دو ایرانی در پاریس- مجید نفیسی
برای نستور رخشانی
باید به آب دست بزنیم
مگر از “ازبک” و “ریکا” کمتریم
آن دو شخصیت خیالی
که مونتسکیو چهار قرن پیش
از اصفهان به پاریس آورد
تا چون سخنگویی بجای او
در رمان “نامههای ایرانی” اش
علیه خودکامگی سخن گویند.
در کنار رود سن
دست یکدیگر را میگیریم
و از پلهها پائین میرویم
در آخرین پله خم میشویم
و دستهامان را بهسختی
به آب میرسانیم.
آنسوتر کشتی بزرگی میگذرد
با صدای رقص و آواز.
آیا من ازبکم و تو ریکا؟
آیا تو ازبکی و من ریکا؟
مونتسکیوی ما کجاست؟
آنگاه از پلهها بالا میرویم
خود را با چند شاهبلوط بوداده
سرگرم میکنیم
و در جستجوی مونتسکیوی خود
از کنار سن به راه میافتیم.
هجدهم نوامبر دوهزاروبیستوچهار