Home هنر و ادبیات آرشیو هنر و ادبیات نگاهی به دهخدا و لغت نامه ی او -احمد افرادی

نگاهی به دهخدا و لغت نامه ی او -احمد افرادی

معرفی علی اکبر دهخدا، در یک مقاله ی حتی بلند، کاری دشوار، و بلکه نشدنی است؛از آن رو که نه تنها باید به حضورش در حوزه ی سیاست پرداخت، بلکه تلاش فرهنگی اش در گستره ی روزنامه نگاری، داستان نویسی،شاعری، طنز پردازی، ترجمه، جمع آوری امثال و حکم و به ویژه،کار شگرف اش در تألیف « فرهنگ دهخدا» نیز باید مورد بررسی قرار گیرد.از این رو، این نوشته می کوشد تنها در حوزه ی فرهنگنامه نویسی، به دهخدا نزدیک شود، اما پیش از آن، خط کوتاهی از مسیری را که دهخدا در زندگی ادبی و سیاسی اش پیموده است، ترسیم می کند.
علی اکبر دهخدا، در سال 1258 شمسی، در تهران متولد شد.دروس قدیمه را نزد شیخ غلامحسین بروجردی( از صرف تا اصول فقه و کلام و حکمت) فرا گرفت. سپس، در مدرسه ی تازه تأسیس علوم سیاسی، با علوم جدید اروپایی و زبان فرانسه آشنا شد.
دهخدا،به لطف همسایگى با مرحوم حاج شیخ هادى نجم‌آبادى، با وجود کمى سن از افکار بکر و بدیع او به قدر استعداد خود بهره می بُرد.
گفتنی است که شیخ هادی نجم آبادی، ازمجتهدین نامدار و از جمله تأثیر گذار ترین افراد ایران درجهت آگاه کردن مردم در گرایش به افکار و اندیشه‌های نو و پیدایش مشروطه خواهی بود.
محمد حسین فروغی ( ذکاء الملک اول) که معلم فارسی مدرسه ی علوم سیاسی بود، گاه تدریس ادبیات فارسی را به دهخدا واگذار می کرد.از همین جا،دهخدا در فضای فرهنگی ایران شناخته شد.
در آن سال ها،بیشتر فارغ التحصیلان مدرسه ی علوم سیاسی، جذب وزارت خارجه ی ایران می شدند و حتی در هیئت مأمور اعزامی، در سفارتخانه ها و کنسولگری های ایران در خارج انجام وظیفه می کردند.دهخدا نیز از آن شمار بود و در سال 1282 خورشیدی، همراه با معاون الدوله غفاری( که به سِمَت وزیر مختار ایران در بالکان منصوب شده بود) به اروپا رفت، و بیش از دوسال در آن جا، و عمدتاً در وین ماندگار شد.
دهخدا، درسال 1284 شمسی،همزمان با اوج نهضت مشروطه خواهی، به ایران بازگشت.
در همان روزها ، برای ساخت راه شوسه خراسان، شرکتی تأسیس شده بود که مهندسی بلژیکی به نام مسیو دو بروک بر آن نظارت داشت.دهخدا ، در سِمَت معاون و مترجم مسیو دوبروک، حدود شش ماه، با ماهی 30 تومان به استخدام این شر کت درآمد.
سید حسن تقی زاده نقل می کند :
در اوائل 1286 خورشیدی،میرزا قاسم خان تبریزی( صوراسرافیل بعدی) که درتشکیلات درباری مظفرالدین شاه جزو « اداره ی امین حضرت» بود، به مشروطه طلبان پیوست و در همسویی با آرمان های مشروطه به فکر تأسیس یک روزنامه افتاد. صوراسرافیل،برای استخدام ِ دهخدا در تشکیلات این روزنامه،از من [ تقی زاده] مشورت خواست. من،پس از دیدن شیوه ی تحریر دهخدا، آن را پسندیدم و میرزا قاسم خان را که در معیت میرزا جهانگیرخان شیرازی در تکاپوی نشر روزنامه بود، به استخدام میرزا علی اکبر خان تشویق نمودم. به این ترتیب روزنامه ی صور اسرافیل، به مدیریت و صاحب امتیازی میرزا جهانگیرخان و مدیریت مشترک میرزا قاسم خان شیرازی و منشی گری میرزا علی اکبر خان، انتشار یافت.
این گونه بود که دهخدا ، با ماهی 40 تومان ، در هفته نامه ی صوراسرافیل استخدام شد و از کار مترجمی کناره گرفت.
در همین نشریه بود که مقالات و اشعار طنز آمیز و انتقادی دهخدا، با عنوان« چرند پرند» و امضای« دخو» ( گاهی هم با امضای « نخود هرآش»،« خادم الفقرا»،«برهنه ی خوشحال»،«غلام گدا»،«اسیرالجوال»،« دخوعلیشاه»، و« روزنومه چی» ) نویسنده اش را به شهرت رساند.
گیرایی و شیوایی نوشته های دهخدا، چنان بود که هفته نامه ی صوراسرافیل در مدتی کوتاه زبانزد خاص و عام شد ، آن گونه که به گفته ی رعدی آذرخشی ، مردم « در روزهای انتشار آن، نسخه های آن را (مانند آدم های قحطی زده در برابر دکان نانوایی) از دست یکدیگر می ربودند و قیمت هر شماره ی آن در ظرف چند ساعت به ده و گاهی به صد برابر قیمت رسمی و اصلی می رسید.»
از آن جا که مخاطبان نوشته های دهخدا عموماً توده ی مردم بودند، دهخدا به زبان آن ها می نوشت و در نوشته هایش، «از اصطلاحات ، استعاره ها، کنایات ، مثل ها ، متلک ها، دشنام ها، باورها ، تکیه کلام ها و شعرهای آن مدد می گرفت.»
به گفته ی دکتر رضا براهنی،نثر دهخدا،« پلی است بین قصه نویسی و روزنامه نویسی، نثری است روزنامه ای، که به جای آن که یک روزنامه نگار بنویسید،یک ادب دان واقعی می نویسد. نثری است عامیانه، بدون آن که مبتذل باشد، و طنز است، بدون آن که به هجو بیانجامد، و نثری است انتقادی ، بدون آن که فقط در سطح انتقاد بماند… طنز دهخدا بهترین طنز اجتماعی است که داریم…»
اشعار دهخدا را می توان به سه سنخ تقسیم کرد:
نخست اشعاری که به سبک متقدمان سروده شد، و بعضی از آن ها دارای چنان پخته و استوار است که تشخیص شان را از آثار شعرای قدیم دشوار می کند.
نمونه : شعر ِ« بیدلان این کار کمتر کرده اند»
گروه دوم اشعاری است که در آن ها تجدّد ادبی به کار رفته است. این نو آوری بعضاً در سرودن و رواج شعرهای مسمّط جلوه می کند.
نمونه اش: مسمط” یاد آر زشمع مُرده یاد آر” است.
بخش سوم اشعار فکاهی اوست، که در آن ها تعمداً زبان عامیانه به کار گرفته شده است.
نمونه : شعر انتقادی ِ « خاک به سرم بچه به هوش آمده / بخواب ننه، یک سر دو گوش آمده»
به گفته ی رعدی آذرخشی :
« اشعار دهخدا در دوره ی نشر هفته نامه ی صوراسرافیل ، با آن که از چند قطعه ی انگشت شمار تجاوز نمی کند، پایه های شعر نو و فکاهی در ادبیات معاصر ایران محسوب می شوند.»
«برخی نوشته‌های دهخدا موجب اعتراض‌های شدید سنّت‌گرایان متعصب و طرفداران استبداد شد تا جایی که حتی حکم به تکفیر او دادند. مجلس چند بار راجع به نوشته‌های او به بحث و گفتگو پرداخت. در جلسه‌ی پنجم مهر ١٢٨٦ خورشیدی، اسدالله میرزا به شکایت انجمن اتحادیه طلاب اشاره کرد. آقا سید محمد جعفر نماینده‌ای دیگر تصریح کرد که در شماره‌های ۱۲ و ۱۴ صور اسرافیل نوشته‌ای که به تکفیر انجامیده باشد، دیده نمی‌شود. اما در مورد مطالب سیاسی باید وزارت علوم و معارف نظر دهد. پس از یکی دو گفتار دیگر روزنامه به ‌طور موقت توقیف شد. در این میان دهخدا نیز به مجلس احضار شد و توانست با منطق و استدلال و حاضرجوابی مخالفان را مجاب کند. البته دهخدا را از در پشتی مجلس خارج کردند؛ زیرا برخی متعصبان مسلح با سلاح گرم، آمادهٔ حمله به او بودند.»
دهخدا،بعد از بمباران مجلس (به شرحی که پرداختن به آن در این جا ضرورتی ندارد) با عده ای از آزادی خواهان ، از جمله تقی زاده،در سفارت انگلیس تحصن کرد و پس از یک ماه به اروپا تبعید شد،ابتدا به پاریس رفت و در آن جا چند ماهی با علامه ی قزوینی محشور بود، آن گاه عازم سوئیس شد.
دهخدا در سوئیس( با کمک علامه ی قزوینی و یاری مادی و معنوی معاضدالسلطنه پیرنیا) سه شماره ی دیگر از روزنامه ی صوراسرافیل را سامان داد و در پاریس به چاپ رساند. شعر ِ« یاد آر زشمع مرده یاد آر » ( که دهخدا در رثاء میرزا جهانگیر خان صوراسرافیل سروده بود) در یکی از این سه شماره ی صوراسرافیل چاپ شد.
دهخدا در تبعید، برخلاف همقطارانش، وضع مالی بسیار بدی داشت و می گویند، در آن روزها ، از سَرِ درماندگی،حتی به فکر خودکشی و حتی کسب تابعیت کشور بیگانه افتاد.
دهخدا، سپس از سوئیس به استانبول رفت و در آن جا ( گویا با یاری و همکاری چند تن از ایرانیان) پانزده شماره از روزنامه ای به نام « سروش» را چاپ و منتشر کرد.مؤسس و مدیر این روزنامه، سیدمحمد توفیق ، سردبیر آن دهخدا و نویسندگانش یحیی دولت آبادی، معاضدالسلطنه و حسین دانش اصفهانی بودند.
دهخدا، در یازده محرم 1328 ه ق.( 1289 خورشیدی) به تهران باز گشت.
پس از فتح تهران و خلع محمد علی شاه،در حالی که دهخدا هنوز در استانبول به سر می برد،از طرف مردم کرمان ( به نشانه ی قدردانی بابت مقالات مندرج در صوراسرافیل) به نمایندگی مجلس دوم انتخاب شد، در حالی که نمایندگان مجلس هم، او را به جای یکی از نمایندگان تهران که استعفاء داده بود، برگزیدند. دهخدا،پس از تصویب اعتتبارنامه اش ،نایب رئیس کمیسیون عرایض مجلس شد.
دهخدا ( بر خلاف انتظار ِهمراهان و یاران سابق اش که به حزب دموکرات پیوسته بودند) به حزب اعتدالیون ملحق شد.
چند ماه پس از بازگشت دهخدا به تهران، روزنامه ای به نام « سروش» در تهران انتشار یافت، که دهخدا ( گرچه ظاهراً در تأسیس آن دخالتی مستقیم نداشت)، اما بی تردید، عامل مهمی در ایجاد آن بود و بر آن نفوذ فراوان داشت.
دهخدا، در فاصله ی بازگشت به ایران، تا شروع جنگ اول جهانی، با نوشتن مقاله، با روزنامه های مختلف همکاری می کرد.
در سال های 1294 تا، 1297که اوضاع تهران (متأثر از جنگ جهانی اول) آشفته شده بود، دهخدا( به دعوت رؤسای ایل بختیاری ـ عمدتاً لطفعلی خان امیر مفخم بختیاری) در یکی از روستاهای چهارمحال بختیاری مسکن گزید و از آن جا که جز یک فرهنگ لغت کوچک لاروس فرانسه و یک نسخه ی آشفته و پر غلط ِ برهان قاطع با خود نداشت، پس از مقابله ی آن دو، یک فرهنگ فرانسه ـ فارسی و بالعکس تألیف کرد. از قضا، در همان روزها،به نسخه ای از کتاب معروف روح القوانین ( تألیف منتسکیو) دست می یابد و آن را،در دو مجلد، به فارسی برمی گردانَد، که تاکنون چاپ نشده است. ترجمه ی دیگر دهخدا،کتاب عظمت و انحطاط رومیان است.
در همان‌ روستا بود که اندیشه تدوین لغت‌نامه یا فرهنگ‌نامه‌ای جامع برای زبان فارسی در ذهن دهخدا شکل گرفت و با استفاده از کتابخانه‌ی امیرمفخم بختیاری کار نگارش یادداشت‌های لازم برای لغت‌نامه و امثال و حکم را آغاز کرد.
دهخدا که پس از پایان جنگ جهانی به تهران بازگشته بود، از شاعری، نویسندگی و روزنامه نگاری کناره گرفت؛جز این که در فاصله ی 1300 و 1301 با روزنامه ی «شفق سرخ» علی دشتی همکاری می کرد.
دهخدا، در پاسخ به سؤال برخی از دوستان که چرا به سبک آن چه که در صوراسرافیل می نوشت، شعری نمی سراید و نثری نمی نویسد، می گفت :
«در این زمانه بسیارند کسانی که حاضرند وقت و نیروی خود را صرف شعر گفتن و مقاله نوشتن و طبع و نشر آن‌ها در روزنامه‌ها و مجلات کنند، ولی شاید کمتر کسی باشد که بخواهد و بتواند با تألیف آثاری مانند امثال و حکم و لغت‌نامه وظیفه‌ای دشوار و خسته‌کننده و طاقت‌سوز، ولی واجب را تحمل نماید.»
با به قدرت رسیدن رضا شاه،دهخدا ازفعالیت های سیاسی کناره گرفت و به کارها ادبی ،فرهنگی و تحقیقی پرداخت.چندی ریاست دفتر وزارت معارف ( وزارت فرهنگ بعدی) به او محول شد، سپس به ریاست تفتیش وزارت عدلیه ( دادگستری بعدی) برگزیده شد.
دهخدا ،در سال 1306، به ریاست مدرسه ی علوم سیاسی( که بعد ها به مدرسه ی عالی حقوق و علوم سیاسی تغییر نام یافت) انتخاب شد. در سال 1314 به عضویت فرهنگستان ایران درآمد و پس از تأسیس دانشگاه تهران در سال 1313، ریاست دانشکده ی حقوق و علوم سیاسی به او واگذار شد که تا زمان بازنشستگی اش دوام یافت ( به روایتی دیگر، چند روز قبل از شهریور20 و استعفاء رضاشاه، از این سِمَت عزل شد.)
دهخدا، در فاصله سال‌های ‌۱۳۰۸ تا ‌۱۳۱۱ چهار جلد «امثال و حکم» را تمام کرد، که از سوی وزارت فرهنگ وقت به چاپ رسید.اولین جلد لغت‌نامه‌ نیز در سال ‌۱۳۱۸ منتشر شد.
در سال‌های نهضت ملی شدن نفت به رهبری دکترمصدق، دهخدا که از پشتیبان پا برجای او و نهضت ملی بود ، مقالاتی در دفاع از نهضت ملی می نوشت. گفتنی است که دکتر مصدق و دهخدا ، در سال های بعد از نهضت مشروطه با هم آشنا شدند.با فرار شاه ( با وجود درخواست مصدق از شاه مبنی بر بازگشت به کشور و امتناع شاه)، شایعه تشکیل شورای سلطنت به ریاست دهخدا همه گیر شد.همین شایعه سبب شد که بعد از کودتا، مأموران حکومت نظامی به خانه اش یورش برند و پیرمرد را برای بازجویی ( در هوای به شدت سرد) به فرمانداری نظامی بکشانند.
. در سال بعد، با مشارکت دهخدا در نوشتن نامه‌ی سرگشاده علیه کنسرسیوم نفت نام او را از خیابان محل زندگی‌اش برداشتند
در سال بعد، با مشارکت دهخدا در نوشتن نامه‌ی سرگشاده علیه کنسرسیوم نفت، نام او را از خیابان محل زندگی‌اش برداشتند.
دهخدا، در نامه ای به حبیب یغمایی ، حکایت دستگیری اش( بعد از کودتا) و استنطاق در فرماندهی نظامی را این گونه شرح می دهد :
دوست و آقای عزیز، در” آشوب”، در همسایگی دکتر مثقالی و خانه میرزا تقی شمالی هستم و خیلی دلم می‌خواهد که برای مجله چیزی تهیه کنم، ولی مبتلا به ضیق‌النَفَس[ تنگی نَفَس ـ آسم] شدیدی هستم و علتش سرماخوردگی سختی بود که در سه چهار ساعت در هوای زمستان، آقای سرتیپ آزموده مرا در اتاق انتظار سرد برای استنطاق در کوران، نشانْد. خداوند به همه عوض کرامت فرماید. شاید بخواهید بدانید که موضوع استنطاق چه بود؟ موضوع چند کلمه ی آقای مسعودی در روزنامه اطلاعات بود (در روز پرواز شاه ، بی‌اطلاع وزرا) که از روی نمی‌دانم چه غرضی نوشته بود که در حال حاضر شورای سلطنت تکمیل خواهد شد و ریاست آن با فلان (یعنی علی‌اکبر دهخدا) خواهد بود در حالی‌که نه آقای مصدق السلطنه و نه ارادتمند ابدا چنین حرفی گفته و نه شنیده بودم.”
دهخدا در نخستین کنگره ی نویسندگان ایران که در تیرماه 1325 ش.در تهران تشکیل شده بود، مشارکت داشت و در شمار اعضای هیئت رئیسه بود. او،همچنین مؤسس « جمعیت مبارزه با بی سوادی» بود و چندی ریاست آن را به عهده داشت.
گفتم که دهخدا وضع معیشتی مناسبی نداشت.در سال هایی که در کار تدارک فرهنگ عظیم فارسی بود، برای پیشبرد کار فرهنگنامه ، خانه ی موروثی اش را گرو گذاشت، تا جایی که خانه ی مسکونی اش با حراج رو به رو شد.
با اطلاع از این وضعیت، مجلس شورای ملی در 28 بهمن 1324 ،دولت را موظف به خرید خانه ی دهخدا کرد، تا ۲۲۰ هزار تومان بدهی که دهخدا صرف هزینه‌های تدوین لغت‌نامه کرده بود و بابت آن به طلبکاران مقروض بود، تسویه شود و خانه از حراج بیرون آید.
قانون مصوب ۲۸ بهمن ۱۳۲۴ مجلس شورای ملی :
«دولت موظف است خانه آقای علی‌اکبر دهخدا را به قیمت عادله خریداری نموده و دبستانی در آنجا به نام دهخدا ایجاد کند»
از ان جا که، دکتر محمد مصدق (که نگران گذران زندگی دهخدا بود) به مجلس تذکر می دهد که فکری به حال گذران زندگی او بکنند،دهخدا
، در یادداشتی که خطاب به رئیس مجلس می نویسد، در این مورد واکنش نشان می دهد:
آقای مدیر محترم
هفته ی پیش در جراید خواندم که آقای مصدق السلطنه از اوضاع معیشتی اینجانب در مجلس شورا تذکری داده اند و دولت فعلی هم وعده ی مساعدت کرده اند. این جانب هیچوقت از آقای مصدق السلطنه تمنای این تذکررا نکرده بودم. مع هذا چون ناشی از حسن نیّت است، متشکرم…»
پیشتر گفتم که در سال های حاکمیت رضا شاه (به علت تنگنای سیاسی و کنترل جامعه ) رویکرد به نوآوری در ادبیات با بدبینی و واکنش امنیتی رژیم رو به رو می شد، در نتیجه توجه به تحقیقات ادبی و کند و کاو در متون تاریخی ( که تداخلی با سیاست نداشت) رواج یافت.
زنده یاد ایرج افشار، در ربط با این رویکرد ادبی، می نویسد :
« زمانی که چند تن از ایرانیان، از جمله سید حسن تقی زاده، محمد قزوینی و ابراهیم پور داوود، در فرنگ سرگرم آشنا شدن با روش جدید و کسب فیض از مستشرقان و دست یافتن به مراجع علمی آن جا بودند، به دنبال آن ها عده ای چون عباس اقبال، سعید نفیسی، مجتبی مینوی و دیگران نیز، در ایران به کار تحقیق و تجسس به روش غربی پرداختند…در همین دوره افراد دانشمندی هم در ایران بودند که بر اثر ذوق و دقت نظر خود و تابش نور شرق شناسی، تحقیقات مفیدی را عرضه کردند که از باب حق گزاری فرض است نام علی اکبر دهخدا، ملک الشعرای بهار… احمد بهمنیار، بدیع الزمان فروزانفرو جلال همایی ذکر شود.»
به گفته ی غلامرضا ستوده، زمانی که علی اکبردهخدا، نخستین یادداشت ها را برای گردآوری مجموعه ی واژگان فارسی در دفتری می نوشت، بیش از دویست کتاب لغت فارسی( در طول ده قرن سابقه ی مکتوب زبان فارسی) به همّت بسیاری از ایرانیان و غیر ایرانیان نوشته و تألیف شده بود…[ بنا بر این ]، چه ضرورتی داشت که دهخدا کتاب لغت دیگری بنیاد نهد؟
محمود نیکویه، در پاسخ به این سئوال می گوید:
« تاریخ فرهنگ نویسی در ایران از سده ی پنجم آغاز می شود و تا زمان دهخدا و بعد از او نیز ادامه می یابد. در این مدت فرهنگ های زیادی نوشته شده که بیشترشان مأخذ اصلی لغت نامه ی دهخدا را تشکیل می دهند، اما هر کدام نقصی عمده دارد و تعدادی از آن ها فاقد واژگان عربی مستعمل در فارسی هستند…برخی دیگر، فقط تعدادی اندک از لغات تازی راضبط کرده اند و از این جهت ناقص اند…، نکته ی دیگر این که در این فرهنگ ها اشتباهات به نهایت فراوان است و در ربط با واژه ها،تنها به یک دومعنی اکتفاء شده و معانی دیگر آن واژه ها نموده نشده و در نمودن آن دو نیز گه گاه اشتباه رخ داده است.
افزون بر این، « … به اسطه ی خصوصیات خط فارسی، از قبیل نقطه دار بود و جدایی حرکات از حروف و همچنین در نتیجه ی عدم آشنایی بیشتر کاتبان به موضوعاتی که آن ها را استنساخ می کرده اند و نبودن روح امانت و بی اعتنایی به مواریث ملی در اکثر مؤلفان گذشته، به ندرت می توان کتابی خطی یا چاپی به دست آورد که خالی از اغلاط باشد.»
محمد پروین گنابادی ( از جمله دستیاران دهخدا در تألیف لغتنامه)، ضمن دقت در فرهنگ های فارسی، دهخدا را متوجه ساخت که خطاهای موجود در فرهنگ های فارسی به فرهنگ های دیگر نیزمنتقل شده است.
دهخدا نیز، « با موشکافی خاص خود، به نکته ی جالبی در این زمینه پی برد ، که پروین گنابادی (از یاران دهخدا در لغت نامه) از آن به عنوان کشفی مهم یادکرده است و این که به خصوص این کشف مهم در صحت لغت نامه تأثیر شگرفی داشته است.
به تصریح زنده یاد محمد معین [ معاون و وصی دهخدا] ،« لغت نامه دهخدا ، محصول مطالعات مداوم و کوشش های متمادی او در مدت 45 سال است.دهخدا در این مدت نزدیک به چهار ملیون فیش از روی متون معتبرِ استادان ِ نظم و نثر فارسی در زبان فارسی و عربی و لغت نامه های چاپی و خطی و کتب تاریخی و جغرافیا و علوم طب و هیأت و نجوم و ریاضی و حکمت و کلام و فقه و غیره فراهم آورد، که این ” فیش ” ها ، اساس و پایه ی لغت نامه را تشکیل داد.»
« دهخدا، که در تألیف و چاپ چند مجلد لغت نامه دخالت یا نظارت نمود، می دانست که چنین کار بزرگی از یک تن ، هرچند هم سخت کوش باشد، ساخته نیست؛ بدین جهت از همان آغاز کار برای خود یاران و همکارانی برگزید. و در دو نوبت چهار ساعته در روز، با دو گروه از همکاران خود کار می کرد. در فاصله ی دو نوبت کار و در قسمتی از آغاز یا پایان شب نیز، به خواندن کتاب و استخراج لغت می پرداخت؛ و آن چنان غرق کار بود که گاه از یاد می برد که چندم ماه و یا چه روزی از هفته است.
در واقع، لغت نامه ی دهخدا یکی از معدود کارهای علمی جمعی است که با حجمی بزرگ سامان یافته است و از بدو تا ختم آن بیش از شصت تن از دانشمندان در طول چهل سال با یکدیگر همکاری کرده اند.
به تصریح محمود نیکویه ،مهمترین مزایای لغت نامه ی دهخدا نسبت به فرهنگ های موجود به طور خلاصه عبارتند از :
مستند بودن لغات بر اساس شواهد هر لغت از نظم و نثر زبان و ادب فارسی؛ نشان دادن مترادفات واژه و لغت در ذیل معنی آن؛ روش جدید در تلفظ لغات؛ذکر نکات دستوری یک لغت ضمن معرفی آن( که با گرداوری تمامی آن ها می توان دستور جامعی برای زبان فارسی تدوین کرد) ، آوردن لغات مصطلح با ضبط صحیح و معنی حقیقی و مجازی آن ها؛ ضبط بسیاری از لغات گویش های محلی ایران؛ ضبط لغات علمی؛ دارا بودن بیوگرافی شخصیت های تاریخی و ادبی ایران؛آوردن تصاویر نباتات و حیوانات و نقشه ی اماکن و جداول آمارهای اقتصادی و الفبای ملل مختلف.
و یوسف خانعلی در همین معنا می افزاید :
مضافاً آن که لغت نامه در عین حال مجموعه ای است که در آن لغات عربی به تمامی امده است، که این یکی از ویژگی های آن در مقایسه با تمام لغت نامه ها و فرهنگ های موجود است . همین مسئله از نظر ارتباطات ادبیات فارسی با ادبیات عربی نقش حساس و عمده ای دارد؛ اگر یک نفر بخواهد در ادبیات فارسی عمیق بشود، احاطه و آگاهی اش بر ادبیات عرب ضرورت تمام دارد.در واقع، ابتدا باید به رموز و معانی این زبان دست یابد. لغت نامه ی دهخدا به دلیل جامعیتی که دارد به راحتی می تواند این مشکل را بر طرف کند.
علامه قزوینی( که به اطلاعات و شامّه لغوی دهخدا خیلی معتقد بود) در باره ی این لغت نامه می گوید :
[ لغت نامه ی دهخدا]، بزرگترین و جامع ترین و نفیس ترین فرهنگی است که بعد از اسلام تا کنون برای زبان فارسی فراهم آورده شده است.
به عقیده ی تقی زاده،« بزرگترین اثر ادبی دهخدا، همین لغت نامه بود که به همت وفادارانه ی محمد معین طبع و نشر می یافت و حتی مجلداتی که در حیات دهخدا طبع و نشر شد نیز به میزان بسیار مدیون دقت ، زحمت و پشتکار معین است.راجع به ارزش ادبی لغت نامه و در مقام سنجش آن باید به طور کلی حکم کرد…و نه تنها به کیفیت( که شاید بی نقص نباشد) بلکه باید به کمیت آن و مقدار زحمت عظیم و مدت مدید که صرف آن شده نیز باید توجه کافی بشود که به وجود آوردن چنین بنای عظیمی … کار بزرگی بوده و هست … »
و خسرو فرشید ورد، در ادامه ی داوری تقی زاده می افزاید :
«اگر دهخدا در علوم اسلامی و دستور و صرف و نحو فارسی و عربی به پای برخی از استادان ادبیات نمی رسد، اما در مقابل، در فهم آثار و اشعار گذشتگان همتا نداشت و او به یاری این استعداد شگرف خود یک شعر را با چند غلط و تصحیف [ خطاخوانی] تصحیح می کرد.دهخدا به کمک همین موشکافی و فطانت بود که بهتر توانست آثار مختلف فارسی را تحلیل کند و برای کلمات فارسی دقیق ترین معنی ها را بیابد و اثر عظیمی به نام لغت نامه به وجود آورد که تا زبان فارسی برپا جاست و تا جهان برقرار است، نام او نیر برجا خواهد ماند.»
در بحثی که در ربط با همین معنا در مجله ی نگین درگرفت، آمده است :
« شاید اطلاق عنوان لغت نامه به این دوره چندان صحیح نباشد، چون این مجموعه تنها به لغت نمی پردازد، بلکه شرح حال بسیاری از رجال تاریخ جهان، خصوصاً رجال فرهنگ اسلامی را هم شامل است؛ باز شاید نتوان نام دایره المعارف را هم بر آن نهاد، چون دایره المعارف قاعدتاً باید لازم ترین و قطعی ترین اطلاعات را در مورد موضوع های معیّن طی حداقل توضیح و کلمات به خواننده بدهد، حال آن که لغت نامه ی دهخداد با آوردن حداکثر شواهد و امثله و نمونه ها با پشت سر هم قراردادن نظریات غیر قطعی این و آن، این خصیصه را فاقد است ، ضمناً با وجود این همه توضیحات، متأسفانه از ریشه ی لغات عاری است.
دهخدا( که نسبت به ادامه ی کار لغتنامه، بعد از در گذشتش نگران بود) در وصیت نامه اش تأکید کرد:
« تمام فیش های باقی مانده ی فرهنگ، که بالغ بر دو ملیون می شود و تعلق به ملت عزیز ایران دارد، در اختیار مجلس شورای ملی است تا در این باب هرگونه تصمیم که مقتضی بدانند اتخاذ فرمایند… ضمناً، فیش های لغت در دست آقای دکتر معین خواهد بود، از الف تا یا نوشته شده است، هیچ چیز نباید به آن افزود و از آن کاست، ایشان، آقای دبیر سیاقی و آقای گنابادی و آقای …شهیدی را به مجلس معرفی می کنند… استدعای من از آقایان دکتر معین و آقای دبیر سیاقی و آقای سید جعفر شهیدی( که پس از من مأمور به چاپ رسانیدن بقیه ی لغات حاضره ی حاصل چهل و چهار ساعت کار شبانه روزی من است، می شوند) این است که بر مسوده های من نه یک کلمه بیفزایند و نه یک کلمه بکاهند.برای این که بعضی چیزها به نظر ایشان خطا می آید و خطا نیست و کلمه ی دیگر صواب تصور می شود و صواب نیست.تخطئه ی این و تصویب آن را به نسل های آینده بگذارند…آقای دکتر معین(به ورثه ی خود) وصیت می کنم که تمام فیش ها را به او بدهند و ایشان با آن دیانت ادبی که دارند( که در نوع خود بی بدیل است) همه ی آن ها را عیناً به چاپ برسانند، ولو این که سراپا غلط باشد و هیچ جرح و تعدیلی روا ندارند.»
پس از درگذشت دهخدا در اسفند ۱۳۳۴، محل لغت‌نامه که تا سال ۱۳۳۷ همچنان در مجلس شورای ملی بود ، از آن پس به دانشگاه تهران منتقل شد.
همانطور که به تلویح در بالا آمده است، زنده یاد دهخدا ،سه نفر از نزدیک‌ ترین یارانش، محمد معین، محمد دبیرسیاقی و سید جعفر شهیدی را به عنوان وصی خود، برای سرپرستی ادامهٔ کار فرهنگ دهخدا برگزید.
از آذر 1334، در علی اکبر دهخدا دیگر مجال و توان کار باقی نماند. آن گونه که در یکی از روزهای آخر آبان ماه آن سال به سید محمد دبیر سیاقی ( که به اتفاق حرف لام لغت نامه را می خوانده اند) اظهار داشته بود که این صفحات را تاریخ می گذارد، تا آیندگان بدانند که وی تا آن زمان به کار لغت اشتغال داشته است.
پیشتر گفتم که در جنبش ملی شدن نفت، دهخدا (که از پشتیبانان نهصت و دکتر مصدق بود) مقالاتی در حمایت از نهضت می نوشت. همین نوشته ها بهانه ای شد ، تا پس از کودتا حقوق اش قطع شود و برای استنطاق، به دادستانی حکومت نظامی کشیده شود.در پی رفتار غیر انسانی با پیر مرد و رها کردن او در هوای به شدت سرد،بیماری آسم او عود کرد و پس از چندی در گذشت.
دکتر محمد معین که 48 ساعت قبل از مرگ دهخدا بر بالین او رفته است ، نقل می کند:
روز پنجم اسفند 1334، با یکی از دوستان به عیادت استاد رفتم، چراغی بود که رو به خاموشی می رفت ، مصداق این مصراع خود بود : ” پوست بر استخوان ترنجیده.”
پس از چند دقیقه روی به من کرد و گفت : که مپرس. پس از لحظه ای بار دیگر گفت : که مپرس. ذهنم متوجه ی حافظ شیرین سخن شد، پرسیدم :
منظور شما غزل حافظ است؟ گفت : آری. پرسیدم: مایلید آن را برای شما بخوانم؟ با سر اشاره ی مثبت کرد. دیوان حافظ را برداشتم . این غزل را با تأنی خواندم :
درد عشقی کشیده ام که مپرس/زهر هجری کشیده ام که مپرس

همچو حافظ غریب در ره عشق / به مقامی رسیده ام که مپرس
سراپا گوش بود و سر خویش را حرکت می داد. گویی این غزل خواجه ی عرفان، آئینه ی تمام نمای او بود. دو روز بعد (در هفتم اسفند 1334) استاد [ در حالی که 77 سال داشت]، در همان اتاق [ در خانه اش در خیابان ایرانشهر] چشم بر جهان و جهانیان فرو بست.
پیکر او به شهر ری مشایعت شد و در ابن بابویه در آرامگاه خانوادگی مدفون گردید. پس از درگذشت دهخدا، خانه‌اش تبدیل به دبستانی با نام خودش شد. اما در سال‌های پس از انقلاب، نام او را از روی دبستان برداشتند.
بعد از مرگ دهخدا، کتابخانه ی شخصی وی، که تنها کتابخانه ی با ارزش لغت در ایران بود، همان سرنوشتی را پیدا کرد که خود وصیت کرده بود.او پیش از مرگ این گنجینه ی با ارزش خود را به دانشکده ی ادبیات بخشیده بود که اکنون در اختیار سازمان لغت نامه قراردارد.
منابع :
1ـ دیوان دهخدا به کوشش محمد دبیرسیاقی.
2ـ بر گزیده ی امثال و حکم دهخدا، محمد دبیر سیاقی.
3 ـ براهنی، طلا در مس.
4 ـ پژوهشگران معاصر ایران، هوشنگ اتحاد
5 ـ از صبا تا نیما، یحیی دولت آبادی
6 ـ دیدار با اهل قلم، غلامحسین یوسفی
7 ـ پیشینه‌های اقتصادی-اجتماعی جنبش مشروطیت و انکشاف سوسیال دموکراسی، خسرو شاکری، تهران ۱۳۸۴
و…

برگرفته از صفحه فیس بوک زنده یاد احمد افرادی