شجاعت مصنوعی- رامین کامران
اصل فکر نگارش این مقاله از جنگ غزه در ذهنم افتاد، از عدم تقارن مبارزۀ دو طرف. نه عدم تقارن به معنای معمول تسلیحاتی یا استراتژیک و تاکتیکی، از مسئلۀ شجاعت. این اواخر آنقدر از هوش مصنوعی گفتند که سر ما را بردند و هر وقت هم می خواهند نتایجش را به ما عرضه کنند یک مقدار تصویر دو ریالی میاورند راجع به این امر در گذشته و آن دیگری در آینده و می گویند این ها را هوش مصنوعی ساخته! تصاویری که اگر هوش طبیعی ساخته بود فقط باید به صاحبش یک پس گردنی می زدند که دیگر از این کار ها نکند. فکر کردم چرا کسی از شجاعت مصنوعی حرفی نمی زند؟ هرچند ممکن است این ترکیب بر لب برخی و بخصوص نظامیان که با شجاعت ارتباط حرفه ای دارند، لبخند بنشاند، تصور می کنم که توجه به آن بیفایده نخواهد بود.
آن چه شجاعت می نامیم توان مواجهه با خطر است، اینکه توانایی عمل منطبق با معیار های پذیرفته را به دلیل ترس از دست ندهیم. شجاعت، نبود ترس نیست، غلبۀ بر آن است. ترس از آگاهی به خطر برمی خیزد و ناآگاهی به خطر نمی تواند مترادف شجاعت شمرده شود و اصلاً به کاری نمی آید. شجاع بودن یعنی این که مخاطرات را تا حد امکان، درست بسنجیم و به رغم آنها بر ترس فائق بیاییم. ذهن و جسممان به این دلیل فلج نشود و بتوانیم از عهدۀ شرایط بربیاییم. دستکم گرفتن خطر یا ندیدن آن، شجاعت نیست که بر اساس ارزیابی واقع بینانه عمل می کند.
هر کس مختصری توجه به مسئلۀ شجاعت و تحلیل آن کرده باشد به تفاوت بنیادی دیدگاه فلاسفه و نظامیان در این مورد آگاه است. دید فلسفی متوجه است به واکاوی ذهن و اندیشۀ شخصی که قرار است واجد فضیلت شجاعت به حساب بیاید، به عقلانی بودن رفتارش، به سنجیدن توانش برای انضباط ذهنی در شرایط بحرانی، اراده اش و… ولی نگاه نظامی اصلاً به این بخش درونی توجهی ندارد و فقط یک چیز را می بیند: رفتار بیرونی فرد را و این که در هنگام خطر چگونه رفتار می کند، اگر در مقابله با خطر رفتاری را که از او انتظارمی رود، پیشه کند، شجاع محسوب است و مسئله ختم است ـ نه بحث مفهومی داریم و نه روانشناسی.
روشن است که این تفاوت در دغدغۀ اصلی این دو گروه ریشه دارد. برای فیلسوف آن چه مهم است فرآیند ذهنی است که در نهایت به عمل شجاعانه ختم می شود و برای تصدیق اطلاق صفت شجاع به کسی که عمل را انجام داده، از نظر می گذرد. این دیدگاه نوعی اعتبار آموزشی نیز دارد. اگر کسی بخواهد بداند شجاعت چیست و چگونه می توان واجد این فضیلت گشت و اگر قصد ارزیابی رفتار خود را داشته باشد، می تواند از نظرات فلاسفه در این زمینه استفاده نماید. در مقابل، آنچه که برای نظامی مهم است، فقط و فقط رفتار بیرونی است، فرآیند ذهنی که منجر به آن گشته اصلاً محلی از اعراب ندارد.
در این جا من نگرش دوم را مبنا قرار داده ام و فقط همین بخش رفتار بیرونی است که مد نظر دارم. در ابتدا گفتم که فکر نوشتن مقاله از نبرد هایی که در جریان است، در ذهن من جوانه زد. مطلب اصلی که می خواهم بگویم چیست؟
این است که حفاظ بیرونی، هر شکلی که بگیرد و در طول تاریخ شکلش دائم تغییر هم کرده، سطح خطر را به صورت عینی و ذهنی کاهش می دهد و به توان شما در مواجهه با آن میافزاید. شجاعتی را که از وجود و کارآیی آن برمی خیزد، می توان شجاعت مصنوعی نامید.
طبعاً اول مثالی که به ذهن هر کس می رسد، زره است. پوششی فلزی که شما را به عبارتی رویین تن می کند. تصور می کنم که این را می توان کمابیش نقطۀ شروع تولید شجاعت مصنوعی شمرد. نکته در این جاست که شجاعت مصنوعی تابعی است از تکنولوژی و با پیشرفت آن که در تمامی زمینه ها شاهدش هستیم، ابعادی را پیدا کرده که هر روز می بینیم. گذرا یادآوری کنم که اصولاً موتور نوآوری تکنولوژیک به مقدار زیاد و حتماً در درجۀ اول در تحقیقات تسلیحاتی و کلاً نظامی قرار دارد. بسیاری چیزهایی که حتی در زندگی روزمره با آنها سر و کار داریم، از ثمرات دست چندم تحقیقاتی است که با اهداف نظامی صورت می پذیرد. طبعاً یادآوری این نکته خوشایند همه نیست. همگی دوست داریم در دنیایی از صلح و صفا زندگی کنیم و تمایلی نداریم تا بپذیریم که بسیاری از چیزهایی که اسباب راحتمان را فراهم آورده مدیون دستگاه نظامی است.
حوزۀ نظامیگری در همۀ دنیا بخش بسیار بزرگی از بودجۀ دولتی را به خود اختصاص می دهد و علاوه بر آن، عملاً در آزمایش و کاربرد دچار هیچ محدودیتی نیست. امکانات مالی فراوان که با این آزادی عمل همراه است و البته انگیزۀ جدی برای پیشرفتی که حیات مملکت می تواند در گرو آن باشد، فضایی ایجاد کرده که زایایی و نوآوری در آن به حد اکثر است.
گفتیم که نقطۀ شروع کار همان زره هایی است که در موزه می بینیم یا در فیلم تماشا می کنیم. ولی این تازه نقطۀ شروع است. هر چیزی که بین شما و خطر فاصله بیاندازد و تهدید را دور یا خنثی بکند، مولد شجاعت مصنوعی است. هر دستگاه کنترل از راه دور، هر وسیلۀ سریع و غیر قابل تعقیب، هر دستگاه رصد فضای یا هوایی و… که نمی توانم همۀ ان ها را فهرست کنم، به شما شجاعت مصنوعی عرضه می کند و به افرادی که در شرایط معمولی ممکن است در مقابل خطر فلج بشوند، این امکان را می دهد تا در هنگام جنگ با قابلیت عمل کنند، به عبارتی مانند افرادی عمل کنند که شجاعت طبیعی بیشتری دارند و از دید عامۀ مردم و احیاناً فلاسفه شجاع شمرده می شوند.
به یاری این اسباب می توان آسان تر برای عملیات نظامی عضوگیری کرد و از افراد بسیار معمولی که حتماً با داستان هایی که ما در باب شجاعت شنیده ایم، سنخیتی ندارند، استفاده برد. به علاوه، کاهش خطر عینی، کاهش تلفات را نیز در پی میاورد که در جای خود اهمیت فراوان دارد و در نهایت بخت پیروزی را بالا می برد که هدف نهایی نظامیگری و جنگ است. البته بگویم که اگر خطر به یمن ابزار تکنیکی به صفر برسد، شجاعت مصنوعی به کل شجاعت طبیعی را از میدان به در خواهد کرد و به افسانه های تاریخی ملحقش خواهد نمود. البته هنوز به آن جا نرسیده ایم و بعید هم به نظر می رسد که روزی برسیم و بتوانیم در جنگ به کلی از شجاعت طبیعی صرف نظر بنماییم ولی هر روز شاهد کاهش سهم آن هستیم و همین الان هم کفۀ شجاعت مصنوعی در ترازو سنگین تر می نماید.
روشن است که هر کشوری که از بابت تکنولوژیک پیشرفته تر باشد، در تولید شجاعت مصنوعی موفق تر است و بیشتر می تواند از آن بهره برداری کند. در دنیای امروز. مقام اول به آمریکا می رسد و طبعاً هر چه آمریکا دارد، اسرائیل هم دارد و شاهدیم که به رغم مقاومت جمعیت جوانی که تمایلی به جنگیدن و قبول خطر مرگ ندارد، می تواند به مقدار کارساز و نه کافی، سرباز به میدان روانه کند. البته این امر بر گفتار توجیه گر و تبلیغاتی این دو کشور تأثیری ننهاده است. چنان از سربازان و پیروزی های خود سخن می گویند که گویی هنوز در عصر پهلوانی به سر می بریم. این شکاف بزرگ بین واقعیت و تصویری که از آن به ما عرضه می گردد، همیشه موجود بوده. هیچ ارتشی از ترس ها و تردید های سربازان و سردارانش سخن نمی گوید. ولی در این جا با پرده پوشی کلاسیک که واقعیت را لکه گیری می کند سر و کار نداریم، با شکافی ساختاری طرفیم که پر شدنی نیست و روز به روز هم عمیق تر می شود و قرار است به این ترتیب پنهان گردد. کار در این حد است که بخواهیم برای بازی کامپیوتری شعر در بحر متقارب بسراییم. صنعت سینما هم همیشه حاضر است و در خدمت. اضافه کنم که مردم هم عموماً همین تولیدات شبه سنتی را می پسندند چون با الگو های ذهنی و عاداتشان هماهنگ است و حاجات عاطفیشان را روا می سازد. از کودکی تا پایان عمر طالب داستان پهلوانی هستیم که دیگر در جنگ جایی ندارد، نه به دلیل فرسایش عاطفی، به این دلیل که تکنولوژی جایی برایش باقی نگذاشته است.
این پیشرفت تکنولوژیک امریست که همگان را به اتخاذ روش کشور های پیشرفته وامیدارد. البته نقداً روش اصلی مقابله با آن که توسط کشور های ناپیشرفته استفاده می شود و البته آنانی که از بابت تکنولوژیک عقب هستند، کوشش در پایین آوردن سطح تکنولوژیک نبرد است، در هر جایی که امکانش باشد و در نهایت رسیدن به نوعی نبرد تن به تن، چنان که فرضاً در غزه شاهدیم. یک طرف می کوشد تا پهلوانی را از میدان به در کند و طرف دیگر اصرار دارد تا در میدان نگاهش دارد، چون می داند که حیاتش به آن بسته است. البته این کار نه همیشه ممکن است و نه آسان ولی تنها مفری است که برای کشور های ضعیف باقی مانده است: پایین کشیدن تکنولوژی جنگی به سطح خودشان. این روش همۀ کسانی است که از حریف عقبند: خنثی کردن اسباب برتری او.
در آخر حکایتی برایتان نقل کنم که بسیار قدیمی است ولی به موضوع ما مربوط است. می گویند روزی عمرو لیث به مادرش شکوه کرد که شمشیری که برای جنگ به من داده اند، کوتاه است و جواب گرفت که گامی جلوتر بگذار.
۲۳ آبان ۱۴۰۳، ۱۳ نوامبر ۲۰۲۴
این مقاله برای سایت (iranliberal.com) نوشته شده و نقل آن با ذکر مأخذ آزاد است