Home ستون آزاد آرشیو ستون آزاد یک انقلاب و دو ضد انقلاب صد سال چالش مرگبار در ایران – کاوه فرزند ملت

یک انقلاب و دو ضد انقلاب صد سال چالش مرگبار در ایران – کاوه فرزند ملت

بخش دوم

آیا امکان  بازگشت سلطنت وجود دارد  ؟

 بنظر میرسد نظام جمهوری اسلامی  با تمام سیستمهای  اطلاعاتی خود ، امروز و بیشتر ار هر رقیب و دشمن دیگری از “بازگشت  سلطنت ” وحشت دارد ، همین که بخشی از مردم ما بدست رهبر بوسه میزنند بیانگر آنستکه زمینه های تفکر خدا ، شاه میهن هنوز از بین نرفته و می تواند  و شاه میتواند یکبار دیگر جای فقیه را بگیرد ، بخصوص اینکه کشورهای قدرتمندی مانند آمریکا ، اسراییل  و پادشاهی های عرب  منطقه هم ، خواهان بازگشت سلطنت به ایران  بوده و همه امکانات خود را در اختیار ” ولیعهد پهلوی ” قرار میدهند . علت احتمال بازگشت سلطنت بقدرت هم  اینستکه مردم ایران تا کنون و برای 2500 سال فقط دو عامل حکومتگر را می شناسند و آن روحانیت و شاه است و درپی رویگردانی از یکی بدیگری روی می آورند . روشنفکران ملی ومترقی هنوز نتوانسته اند پایگاههای اجتماعی محکمی برای خود بدست بیاورند و وجود دونیم میلیون بنگاه خرد تولیدوتوزیع در ایران ، که بزرگترین شبکه توزیع و تولید سنتی در خاور میانه است ، زمینه ابقای فقیه ویا احتمال بازگشت سلطنت را تحکیم و تقویت  می کند . در کشورهایی که کشاورزی مکانیزه شده و یا مجتمع های بزرگ کشت و صنعت بوجود آمده وبنگاههای خرد تولید و توزیع در شبکه های بزرگ سراسری ادغام شده اند زمینه دمکراسی اجتماعی و فرار از خرافات و دخالت شاه و نماینده خدا در سیاست کم و کمتر شده است . بعد از سرنگونی حکومت ولایی اسلامی ، اولین اقدام یک حکومت مردمی باید بوجود آوردن مجتمع های بزرگ کشت و صنعت و اتحادیه های تولید و توزیع و ادغام بنگاههای کوچک تولید و توزیع در یکدیگر باشد ، اگر  رضا شاه بجای چوب زدن آخوند ، سعی در ایجاد دگرگونیهای بنیادی در اقتصاد سنتی  و مکانیزه کردن کشاورزی می کرد  ، از بستن توپ به هر مرکز تولید خرافه ای موثرتر بود ، اما عقل دو شاه پهلوی به چنین اقداماتی نمیرسید .

از سلطنت به ولایت ، از ولایت به سلطنت

ابراز پشیمانی  بسیاری از  حزب اللهی  های سابق ، ازمخالفت با محمد رضا شاه  ، از محمد نوری زاد و بسیاری از فعالان حرکت امضای نفر 14 ” گرفته تا حلالیت طلبی ” مهدی خزعلی ” از مقامات نظام پهلوی ، همه و همه ، بیانگر مطرح بودن ” سلطنت ” بعنوان یک آلترناتیو در ذهن و روح و روان مردم و بخصوص عقب مانده ترین اقشار مردم ایران است . از یاد نبریم که اصلاح طلبانی که داغ و درفش ولایت بالای سرشان نیست و بخارج آمده اند ، در نزدیک شدن به سلطنت طلبان سر از پای نمی شناسند ، مغازلات مصی علینژاد و رضا پهلوی ، تبلیغات رسانه ایران اینتر نشنال تحت رهبری اصلاح طلبان مهر و نشان دارد مانند علی اصغر رمضانپور و مرتضی کاظمیان برای رضا پهلوی جزئی از وحدت فکری میان ایندو خط سیاسی در ایران است . طرفداران ولی فقیه و شاه از نظر ضدیت با دموکراسی و سکولاریزم و روشنفکر و ملی گرایی و اهل چماق وداغ و درفش بودن وذوب شدن در یک فرد، فرق زیادی با یکدیگر ندارند . مثلا فردی مثل ” نیما راشدان ” که احتمالا خود را سوپر مدرن میداند ، از مقدس بودن خاندان پهلوی می گوید و روزنامه نگاری مانند ” علیرضا طاهری ” از اینکه بر چکمه های ” محمد رضا شاه ” بوسه نزده است پشیمان است . این دو نگرش از دو شخصیت مطرح اپوزیسیونی با نگرش حزب اللهی ها نسبت به ” خامنه ای ” تفاوت زیادی ندارد ، آن یکی می خواهد در ” علی خامنه ای ” ذوب شود و بر دست وی بوسه زند ، این یکی بازهم بدتر می خواهد بر چکمه شاه بوسه بزند ! آن یکی مفاتیح می خواندو این یکی کتاب مقدسش ” شاهنامه ” است . نتیجتا تا وقتیکه یک آلترناتیو ملی و مترقی در مقابل ” ج.ا.” مطرح نباشد ، بازگشت ” رضا پهلوی ”  بعنوان شاه ، دور از ذهن نیست .

این واقعیت  که بسیاری از حزب اللهی ها بعد از سرخورده شدن از ولایت خامنه ای ، مستقیما به جبهه طرفداران نظام سابق می پیوندند ( عموم اعضای فرشگرد که معمولا سلطنت طلبهای خجالتی هستند ، از اعضای سابق دفتر تحکیم وحدت بوده و اکنون بعضی از انها با سبیلهای از بناگوش در رفته یاد آور شعبان بی مخ هستند ، البته و قطعا دستگاههای اطلاعاتی نیر از همین طریق تا درونی ترین روابط سلطنت طلبها نفوذ کرده اند )  زمینه ای را فراهم کرد تا دستگاههای اطلاعاتی نظام نیز بعضی از پرستوهای خود را در هیئت مدافع سلطنت ، بداخل روابط طرفداران نظام سابق بفرستند .عموم کسانی که در ترکیه ترور و یا از خارج کشور ربوده شده اند ، بنحوی از انحا با یکی از روزنامه نگاران  مطرح سلطنت طلب ، در ارتباط بوده و با وی رابطه نزدیک داشته اند ، مسعود مولوی قبل از ترور شدنش با همین فرد ، مدیر رسانه جم با همین فرد و موارد دیگر ی نیز با این فرد در ارتباط بوده اند ، سلطنت طلبان و فقیه پرستان ، در نگرش سیاسی خود دارای شباهتهای بسیاری بیکدیگر هستند و نفوذ در طرفدراران پهلوی  برای اطلاعات ولایت  بسیار ساده است . آنها از یک جنس هستند ، یک حزب اللهی بسادگی نمی تواند نقش یک روشنفکر متعهد و مسئول ملی گرا را بازی کند ، اما برای وی اجرای نقش یک ذوب شده در سلطنت بسیار ساده است .هر دو به مصدق و روشنفکر و دمکراتیک و ملی فحش میدهند ، آن یکی شعبان بی مخ داشته ، این یکی طیب حاج رضایی داشته ، آن یکی بر دست شاه بوسه میزند و این یکی بر چکمه محمد رضا شاه ، نیما راشدان پهلوی ها را مقدس میداند و رحیم پور ازغدی خامنه ای را .. شما خود پیدا کنید تفاوت را … کراوات و امامه و فکل و سر از ته تراشیده که نشانه سنتی بودن و مدرن بودن نیست که .. آنکس که نامش ” محمد ” بوده و از ترس اینکه به او امل بگویند  خود را ” هوشنگ ” نامیده و کرواتی شده و شده است ” محمد هوشنگ ” !  ، نهایتا نه نام سنتی و مذهبی ” محمد ” را دارد و نه واقعا نامش  ” هوشنگ ” است  وی موجود بیهویتی می شود که در ادبیات پاورقی دهه 30به  ” مموش ” معروف بود . التقاط  سلطنت طلب و ذوب شده در ولایت همان ” مموش ” است . سلطنت و فقاهت از ایرانیان همان ” مموش ” میسازند ، حزب اللهی و سلطنت طلب چه آنکه دست اقا را می بوسد و چه آنکس که بر چکمه شاه بوسه میزند همان ” مموش ”  موجودی بدبخت و مسخره که در قرن بیست و یک هنوز آقا و سلطان دارند، هستند . با سواد ترین این جماعت سنتگرای کرواتی ” رامین پرهام ” است که می گوید به هر حال عده ای از نخبگان جمع بشوند ومانند ” لویی جرگه ” همزبانان طالبانی همسایه  یک نفر را برای شاه شدن انتخاب کنند و خلاصه به هیچ وجه زیر بار مدرنیته نمیروند اگر شده حسن کچلی پیدا کرده و بر دوشش کبوتری بنشانند باید شاه داشته باشند و ادعا می کنند که مدرن شده اند و شاه پرست هستند و سلطنت طلب نیستند . یادشان میرود که ایندو نهاد ارتجاعی یکدیگر را باز تولید می کنند و از رضا شاه خشن ضد آخوند ، خمینی حاصل شد و این بارهم از  درون جمهوری اسلامی ضد شاه ، خرفت ترین حزب اللهی ها باز شاه پرست شده اند . نباید زیر بار ادعاهای پر طمطراق گویا سلطنت طلبان مدرن شده رفت ، یک کلام و نه بیشتر اکثریت مردم ایران شاه و سلطنت و طرفداران آنهارا به زباله دانی تاریخ خواهند فرستاد و ایران اولین جمهوری لاییک وسکولار ،در خاور میانه خواهد بود ، و اجازه نمی دهیم خدایی را که جمهوری اسلامی  برای ما سکولارها  بدست خود کشته است به هیچ قیمتی در قالب رضا پهلوی خرافاتی  و سیده فرح دیباکه به سیده بودن خود افتخار می کند و آخوند مدرن و نورزهرا پهلوی   و ایمان پهلوی و نوکر رضا  پهلوی  و….یکبار دیگر به صحنه برگردند

نهایت اینکه از تلفیق سلطنت و فقاهت ، هیچ آبی برای مدرن شدن ایرانی و ایرانی گرم نمی شود . کسروی را فقه گرایان کشته اند و یاران حضرت مصدق را بجرم ملی گرایی سلطنت  طلبان کشتند  و چپگرایان را بجرم صداقت به اهداف توده ای هردو کشته و خاکشان را به توبره کشیدند .

مضحکه انقلابی شدن شاهزاده !

رضا پهلوی ” هم اخیرا از جمهوریخواهی خود صحبت کرده است و کسانی  هم وی را ” شورشی بر علیه سلطنت ” نامیده اند … عمو جان “فریبت می دهد ، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست”… بنظر میرسد وی این اظهارات را با توجه به بر روی کار آمدن ” جو بایدن ” در آمریکا و جو غالب بر اپوزیسیون مطرح کرده است ! وی اگر بقدرت برسد به این حرفهای خود وفادار نخواهد بود . خدعه کردن دو نهاد سلطنت و روحانیت  یک اصل اساسی و تغییر ناپذیر است . وی اگر در این ادعای خود صادق بود باید رسما ، انقراض سلطنت پهلوی را اعلام و عنوان شاهزاده را برای خود رسما ، باطل اعلام می کرد . وی بعد از آن سخنرانی که مدعی است بطور اتفاقی لو رفته و البته اتفاقی نیست و برنامه وی و مشاورانش برای سردرگم کردن جمهوری خواهان است ، در مصاحبه ای با ” کیهان لندن ” از پادشاهی های خوب هم یاد می کند و اثبات می کند که ناف شاهزاده و امام زاده  را با دروغگویی و عدم صداقت بریده اند . از یاد نبریم که رضا پهلوی در مصاحبه مطبوعتی خود می گوید اپوزیسیون ج.ا. ، مردم ایارن هستند و با این ادبیات وی کاملا روشن کرد که همه گروههای مخالف ج.ا. را که با وی و زیر چتر وی نگنجند ، اساسا داخل آدم و مردم نمیداند و طبیعی است فردی با این تفکر در صورت بقدرت رسیدن مستبد بیرحمی خواهد شد . از یاد نبریم که حتی ” خمینی ” جرات نداشت مخالفان خود را به این شکل از جرگه مخالفان نظام وقت خارج کندو نتیجه این استبدادی است که اکنون می بینیم و حالا در نظر بگیرید نتیجه بقدرت رسیدن رضا پهلوی چه خواهد شد .

 البته از یادهم نبریم که بازگشت سلطنت بقدرت در ایران ،  حامیان ثروتمند و پر نفوذی نظیر سعودی ها و حکام امارات حاشیه خلیج فارس را نیز دارد.

اما بازگشت سلطنت اصلا  بنفع  عربستان سعودی و کشورهای حاشیه خلیج فارس  نیست و وجود یک کشور شیعه مانند دشنه ای در پهلوی عربستان سعودی و دنیای سنی اسلام است . با از میان رفتن کشوری با دین رسمی مسلمان و مذهب شیعه و تبدیل شدن ایران به کشوری که دین رسمی ندارد یکبار و برای همیشه وجود یک کشور شیعه در دنیای اسلامی ازبین میرود  ، وجود یک کشور شیعه مقتدر  از زمان صفویه تا کنون خواست بریتانیا و اکنون هم خواست آمریکا است و دیدیم که جمهوری اسلامی برای گستردن نفوذ خود در عراق و سوریه بازیچه دست ” اوباما ” شده و با سرکوب سنی ها در این دو کشور تخم کینه و نفرت را میان ایرانیان و اعراب کاشت . نفع عربستان و ترکیه و همه کشورهای عربی در اینست که در ایران یک حکومت سکولار و لاییک بر سر کار بیاید و اسلامی و شیعه بودن ایران در قانون اساسی آن هیچ جایگاهی نداشته باشد وبا بر روی کار آمدن یک حکومت سکولار و لاییک در ایران ،  دندان لق یک حکومت و کشور شیعه یکبار برای همیشه از دنیای اسلام ، کنده میشود .

  پس روحانیت و سلطنت هر دو هنوز وجود دارند و هر دو خطری اساسی برای مدرن شدن جامعه هستند . روحانیت ضد انقلاب غالب و سلطنت اکنون ضد انقلاب مغلوب است . خطر روحانیت برای انکشاف انقلاب ، میل این نهاد سیاهکار و فاسد به قوانین عهد شتر چرانی ، ضدیت با مدرنیته و حقوق زنان و اقلیتهای دینی و مذهبی و جنسی است ، خطر روحانیت برای ایران قربانی کردن منافع ملی در پای منافع فرقه ای روحانیت و شیعه  ولایی است ، البته با شیعه بعنوان مذهب اکثریت جمعیت ایران اساسا هیچ دشمنی وجود ندارد . مذهب و دین انتخاب شخصی هر کس خواهد بود .

خطر سلطنت اما برای ایران و ایرانی و ایران مدرن ، تشکیل یک حکومت وابسته که نافی حق حاکمیت ملی است  خواهد بود است ، ادعاهای ” رامین پرهام ” و ….وسایر شاه پرستان  و ” رضا پهلوی ” در باره اینکه گویا اینان  شاه دوستان دمکرات هستند  و دیگر سلطنت طلب نیستند به پشیزی نمی ارزد ، وجود شاه در ایران بسرعت تبدیل به سلطان و برقراری نهاد سلطنت شده و این نهاد فاسد بشدت بر علیه اصول تفکیک قوا ، انتخابات ازاد عمل خواهد کرد و فقدان تقسیم عادلانه قدرت و ثروت و گوش بفرمان بودن قدرتهای خارجی که نافی حق حاکمیت ملی است  از ویژگیهای هر گونه حکومت پادشاهی در ایران خواهد بود . همه این ویژگیها خود عامل تشنج و بحران دائمی در کشور خواهد بود که می تواند به فعال شدن گسلها و اختلافات قومی و فرقه ای ومذهبی منجر شود .

خطر سلطنت در بازگشت بقدرت در اینست که رضا پهلوی که وامدار سعودی ها و آمریکایی ها است بمحض بقدرت رسیدن با شعار دولت کوچک ، خصوصی سازی و سپردن اقتصاد ایران بدست شرکت های فرا ملیتی ، زمینه فقر و فلاکت گسترده و بازهم ادامه اعتصابات و اعتراضات را فراهم می آورد در قرن بیست ویکم کشورهایی که دارای روابط پر تنش اجتماعی و گسلهای قومی ، طبقاتی و اجتماعی هستند و با توجه به وجود سازمانهای قومی جدایی طلب در کردستان و خوزستان  ونزدیکی آنها به عربستان سعودی در صورت بقدرت رسیدن رضا پهلوی  زمینه اعلام خود مختاری کردستان ، خوزستان و حتی بلوچستان فراهم میشود . بخصوص که رضا پهلوی ، هیچگاه و رسما و علنا بر علیه تمایلات خودمختاری قومی کومله و حزب دمکرات کردستان ایران موضع نگرفته است .

نتیجه گیری : سلطنت و فقاهت ، تخت و منبر ، علی خامنه ای و رضا پهلوی نه نماینده مدرنیته هستند و نه نماینده سنت ، ایندو گرایش سیاسی باقیمانده گرایشات تاریخی و سنتی ما ایرانیان هستند که بجای مدرن شدن ، خود را بمانند لجن و خزه و برای ادامه حیات به دور درخت تنومند نهضت روشنگری در ایران پیچیده و ملت ایران را از نوزای و روشنگری باز داشته اند . برای رها شدن ، خلع فقاهت و بستن راه سلطنت برای بازگشت بقدرت وظیفه همه ایرانیانی است که دل در گرو اعتلای ایران ، فرار از کشوری مونتاژ کار و غیر صنعتی دارند . برای فرار از عقب ماندگی باید به این دو جرثوموه فساد پشت کنیم . انقلاب را با ضد انقلاب کاری نیست . راه ملت ایران با فقاهت و سلطنت جداست .

نتیجه گیری اینکه  سلطنت بعنوان یکی از دو بال ارتجاع سیاسی و محافظه کاری اجتماعی ، در صورت تضعیف قدرت مرکزی ، نبود و فقدان گروههای متشکل دموکرات و ملی و مترقی و مشخصا و منحصرا دخالت خارجی ( آمریکا ) امکان بازگشت بقدرت دارد

 عنوان این مقاله با الهام از مباحث مطروحه در کتاب زیردر باره بهار عربی در مصر و سوریه  گرفته شده است  

Morbid Symptoms

Relapse in the Arab Uprising

GILBERT ACHCAR

برای خواندن بخش دوم به این لینک مراجعه کنید: