کو!؟-منوچهر برومند(م ب سها)
اصفهانی ولی نه نصف جهان
رنج چل ساله ات به چهره عیان
رفته زاینده رودت از دستت
خُلقِ محزونِ خَلق پابستت
رود و مادیُّ و نهرهایت خشک
نه نسیمی که آگند چون مشک
تاجو شهناز خفته اند و خموش
ناید آن نغمه و نوا در گوش
از کسایی دگر نشانی نیست
زی زمین ره بر آسمانی نیست
نابکاران ربوده فرَّت را
بد سگالان زدوده قَدرَت را
شوکت و فَرّ و شورِ ديرينه
گشته نابود و نیست پیشینه
گریه کن گریه های های و بگو
آن هوای لطیف پیشین کو ؟!
اصفهان بیشه حبیب
دوازدهم مهر ماه هزارو چهار صد و سه