Home آرشیو-رامین-کامران برزخ اتمی- رامین کامران

برزخ اتمی- رامین کامران

تنش های اخیر خاورمیانه و تهدید هایی که متوجه ایران است، بسیاری را واداشته تا در بارۀ  مسلح شدن کشور به سلاح اتمی اظهار نظر بنمایند. نظر هایی که به طور یکپارچه چنین امری را تجویز مینماید. حرف قابل درک است و دلایلش روشن. طبعاً این تصمیمی است که اختیارش در ید حکومت است و حکومت هم که دمکراتیک نیست. اضافه کنم که در دمکراسی های شاخته شده و جا افتاده هم تصمیم ساختن و حتی به کار گرفتن سلاح اتمی با نظر خواهی از مردم انجام نگشته است ـ تکلیف ایران که دیگر روشن است… ولی با این همه ذکر نکاتی در این باب بی فایده نیست ـ با توجه به اینکه ما اکنون در نوعی برزخ اتمی قرار داریم.

باید اول توجه داشته باشیم که آنچه حریف غربی می طلبد چیست، زیرا اهداف اصلی الزاماً با بیانیه های رسمی و اخبار رسانه ای منطبق نیست. صحبت از این می کنند که ایران می خواهد بمب بسازد و ما می خواهیم جلوی این کار را بگیریم. ادعا کذب است. این طور که معلوم است، جمهوری اسلامی هیچگاه به طور پیگیر ساخت سلاح اتمی را در دستور کار خود قرار نداده است. کوشش هایی در این زمینه انجام گرفته که هیچگاه تداومی نداشته است و مهمتر از همه، چندی پیش دستگاه های اطلاعاتی دول غربی چنین ارزیابی کردند که دولت جمهوری اسلامی از سال دو هزار و سه فکر ساخت چنین سلاحی را کنار گذاشته است و هنوز چیزی در جهت خلاف این امر مشاهده و گزارش نشده است. اگر دعوا فقط بر سر ساخت سلاح بود،این نکته می باید مبنای سیاست دول غربی قرار می گرفت که نگرفته و رفتاری درست عکس آنچه که انتظار می رفت، پیشۀ  آنها شده.

معلوم است چرا! هدف محدود کردن توان اتمی جمهوری اسلامی است به ترتیبی که هیچگاه امکان چنین کاری را نداشته باشد و این یعنی از بین بردن کامل صنایع اتمی کشور و زدودن هر گونه رد تکنولوژی اتمی از کشور ایران. این تنها ضمانت قطعی است برای اینکه ایران هیچگاه بمب اتمی نسازد، زیرا به این ترتیب، اگر هم اراده ای در این جهت نشان بدهد، توان کاری نخواهد داشت. این است هدف فشار آوردن بر ایران و جنگ بی امان اقتصادی که تحت عنوان تحریم به ایران تحمیل گشته و پشت مردم را خم کرده است.

به  هر صورت از آن زمان تا به حال، مشی سیاسی کشور، مگر در دورۀ  احمدی نژاد، در جهت نشان دادن نرمش و عقب نشینی و کوشش برای قانع کردن طرفهای غربی به این بوده که خیال ساختن سلاح اتمی ندارد. نقطۀ  اوج این عقب نشینی برجام بود که، با وجود خروج آمریکا، هنوز گرفتار عواقبش هستیم. تا این جا جمهوری اسلامی مدعی بوده که قصد چنین کاری را ندارد و حتی فتوای خامنه ای را هم به عنوان ضمانت مذهبی گفتارش به دیگران عرضه نموده ـ ضمانتی که کسی جدی نگرفته.

وقتی به مذاکرات برجام و نتایج آنها دقت بکنیم می بینیم که هدف دقیقاً همین نابودی صنایع هسته ای ایران بود. ظاهراً کار قرار بود به صورت مرحله ای و اقساطی صورت بپذیرد، ول از همان ابتدا روشن بود که هدف چیست و صحبت از برجام دو و سه و… روشن می کرد که کار در این جا متوقف نخواهد شد. خلع سلاح کلی هم که صنایع موشکی هدف بعدیش بود، در افق دیده می شد. و البته این هم روشن بود که قرار نیست در مقابل عقب نشینی چیزی به ایران داده شود. از تحریم ها هم چیزی کم نشد. عاقبت خلع سلاح یک طرفه هم که روشن است.

ولی همان طور که در ابتدا به آن اشاره کردم، جو سیاسی تغییر کرده و با هویدا شدن روزافزون مضرات عقب نشینی در برابر فشار خارجی، موجی به خواستاری اتمی شدن نظامی ایران برخاسته که روز به روز ابعاد وسیع تری پیدا می کند. تنها حوزۀ  مقاومت در برابر این فشار، پهنه ای است که در اشغال اصلاح طلبان است. اینها خواستار تعامل با غرب هستند به قیمت دادن هر امتیازی و همین ها هستند که در راه هر گونه نزدیکی به چین و روسیه مانع میتراشند تا سیاست خویش را پیش ببرند.

از فرصت استفاده کنم و نکتۀ  کوچک و مهمی را یادآوری کنم. دائم می شنویم که ایران باید «دکترین اتمی» خود را تغییر دهد. توجه باید داشت که شما وقتی در بارۀ  سلاحی دکترین دارید که خودش را داشته باشید. تا خود سلاح موجود نیست، می توان در بارۀ  آن سیاست، دورنما، برنامه، طرح… داشت، ولی دکترین نمی توان داشت. دکترین روش استفاده از انواع اسلحه را در جنگ شامل می شود، به کلی ترین شکل ـ هرچند، گاهی اوقات، بخش هایی از تاکتیک هم وارد آن می شود. نکتۀ  اصلی در دکترین، شیوۀ  استفاده از انواع اسلحه است در کنار و مرتبط با هم. انواع سلاح در ارتش معین و روشن است، پس روش استفاده از آنها هم باید باشد. سلاح اتمی که هنوز موجود نیست، نمی تواند در دکترین نظامی ایران جا بگیرد.

در این میان، اصرار بر ساختن سلاح اتمی برخی را واداشته تا خروج ایران از ان پی تی را، خواستار گردند. با این تصور که چنین عمل در حکم ابراز مقاومت در برابر فشار خارجی خواهد بود و قدمی در راه ابراز پایداری در برابر زیاده خواهان. مطمئن نیستم که این کار درست باشد. کشور هایی که عضو پیمان بوده اند، بعد از ساختن سلاح یا در آستانۀ  این کار از پیمان خارج شده اند. خروج از پیمان فقط بیان سرپیچی از تن دادن به فشار خارجی نیست، اعلام رسمی این است که ایران می خواهد سلاح اتمی بسازد. دلیلی نیست که به این ترتیب خبر و اطلاعی به حریفان داده شود یا بهانۀ  جدید و قابل قبولی برای توجیه فشار بر ایران که از ابتدا مبنایی نداشته، به آنها عرضه گردد.

در صورت ساختن بمب اتمی، ایران می باید تا ساخت و آزمایش آن ابهام پیشه کند و هر خروج زودهنگام از این وضعیت جز ضرر برایش نخواهد آفرید. به مورد اسرائیل نگاه کنید که با وجود داشتن زرادخانۀ  اتمی، باز در ابهام مانده تا خود را از تبعات نامطلوب تغییر این موضع که سیاسی و تبلیغاتی میتواند باشد، محفوظ نگاه دارد.

اولین پیامد خروج از ابهام، توجیه حمله به صنایع اتمی ایران خواهد بود. می دانیم که بسیاری و در صدر این بسیاری، اسرائیل، خواستارش هستند و توجیهی که عرضه می کنند این است که ایران می خواهد بمب بسازد و اگر جلویش را نگیریم، فرصت از دست خواهد رفت. اعلام برنامه در این جهت فقط امتیازی است که به حریف داده خواهد شد. تصویر بمب اتمی کسی را نمی ترساند که بخواهیم با ترسیمش ابراز قدرتی بکنیم. تا خود بمب را نداشته باشید، کسی از شما حساب نمی برد. کسی از بمب نسیه نمی ترسد.

آنچه که مانع حمله به تأسیسات اتمی ایران است، معلوم نبودن میزان تخریب و عدم اطمینان از این است که می شود یا یک ضربت یا چند ضربت پیاپی تمامی آنرا نابود کرد. همه معترفند که چنین حمله ای ایران را به سوی ساختن بمب سوق خواهد داد و مشکلاتی ایجاد خواهد کرد که یا اکنون موجود نیست و یا اگر هست، قطعی نیست. همین امر تا به حال بزرگترین مانع بمباران این تسلیحات بوده است و البته آگاهی به اینکه ایران هر ضربتی از این بابت بخورد، در مدت زمان کوتاه یا بلند قادر به ترمیمش خواهد بود و ارادۀ  این کار و برداشتن گامهای قطعی به سوی ساخت سلاح، به این ترتیب تشدید هم خواهد گشت.

نقداً مهمترین نشانه ای که می توان در جهت ارادۀ  ساخت سلاح، سراغ کرد، ساختن موشک قاره پیماست که استفاده ای جز حمل کلاهک هسته ای ندارد. ترتیب منطقی کار هم همین است. باید اول محمل سلاح را ساخت و بعد خودش را. در صورت نداشتن بمب افکن استراتژیک که از حدود امکانات تکنیکی و صنعتی ایران امروز بیرون است، موشک تنها انتخاب منطقی است و اصولاً هم گزینۀ  بهتری است.

طبعاً اگر قرار باشد کمکی در این راه به ایران صورت بپذیرد، از سوی روسیه و چین می باید بپذیرد. صحبت های گنگ و مبهمی در این باره می شود، ولی به نظر نمیاید که امری قطعی واقع شده باشد. هنوز تکلیف هواپیما و ضدهوایی پیشرفته هم که قرار است روسیه به ایران بدهد، روشن نیست. وقتی صحبت از سلاح اتمی می شود، همه چنین فکر می کنند که هیچکس این تکنولوژی را که بسیار گرانبهاست، به دیگری نمی دهد. ولی بسیاری از کشور هایی که به سلاح هسته ای دست پیدا کرده اند، در این راه از کمک متحدان نزدیک خود بهره مند گشته اند، چین از شوروی، فرانسه از انگلستان و آمریکا برای بمب هیدروژنی.

در موقعیت فعلی و تا آنجا که می بینیم، ایران به یاری کسی اتکأ نداشته. شک نیست که مهندسان ایرانی، دیر یا زود، این گره را نیز خواهند گشود. مسئلۀ  اصلی، مسئلۀ  زمان است. این هم هست که ایران با چین و روسیه وارد اتحاد استراتژیک نشده است و این خود مانعی است. ولی این را نیز باید گفت که حتی اگر چنین اتحادی رسمیت نیافته است، به نفع این دو کشور بزرگ است که رفتاری در جهت تقویت ایران در مقابل فشار آمریکا پیشه کنند ـ حتی تا حد یاری برای ساخت سلاح اتمی. کار منطقی تر از آنیست که در وهلۀ  اول به نظر میاید، چون فقط زمان دستیابی ایران را جلو می اندازد که ارزشمند است وگرنه در اصل داستان که دستیابی ایران است، تغییری ایجاد نمی کند. نکته ایجاست که اگر ایران در مقابل آمریکا تسلیم شود، این دو کشور تنها پایگاه خود را در خاورمیانه ای که اهمیتش بر کسی پوشیده نیست، از دست خواهند داد، بدون امید بازیابی موقعیت فعلیشان.

روشن است که اتمی شدن ایران برای این دو قدرت بزرگ اتمی تهدیدی ایجاد نمیکند، همانطور که برای آمریکا ـ تفاوت اندازۀ  زرادخانه ها روشن است. تنها کشوری که از این کار زیان خواهد دید اسرائیل است که میخواهد به هر قیمت انحصار سلاح اتمی در خاورمیانه را داشته باشد تا بتواند به گردنکشی خود ادامه بدهد. روشن هم هست که از تمامی توان خویش برای جلوگیری از چنین امری استفاده می کند. هرچند این کشور نیز باید آگاه باشد که مساعیش تا به حال جز تأخیر در کار، ثمری نداشته و نخواهد داشت. نابود کردن توانایی اتمی ایران فقط از آمریکا برمیاید و این کشور هم آگاه است که اگر دست به چنین کاری بزند، آتش جنگی را با وسعت بیسابقه در منطقه روشن خواهد کرد و اگر به راه اشغال کشور نرود که از حدود امکاناتش بیرون است، نتیجۀ  قاطع و نهایی به دست نخواهد آورد.

در این دوران برزخی که دوران پر خطری است و معلوم هم نیست که تا کی طول بکشد و فقط باید امیدوار بود که هر چه کوتاه تر باشد، نمی توان از ابهام خارج شد، مگر به ضرر خویش. البته حکومت اسلامی تا به حال در اینگونه مانورها مهارت خاصی نشان نداده است، ولی باید امیدوار بود که بتواند از عهده بربیاید. خط اصلی استراتژیک نزدیکی به چین و روسیه است، طبعاً با حفظ استقلال، در این جا مشکل اصلی از اصلاح طلبان برمی خیزد که از هیچ کاری برای ممانعت احتراز ندارند. از آن جا که نقداً بیرون راندنشان از صحنه ممکن به نظر نمیاید، باید نشست و تماشا کرد، با دلی نگران.

۲۷ آبان ۱۴۰۳، ۱۷ نوامبر ۲۰۲۴

این مقاله برای سایت (iranliberal.com) نوشته شده و نقل آن با ذکر مأخذ آزاد است