین اگر با من هم عقیده هستید که اوضاع ایران و جریان های موجوده برای آتیه خطرناک است و وطن ما را به طرف انقراض سوق خواهد داد وظیفهٌ ملی شما این است که کارهای دیگر خود را ترک کرده به ایران مراجعت فرمایید و بیشتر از این مملکت را از وجود خود بی بهره نگذارید.

من وظیفهٌ خودم را که در تذکر بود انجام دادم و اگرچه وظایف اداری بنده شاید منافی این تذکر بوده و شاید خیلی ها از این مراسلهٌ من اگر اطلاع بیابند خوشنود نشوند لازم دانستم مراتب را عرض کنم. باقی بسته به نظر محترم خودتان است . درخاتمه سلامتی وجود مسعود را همیشه خواستار بوده و هستم .

                            ارادت کیش ، عبدالحسین سردار معظم خراسانی

نکات مهمی که در این نامه است عبارتند از :

  1. تیمورتاش هوادار آزادی و لیبرالیسم است.
  2. وی به کابینه ای که  رضاخان می خواهد تشکیل بدهد خوشبین نیست ؛ اما بعدها قدرت طلبی بر او چیره می شود و به رضاخان نزدیک می شود  به  خدمت او درمی آید .

.3- او اطلاع کافی از روسیه داشت و به همین جهت  به مدعیان سوسیالیسم  روسی خوشبین نبود وآنان را قلابی  و آن ایدئولوژی  را خطرناک می دانست .

او می خواست تقی زاده  که چپ  بود و آن زمان محبوبیتی همگانی داشت  در راس حزبی مردمی و آزادیخواه قرار گیرد که هم توانایی ایستادن در برابر یکه تازی های رضاخان را داشته باشد و هم به رقابت با  سوسیالیست هایی که به گمان او تحت حمایت سفارت شوروی بودند بپردازد. دریغ که کوشش او ناکام ماند.

سرنوشت تیمورتاش  نمونه ای غم انگیز و در عین حال عبرت آموز از همکاری روشنفکران با نظام دیکتاتور است. بدبختانه امروز هم شاهد تکرار چنین صحنه هایی هستیم . ریشه این وادادگی را نمی دانم در شکست های پی در پی باید جست که اعتماد بنفس ها را می کشد و نومیدی را  به جان مسلط می کند یا در طمع  گرفتن  قدرت .

 وظیفه ی روشنفکران و پیشتازان جامعه در اینست که خود را بازیابند و خود سازی کنند تا از مهلکه ی نومیدی  بدرآیند چرا که جامعه نیز با امید زنده است و هریک از ما  جزیی از جامعه هستیم .

امروز در این موقعیت تاریخی خطیر بسیاری از استعدادهای ما با نومیدی خود را به سیر حوادث سپرده اند یا دربرابر پشیزی خود را درخدمت قدرت ها قرار داده اند. این خیانت آشکار به خود وبه وطن است .


خانه تیمورتاش که اکنون موزه وزارت جنگ شده است

تیمورتاش این نامه را هنگامی می نویسد که سردار سپه در تدارک تشکیل کابینه است و از پاسخ تقی زاده به آن بی خبریم ولی همینقدر می دانیم که این همکاری انجام نمی پذیرد و تیمورتاش طالب قدرت می شود و بخدمت رضاشاه درمی آید وخدمات شایانی از جمله مقدمات تصویب طرح خلع قاجاریه را باتفاق دوستش داور در مجلس پنجم فراهم می سازد . آشنایی او به زبان های خارجی و سیاست بین المللی رضاشاه را که توانایی چنین کارهایی نداشت  بسیار مغتنم بود و به همین سبب  مورد اعتماد وی قرار می گیرد تا آنکه  وزارت دربار را قبول می کند و شگفت آنکه تقی زاده نیز بعدها به خدمت دیکتاتوردر می آید تا آنجا که بعدها مجبور به اعتراف می شود که آلت فعل بوده است که تن  به امضای تمدید قرارداد نفت دارسی  برخلاف مصالح ملی داده است.  

از پایان عمر دردناک این مرد که بقیه عمرش را در تحکیم حکومت دیکتاتوری گذراند همه با خبرند که با خوراندن زهر در زندان به عمرش خاتمه داده شد و اموالش ضبط گردید و خانواده اش تا مدت های مدید در حصر بسربردند.

منابع :

 1- باقر عاملی – تیمورتاش در صحنه سیاست – انتشارات جاویدان تهران چاپ اول 1371

2-ملک الشعراء بهار- تاریخ مختصر احزاب سیاسی

3- نامه های تقی زاده به کوشش ایرج افشار

پی نویس نامه تیمورتاش :

1-     Patriot

2-     مقصودش حزب دموکرات است و اشاره به اقدامات سلیمان میرزا

3-     مقصود اولین کابینه ای است که سردار سپه تشکیل داد 3 آبان 1320

4-     علامت های تعجب از تیمورتاش است.

5-     کذا

مجموعهٌ تاریخ – نامه های تهران – به کوشش ایرج افشار- شامل 154 نامه از رجال دوران سیدحسن تقی زاده /1379 انتشارات فرزین – رویه های 15 تا18