ذهن علیلِ حجاریان در جستجوی تجزیه ایران-جهانگیر صالح پور
طی روزهای گذشته سعید حجاریان در جملاتی گفته بود: ” دولت نظامي باعث تحريك برخي مناطق حاشيهاي و تشديد بحرانهاي قومي ميشود؛ بهنحویکه استدلال ميشود دولت مركزي مسلح است، چرا ما نباشيم؟” (شماره 4845 -۱۳۹۹ چهارشنبه ۱ بهمن)
نگارنده نمیتواند به جملات حجاریان و تلاش برخی اصلاحطلبان درباره تجزیه ایران مشکوک نباشد بهویژه آنکه خاتمی نیز دو سال قبل سخنان بیپایه و بیهودهای درباره فدرالیسم در ایران گفته بود اما میدان نقد من بر حجاریان و تلاشهای ناکام وی برای ایران ستیزی، از دیدگاه علم سیاست است. حجاریان طی سالهای گذشته بهعنوان استراتژیست اصلاحات کلمات و واژههای بیمعنای زیادی را بکار برده و سایتها و رسانههای اصلاحطلب صبح تا شام نظرات او را ترویج میکنند اما حقیقتاً سخنان حجاریان چقدر با علم سیاست مطابقت دارد؟
1- دولت چیست؟
حجاریان در گفته خود میان دولت بهعنوان قوه مجریه کشور و دیگر نهادهای جامعه تفاوتی قائل نمیشود. از دیدگاه وبر دولت یعنی: “دولت آن نهادی است که در قلمروی معین حق استفاده انحصاری از زور را دارد”. گمان نمیکنم حجاریان بر این تعریف پذیرفتهشده از دولت در دوران مدرن نقدی داشته باشد. اگر ما این تعریف را از دولت بهعنوان مبنا قبول کنیم:
الف: هیچ نهادی غیر از دولت مشروعیت استفاده از سلاح را نخواهد داشت.
ب: هر نهادی که مسلحانه در مقابل دولت بایستد و یا حق انحصاری دولت را به چالش کشد، نامشروع و سرکش بوده و علیه دولت ملی قیام کرده است. در نتیجه وجود هر دولتی در جامعه با حضور فردی نظامی یا غیرنظامی در رأس آن؛ نمیتواند بهانهای برای به چالش کشیدن قدرت انحصاری دولت و جنگ داخلی و مدنی باشد. قدرت انحصاری و حق استفاده از سلاح ابزار ممیز میان دولت بهعنوان نماینده مصلحت عمومی و دیگر نهادهاست و به بهانههایی همچون نظامی بودن یا نبودن، حضور فردی نظامی و یا غیرنظامی، انتخابی بودن یا انتصابی بودن؛ نمیتوان علیه دولت قیام کرد. باید از حجاریان پرسید که مگر در ایران چند دولت-ملت وجود دارد که چند نیروی نظامی وجود داشته باشد؟ مگر میتوان به بهانههایی همچون انتخاب فردی نظامی، کشور را دچار جنگ داخلی کرد؟ سخن حجاریان در حقیقت مشروعیت بخشی به جداسری و تجزیهطلبی و جنگ داخلی است.
2- دولت نظامی چیست؟
حجاریان در اینجا از کلمات سوءاستفاده میکند. میان دولتی که در رأس آن فردی نظامی قرار داشته باشد با دولتِ نظامی تفاوت وجود دارد. دولتی که در رأس آن فردی نظامی قرار دارد لزوماً دولت نظامی نیست. دولت نظامی دولتی است که در نتیجه یک کودتا و یا جنگ و با استفاده از سلاح به قدرت رسیده است و فردی با لباس و جایگاه نظامی به کنترل تمام نهادهای جامعه اقدام میکند همچون دولت پینوشه در شیلی؛ اما دولتی که فردی سابقاً نظامی در انتخابات خود را در معرض رأی مردم قرار میدهد، دولت نظامی نیست همچون انتخاب آیزنهاور در آمریکا. حجاریان چشم خود را بر تفاوت میان دولت نظامی و دولت منتخب که یک فرد سابقاً نظامی از طریق انتخابات به ریاست آن برگزیدهشده است؛ میبندد و از این طریق انتخاب مشروع یک فرد سابقاً نظامی را مقدمه جنگ داخلی قرار میدهد.
آیا حجاریان تفاوت میان این دولتها را نمیداند و یا آگاهانه خود را به ندانستن میزند؟ آیا دولت آیزنهاور در آمریکا، دولتی نظامی بود؟ مگر آمریکا، فرانسه، انگلستان، ترکیه و دیگر کشورها که روسای جمهور و نخست وزیران نظامی داشتهاند، همگی دولت نظامی بودهاند؟ اگر مانند حجاریان نگاه کنیم هیچ فرد نظامی که از نظامیگری استعفا داده است، نمیتواند به ریاست جمهوری برگزیده شود و اگر حتی در انتخابات شرکت کند، باز هم دولتی نظامی است؟ واقعاً حجاریان به میداند که چه میگوید یا از مفاهیم سوءاستفاده میکند؟
3- مناطق حاشیهای چیست؟
حجاریان مانند نگاه بیمارگونه و خیالی تجزیهطلبان، ایران را به مرکز-پیرامون تقسیم میکند. مرکز-پیرامون (حاشیه) یک تئوری خیالی است برای به آشوب کشیدن ذهن افرادی که از سیاست چیزی نمیدانند اما کاربرد آن توسط حجاریان یا بر اساس نادانی است و یا نیتی شوم. از نگاه حجاریان مرکز(و نمادش یعنی دولت مرکزی که در مصاحبه از آن استفاده میکند) جایی است که: همه امکانات در آنجاست، تمامی مقامات و قدرت در دست مرکز است و مرکز همان تهران است که قوم خیالی فارس بر آن حکومت میکند و حاشیه یعنی بقیه ایران. این نگاه خیالی ابزار اغفال ذهن جوانان است اما حجاریان و برخی اصلاحطلبان میدانند که در واقعیت همه چیز متفاوت است: تبریز و اصفهان و اراک قطب صنعتی کشورند، اکثر مسئولین و سیاستگذاران سیاسی-اقتصادی و فرماندهان نظامی کشور آذری، عرب، لر و کردند و در مقابل، مناطق جنوبی تهران همچون اهواز و سیستان درگیر مشکلات بسیاری هستند. حجاریان با پیش کشیدن بحث مرکز-حاشیه به دنبال جداسازی کشور به قطعاتی است که میتوانند با تعریف او از دولت، هر کدام نیروی نظامی خود را تشکیل داده و با مرکز خیالی بجنگند. او همچون نیروهای تجزیهطلب برای ایجاد بحرانهای قومی، دعوای مرکز-پیرامون را ایجاد میکند و ایران را بهعنوان یک کل یکپارچه و هویتی واحد نادیده میگیرد.
4- ملت چیست؟
از نگاه وبر ملت: “ملت جماعتی احساسی است که تجلی بایستهاش در چارچوب دولتی است که از آن خود اوست و بنابراین، ملت جماعتی است که معمولاً دولتی از آن خود ایجاد میکند”. بنابراین تعریف ملت ایران، دولت واحدی دارد که نمایندهی کل یکپارچهای به نام ایران و هویت ایرانی است اما از نگاه حجاریان و تعریف او از دولت-ملت؛ ملت ایران وجود خارجی ندارد بلکه ایران مجموعهای از مرکز و مناطق حاشیهای است که هر کدام ملتی هستند و میتوانند دولت خود را تشکیل دهند. دمِ تجزیهطلبی و ایران ستیزی حجاریان در آخرین خط مصاحبه بیرون میزند و ذهنیت خود را در قالب مرکز-حاشیه و نظامی شدن حاشیهها به رخ میکشد. در حقیقت تجزیهی ایران، پروژه فکری سعید حجاریان و برخی اصلاحطلبان است تا بتوانند به آرزوی دیرینهی خود یعنی فدرالیسم و ایرانِ نابود شده دست یابند. این سخنان حجاریان که با علم سیاست و تاریخ ایران ناسازگار است در کنار اشارهی خاتمی به فدرالیسم هر کدام پازلی از برنامه فکری و عملی اصلاحطلبان در جهت عادیسازی مفاهیمِ خطرناک را نشان میدهد.
اکنون زمان آن رسیده است که جریان اصلاحطلبی موضع خود را در قبال ایران، ملت ایران و دولتِ ملی مشخص کند. دوره کلیگویی و شعارهای توخالی گذشته است و جامعه فعلی ایران برای برونرفت از معضلات خود به برنامه و اهداف روشن جهت توسعهی همهجانبه نیاز دارد نه شعارهایی که بوی تفرقه و انکار ایران میدهد اما حجاریان و برخی اصلاحطلبان تصور میکنند که هنوز دوره اصلاحات است که به بهانه های واهی دست تجزیهطلبان را باز بگذارند و آنها را به جان ایران بیندازند. در پایان بهتر است سعیدِ اصلاحات این شعر ملک الشعرای بهار را دائما تکرار کند:
فتنهها آشکار میبینم
دستها توی کار میبینم
چند لوطی زکهنه جاسوسان
روز و شب گرم کار میبینم
و آدمی را که ترک تجربه کرد
بیتعارف حمار میبینم
وانکه ننهاد فرق دشمن و دوست
چارهاش انتحار میبینم
January 21, 2021
از صفحه تلگرام آذری ها