Home خبرها ارشیو خبرها بیانیه ی نهضت مقاومت ملی ایران به مناسبت سی اُمین سال قتل آخرین نخست وزیر مشروطه ی ایران
ارشیو خبرها - خبرها - آگوست 5, 2021

بیانیه ی نهضت مقاومت ملی ایران به مناسبت سی اُمین سال قتل آخرین نخست وزیر مشروطه ی ایران

بنیانگذار دکتر شاپور بختیار
National Movement of the Iranian Resistance
NAMIR

Founded by Shapour Bakhtiar

زمانی که جادوی خمینی همه ی مدعیان آزادیخواهی را مسخ‌کرده، به پیروی کورکورانه از او واداشته‌‌بود بطوری که درباره‌ی او می‌گفتند «روزی که امام بیاید مردم دیگر به هم دروغ نخواهندگفت…» و در روز ورودش نوشتند «امروز آفتاب از غرب طلوع میکند» و گفتند ««… مردی که هستی‌اش قانون آزادی‌ست و قانون دادخواهی و نافی همهٔ قانون‌های ضدمردمی و…»؛ باری در چنان روزهایی، مردی هم، که خود از دیکتاتوری چکمه بسیار رنجها برده و بسیار آسیب ها دیده‌بود، به ما نهیب‌زد که: فریب‌نخورید و بدانید که:

«دیکتاتوری نعلین از دیکتاتوری چکمه بسیار خوفناک تر است

اما گوشهای سحرشدگان این فریاد نجاتبخش را نشنید و مدعیان جادوزده‌ی آزادی مانند برگ های خشک پاییزی بدنبال سیل توده های بی‌شکل و بیخبر از این بازی ها به راه‌ افتادند و سرنوشت خود و ملت را به دست پیر ماردوشی دادند که از همان روز نخست مغز جوانان ما غذای او بود.|

چهل‌وسه سال است که ملت ما هر روز در زیر دیکتاتوری نعلین سیاه روزتر می شود و با همه ی فداکاری های قابل تصور نسل جوان آن هنوز نتوانسته است از این بلای جانکاه و نابود کننده رهایی‌یابد.

درباره‌ی این نابینایی حیرت‌آور آنروزِ منادیان راه کاذب آزادی، و خودباختگی آنان در برابر خروش توده‌ی بی‌شکل بسیار گفته و نوشته‌شده است اما معما همچنان باقی است.

اگر یک ربع‌قرن فقدان آزادی اندیشه و فعالیت سیاسی را بتوان به‍عنوان یکی از علت های اصلی این فاجعه نام‌برد، و توده ها را از این جهت در مجذوبیت به خمینی معذور شناخت، از این واقعیت نمی‍توان برای مدعیان فکر و دانش و آزادی عذری‌تراشید. در هر دادگاه، و از جمله در دادگاه تاریخ، انسان بالغ و مدعی اندیشه و دانش مسئول گزینش ها و اعمال خویش است و نمی‍تواند به استناد بدی شرایط از زیر بار مسئولیت تاریخی شانه‌خالی‌کند. تا کنون و با گذشت سالیان دراز و مشاهده‌ی‌ نتایج آن انتخاب، بسیاری نیز از این شهامت برخوردار بودند که به خطاکاری خود در آن دوران و آن اوضاع اعتراف‌کنند. اما شمار آنان در هر حال اندک بوده و هنوز هست. و تا زمانی که اکثریت آن خطاکاران به اشتباه خود در کمک به تحقق فاجعه‌ای که بوقوع پیوست نرسد و بدان اعتراف‌نکند ما نمی‍توانیم از یک جامعه‌ی روشنفکری آگاه در کشورمان سخن‌بگوییم.

خوشبختانه در میان کسانی که بر این واقعیت پرتوی خیره‌کننده تابانده‌اند شخصیت های اجتماعی و فرهنگی برجسته کم نیستند.

از میان آنان ابتدا از رضا دانشور یاد کنیم که هم نویسنده و کارگردان تئاتر بود و هم از یاران شاپور بختیار.

او در سخنرانی خود، در کنفرانسی که به همت دکتر حمید اکبری در سال ۱۳۸۵ در دانشگاه نورث ایسترن ایلینوی- شیکاگو برگذارشده‌بود، از اینکه طی این سال‌ها با وجود گسترش افکار بختیار در میان نیروهای سیاسی، نامی از او برده ‌نمی‌شود ابرازشگفتی‌می‌کند و می‌گوید «معنای این غیاب چیست؟ ما که ظاهراْ بسیاری از آرمان‌ها و ایده‌های او را پذیرفته‌ایم، چرا در مورد شخصیت او صحبت نمی‌کنیم؟. و به درستی می‌افزاید که در واقع «سقف خواسته‌های عمومی ایرانیان، چه در داخل و چه در خارج کشور، هنوز از برنامه‌های ارائه شده توسط دکتر بختیار و دولتش فراتر نرفته است… یعنی همه چیزهایی که ما الان می‌خواهیم، از آن سقف هنوز پایین‌تر است». [ت. ا.]

از نظر رضا دانشور، «بختیار در مقطع انقلاب مثل یک دیگری بود [دیگری برای انقلاب؛ یعنی «دیگریِ انقلاب اسلامی»!]. برای انقلاب در مجموعش. یعنی اینکه یک طرف تمام نیروهای انقلاب هستند و یک طرف بختیار و شاید عدهٔ معدودی از همکارانش… در نتیجه فکر می‌کنم در غیاب بحث بختیار، یک نوع پرهیز و اعراض از خودشناسی به معنای عمیقش وجود دارد دیگری، به این معناست که انسان بدون روبه رو شدن با دیگری از امکان بازشناختن خود محروم می شود. اهمیت تأکید بر فرار از نام بردن از بختیار در همین است.» [ت.ا.]

رضا دانشور که در سال‌های پایانی دههٔ چهل، با برخی از رهبران جنبش چریکی، نظیر امیر پرویز پویان و توکلی و… از نزدیک آشنایی داشت، به دانش اندک آنان از اوضاع کشور اشاره می‌کند…. او معتقد است که بختیار در مقطع انقلاب تنها کسی است که برنامه دارد. اینکه مجلس چگونه باید باشد، برای انتخابات چه باید کرد؟ حتی تغییر نظام سیاسی در چارچوب قانون و از چه راه‌‌های قانونی ممکن می‌شود و… ایده‌آل بختیار برقراری دموکراسی است. در حالی که ایدهٔ دموکراسی در جنبش چپ آن زمان مطلقاْ وجود ندارد.»

آقای جواد طالعی، از روزنامه نگاران برجسته‌ای که پس از قبول تشکیل دولت از سوی شاپور بختیار به دعوت او به خانه‌اش رفته‌بودند «به ارزيابی دلايلی می پردازد که سبب عدم‌حمايت عمومی از بختيار شد. او دربارهٔ مفهوم توده، از الیاس کانتی ـ نویسنده و اندیشمند برجسته ی بلغاری ـ انگلیسی، برنده ی جایزه ی نوبل ادبیات ۱۹۸۱ و صاحب کتاب پرارزش توده و قدرت ـ نقل‌می‌کند که توده مغز ندارد، بلکه دهان است و مشت. فریاد بر دهان، کف بر لب و مشت ویرانگر. او با تأکید بر اینکه فرد با پیوستن به توده، احساس قدرت می‌کند، به «سوء استفاده از توده‌ها در انقلاب ۵۷» می‌پردازد. «افراد پراکنده‌ای که تا اندکی پیش، حتی از گوشزدکردن حقوق طبیعی خودشان به یک پاسبان وحشت داشتند… همه چیز را ویران کردند». طالعی از «شاخک حسی قوی بختیار»، و غفلت اکثریت روشنفکران و بیراهه رفتن نیروهای چپ می‌گوید. او که در جریان اعتصاب عمومی مطبوعات،‌ در دیدار هیئت مدیره‌ی سندیکای نویسندگان و خبرنگاران با بختیار نخست وزیر حضور داشت، از بختیار نقل‌می‌کند: «آقایان! برای من مثل آفتاب روشن است که اگر این‌ها به قدرت برسند، نخستین قربانیانشان خود شما هستید.» طالعی می‌گوید که سخنان بختیار در آن جلسه ما را قانع‌کرد و بنابراین، تصمیم بر این شد که به اعتصاب مطبوعات پایان دهیم. فردای آن روز دیدم تیتر نخست کیهان با حروف درشت نوشته‌است: «با فتوای امام خمینی، مطبوعات به اعتصاب پایان دادند.» طالعی با دیدن این تیتر به شدت برآشفته‌می‌شود و به اعتراض به سراغ سردبیر، رحمان هاتفی می‌رود. رحمان هاتفی از اعضای مخفی حزب توده بود که پس از دستگیری در سال ۱۳۶۲ در زندان خودکشی کرد. تقویت خمینی از دیدگاه او مهم‌تر از بیان واقعیت بوده‌است!(همانجا؛ ت. ا.)

جالب تر از اینها یکی از سخنان زنده‌ یاد ویدا حاجبی است. ویدا حاجبی که از تندروترین مخالفان چپ در دوران پیش از فتنه‌ی ۵۷ بود و سالها متحمل زندان شده‌بود در کتاب خود «داد بیداد» دست به نقد بیرحمانه‌ای علیه نادانی ها و خطاهای دستجات چپ انقلابی در آن دوران زده، در جای دیگری، در این زمینه جمله‌ای بسیار پرمعنا دارد. خانم آذر خونانی از برگذارکنندگان و سخنرانان کنفرانسی که از آن نام‌بردیم این سخنان زنده‌یاد ویدا حاجبی را نقل‌می‌کند که سال‌ها بعد از انقلاب در خاطرات خود منتشر کرد: «… با گذشت سی سال از انقلاب، هنوز مردم ایران به رغم همهٔ تلاش‌ها، جانفشانی‌ها و شکنجه و اعدام نتوانسته اند حتی به یک ماده از آن برنامهٔ کوتاه مدت و فوری بختیار دستیابند.» [ت. ا.]

اما حال ۱۵ سال دیگر از آن زمان گذشته و ملت ما طعم زهر مهلک جمهوری اسلامی را باز هم بیشتر از ۱۳۸۵ چشیده است. در این فاصله هم بسیاری از آن نسل علاوه بر رویگردان‌شدن از آن رژیم اهمیت شناخت مردی چون بختیار و شهامت او در بیان آنچه را که به ما گفته‌بود دریافته‌اند و اینجا و آنجا بدان اشاره هایی کرده‌اند. اما هم آنها که هنوز دریافت خود را یا در پرده یا به اشاره و کنایه بیان می کنند، و هم آنان که هنوز شهامت بیان این حقایق را ندارند، با سکوت یا ابهام خود بیش از آن که به درپرده ماندن حقیقت بختیار کمک کنند بر حقارت خود گواهی می دهند.

امروزه ، با گذشت هر ماه و هر روز حقانیت تاریخی بختیار و خطاکاری مخالفان و تخطئه‌کنندگان او بوضوح بیشتری نمایان می گردد زیرا او، بطور خستگی‌ناپذیر، در سخنانی روشن و دقیق، همه‌ی خطرات و فجایعی را که به قدرت رسیدن جماعت بیوطن و عقب‌مانده‌ی آخوند دربرداشت، به ما گوشزدکرده‌بود. اما هزار افسوس که به کرسی نشستن این حقانیت به بهای فساد مطلق سیاسی و ویرانی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور و نابودی منابع زیست محیطی سرزمین باستانی ما تمام‌می شود.

آیا درستی تشخیص بختیار چه درباره‌ی خمینی، چه در تشکیل‌دادن دولت قانون، و چه در برافراشتن پرچم مبارزه برای برانداختن رژیمی که آن را پرانتز سیاهی در تاریخ ما نامید که باید بسته شود، نباید امروز ما را به دنبال‌کردن راهی که به ما نشان‌داد وادارکند؟ آیا هر روز تآخیر در این کار خطر ویرانی و نابودی کشور را حادتر نمی سازد.

پس باید هر کس تصمیم خود را بگیرد و یک بار دیگر به انتخاب بپردازد؛ انتخابی که نباید این بار به خطای گذشته آلوده باشد.

بختیار اتحادِعمل حول سه هدف: استقلال، حاکمیت ملی (آزادی، و دموکراسی و حکومت قانون)، و مکمل انصراف‌ناپذیر حاکمیت ملی، یعنی حکومت لاییک (جدایی کامل دین از حکومت) را، هم لازم می‌دانست و هم ممکن. عدالت اجتماعی را هم از لوازم عمده‍ی سعادت و قوام جامعه می دانست. او سوسیال دموکراسی را برای تحقق این هدف چهارم بهترین راه شناخته شده‌ی کنونی می دانست. اما این هدف آخر را برای اتحاد شرط قرارنمی داد.

دیگران چه راهی ارائه داده‌اند که برای پیروزی بر دیو جمهوری اسلامی کاراتر و برتر باشد؟

اگر نداده‌اند، این گوی و این میدان؛ باید «منم» ها را کنارنهاد و دست‌بکار اتحادعمل پیرامون هدف های بالا شد. هر کس به فراخور توانش.

باید جنبید. فردا خیلی دیر است.

ایران هرگز نخواهد مرد

پنج شنبه ۱۴ مردادماه ۱۴۰۰

برابر ۵ اوت ۲۰۲۱ 

نهضت مقاومت ملی ایران