Home ستون آزاد آرشیو ستون آزاد تطبیق نظری فروپاشی شوروی، تغییرات در آفریقای جنوبی،با براندازی جمهوری اسلامی-حسین عرب

تطبیق نظری فروپاشی شوروی، تغییرات در آفریقای جنوبی،با براندازی جمهوری اسلامی-حسین عرب

هرزمان که یادداشت یا مقاله ای از دکتر کامران می خوانم به دقت و عمق او در دیدن وقایع آفرین می گویم، و حضور ایشان در فرآیند براندازی جمهوری اسلامی را نعمتی راهگشا و راهنما در شناخت وضعیت موجود و چشم انداز پسا جمهوری اسلامی ارزیابی می کنم و چه خوب است که زاویه نگاه او به وقایع توسط سایر دوستان تحلیلگر مورد مداقه گسترده تر قرار گیرد، تا از داده های بدست آمده در روشن کردن مسیر آینده در مراحل براندازی، انتقالی، و تثبیتی بهره کامل برده شود.

یکی از مشکلات مردم و حتی سردمداران کشورهای غربی در پیوستن و حمایت همه جانبه از براندازی جمهوری اسلامی، نقاط ابهام در نقشه راه براندازان است. طرح نکات عمومی و کلی نظیر اینکه، برای براندازی جمهوری اسللامی از قدرت مردم استفاده می شود، و یا در دوره انتقالی، یک دولت موقت تشکیل می شود که مسئولیت انتقال آرام و قانون مند را عهده دار خواهد بود، و بالاخره نظام آینده ایران بر مبنای آزادی، و دمکراسی تاسیس و تشکیل می شود. آنقدر کلی و مبهم است، که به مثابه درخواست، پیشروی سربازان در جبهه جنگ در زمین مین گذاری شده و هوای مه آلود است.

مقاله ” آفریقای جنوبی یا شوروی؟” از جمله یاداشت هایی است، که شرایط کنونی ایران با وضعیت پیش از فروپاشی نظام آپارتاید، در آفریقای جنوبی، و در شوروی مقایسه شده است.

تحریم حکومت آفریقای جنوبی توسط سازمان ملل متحد، با شناخت روشن وضعیت زندگی سیاهان و مبنای قانونی جدایی نژادها در کشور آفریقای جنوبی برقرار شد و هدف از آن روشن و مشخص در تغییر قوانین نژاد پرستانه بود. عدم وجود ابهام و ایهام در وضعیت موجود و مطالبه شرایط آتی، نه تنها تحریم داوطلبانه ، خود خواسته ، و جدی علیه حکومت را بدنبال داشت، بلکه حتی شرکت هایی که از معامله با آفریقای جنوبی سود سرشاری بدست می آوردند، بعلت شرمساری از همکاری با یک حکومت جنایتکار، حاضر نبودند بصورت مخفیانه و از طرق غیر مستقیم با آفریقای جنوبی تعامل اقتصادی داشته باشند.

از طرف دیگر تحریم ها بیشتر از اینکه بر زندگی فلاکتبار سیاهان اثر مخرب بگذارد، بر زندگی راحت و لوکس سفیدان تاثیر داشت و آنها را دچار تنگنای تامین ملزومات برای زندگی مرفه خود کرد.

حکومت آپارتاید آفریقای جنوبی از جوانب مختلف تحت فشار قرار گرفت، کشورهای دیگر با عدم فروش مایحتاج مورد نیاز، شهروندان سفید پوست بعلت تاثیر فشار تحریم بر زندگی جاری آنها، و شورش سیاه پوستان و ناامن کردن زندگی عادی برای سفید پوستان. و نهایتا مجموعه این فشارها حکومت را به پذیرش برگزاری رفراندم برای واگذاری حقوق شهروندی مساوی با سفید پوستان را کرد.

فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی با آفریقای جنوبی متفاوت و از جنس دیگری بود، اتحاد جماهیر شوروی با شعار حذف نظام استثمار سرمایه داری و با حمایت جمع کثیری از روشنفکران جهان به تاسیس نظام سوسیالیستی خود پرداخت، و توانست به ارقام رشدی دست پیدا کند که در جهان بی سابقه است، و تا امروز هیچ کشوری نتوانسته به درصد رشد آن دوره شوروی نزدیک شود. در حوزه نظامی و فضا، با تاسیس شهرک های فناوری، و به روش گلخانه ای ، تجهیزات نظامی و فضایی با پیشرفته ترین تکنولوژِ های روز جهان تولید و به رقابت با قدرت اقتصادی و نظامی اول جهان بپردازد. و در کشورهای مختلف ، نظام سرمایه داری غرب را به چالش کشیده و رژیم های متمایل به خود بر سرکار بیاورد.

چشم اسفندیار شوروی، عدم توانایی در نهادینه و بومی کردن تکنولوژی مدرن در جامعه، سرکوب آزادی های فردی و اجتماعی، و استقرار نظام پلیسی برای شهروندان خود بود.

نظام سوسیالیستی با مشخصات موصوف خود را از دو قابلیت و توانایی در جامعه محروم کرد،  ایجاد توفان فکری در میان مردم عادی ، دانشگاهیان، و روشنفکران بمنظور ارائه و رشد نظرات جدید در فن آوری، و دانش ، دوم، زایل کردن انگیزه های نوآورانه در تولید محصولات، خدمات، و دانش در میان مردم بود.

اثر مستقیم دو عامل بالا در بهره وری پارامترهای تولید محصولات، خدمات، و دانش خود را بروز داد، و در نتیجه با وجود افزایش کمیت، کیفیت فرآورده های شوروی در کلیه عرصه ها با نزول مداوم روبرو شد. رویکرد عینی این موضوع در انبارهای مملو از کالاهای تولیدی که قابل استفاده نبودند خود را نشان داد.

دولت شوروی خود متوجه روند کاهشی بهره وری بود و می دانست که ادامه این مسیر به فاجعه خواهد انجامید، لذا با ترتیب دادن جوایز “کارگر برتر” ، ” کارگر قهرمان”، و امثالهم کوشش کرد تا از طریق ارائه مشوق های مالی و جایگاه اجتماعی ، انگیزه های لازم را در کارگران و سایر شهروندان بوجود آورد، که البته آب در هاون کوبیدن بود، چرا که، برای اثر گذاری ، ماندگاری، و پایداری مشوق ها، بایستی زیر ساخت های مادی و معنوی لازم موجود باشد.

بیرون از شوروی کشورهای غربی تنها نظاره گر تغییرات در کشور شورا ها نبودند، بلکه در پی آن بودند تا با فروپاشی شوروی، و انجام یک اقدام پیشگیرانه و ریشه ای، امکان تجدید قدرت شوروی تحت نام و جهان بینی دیگری در آینده را هم خنثی کنند.

بدین منظور پس از مذاکرات بسیار قطعنامه کنفرانس امنیت و همکاری اروپا در هلسینکی در سال 1975 به امضاء 35 کشور از جمله شوروی و آمریکا امضاء رسید. هدف این مصوبه ایجاد روابط بهتر و نزدیکتر در تمام زمینه‌ها بین کشورهای شرکت کننده و تلاش برای تبدیل تنش زدایی به‌فرایندی پیوسته بود. پیمان هلسینکی یکی از مهمترین پیمانهای بلوک شرق و غرب تا قبل از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق بود که اهمیت خلع سلاح، امنیت و صلح در اروپا را مورد تأکید قرارداد و برای کشورها حق تعیین سرنوشت قائل شده بود.

در واقع این پیمان مشابه قراداد وستفالی در 1648 بود که بمنظور در انداختن طرحی نو مورد توافق 35 کشور قرار گرفته بود. در وستفالی هدف فروپاشی و تجزیه امپراتوری رم مقدس، و در هلسینکی، فروپاشی و تجزیه  اتحاد جماهیر شوروی هدف بود.

15 سال پس از پیمان هلسینکی هر دو امر برای شوروی اتفاق افتاد، حکومت شوراها از هم متلاشی، و شوروی به 15 کشور تقسیم شد.

دکتر کامران در مقاله مربوطه اوضاع کنونی ایران را با شرایط شوروی نزدیک تر دانسته، و معتقد است، کشورهای غربی در همکاری با همسایگان عرب ایران و به رهبری اسرائیل، در صدد پیاده کردن فرآیند همزمان فروپاشی جمهوری اسلامی و تجزیه ایران به چند کشور کوچکتر هستند.

می دانیم آمریکا در استراتژی جدید نظامی خود، برنامه انتقال نقطه ثقل قدرت خود از خاورمیانه به دریای چین و اقیانوس آرام را دارد، و نظر به اینکه پیش از ترک منطقه بایستی گره های موجود در آن را باز کند، در بخش رابطه اسرائیل و اعراب با سرعت بسیار پیش می رود، و  مشکل ایران می تواند با فروپاشی جمهوری اسلامی برطرف شود، اما کشورهای عرب و با تمایل کمتری اسرائیل تنها به فروپاشی جمهوری اسلامی راضی نبوده، و خواستار اقدام ریشه ای، و اجرای راه حل نهایی برای ایران هستند، که همانا تجزیه ایران است، آنها برای آمریکا روشن کرده اند، که اگر هر دولتی در ایران با مشخصات سرزمینی و جمعیت کنونی بر سر کار بیاید، با توجه به گذشته تاریخی، در پی عظمت طلبی کشور ایران خواهد بود، و این به معنی استیلای رعب از ایران در منطقه است. لذا راه حل نهایی مشکل ایران، تجزیه به چند کشور کوچک است، که هیچیک توانایی و قابلیت های ایران کنونی را نداشته باشند. از شواهد و قراین چنین بنظر می رسد که کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، آمادگی پرداخت هزینه های مترتب بر تجزیه ایران را عهده دار شده اند.

30-10-2020