طوفان الاقصی از پروژه تا واقعیت-ا. م. شیری
۷ اکتبر ۲۰۲۳ (۱۵ مهر-میزان ۱۴۰۲)، خبر عملیات گستردۀ رزمندگان حماس با اسم رمز طوفان الاقصی علیه سرزمینهای اشغالی فلسطین (اسرائیل جعلی)، به جرأت میتوان گفت تمام جهان را در بهت و حیرت فرو برد، انگشت به دهان گذاشت. بنا به گزارشات رسانههای خبری، طی این عملیات، مبارزان فلسطین ۲۹ شهرک صهیونیستنشین و چند پادگان ارتش تروریستی دولت صهیونیستی را تصرف کردند و چند صد صهیونیست مسلح و غیرمسلح را به اسارت گرفتند.
ناگفته روشن است که بشر در طول تاریخ موجودیت خود متناوباً شاهد خبرها و حوادث بهتآور زیادی بوده است. اما اینگونه اخبار و حوادث در دورۀ زمانی سه- چهار دهۀ اخیر، در دورۀ دنیای تکقطبی، در قرن به اصطلاح آمریکایی، رکورد تمام تاریخ را شکسته است. از انحلال و تجزیۀ جنایتکارانۀ اتحاد شوروی و یوگسلاوی تا بمباران و بالکانیزه کردن دومی، از حادثۀ شوم ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ تا اشغال افغانستان و عراق بدنبال آن، از انقلابهای متعدد رنگی تا بهار کذایی عربی (یا به تعبیر تبلیغاتچیهای جمهوری اسلامی، «بیداری اسلامی»)، از نابودی لیبی بعنوان یک کشور تا راهاندازی دور تازۀ تهاجمات استعماری غرب به سردمداری رژیم امپریالیستی- فاشیستی آمریکا، فقط بخشی از فهرست حوادث حیرتانگیز دهۀ آخر قرن بیستم و سه دهۀ نخست قرن بیست و یکم هستند.
با این حال، از هر طرف که بنگری، این حق کاملاً انسانی، قانونی و مشروع همۀ فلسطینیان، بویژه رزمندگان آن، صرفنظر از هر گونه عقیده و باور و ایدئولوژی آنهاست که برای آزادی سرزمین آباء و اجدادی خود از اشغال صهیونیستهای مهاجر، از اسارت این سگهای نگهبان منافع نامشروع و غارتگرانۀ امپریالیستهای آنگلوساکسونی و بطور کلی، غرب جمعی، همواره انگشت به ماشۀ سلاح، آمادۀ نبرد سرنوشتساز باشند و طبیعی است که برای آزادی سرزمینشان همواره طرح و برنامۀ عملیاتی روشنی داشته باشند که امکان خطرپذیری آن صفر یا حداقل نزدیک به صفر باشد. اما آیا مبارزان آزادیبخش فلسطین با وجود تجارب فراوان در طول بیش از یک قرن مبارزه با اشغالگران صهیونیست، هنوز تا این درجه خام هستند که در ۷ اکتبر بیگدار به آب زدند؟
من به سهم و اندازۀ خود، علاوه بر اطلاع و آگاهی و مطالعات نه چندان ضعیف در بارۀ تاریخچۀ ایجاد دین ضدبشری صهیونیسم بوسیلۀ تئودور هرتسل در سالهای آخر قرن نوزدهم میلادی تا طرح مشهور به «نامۀ آرتور بالفور»، وزیر خارجۀ وقت انگلیس در سال ۱۹۱۷ مبنی بر تشکیل کشور جداگانه برای صهیونیستها و به تبع آنها، فاجعۀ اشغال تدریجی سرزمین فلسطین بوسیلۀ صهیونیستهای نورچشمی غرب، تشکیل دولت صهیونیستی در بیش از نیمی از سرزمین فلسطین و برسمیت شناختن آن توسط سازمان ملل متحد طی قطعنامۀ ۱۸۱ در سال ۱۹۴۸و همچنین مظلومیت جمعی فلسطینیان از ابتدا تا انتها، بمحض شنیدن خبر «حملۀ گستردۀ رزمندگان حماس» به اراضی اشغالی، بموازات پیگیری اخبار حوادث و تجزیه و تحلیل آنها، روزانه بطور مستمر چندین فقره تحلیل و بررسیهای کارشناسان و متخصصان مختلف را مورد مطالعه قرار داده و از میان آنها از ۸ اکتبر تا ۲۴ نوامبر (۱۶ مهر تا ۳ آذر) ۲۷ عنوان مقالۀ تحلیلی مستند (۲۷ + ۲) در افشای جنایات خارج از تصور بشری رژیم صهیونیستی ترجمه و اغلب آنها را با توضیحاتی در فضای مجازی منتشر نمودم (فهرست عناوین و نشانی الکترونیک همۀ آنها در پایان همین یادداشت). از این رو، به نتایجی رسیدم که در ادامه بیان مینمایم.
بر اساس یافتهها، ادعای حملۀ حماس به اراضی تحت اشغال رژیم صهیونیستی اسرائیل شباهت بسیار زیادی با افسانۀ ربودن همزمان ۵، به عبارتی ۷ هواپیمای مسافری توسط «تروریستهای اسلامی» در آمریکای «بی در و پیکر» و هدف قراردادن برجهای مرکز تجارت جهانی، پنتاگون و دیگر مراکز (نامعلوم) واشینگتن و ونیویورک در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ دارد که گویا برغم بیاطلاعی مسئولان ذیربط، همۀ دروبینهای خبری روی طبقاتی فوقانی برجها تمرکز کرده بودند؛ به پنتاگون هیچ آسیبی وارد نشد؛ هیچ قطعهایی از هیچ هواپیما بدست نیامد؛ برغم ادعای سوختن و خاکستر شدن هواپیماها با تمام سرنشینانشان، گذرنامۀ کاغذی «تروریستها» در میان خرابههای برجها یافت شد؟!
از زوایۀ دیگری، مدعیات رژیم صهیونیستی و رسانههای امپریالیستی- صهیونیستی را میتوان شبیه ادعای وجود تسلیحات کشتار جمعی در عراق دانست که نمونۀ آن را کالین پاول، وزیر خارجۀ وقت آمریکا در سال ۲۰۰۳ در یک لولۀ آزمایشگاهی در شورای امنیت سازمان ملل متحد نشان داد که حتی پس از اشغال و ویرانی عراق هرگز ثابت نشد.
بنا بر این، منطقی به نظر میرسد که حملۀ جنونآمیز اسرائیل به غزه به نمایندگی از غرب در شرایط پدیدار شدن علائم شکست ناتو به فرماندهی آمریکا در قلمرو اوکراین با اهداف زیر به وقوع پیوست:
ــ بیرون راندن بقایای جمعیت فلسطین، اشغال کلیۀ سرزمین آن و پاک کردن صورت مسئلۀ کشور فلسطین؛
ــ تصرف میادین گازی عظیم در سواحل غزه؛
ــ تلاش و تقلا برای ممانعت از تثبیت نظم نوین جهانی در ادامۀ جنگ سوریه و اوکراین به نمایندگی از غرب تحت فرمان امپریالیسم آمریکا؛
ــ برای مقابله با پروژۀ یک کمربند- یک جادۀ جمهوری خلق چین به طرفداری از کریدور اقتصادی هند- خاورمیانه- اروپا.
ولذا، حتی اگر رزمندگان و سارمانهای فلسطینی، بویژه حماس، از صدر تا ذیل، از پائین بالا اعتراف کنند که در روز ۷ اکتبر «ما» به سرزمینهای اشغالی حمله کردیم، با هیچ دلیل و منطقی نمیتوان باور کرد که جنایتکاران کودککش اسرائیل چنان در خواب غفلت بوده باشند، که فلسطینیها از موانع غیرقابل عبور آن پیاده و سواره، با تراکتور و بولدوزر بگذرند، پادگانها و شهرکهای صهوینیست نشین را تصرف کنند، چند صد صهیونیست را به اسارت درآورند که دولت و ارتش صهیونیستی بعد از ۷-۸ ساعت از حادثه اطلاع پیدا کند. وانگهی اگر چنین میبود، رزمندگان مقاومت فلسطین، نه چند صد نفر، بلکه اگر نه دهها هزار، حداقل هزاران صهیونیست مسلح و غیرمسلح را برای مبادله با زندانیان ربوده شدۀ فلسطینی به اسارت میگرفتند. علاوه بر این، حماس بارها خواستار تحقیقات بینالمللی بیطرفانه در مورد وقایع ۷ اکتبر شده است و حتی از ابتدای حملۀ اسرائیل به غزه، حماس مرتباً خواستار آتشبس بوده است. باضافۀ اینها، تاکنون مسجل شده است که شرکتکنندگان فستیوال موسیقی یوم کیپور را هلیکوپترهای نظامی رژیم اسرائیل هدف قرار داده است. اگر چنانچه غیر از این بود، اگر حماس آغازگر جنگ و حمله به اسرائیل بود، اگر پادگانها و شهرکهای صهیونیستی را تصرف کرده بود، همان ضربات مهلکی را که در کوچه و خیابانهای غزه به صهیونیستهای تروریست در درگیریهای خیابانی وارد کرد، در همانجاها وارد میکرد و اجازه نمیداد ارتش تروریستی اسرائیل غزه را بمباران و به زمین سوخته تبدیل کند؛ بیمارستانها، مراکز درمانی، آمبولانسها، مدارس، اماکن، مذهبی امدادرسانها، خبرنگاران و غیره را بمباران کرده، بیش از ۱۵ هزار نفر به شمول بیش از ۱۱ هزار زن و کودک خردسال را به خاک و خون بکشد.
دولت صهیونیستی اسرائیل، رسانههای وابسته به پدران نامشروع آنگلوساکسونی آن، مثل همیشه دروغ گفتند؛ حماس و بطور کلی مقاومت فلسطین را عامدانه مقصر شروع جنگ معرفی کردند؛ حماس را بهانه قرار دادند تا حملۀ جنونآمیز خود به غزه را در نظر عموم موجه جلوه دهند. اما محاسبهشان مثل همیشه غلط از آب درآمد. حماس و دیگر نیروهای مقاومت فلسطین در غزه و در دیگر بخشهای فلسطین جانانه به دفاع برخاستند، اگر طرحی بنام طوفان الاقصی هم داشتند، که طبیعی است داشته باشند، با دقت و مهارت آن را به اجرا گذاشتند، واقعیت بخشیدند و درس فراموش نشدنی به تروریستهای مهاجم دادند. رزمشان پیروز باد!
همراه با نیروهای مقاومت فلسطین، بشریت جهان نیز به حمایت از حقانیت فلسطین و دفاع از پیکارگران آزادی آن برخاست. به گونهای که تا کنون سابقه نداشت. اکثریت قریب به اتفاق دولتهای خارج از دایرۀ غرب، حمله اسرائیل به غزۀ و کشتار زنان و کودکان را بعنوان جنایت جنگی محکوم نموده و خواستار محاکمۀ جنایتکاران در محاکم بینالمللی شدند. چند کشوری جاسوسخانههای صهیونیستی را تعطیل کرد…
خیزش ضد صهیونیستی بیسابقۀ جامعۀ جهانی و دفاع اکثریت قریب به اتفاق جمعیت جهان از آرمان بحق فلسطین و مظلومیت مردم آن نشان داد که محاسبۀ صهیونیستهای متعصب و «آقایان» گردن کلفت جهان مثل همیشه غلط است و ثابت کرد دیگر آن دوره که امپریالیستهای آدمخوار هر برنامۀ ضد بشری خود را بیمانع اجرا میکردند، در زبالهدانی تاریخ منتظر دفن خود است. در جهان تغییرات شگرفی روی داده و نظم نوین جهانی در حال تثبیت است. جای بسی امیدواری است که هجوم دیوانهوار رژیم صهیونیستی به غزه و بطوری کلی، به فلسطین، آغازی بر پایان موجودیت ننگین خود آن و حامیانش باشد.
بشریت جهان به یهودیان افراطی، به صهیونیستهای متعصب، به متعصبان مذهبی، به ملیگرایان تندرو و فاشیستهای سرّی، بطور کلی، به صهیونیستهای ابله که بر اساس اعتقاد به نوشتۀ سخیف، احمقانه، ضدبشری و احتمالاً جعلی «کتاب مقدس» خود را آفریدگان برگزیدۀ خدا و حاکم بر سرنوشت جهان تصور میکنند که گویا بقیۀ ابناء بشر برای خدمت به آنها آفریده شده است، شیرفهم کرد که اگر حتی در «کتاب مقدس» چنین اراجیفی واقعا هم نوشته شده باشد، غلط خیلی خیلی بزرگی کرده، نویسندهاش «شکر» بسیار بزرگتر از دهان خود و پیروانش خورده است. اراجیف «کتاب مقدس» در نزد هیچ انسان خردمندی به اندازۀ یک ناخن بریده هم ارزش ندارد.
در کل و بالاخره، امروز فلسطین مرز بین انسانیت و بهیمیت است. دفاع از آرمان فلسطین و حمایت از مردم مظلوم، بویژه رزمندگان دلاور آن با هر عقیده و مرام و مسلک آنها و همچنین، افشا و تقبیح بلاوقفۀ جنایات خارج از تصور بشری صهیونیستهای تروریست به هر طریق ممکن، وظیفۀ انسانی، وجدانی و اخلاقی هر انسان، انسان بمعنی واقعی کلمه است.
۶ آذر-قوس ۱۴۰۲