Home خبرها ارشیو خبرها طرح یک «خاورمیانه نوین» : یک تخریب خلاق به عنوان نیروی انقلابی-نویسنده: Nazemroaya ترجمه: مهدی مترجم
ارشیو خبرها - خبرها - فوریه 1, 2020

طرح یک «خاورمیانه نوین» : یک تخریب خلاق به عنوان نیروی انقلابی-نویسنده: Nazemroaya ترجمه: مهدی مترجم


Mahdi Darius Nazemroaya او یک جامعه شناس و نویسنده مستقل کانادایی و تحلیلگر مسائل استراتژیک با تخصص در منطقه خاورمیانه و آسیای مرکزی می باشد. مقالات و گزارشهای او در بسیاری از رسانه های دنیا از جمله گلوبال ریسرچ » Global Research» به چاپ می رسد. او همچنین نویسنده چندین کتاب در زمینه مسائل استراتژک است که کتاب The Globalization of NATO از او به بیش از 20 زبان ترجمه شده است از جمله به اسپانیایی، پرتقالی، روسی، آلمانی، چینی، ایتالیایی، عربی و فارسی. او در تمام مدت حمله ناتو به لیبی در ترابلس بود. اوعضو علمی مرکز تحقیقات جهانی سازی Centre for Research on Globalization (CRG)., و مشارکت کننده در بنیاد فرهنگ استراتژیک (SCF) و عضو کمیته علمی ژئوپلیتیکا ، می باشد.

منبع من و تو ما

طرح یک «خاورمیانه نوین» : یک تخریب خلاق به عنوان نیروی انقلابی

متن اصلی در تاریخ 18 نوامبر 2006 منتشر شده

تعبیر «خاورمیانه نوین» را کندولیزا رایس وزیر امور خارجه آمریکا در یونی 2006 در تل آویو به جهان معرفی کرد ( در رسانه های غربی گفته می شود، او این اصطلاح را ترجیح می داد) که به عنوان جایگزین اصطلاح پر جذبه ای که قدیم تر با نام خاورمیانه بزرگ و«در بر گیرنده خاور میانه» بود، باشد. (Greater Middle East)

این جابجایی در تعابیر سیاسی با افتتاح خط لوله باکو- تفلیس – سیان تحت نام (BTC- Pipeline) در شرق دریای مدیترانه همزمان بود. این تعبیر و طراحی یک » خاور میانه نوین» بدنبال و توسط وزیر امور خارجه آمریکا و نخست وزیر اسرائیل در اوج حمایت آنگلو- آمریکا یی از محاصره لبنان رونمایی شد. نخست وزیر «اولمرت» و وزیر خارجه «رایس » به اطلاع رسانه های بین المللی رساندند که یک پروژه برای یک «خاورمیانه نوین» از لبنان شروع شده است.

این اعلان، یک تاییدی بود بر یک «نقشه راه نظامی» آنگلو- آمریکا- اسرائیلی در خاورمیانه. این پروژه که از سالها پیش در دست طراحی بود شامل ایجاد یک کمان بی ثباتی و هرج و مرج و خشونت ، که از لبنان ، فلسطین، و سوریه تا عراق، خلیج فارس و ایران تا مرز افغانستان که توسط ناتو اشغال شده بود امتداد می یافت.

واشنگتن و تل آویو پروژه » خاورمیانه نوین» را در یک شرایط ویژه به طورعمومی معرفی کردند که طی آن، لبنان نقطه شروع برای یک تجدیدنظم در تمام خاورمیانه بود و با آن برای یک رهایی نیروهای «سازنده اغتشاش». این «سازنده اغتشاش» – که در تمام منطقه خشونت و جنگ را تولید کرد- بعدها چنان مورد استفاده قرار گرفت ، که ایالات متحده، بریتانیای کبیر و اسرائیل بتوانند نقشه خاورمیانه را در راستای نیازها و اهداف ژئو استراتژیکشان، از نو ترسیم کنند.

جنگ لبنان ؟ «درد زایمان» خاورمیانه نوین

وزیر خارجه کندولیزا رایس در جریان یک مصاحبه مطبوعاتی گفت، «چیزی که ما اینجا می بینیم (یعنی تخریب لبنان و حمله اسرائیل به لبنان) به شکلی یک درد زایمان برای ایجاد یک خاورمیانه نوین است، و چیزی که ما(یعنی آمریکا) همیشه انجام می دهیم، اینست که ما باید مطمئن باشیم که همواره بر روی یک خاورمیانه نوین کار می کنیم و به گذشته بر نمی گردیم»(1). وزیر خارجه آمریکا، رایس، به خاطر این موضع گیری اش در لبنان وهم در سطح بین المللی بلافاصله مورد انتقاد قرار گرفت، واین به عنوان بی تفاوتی در برابر رنج تمام یک ملتی ، که توسط نیروی هوایی اسرائیل بدون هدف مورد بمباران قرار گرفته بودند، به ثبت رسید.

neu_naheost_map

«نقشه راه» نظامی آنگلو- امریکا در خاورمیانه و آسیای مرکزی

صحبتهای کندولیزا رایس، وزیر خارجه آمریکا، راجع به «خاورمیانه نوین» زمینه را فراهم ساخت. تا حمله اسرائیل به لبنان – که توسط واشنگتن و لندن مورد تایید بود- موجودیت اهداف ژئواستراتژیک را بیشتراثبات و برملا کرد. طبق گفته پرفسور مارک لوین Prof. Mark Levine « نئو لیبرالهای موجد گلوبالیزاسیون، نو محافظه کاران و در نهایت تیم همراه بوش خودشان را با واژه تخریب خلاق متصل کرده اند، چون این به بهترین شکل روندی را توضیح می دهد، که امیدوارند با آن نظم نوین جهانی را برقرار کنند. » لوین همچنین می نویسد فیلسوف نئو کنزرواتیو و مشاوربوش «میشائیل لدین Michael Ledeen » با این کلمات:«برای پیروان تخریب خلاق آمریکا ؟ یک نیروی ؟ فوق العاده انقلابی می باشد.»(2)

تصرف آنگلو- آمریکا یی عراق، به خصوص کردستان عراق، باید نشاندهنده زمینه تلاش برای بالکانیزه کردن (تقسیم) و فنلاندیزه کردن(آرام سازی) خاورمیانه باشد. چهار چوب قانونی برای تقسیم عراق به سه بخش، قبلا به وسیله پارلمان عراق تحت سند «فدرالیزه کردن عراق» آماده شده است.

علاوه بر این به نظر می رسد « نقشه راه» آنگلو- آمریکایی به دنبال ورود به آسیای مرکزی از طریق خاورمیانه است. خاورمیانه، افغانستان و پاکستان مراحل میانی برای گسترش نفوذ آمریکا به مناطق شوروی سابق و جمهوری های آنزمان آسیای مرکزی است. به طریقی، خاورمیانه کمربند جنوبی آسیای مرکزی است. آسیای مرکزی همچنین به عنوان «کمربند جنوبی روسیه» و یا به عنوان «مرز کشورهای خارجی» روسیه مشخص شده است.

خیلی از دانشمندان روسی و یا متعلق به آسیای میانه، طراحان نظامی، استراتژیستها، مشاوران امنیتی، اقتصاد دانان و سیاستمداران، آسیای مرکزی (کمربندی جنوبی روسیه) را به عنوان مکان آسیب پذیر و قابل زخم در فدراسیون روسیه می نگرند (3)

باید به آن اشاره کرد، که «زیبگنیوبرژینسکی Zbigniew Brzezinski» یک مشاور امنینتی راهبردی، در کتابش » The Grand Chessboard: American Primary and Its Geostrategic Imperatives (تنها قدرت جهانی، استراتژی برتری آمریکا)، خاور میانه نوین را به عنوان اهرم دنده برای یک منطقه قلمداد کرد، که او، برژینسکی، آنرا اوروآسیای بالکان نامید. اوروآسیای بالکان تشکیل شده از قفقاز( گرجستان، جمهوری آذربایجان و ارمنستان) و آسیای مرکزی (قزاقستان، ازبکستان، ترکمنستان، افغانستان و تاجیکستان) و در واقع از ایران و ترکیه. ایران و ترکیه با هم دیگر کمربند شمالی خاورمیانه را تشکلیل می دهند( به غیر از قفقاز)، که پس از اروپا و شوروی سابق خود نمایی می کنند.(4)

نقشه «خاورمیانه نوین»

یک نقشه نسبتا ناشناخته از خاورمیانه نوین، که از اشغال افغانستان و پاکستان توسط ناتو در اواسط 2006 این نقشه دربین حلقه استراتژیستها، دولتها، ناتو و نیروهای نظامی می چرخد، چند باری اجازه داده شده که این نقشه در ملا عمومی هم ظاهر شود. شاید در یک تلاش، که یک اجماع حاصل شود ، و عرصه عمومی کم کم برای امکان، و شاید حتی دگرگونی بنیادی در خاور میانه آماده سازی گردد. این برای یک نقشه ازنو ترسیم شده و تغییر ساختارداه شده خاورمیانه، که به عنوان «خاورمیانه نوین» مشخص می شود، به کار می رود.

نقشه «خاورمیانه نوین» توسط سرهنگ «رالف پترزRalph Peters» تهیه شده. و در ژوئن 2006 در ژورنال آرمد فورسزArmed Forces Journal منتشر شده است. پترز یک افسر بازنشسته آکادمی ملی جنگ آمریکا US National War Academy می باشد.

با وجودی که این نقشه رسما بیانگر دکترین پنتاگون نیست، ولی در برنامه های آموزشی در دانشکده دفاع ناتو برای افسران عالی رتبه استفاده می شود. این نقشه و همچنین دیگر نقشه های مشابه به احتمال زیاد در آکادمی ملی جنگ و دیگر حلقه های طراحی نظامی استفاده می شود.

این نقشه که یک «خاورمیانه نوین» را نشان می دهد باید از بسیاری نقشه های دیگر مشتق شده باشد، از جمله نقشه قدیم مرزهای ممکن خاور میانه، که به زمان ریاست جمهوری ویلسون درآمریکا در جنگ جهانی اول برمی گردد. این نقشه به عنوان ایده سرهنگ بازنشسته آمریکا «رالف پترز Ralph Peters» ارائه شده است، او معتقد بود، که با مرزهای جدید پیشنهاد شده، مشکل امروز خاور میانه به طور اساسی حل خواهد شد.

نقشه یک «خاورمیانه نوین» یک عنصر کلیدی در کتاب پترز با عنوان «هرگز از مبارزه دست نکشید» بود که در 10 ژولای 2006 منتشر شد. نقشه تعیین مرزهای جدید خاور میانه همچنین با عنوان «مرزهای خونین:چگونه به یک خاورمیانه بهترنگاه کنید» در آرم فورسز ژورنال Armed Forces Journal (مجله نیروهای مسلح) با یک توضیح از رالف پترز منتشر شد (5)

باید توجه کرد، که سرهنگ رالف پترز قبلا به عنوان مقام معاون رئیس ستاد برای امور اطلاعاتی در وزارت دفاع آمریکا مشغول بود، یکی از نویسنده گان برجسته پنتاگون، و برای نشریه های نظامی بی نهایت مقالات راجع به استراتژی و سیاست خارجی آمریکا نوشته بود.

خوانده می شود که رالف پترز با« چهار کتاب قبلیش در مورد استراتژی در محافل دولتی و نظامی تأثیر عمده ای داشته است»، اما می توان همجنین این مسئله را در نظر گرفت، شاید هم دقیقا برعکس انجام شده باشد. نمی تواند این چنین باشد که سرهنگ پترز فقط چیزهایی را که واشنگتن و طراحان استراتژیست آن برای خاور میانه طراحی کرده بودند را نشان داده؟

طرح یک خاور میانه از نو ترسیم شده به عنوان «انسانی» و «عادلانه» آراسته و ارائه شده است، که برای انسانها و ملتها ی خاور میانه و مناطق اطراف خوب جلوه کند. رالف پترز نوشت:

-«مرزهای بین المللی هیچگاه کاملا عادلانه نبوده اند. ولی درجه ناعادلانه بودنی ، که به آنها داده می شود، که درنتیجه مرزها مردم از هم جدا و یا مشترکا به زندگی مجبور شده اند، تفاوت بزرگی است ؟ بین آزادی و اجبار، تولرانس و زورگویی، با قانون وبا تروریسم و یا به طور کلی بین صلح و جنگ.

مستبدانه ترین و تصنعی ترین مرزهای جهان در آفریقا و در خاور میانه است که به وسیله اروپائیها بر اساس علایق خودشان ( که به مقدار کافی برای تعیین مرزهایشان مشکل داشتند) ایجاد شده، مرزهای آفریقا همچنین به مرگ میلیونها اهالی محلی انجامیده. ولی مرزهای غیر عادلانه در خاور میانه- به دستور چرچیل- انچنان مشکلات زیادی تولید کرده، که این مناطق خودشان به تنهایی نمی توانند بر آن فائق آیند.

هرچند که خاورمیانه خیلی مشکلات بیشتری از صرف وجود مرزهای غیر کاربردی دارد -از رکود فرهنگی وبلبشوی نابرابری تا گروههای مذهبی افراطی مرگ آور- درک شکست همه جانبه منطقه برای همه تلاشها یک تابوی بزرگی است، نه اسلام، بلکه وحشت ناکتراز آن مرزهای بین المللی است که در عین حال حراست می شود، و توسط دیپلماتهای خودمان هم تقدیر می شود.

طبیعی است که متناسب کردن مرزها به هرشکلی نمی تواند هرجقدر دقیق، مثل همیشه همه اقلیتها را در خاور میانه راضی کند. در بعضی موارد گروههای قومی و مذهبی با هم مخلوط شده اند، و ازدواجهای مختلط انجام شده است. در موارد دیگری اتحاد بر پایه خون و عقاید، آنچنان که طرفداران امروزی فکر می کنند، خوشبختی به وجود نمی آورد. مرزها، آنچنان که در نقشه ارائه شده در این مقاله طراحی شده است، درد و رنج مهمترین گروههای مردمی را که «فریب» خورده اند بر طرف می کند. یعنی کردها، بلوچها، [سنیها در جنوب شرقی ایران و در جنوب غربی پاکستان و غیره] و شیعه های عرب، ولی مسیحیان خاور میانه، بهائیها، اسماعیلیان و نقشبندی ها و بسیار اقلیتهایی که از نظر تعداد کوچک هستند مورد عدالت واقع نمی شوند. علاوه بر این، بی عدالتی فراموش ناشدنی را با یک امتیازدادن در قلمرو آنها نمی توان جبران کرد: یعنی نسل کشی ارامنه در زمان نابودی امپراطوری عثمانی.

همچنین، با وجود همه بی عدالتی ها، که مرزهای ایجاد شده دراینجا آنرا بدون توجه می گذارند: بدون تجدید نظربزرگ در مرزها، هرگزدر خاور میانه صلح را نخواهیم دید.

تنها به کسانی که پیشنهاد، تغییر مرزها، برای آنان بیگانه است، توصیه می شود در یک تمرین شرکت کنند که یک مرزکشی عادلانه اگر نه عالی، بین تنگه بسفر و رود سند را در نظرگیرد. همچنین وقتی که قبول شود، که دولتهای مصنوعی بین المللی هرگز ابزارهای موثری را – بغیر از جنگ- توسعه نداده اند که مرزهای معیوب را تنظیم کنند، برای ما تمرین ذهنی می شود که ؟ مرزهای طبیعی ؟ را در خاور میانه ایجاد کنیم، با این وجود به ما کمک می کند که مشکلات عظیمی، که در حال و آینده پیش روی ماست را درک کنیم. ما با یک تغییر شکل عظیم الجثه ای که توسط انسان ایجاد شده را پیش رو داریم. تا زمانیکه آنرا نشنیده بگیریم، تنفر و خشونت را خواهیم داشت، تا اینکه آنرا اصلاح کنیم.»(6)-

[تاکید ها در این نقل قول از پترز توسط نویسنده انجام شده است]

«دردهای ضروری»: اشتباه، گمراه کننده و جعلی

صرفنظر از اعتقاد او به یک «رکود فرهنگی» در خاورمیانه باید به این اشاره شود، که رالف پترزاعتراف می کند، که پیشنهادش ازطبیعت «سختی » است. با این وجود بر این پا فشاری می کند ، که این برای انسانها در خاور میانه درد ضروری می باشد. این دیدگاه از درد و رنج ضروری، وجود یک توازی شگفت انگیزی را نشان می دهد. آنجا که به اعتقاد وزیر خارجه آمریکا، کوندولیزارایس، انهدام لبنان به وسیله بمباراران ارتش اسرائیل را یک درد ضروری و یا «دردزایمان» نشان داد که «خاور میانه نوین» را به وجود می آورد، چیزی را که واشنگتن و لندن و تل آویو پیشنهاد می کنند.

علاوه بر این این قابل توجه است که ذکر شود، که موضوع قتل عام ارامنه در اروپا برای صدمه زدن به ترکیه سیاسی شده و داغ می شود.(7)

این باز بینی، تعویض و از نو بر پا ساختن دولتهای ملی در خاور میانه، به عنوان راه حل مشکل خصومت در خاور میانه فروخته می شود، ولی این از اساس گمراه کننده، غلط و جعلی است. طرفداران یک «خاور میانه نوین» و مرزهایاز نو ترسیم شده در منطقه، مانع از این می شوند ، که ریشه مشکل و درگیری امروز خاور میانه را روشن نشان دهند. چیزی راکه رسانه ها در نظر نمی گیرند، این واقعیت است، که تقریبا تمام درگیری های بزرگی که خاور میانه را پریشان کرده، نتیجه تداخل برنامه های آنگلو- امریکا- اسرائیلی است.

خیلی از مشکلات، که خاورمیانه امروزه با آن روبرو است، نتیجه تشدید هدفمند تنشهای منطقه ای موجود است. شکاف مذهبی، تنش های قومی و خشونت داخلی به طور سنتی از طرف آمریکا و بریتانیای کبیر در بسیاری بخشهای دنیا، مانند آفریقا آمریکای لاتین، بالکان و خاور میانه مورد سوء استفاده واقع می شود. عراق یکی از بسیار نمونه هایی است برای استراتژی آنگلو-آمریکایی موسوم به «تفرقه بیانداز و حکومت کن». نمونه های دیگر روآندا، یوگسلاوی، قفقاز و آفغانستان است.

(با توجه به اینکه مقاله در سال 2006 نوشته شده که آنزمان هنوز به لیبی و سوریه تجاوز و جنگ داخلی ناشی از آن انجام نشده بود، از این دو کشور که با همین سیاست تفرقه بیانداز و حکومت کن به نابودی کشیده شده اند در اینجا نامی نمی برد- مترجم)

یک مشکل امروز خاور میانه کمبود دموکراسی واقعی است، که عملا توسط سیاست خارجی آمریکا و بریتانیای کبیر عمدا از آن جلوگیری شده است. «دموکراسی » به سبک غربی همیشه فقط از دولتهایی در خاورمیانه طلب می شود، که به خواسته های واشنگتن عمل نمی کنند. همیشه تقاضای دموکراسی فقط یک بهانه مقابله بوده است. عربستان سعودی، مصر، و اردن مثالهایی هستند برای دولتهای غیر دموکراسی، که آمریکا با آنها به خوبی کنار آمده است، چون آنها محکم به منطقه نفوذ آنگلو-آمریکا متصل هستند.

علاوه بر این آمریکا جنبشهای واقعی دموکراسی خواهی را در خاور میانه عمدا مسدود می کند و یا تحت فشار قرار میدهد. از ایران 1953 ( جایی که گروه مورد حمایت آمریکا و بریتانیا بر ضد حکومت دموکرات نخست وزیر مصدق صحنه سازی کردند) تا عربستان سعودی، مصر ، ترکیه، شیخ نشینهای عرب، و در اردن. در تمام این کشورها اتحاد آنگلو- آمریکا دیکتاتور های نظامی، پادشاهان مطلقه و دیکتاتورها را در این و یا آن شکل حمایت کردند. جدید ترین نمونه آن هم فلسطین است.( اشاره به دولت منتخب فلسطینیها دارد که در انتخابات تحت نظارت سازمان ملل با رای اکثریت برزگی از مردم فلسطین به قدرت رسیده بود ولی بلا فاصله مورد مخالفت غرب قرار گرفت و مورد تحریم و فشارآمریکا و مجموعه اروپا واقع شده و با شکست مواجه شد – مترجم)

تظاهرات ترکها در مدرسه عالی ناتو در رم.

نقشه «خاورمیانه نوین» سرهنگ رالف پترز، عکس العمل خشمگینانه در ترکیه را بر انگیخت. بر اساس گزارش روزنامه های ترکی در 15 سپتامبر نقشه «خاورمیانه نوین» در مدرسه عالی ناتو در روم نشان داده شد. گزارشات بعدی نشان داد که افسران ترک بلافاصله از ارائه یک ترکیه دو تکه و منشعب شده خشمگین شدند. (8) قبل از اینکه نقشه در رم، در مقابل افسران ناتو رو نمایی شود، توسط آکادمی ملی جنگ آمریکا به صورتی تصویب شده بود.

رئیس ستاد ترکیه، ژنرال بایکانیت General Buyukanit در مقابل رئیس ستاد آمریکا ژنرال پیتر پیس General Peter Pace ، بر علیه مراسم و بر علیه نمایش نقشه ترسیم شده جدید خاور میانه، افغانستان و پاکستان اعتراض کرده بود.(9)با این وجود، پنتاگون هیچ تلاشی نکرد که ترکیه را مطمئن کند که این نقشه سیاست رسمی آمریکا یا اینکه بازتاب دهنده اهداف پیش بینی شده در منطقه نیست، چیزی که می توانست بیانگر تضاد با عملیات آنگلو- آمریکایی در خاور میانه و در اشغال افغانستان توسط ناتو باشد.

آیا ارتباطی بین «بالکان اوروآسیایی» برژینسکی و پروژه یک «خاورمیانه نوین» وجود دارد؟

نقل قولهای ذیل مهمترین گزیده هایی هستند از کتاب « تنها قدرت جهانی. استراتژی تسلط آمریکا»، که مشاور امنیتی سابق آمریکا «زیبیگنیو برژینسکی Zbigniew Brzezinski » آنرا نوشته است.

برژینسکی نوشت، که ترکیه و ایران، هردو قوی ترین دولتها در انتهای جنوب «بالکان اورو آسیایی»، «بخصوص حساس به درگیرهای درونی قومی(بالکانیزه شدن) هستند» و اینکه « وقتی یکی از آنها و یا هردو کشور بی ثبات گردند، مشکلات داخلی منطقه غیر قابل کنترل خواهد شد».(10)

این نشان می دهد، که یک عراق تقسیم شده و بالکانیزه بهترین روش می بود، تا این بدست آید. وقتی برای انسان چیزهایی از اعترافات کاخ سفید روشن می شود، انسان معتقد می شود، آنجا این نگاه حاکمیت دارد، که « تخریب و هرج مرج خلاق» دارایی سودمند می باشند، تا خاورمیانه را بتوان عوض کرد، و یک «خاورمیانه نوین» را بدست آورد و نقشه راه آنگلو – آمریکایی را برای خاور میانه و آسیای مرکزی ترویچ کرد.

-» کلمه بالکان تصویرهایی را در اروپا مجسم می سازد از درگیریهای قومی و جنگهای نیابتی قدرتهای برزگ. همچنین اورو آسیا بالکان خودش را دارد، ولی آن خیلی بزرگتر است، با انبوه جمعیت و مذاهب و قومیتها باز هم نا همگون تری. بالکان اوروآسیا در حد یک مستطیل بزرگ واقع شده. […] بخشی از جنوب شرقی اروپا، آسیای مرکزی و همچنین بعضی مناطق آسیای جنوبی، که منطقه خلیج فارس و خاورمیانه را در بر می گیرد.

بالکان اوروآسیایی هسته مرکزی این مستطیل را می سازند و از نواحی بیرونی خود با یک خصوصیات ویژه ای متفاوت می شوند: این یک خلع قدرت است. و آنهم اینکه بیشتر دولتها در منطقه خلیج و در خاور میانه همه چیز هستند جز با ثبات. که عملکرد آمریکا در آنجا به عنوان داور نهایی موثر است. مناطق بی ثبات در این میان تحت هژمونی یک قدرت واحد قرار دارند، که یک تاثیر گذاری متعادلی را به کار می برد. در مقابل آن، بالکان اوروآسیا به طور واقعی از تاریخ این قرن، بالکان آشنای ما در جنوب شرقی اروپا را به یاد ما می آورد: که دولتهای آنجا نه تنها به درجه بالایی بی ثبات هستند، موقعیت آنها و آرایش سیاست داخلی آنها این چالش را که همسایگان قدرتمند تقریبا به آنها دست درازی کنند را بر می انگیزند و هر یک با عزم مطلوب دیگری که می خواهد برتری در منطقه را بدست آورد، مخالفت می کند. این پدیده آشنای خلاء قدرت با اثر مکشی آن است که مشخصه بالکان اورو اسیایی را توجیه می کند.

جنگ برای برتری در اروپا، یاد آور سنت بالکان به عنوان غنیمت ژئو پولیتیکی است. همچنین بالکان اورو آسیایی هم از نظر ژئو پولیتیکی جالب است، که مسیرهای حمل ونقل آینده ، که بین ثروتمند ترین و مولد ترین مناطق محیطی غربی و شرقی اورو آسیا ارتباط بهتری باید بر قرار کنند، به پیش رانده می شوند. همچنین از آن اهمیت امنیتی سیاسی دریافت می شود، چونکه حد اقل سه تا از قدرتمند ترین همسایگان بلاواسطه آن از قدیم در این اندیشه بوده اند و همچنین برای چین یک علاقه سیاسی همواره بزرگتری نسبت به منطقه، قابل تشخیص است. بالکان اوروآسیا خیلی مهمتر است، چونکه آن می تواند به صورت یک تکه گوشت فیله اقتصادی توسعه یابد، در این منطقه البته که تمرکز عظیم گازو نفت رخ می دهد. از مواد مهم، به اضافه طلا، کاملا سکوت می کنیم.

انرژی مصرفی تمام دنیا در دو و یا سه قرن آینده به صورت عظیمی افزایش می یابد، بر اساس تخمین دپارتمان های آمریکا برای انرژی، پیش بینی می شود تقاضای جهانی بین 1993 تا 2015 بالغ بر 50 درصد باشد، و آنجا باید شرق دور افزایش قابل توجهی را رکورد بزند. هم اکنون رشد اقتصادی در آسیا یک هجوم عظیمی بر روی تحقیقات و بهره برداری از منابع انرژی را فراخوان داده است، و این مشخص است، که مناطق آسیای مرکزی و حوضه خزر دارای ذخایر گاز و نفت است، که همه کویت و خلیج مکزیک یا دریای شمال را در سایه قرار می دهد.

دسترسی به این منابع را بدست آوردن و شریک شدن در ثروتهایش هدفی است، که جاه طلبی ملی را بیدار می کند، علایق گروهی را تحریک می کند، ادعا های تاریخی را دوباره به جلوی ذهن می راند. آرمانهای امپراتوری را زنده می کند و رقابتهای بین المللی را تشدید می کند. هنوز وضعیت روشنتر می شود، وقتی که منطقه نه تنها فقط یک خلع قدرت را نشان دهد، بلکه همچنین از داخل بی ثبات شود.

[…]

بالکان اوروآسیا از9 کشور تشکیل شده، که به آنها مواردی که در نوشته بالاآورده شده بیشتر و یا کمتر مربوط است، و شاید بزودی دوتا دولت دیگر هم به آن اضافه شود. کشورهای جدید قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان، آذربایجان، ارمنستان و گرجستان – همه به شوروی سابق تعلق داشتند- همچنین افغانستان.

هردو کشوری را که می توان به آن اضافه نمود، یعنی ترکیه و ایران، از لحاظ سیاسی و اقتصادی تقریبا قابل دوام تر هستند، هر دو سعی می کنند فعالانه بر منطقه خودشان در محدوده بالکان اورو آسیایی تاثیربگذارند و در بازیگریِ مهمترین ژئو استراتژی در منطقه نقش بازی کنند. همزمان هردو برای درگیریهای قومی حساس هستند. بی ثباتی یکی از این دولتها پیش بیاید یا همچنین هردو، مشکلات داخلی منطقه را دیگر نمی شود کنترل کرد و احتمالابعد، خود از یک حاکیمت منطقه ای روسی دیگر نمی شود جلو گیری کرد.(11)»-

euroasia_map

نقشه برژینسکی از «بالکان اورو آسیایی»

The Grand Chessboard: American Primacy and Its Geostrategic Imperatives, 1998.

طرح جدید خاور میانه

خاور میانه به طریقی در طول سالها توازی های قابل توجهی با بالکان و مرکز اروپای شرقی داشته، که به جنگ جهانی اول انجامید. بدنبال جنگ اول جهانی مرزها در بالکان و مرکز اروپای شرقی از نو ترسیم شد. این منطقه قبل و بعد از جنگ اول جهانی یک سری سرنگونی ها، خشونت و درگیری ها را از سرگذراند، که نتیجه مستقیم علایق اقتصادی خارجی ها و مداخله آنها بود.

پس زمینه جنگ اول جهانی تیره تر از توضیحات استانداردی است که در کتابهای مدارس ذکر می شود، قتل «ارتس هرسوگ فرانس فردیناند Erzherzogs Franz Ferdinand » وارث تاج وتخت پادشاهی اتریش-مجارستان (هابسبورگ)، در سارایوو. فاکتورهای اقتصادی دلیل واقعی حرکت برای جنگ در مقیاس بزرگ در 1914 بود.

نرمان دود Norman Dodd، یک بانکدار وال استریت و محقق دولتی کنگره آمریکا، که بنیادهای معاف از مالیات را بررسی می کرده، در یک مصاحبه در سال 1982 تایید می کند که همه افراد قدرتمند که پس زمینه مالی، سیاسی و دولتی ایالات متحده را کنترل می کردند، همچنین مشارکت آمریکا در یک جنگ را هم طراحی کرده بودند، چیزی که به لنگر انداختن آنها به قدرت کمک کرد.

سند زیرین از یک نوشته مربوط به مصاحبه «نرمان دود» با «جی ادوارد گریفن» بدست آمده است.

-«ما اکنون در 1908 می باشیم، سالی که بنیاد کارنگی فعالیت خودش را آغاز کرد، و در این سال جلسه هیئت امنا یک مسئله مشخصی را پیشنهاد داد، که برای تمام سال به شیوه ای بسیار تخصصی مورد بحث قرار گرفت. و مسئله این بود: آیا وسیله ای وجود دارد که از جنگ موثر تر باشد، با این هدف که می خواهیم زندگی تمام ملت را تغییردهیم؟ و در آخر به این نتیجه رسیدند، که بشریت برای این هدف هیچ وسیله موثرتری را نمی شناسد. و به این ترتیب آنها در سال 1909 مسئله دوم را برای گفتگو پیشنهاد دادند: چگونه ما آمریکا را به یک جنگ وارد سازیم؟

اکنون من مردد هستم که در آن زمان موضوع دیگری می توانسته وجود داشته باشد که از افکار انسانها در این سرزمین(ایالات متحده) نسبت به شرکتشان در یک جنگ دور تربوده باشد. در همین زمان نمایش(جنگ) در بالکان بوجود آمده بود، ولی من کاملا شک دارم به اینکه خیلی از انسانها اصلا می دانستند که بالکان کجاست. وسپس آنها به این مسئله[مسئله دوم] اینچنین پاسخ دادند: ما باید وزارت امور خارجه را تحت کنترل بیاوریم.

و بعد قطعا این سئوال پیش می آید، ما چگونه این کار را انجام دهیم. جواب اینست، گفته شود، ما باید ماشین سیاسی این کشور را در دست بگیریم و کنترل کنیم، و در نهایت تصمیم می گیرند اینرا به عنوان یک هدف دنبال کنند. زمان بدین ترتیب می گذرد و ما نهایتا در یک جنگ قرار می گیریم که جنگ اول جهانی می شود. هر بار آنها در صورتجلسه اشان یک گزارش وحشتناک را قرار می دهند، به طوری که به رئیس جمهور ویلسون تلگرامی ارسال می کنند و به او هشدار می دهند، مواظب این باش[هوشیار کردن او به دیدن] که جنگ سریع تمام نشود. و طبیعتا سرانجام جنگ تمام شد.

در این مرحله علایق آنها به این صورت تغییر می کند که جلوگیری کنند از چیزی که به عنوان، بازگشت به زندگی در ایالات متحده به قبل از 1914 وقتی که جنگ اول جهانی آغاز شد، نامیده می شود.»-

پنهانکاری برنامه ریزی شده عملیات سرویسهای مخفی

خصومت بین گروههای قومی و مذهبی پیشنهاد تجدید و تقسیم خاورمیانه از شرق سواحل مدیترانه لبنان و سوریه تا آناتولی (آسیای صغیر)، عربستان، به خلیج فارس و به ارتفاعات ایران، دنبال کننده مجموعه اهداف اقتصادی، استراتژیکی و نظامی است که بخشهای یک برنامه دراز مدت آنگلو- آمریکایی اسرائیلی در منطقه می باشد.

خاور میانه به وسیله نیروهای خارجی به یک بشکه باروت تبدیل شده است، که هر لحظه با یک چاشنی به موقع می تواند منفجر شود.، شاید به وسیله یک حمله هوایی توسط آنگلو آمریکایی و یا اسرائیلی علیه ایران و سوریه. یک جنگ بزرگ در خاور میانه می تواند به این بیانجامد که مرزها از نو ترسیم شوند، که علاقه استراتژیکی برای آنگلو- آمریکایی ها و به نفع اسرائیل است.

افغانستان اشغال شده توسط ناتو با موفقیت تقسیم شد، بدون آنکه نامی برده شود، خصومت در مشرق زمین کاشته شد، جایی که جنگ داخلی بین فلسطینیها ترویج می شود و جدایی در لبنان وارد صحنه شده. شرق دریای مدیترانه توسط ناتو با موفقیت نظامی شده است. سوریه و ایران دوباره توسط رسانه ها به عنوان شیطان و شرور معرفی می شوند، تا آگاهانه یک برنامه نظامی را توجیه کنند. رسانه های غربی به طور روزانه از گزارشات تحریف شده و غلط تغذیه می شوند که گروههای مردم در عراق نتوانند کنار یکدیگر موجودیت یابند تا درگیری ها نه علیه اشغال بلکه علیه یکدیگر و جنگ داخلی باشد، و به وسیله یک جنگ داخلی بین شیعه، سنی و کردها معرفی شود.

سعی در خصومت عمدی بین گروههای قومی فرهنگی و مذهبی متفاوت خاور میانه را ایجاد کنند، به صورت سیستماتیک بوده. عملا این بخشی ازدقت برنامه های پنهان سازمانهای مخفی است.

هنوز قابل تعمق تر اینست که بسیاری دولتها در خاور میانه، مانند عربستان سعودی، واشنگتن را در این مورد حمایت می کند که جدایی میان گروههای مردم خاور میانه را دامن بزند. هدف نهایی اینست که جنبش مقاومت بر ضد اشغال خارجی را به وسیله یک « استراتژی تفرقه بیانداز و حکومت کن» ضعیف شود، چیزی که به علایق انگلو- آمریکایی و اسرائیل در دیگر مناطق خدمت می کند.

مهدی داریوس ناظم رویا یک نویسنده مستقل از اتاوای کانادا است، که درامور خاورمیانه و آسیای مرکزی متخصص است. او عضو علمی مرکز تحقیقات جهانی سازی می باشد Centre for Research on Globalization (CRG).

این مقاله تحت عنوان « Plans for Redrawing the Middle East: The Project for a “New Middle East” »

درنشریه Global Research, Centre for Research on Globalization, 17. Januar 2009

منتشر شد.

منبع: مرکز تحقیقات جهانی سازی در 18.11.2006

توضیح مترجم: این مطلب را از متن آلمانی آن که در سال 2011 در آدرس زیرین منتشر شده ترجمه کرده ام و در متن بسیاری اسامی و اصطلاحات را به لاتین هم آورده ام تا برای کسانی که علاقه به جستجوی بیشتر دارند بتوانند با سرچ کردن در اینترنت به اطلاعات بیشتری دسترسی یابند.

متن اصلی به زبان آلمانی را اینجا ببینید

مجله هفته


توضیحات متن

1 Außenministerium der Vereinigten Staaten, «What the Secretary Has Been Saying; Special Briefing on the Travel to the Middle East and Europe of Secretary Condoleezza Rice» (Washington, D.C.), July 21, 2006: .

2 Mark LeVine, «The New Creative Destruction», Asia Times, August 22, 2006.

3 Andrej Kreutz, «The Geopolitics of post-Soviet Russia and the Middle East», Arab Studies Quarterly (ASQ), 26 (1) (January 2002): 49-62.

4 Der Kaukasus oder Kaukasien kann als Teil des Nahen Ostens oder in einem anderen Bereich in Betracht gezogen werden.

5 Ralph Peters, «Blood borders: How a better Middle East Would Look», Armed Forces Journal (AFJ), (June 2006): .

6 ibid.

7 Crispian Balmer, «French MPs back Armenia genocide bill, Turkey angry, Reuters, October 12, 2006; James McConalogue, «French against Turks: Talking about Armenian Genocide», The Brussels Journal, October 10, 2006.

8 Suleyman Kurt, «Carved-up Map of Turkey at Nato Prompts U.S. Apology, Zaman (Türkei), September 29, 2006.

9 ibid.

10 Zbigniew Brzezinski, The Grand Chessboard: American Primacy and Its Geostrategic Imperatives

[deutsch erschienen unter: «Die einzige Weltmacht. Amerikas Strategie
der Vorherrschaft»]

, (New York: Basic Books, 1998), 124.

11 ibid, 122-124.