Home آرشیو حسن بهگر در سیاست به دین تکیه نکنیم- حسن بهگر

در سیاست به دین تکیه نکنیم- حسن بهگر

با وقوع انقلاب اسلامی همه فراموش کرده اند که حکومت شاه چه اندازه وامدار اسلام و روحانیت بود. رژیمی که مشروعیت مردمی نداشت می کوشید تا آنرا از اسلام کسب نماید. متهم کردن مخالفان به ضدیت با اسلام یکی از حربه هایی بود که دائم در این راه به کار گرفته می شد. کار در مورد کمونیست ها آسان بود چون ماتریالیست بودند، ولی در مورد هر کس دیگر هم می شد از آن استفاده کرد. فقط در مورد روحانیت نمی شد به کارش گرفت و همین مسئله برای گروه اخیر نوعی مصونیت ایجاد کرده بود که ثمرتش را هم در خرداد چهل و دو و هم در بهمن پنجاه و هفت دیدیم.

یکی از موارد وقیحانه ی استفاده از حربه اسلام از همان فردای کودتای 28 مرداد و علیه مصدق انجام گرفت. آزموده در طی محاکمه مصدق  بارها  او را به نداشتن ایمان و باور نداشتن به خدا متهم کردو گفت حتا وی مسلمان نیست.

مسئله بدیهی است، ولی گاهی اوقات در کشور گل و بلبل توضیح واضحات لازم می شود از جمله اینکه دکتر محمد مصدق مسلمان بود و همسر ایشان  خانم زهرا ضیاءالسلطنه دختر میرزا زین‌العابدین تهرانی، سومین امام جمعه تهران بود و طبعا امام جمعه نمی توانست دختر به غیر مسلمان بدهد.  مصدق بارها  در نوشته ها و سخنرانی های خود بر ایرانیت و اسلامیت خود تاکید کرده و آن را لازمه ی هویت ایرانی دانسته. با اینهمه هیچ یک از اینها مانع از آن نشد که در دادگاهی که پس از کودتای 28 مرداد برای او تدارک دیده بودند به او اتهام غیر مسلمان بودن بزنند. این محاکمه  با صحنه گردانی ابراهیم خواجه نوری نویسنده و سناتورمخالف دکتر مصدق  در پشت پرده انجام می گرفت. ا و گویا استفاده  از هر گونه ترفندی را برای خود مجاز می دانستند.  تیمسار حسین آزموده دادستان نظامی و رئیس دادرسی ارتش شاهنشاهی نیز که حیا را خورده و آبروی نداشته را هم  بالا آورده بود و چنین اتهام بی ربطی را بارها مطرح ساخت .

در این جا چند مورد را می آورم :

ساعت 10 صبح پنجشنبه 28 آبان 1332 به محض ورود هیات دادرسان به دادگاه دکتر مصدق از جای خود برخاست و با عصبانیت اظهار داشت : جناب اقای رئیس دادگاه برای من دو شب است که خطرات جانی در این زندان هست و شما نمی گذارید، یعنی وسایلی پیش آمده که شما خلاف قانون رفتار کنید …به دادستان اجازه دادید که مرا بی دین معرفی کند و مرا به نام بی دینی در اینجا از بین ببرند. اجازه بفرمایید من حرف های خودم را بگویم تا خطرات جانی که برایم موجود است مرتفع شود. (1)

ازموده : به هر حال اعمالی را که این شخص از روز 25 تا 28 مرداد ماه انجام داده بود روشن است و همه حکایت از این می کند که او ایمان و مذهب ندارد و فرد بی ایمانی است .

واکنش مصدق :«ولی امروز ایشان حربه ی تکفیر مرا به دست گرفته اند . دادستان حق ندارد راجع به این موضوع صحبت کند. من مسلمانم ، خانواده ام مسلمان . پدرم مسلمان ، مادرم مسلمان و عیالم مسلمان است .

در این موقع به دکتر مصدق حالت تاثر دست داد در حالی که بغض گلوی او را گرفته بود به سخنان خود ادامه داد : شبهای جمعه روضه ی منزل ما ترک نمی شود . شما بفرستید ببینید هر شب جمعه چند نفر می آیند منزل ما و روضه می خوانند . آن وقت این آقا به تحریک یک جاهایی می خواهد در این جا مرا بی ایمان و بی عقیده معرفی کند تا بعد مرا بکشند و قاتل را بگویند که از روی تعصب اقدام به این کار . این حق ندارد چنین حرف هایی بزند.(2)

ولی ازموده دست بردار نیست و باز در ادامه دادگاه تکرار می کند که مصدق « اعمال و رفتاری نموده که هیچ فرد مسلمانی این کارها را نمی کند. دادستان ارتش در اینجا می تواند بگوید که این مرد با این اعمالی که کرده مرد مسلمانی نیست»

در این موقع دکتر مصدق با حالت عصبانی از جای خود برخاست و گفت : آقای رئیس ، دادستان حق ندارد این صحبت ها را بکند. حق ندارد این حرف ها را بزند . حق ندارد به مذهب من دخالت کند. اگر این طور است پس بنده مرخص می شوم.(3)

که سرانجام رئیس دادگاه با این تهدید دکتر مصدق تذکری به آزموده می دهد.

سرتیپ ازموده : دادستان ارتش می گوید که این مرد به قران مجید خیانت کرده است .

دکتر مصدق : بسیار خوب

سرتیپ ازموده: دادستان ارتش شاهد است که در همین بازداشتگاه برای تسلی خاطر او دومرتبه قران آوردند، ولی این مرد قران را رد کرد و قبول نکرد.

دکتر مصدق : کی آقا؟ چه وقت ؟ خلاف است اقای رئیس . آقا من اینجا قران ندیدم.

سرتیپ آزموده : ولی حالا اینجا دم از ایمان و اعتقاد می زند. این مرد را می گویم مسلمان نیستزیرا در همین دادگاه تهمیت و افترا زد. می گویم مرد مسلمان به کسی تهمت و افترا نمی زند.

دکتر مصدق : به کی تهمت زدم ؟ تهمت شما می زنید.(4)

سرتیپ آزموده : مطابق اصل 39 متمم قانون اساسی ، مقام با عظمت سلطنت نمی تواند بر تخت سلطنت جلوس کند مگر این که قبل از تاجگذاری با حضور اعضای مجلسین و هیات وزیران خداوند متعال را گواه گرفته به کلام الله مجید و به آن چه نزد خدا محترم است سوگند یاد کند که حافظ قانون اساسی ایران هستند و در ترویج مذهب جعفری اثنی عشریه سعی و کوشش می فرمایند و در تمام اعمال و افعال خود خداوند را حاضر و ناظر می دانند و منظوری جز سعادت و عظمت دولت و ملت ایران ندارند.

آقای مصدق السلطنه چون به هیچ یک از این مراتب ایمان ندارد ، چون درک نکرده است که قسم به خداوند متعال و کلام الله مجید چه بار سنگینی را بردوش شخص می گذارد ، مقام با عضمت سلطنت را در این دادگاه که به نام نامی سلطنت تشکیل شده مقامی معرفی می نماید که ابدا مسئولیتی بار حفظ قانون اساسی و حقوق ملت ایران ندارند.(5)

شما اگر نام آزموده را از گوینده این جملات حذف کنید می بینیدهیچ تفاوتی با قضات فعلی که نقش دادستان و قاضی را یکجا ایفا می کنند ندارد.

محاکمه ی مصدق با عنوان اینکه مسلمان نیست واز دین خارج شده یعنی مرتد است و خون اومباح است توطئه ای بود برای کشتن او توسط افراد متعصب که کم نبودند چنانکه ترور کسروی نیز توسط همین افراد انجام شد واغلب هم با دربار روابط حسنه ای داشتند چنانکه ترور رزم آرا به خواست دربار و توسط فداییان اسلام انجام شد .

آزموده بفرموده عمل می کرد و جز وقاحت چیزی در چنته نداشت و مصدق به عدم صلاحیت وی صریحاً اشاره کرده بود که خود آزموده درهنگام صدارت مصدق طی نامه ای  نوشته و اقرار کرده که  برای پذیرش یک ماموریت معذور است زیرا تحصیلات کافی ندارد.

 مصدق هم با تصحیح غلط های آزموده او را بیش از پیش مستاصل کرده بود که  کلمه متهم را باید به به فتح تا بخواند و فرمانبردار را به ضم ب  و همواره هم او را آن مرد خطاب می کرد. وقتی به او اعتراض کرد که چرا آن مرد خطابم می کنی پاسخ داد: باشد بعد از این ، مرد خطابت نمی کنم .

آزموده در جای دیگری در رسیدگی به اتهامات هفت نفراز افسران ارتش که متهم  به  همکاری و همدستی با دکتر مصدق بودند باز هم  به اسلام متوسل می شود زیرا آنان استدلال می کردند که محاکمه شان برعهده دادگاه نظامی نیست بلکه بنا به قوانین بین المللی که در 1935 در کپنهاک تصویب شده که اقدام علیه رژیم یک کشوری جرم سیاسی است  و باید در دادگاه عادی محاکمه شوند .آزموده می گوید :

« این قسمت از بیان سرکار سرهنگ ازمین باعث تعجب است . تفسیری که در یک کشور خارجی شده چه ربطی به کشور ایران دارد؟ هر کشوری قوانین خاص خود دارد. اینجا هم باید یک مثال عرض کنم به موجب قانون اساسی ، هیچ قانونی در ایران نمی تواند بگذرد و به موقع اجرا در آید مگر اینکه مخالف دین مبین اسلام نباشد . حال اگر دریک کشور خارجی من باب مثال کسی تزی بنویسد که آن تز من باب مثال مخالف اصول مذهب اسلام باشد و در آن کشورخارجی ،خارجیان بنشینند دورهم و بگویند« به به به ! باید نمره بسیار عالی به این تز داد»…

دکتر مصدق مقصود بنده ام ، مقصود بنده ام . (خنده حضار)(6)

توسل به  دین در حکومت سلطنتی امری است ناگزیر و مصدق آزادیخواه باید غیر مسلمان معرفی شود .بد نیست در اینجا به یک اتهام دیگر هم نگاهی بیندازیم  و آن تغییر دعای صبحگاهی و شامگاهی ارتش است . در تاریخ 26/5/1332 رئیس ستاد دولت دکتر مصدق بخشنامه ای را صادر نمود که در دعای صبحگاه و شامگاه ارتش  به جای «خداوند ما فرٌ و شکوه شاهنشاه ما را جاویدان دار» گفته شود « خداوندا فر و شکوه ایران را جاویدان دار» و به جای «پایداری شاهنشاه ایران هورا» گفته شود: «به پایداری ایران هورا» (7)

این تصمیم بجا و عاقلانه بود زیراکه  موجب می شد هستی و پایداری ایران را به وجود شخص شاه گره نزنند . پادشاهی که ظل الله هم نامیده می شود همان ظل اللهی که تن به خواست سازمان های جاسوسی آمریکا و بریتانیا داد و استقلال ایران را به برای ادامه سلطنت خود زیر پا نهاد و نتیجه آن را در اقدام عجولانه و فرارش در 57 از ایران دیدیم .

این مجادلات کلامی در دادگاه نخست وزیری که برای احقاق حق ملت ایران کوشش کرده گرچه دردناک و تأسف بار است ولی درس های لازم را نیز برای ما دارد.

بسیاری از جمله  خودمن بر این باور بودیم که آزادی وقتی تحقق پیدا می کند که آزادیخواهان در بالاترین سطح قدرت حضور داشته باشند غافل از این که تقسیم قدرت باید در همه ی بخش های اجتماعی از جمله در زمینه ادیان انجام پذیرد تا به آزادی دست یابیم . دین یکی از عواملی است که بدون آزادی از آن به آزادی نمی رسیم  زیرا دیگران با نام آن قدرت را درست می گیرند چنان که در سال 57 دیدیم خمینی با  افزودن نام اسلامی به جمهوری ، جمهوریت را بلعید و همه ی آرزوها و آمال انقلاب را بر باد داد .

ایران کشوری است با ادیان گوناگون و سابقه ی تاریخی هزاران ساله و بدین ترتیب  کوشش جمهوری اسلامی که ایران را در اسلام خاص خود شیعه اثنی عشری به روایت ولایت فقیه  وحدت بخشد از آغاز محکوم به شکست بود و هرچه تصفیه کردند و می کنند فقط به گریز مردم از کشور کمک می کند نه چیز دیگر.

باز هم تکرار می کنم که لائیسیته با جدا کردن دین از سیاست موجب آزادی مردم از قید و بند دین می شود. چاره ی کار این جاست، جای دیگر دنبالش نگردیم.

دوشنبه – ۵ شهریور ۱۴۰۳ ​

Monday – 2024 26 August

1-محمد مصدق در محکمه نظامی- بزرگمهر جلیل-جلد اول-انتشارات دوستان – چاپ سوم تابستان 1378-رویه 312

2- بالا رویه های 378- 379

3- بالا رویه 382

4-بالا رویه 383

5- بالا رویه های 186-187

6- بالا رویه 234

7- بالا رویه های 58/59