Home ستون آزاد آرشیو ستون آزاد بی بی سی فارسی و تفرقه ی قومی و نفرت آفرینی در میان ایرانیان- احمد افرادی

بی بی سی فارسی و تفرقه ی قومی و نفرت آفرینی در میان ایرانیان- احمد افرادی

داریوش کریمی ( گرداننده ی برنامه ی پرگار) به پیروی از سیاست معهود و کهنه ی کمپانی سابق هند شرقی، نه تنها بی طرف نیست ، بلکه در کار شیطنت و شعبده های کلامی است و عملاً با تیترجهت داری که انتخاب می کند ( همسو با یوسف عزیزی بنی طرف) مدعی « عرب ستیزی ایرانیان » می شود. وگر نه ( به جای آن که بگوید « آیا عرب های ایران قربانی عرب ستیزی رایج در ایران نیستند؟») عنوان برنامه می توانست « ایرانیان و اتهام عرب ستیزی» باشد.

در گیرودار مصیبت های تاق و جفتی که مردم ما با آن دست به گریبان اند، مشتی آدم مدعی، بی مسئولیت و جویای نام ، به بهانه ی مطالبات اقوام ساکن ایران ، هر روز شعبده ی تازه ای به پا می کنند و بر طبل تفرقه ی بین مردم می کوبند. جدایی طلبی و تلاش برای ایجاد نفاق بین مردم ایران سابقه ای به قدمت کمونیسم روسی دارد و از همان فردای پیروزی انقلاب اکتبر، زمینه هایش با جنبش تجزیه طلبانه در گیلان فراهم شد و بعد ها، با رهنمود استالین و معرکه گردانی باقر اُف ، در بلوای « دموکرات فرقه سی» تداوم یافت . در سال های بعد از انقلاب 57، صهیونیسم حاکم بر اسرائیل و شیخ نشینان حاشیه ی خلیج فارس، به رهبری عربستان آل سعود به میدان آمدند و امکانات تدارکاتی و دلارهای نفتی خود را برای نفرت آفرینی بین اقوام ساکن ایران و تلاش در راستای گسستن وحدت ملی به کار گرفتند. چندی نگذشت که، برخی نشریات و سامانه های اینترنتی سوپر دموکرات !! و بخشی از فعالان سیاسی چپ هم ( که تا ِپیش از فروپاشی کشور شوراها، به چیزی کمتر از انترناسیونالیسم پرولتری رضایت نمی دادند) به این معرکه پیوستند و در هیئت دلالان مظلمه ، برای بالکانیزه کردن ایران با قلم و قدم( خواسته و ناخواسته) به خدمت دشمنان قسم خورده ی ایران در آمدند.
از جمله این چپ های جهان وطن دیروز، که امروز کباده کش رفع تظلم !! از ایرانیان عرب تبار خوزستان شده است، عنصری سابقاً توده ای به نام یوسف عزیزی بنی طرف است که حکایت بده و بستان هایش با رسانه های همگانی وابسته به شیوخ حاشیه ی خلیج فارس را ، در « یوتیوب youtube» به وضوح و به فراوانی می توان دید. این شخص که ( که در روزهای آغازین پیروزی انقلاب ) شیخ خزعل را مرتجع می نامید ، امروز در نوشته ها و مصاحبه هایش با رسانه های عربی و فارسی زبان ، از شیخ خزعل دفاع می کند و هیچ به روی خود نمی آورد که در خلع ید از شیخ خزعل ( هنگام لشکر کشی رضا خان به خوزستان ) عشیره ی بنی طرف حضوری فعال داشتند :
« به موجب تلگراف واصله در 19 عقرب، عشایر حویزه و بنی طرف، قصر شیخ خزعل را آتش زده اند … » 1
« بر حسب خبری که رسیده عشیره ی بنی طرف در ساحل کرخه جمع شده و با اتباع شیخ [ خزعل] مشغول زد و خوردند…» 2
یوسف عزیزی بنی طرف ( که یک بار، در نوشته ای با عنوان « ایران ستیزی طلبکارانه، به شیوه ی یوسف عزیزی بنی طرف»، به پریشانگویی هایش پاسخ دادم ) در برنامه ی « پرگار»( دستپخت بنگاه نفاق پراکنی بی بی سی فارسی) میدان را خالی می بیند و می کوشد تا جعلیات کینه توزانه اش را به بینندگان حُقنه کند.
از آن سو، داریوش کریمی ( گرداننده ی برنامه) دست در دست یوسف عزیزی بنی طرف ( با رندی تمام) سئوال محوری برنامه را به گونه ای طرح می کند که انگار از یک یقین مجسم سخن می گوید :
« آیا عرب های ایران، قربانی عرب ستیزی در ایران نیستند؟»
بدیهی است که ترفند داریوش کریمی( در جهت اعمال سیاست های تفرقه افکنانه ی بی بی سی فارسی) به همین جا و همین مورد ختم نمی شود و در روند پیشبرد و هدایت برنامه، هر جا که فرصتی دست می دهد، با قیافه ای حق به جانب، آتش کینه ی قومی در ایران را تیز تر می کند.
بگذریم.
یوسف عزیزی بنی طرف، در روند سمپاشی هایش ، با بی شرمی ، تئودور هرتسل ( بنیان گذار جنبش سیاسی صهیونیسم ، طراح کوچاندن یهودیان به فلسطین و سبب ساز آوارگی فلسطینی ها ) را با میرزا آقا خان کرمانی مقایسه می کند !! و مدعی است که پیش از هرتسل ، این میرزا آقا خان کرمانی بود که در « رساله ی عمران خوزستان» ، طرح کوچاندن زردشتیان هند به ایران و بیرون راندن اعراب را تدوین کرد!! در حالی که « رساله ی عمران خوزستان»، هیچ ربطی به کوچاندن زرتشتیان به ایران ندارد . خواهیم دید که ادعای عزیزی بنی طرف ، جعل آشکار تاریخ و در تداوم ترفند های ایران ستیزانه ی او است.
من رساله ی عمران خوزستان را در اختیار ندارم ، اما گزیده ای از ماجرا را که در کتاب « حیات یحیی» نوشته ی یحیی دولت آبادی ( منبع یوسف عزیزی) آمده است، در این جا باز نویسی می کنم.
پیش از این گفته باشم که طرح «رساله ی عمران خوزستان»، تلاشی بود از سوی زنده یاد میرزا آقا خان کرامانی ، تا ( به یاری برخی از پارسیان متمول و موفق هند) ایران فلاکت زده ی دوره ی قاجار را ، بعضاً ، از فقر مزمنی که گریبانش را گرفته بود، بیرون کشد و به کسب و کار در ایران رونق بخشد، نه اسکان پارسیان هند در ایران که قرن ها پیش ، خود خواسته ( و به عللی که جای طرحش این جا نیست) به هند مهاجرت کردند و از جمله بازرگانان ، پیشه وران و کارآفرینان موفق آن جا شدند و دلیلی برای مهاجرت به ایران نمی دیدند.قیاس پارسیان موفق هند ، با صهیونیسم بین الملل ، قیاسی مع الفارق است که تنها از ذهن های مغرض و علیل بر می آید.
یحیی دولت آبادی می گوید:
« و اما رساله ی خرید خوزستان. موضوع این کتاب این است که مؤلف آن به فارسیان متموّل ایرانی که در هندوستان اقامت دارند پیشنهاد می نماید ، اراضی اهواز را در خوزستان از دولت ایران خریداری نموده ، انجا اقامت نمایند. از یک طرف پول گزافی یکمرتبه به دولت ایران برای آباد نمودن سایر قطعات مملکت می رسد، از طرف دیگر سرمایه ی بزرگی از اشخاص وطن دوست … به مملکت خوزستان وارد شده، سد اهواز را بسته و به فاصله ی کمی در کنار شط کارون مملکتی مانند کراچی و بمبئی ، دارای تمول سرشار و روح ایرانیت ایجاد می شود.
بدیهی است این خیال از نقطه نظر سیاسی و اقتصادی در عالم وطن پرستی یکی از خیالات عالی شمرده می شود و شاید روزی بیاید که این فکر عالی صورت خارجی به خود بگیرد.
این رساله به هندوستان رسید . پارسیان وطن پرست پیشنهاد مزبور را پسندیده برای پذیرفتن آن حاضر می گردند. خصوصاً که می بینند علاوه بر منافع مادی و معنوی که دارد، آب و هوای خوزستان شباهت به آب هوای هند دارد و به واسطه ی دریا و شط العرب و رود کارون ، راه آمد و رفت باز و دائر و تجارت عمومی دنیا بی محذور می تواند آن مملکت را هم در محیط خود گرفته استفاده ی بزرگ از آن جا ببرند.
فارسیان در تعقیب این پیشنهاد با دولت ایران داخل مذاکره می شوند، ولیکن دولتیان وقت به اقدام به این گونه مسائل موافقت ندارند و نتیجه گرفته نمی شود». 3

می بینیم که اولاً صحبت از « اهواز » است ، نه همه ی خوزستان. ثانیاً از کوچاندن پارسیان هند به خوزستان ( در قیاس با کوچاندن قوم آواره ی یهود از سراسر جهان به فلسطین ) خبری نیست و هر چه هست صحبت از « منافع مادی» و « استفاده ی بزرگ » است.

مورد بعدی که در مدعیات عزیزی بنی طروف آمده است، « عربستان» خواندن «خوزستان» است، در حالی که در همه ی منابع تاریخی، از دیرباز ِ تاریخ، این منطقه ، خوزستان نامیده شده است.
ببینیم ، حکایتی را که او ( در ربط با عربستان خواندن خوزستان ) به کسروی نسبت می دهد ، از چه قرار است.
سید احمد کسروی در کتاب تاریخ 500 ساله ی خوزستان می نویسد:
«باری بدینسان [ با چیرگی شاه اسماعیل بر ایران زمین و برآمدن صفویه] دوره ی خود سری مشعشعیان درخوزستان که هفتاد سال ( از سال 845 تا سال 914 ) امتداد یافته بود، سپری گردید… پس از رفتن شاه اسماعیل به فارس ، [ سید فلاح ] به حویزه آمده بدانجا دست یافت.ولی چون از سرگذشت برادران خود [ که به دست شاه اسماعیل قلع و قمع شده بودند] عبرت گرفته بود ، پیشکش نزد شاه [ اسماعیل] فرستاده خواستار گردید که شاه حکومت حویزه و آن نواحی را به او واگذارد. شاه [ اسماعیل] خواهش او را پذیرفت و بخش غربی را که بیشتر نشیمن مردم عرب شده بود، به او واگذارد…آن حکومتی را که شاه اسماعیل به او بخشید در خاندان او ارثی شد …و هنوز تا زمان ما خاندان ایشان برپا و هر زمان اندک فرمانروایی را داشتند. در زمان شاه اسماعیل ، یا در دوره ی پسر او شاه طهماسب بوده که بخش غربی خوزستان را که به دست مشعشعیان بود عربستان نامیدند، تا از بخش شرقی که شامل شوشتر و رامهرمز و به دست گماشتگان صفوی می بود، باز شناخته شود. » 4
کسروی بلافاصله می افزاید: « این را یکی از سهوهای شاه اسماعیل باید شمرد که پس از آن که مشعشعیان را برانداخت، دوباره مجال حکمرانی به ایشان داد.اگر پاس دلخواه اعراب را داشت که آن زمان به فراوانی در خوزستان نشیمن گرفته بودند و می خواست آنان پیشوایی از خود داشته باشند ، باری بایستی از دیگر خاندان ها این پیشوا را بر گزیند ، نه از مشعشعیان که …هیچگاه دل با دولت، صاف نداشتند.خواهیم دید که سید فلاح و جانشینان او همیشه مایه دردسر و نگرانی دولت بوده اند و کمتر زمانی خوزستان آرام می شده است ، تا هنگامی که دولت کنونی سامان به کارهای آن جا داد». 5
بگذریم.
پیشتر گفتم که داریوش کریمی ( مجری برنامه) به پیروی از سیاست معهود و کهنه ی کمپانی سابق هند شرقی، نه تنها بی طرف نیست ، که در کار شیطنت و شعبده های کلامی است و عملاً با تیترجهت داری که انتخاب می کند ( همسو با یوسف عزیزی بنی طرف) مدعی « عرب ستیزی ایرانیان » می شود. وگر نه ، به جای آن که بگوید « آیا عرب های ایران قربانی عرب ستیزی رایج در ایران نیستند؟»، عنوان برنامه می توانست، « ایرانیان و اتهام عرب ستیزی» باشد.
عزیزی بنی طرف مدعی می شود که میرزا آقا خان کرمانی خواستار کشتن اعراب شده است، اما داریوش کریمی، از مأخذ این ادعا هیچ نمی پرسد.
. بنی طرف می گوید مردم در اماکن عمومی و اتوبوس ها اعراب را تحقیر می کنند و می گویند « عرب خر، عرب دزد، غول بیابانی ، آدم کش » !!، اما داریویش کریمی نه تنها نسبت به این ادعای بیشرمانه اعتراضی نمی کند، بلکه در ربط با واکنش اعتراضی یکی از شرکت کنندگان در میز گرد ، به او می گوید شما و دیگر مهمان برنامه، سال ها در ایران نبوده اید ، ئر حالی که یوسف عزیزی بنی طرف ، تا دو سال پیش در ایران سکونت داشت و در این مورد گفته هایش سندیت دارد!! ( نقل به مضمون)
یوسف عزیزی بنی طرف مدعی است که فردوسی عرب ستیز است، اما داریوش کریمی سکوت می کند و نمی گوید جنبش فرهنگی شعوبیه ( که فردوسی یکی از نمایندگانش بود) واکنش تدافعی ایرانیان در تقابل با نژاد پرستی اعراب اموی بود که گر چه از ایرانیان شروع شد ولی اقوام غیرایرانی را نیز تحت تأثیر قرار داد و حتی گروهی از اعراب و رجال فرهنگی عرب نیز طرفداراندیشه ی شعوبیه بودند . 6 و 7
مقدسی در احسن التقاسیم ( در کینه توزی اعراب اموی نسبت به ایرانیان ـ موالی ـ و تحقیری که بر آن ها روامی داشتند ) یکی ازاحادیث جعلی را، که شاهدی بر این مدعا است، نقل می کند:
«مبغوض‌ترین زبانها در نزد خدا زبان فارسی است، و زبان خوزستان زبان شیطان است و زبان اهل جهنم زبان بخارایی و زبان اهل جنت زبان عربی است.»
عزیزی بنی طرف ، مدعی کثیرالمله بودن ایران می شود، اما داریوش کریمی به تٔأییدْ سکوت می کند و نمی گوید که اگر تعدّد زبانی ملت ساز بود، آلمانی زبان های سوئیس ، باید خود را ملت آلمان می خواندند، یا فرانسوی زبان های بلژیک خود را ملت فرانسه می نامیدند ، و یا اسپانیایی زبان های آمریکا، خود را ملت ( به مَثَل) مکزیک می خواندن و قس علی هذا.

گفتنی در مورد برنامه ی پرگار و همسویی داریوش کریمی ( بخوان بی بی سی فارسی) با یوسف عزیزی بنی طرف بسیار است که در حوصله ی یک پست فیسبوکی نمی گنجد.

1ــ رضاشاه کبیر، سفرنامه ی خوزستان و مازندران، تجدید چاپ، نشر تلاش، 1382 ص 26
2ــ » همان منبع، ص 32
3 ــ حیات یحیی ، یحیی دولت آبادی ، جلد 1 ، ص 160
4ــ تاریخ پانصد ساله ی خوزستان ، احمد کسروی، صص 44 و 45
5ــ همان منبع، ص 47
6ــ حسن بن هانی حکمی، شناخته شده به ابونُواس اهوازی 133ـ196 قمری، شاعر عرب اهل ایران بود.پدرش هانی ، از عرب های مهاجر عربستان ( جزیره العرب) به خوزستان و مادرش از ایرانیان ساکن اهواز بود.ابونواس اط بزرگان شعر عاشقانه ی عرب بود. او در شهر اهواز به دنیا آمد.
7ـ ابومحمد عبدالسلام بن رغبان 161 ـ 235 ، شاعر عرب شیعی مذهب شعوبی بود.
https://www.youtube.com/watch?v=-0oQlq_GqS4
عرب ستیزی و تاثیر آن بر عرب‌های ایران، پرگار

برگرفته از صفحه فیس بوک احمد افرادی