Home سخن روز آرشیو سخن روز عالیجناب سفیر-رامین کامران

عالیجناب سفیر-رامین کامران

خبر فوت فرانسوآ نیکولو سفیر اسبق فرانسه در ایران مایۀ تأسف بود. نه فقط از این بابت که مرگ کمابیش هر کسی می تواند در ما اسف و همدردی بیانگیزد. اینها به جای خود، او صاحب صفات نادری بود که جای خالیش را به رخ می کشد.

من با او سه بار تماس پیدا کردم. اول بار حین کنفرانسی در مدرسۀ علوم سیاسی که من را هم دعوت کرده بودند تا در بارۀ کتابی که تازه منتشر کرده بودم، سخنرانی کنم و او نظامت جلسه را بر عهده داشت؛ بعد هم شامی می دادند که فرصت کردیم چند کلمه ای رد و بدل بکنیم. بار دوم در یک میزگرد زندۀ رادیویی در رادیوی فرهنگی (France Culture) که حین آن درگیری مفید و مطبوعی هم با یکی از کله گنده های مدرسۀ علوم سیاسی که خمینی را جوانمرد (به فارسی) خوانده بود، پیش آمد. بار سوم هم باز در یک برنامۀ رادیویی که خودش در استودیو حضور نداشت و از پشت تلفن صحبت می کرد. هر سه بار، ایران موضوع بحث بود.

آن چه که از بار اول نظر مرا جلب کرد و با خواندن کتاب کوتاه و خوبی (عمامه و گل سرخ) که در بارۀ ایران نوشته بود، تقویت هم شد، دوری از کلیشه های رایج بود و خوی مایل به تعادل.

بسیاری از دیپلمات ها، از حد قالب هایی که در حقیقت توسط متخصصان و در این مورد ایرانشناسان سر هم شده فراتر نمی روند ـ بخصوص اگر این ها هموطن شان باشند. اسباب فکری آنها از کتابهایی که به سرعت خوانده میشود، کنفرانسهای توجیهی که با فواصل معین بر پا می گردد و طبعاً کوشش های معمولاً بسیار محدودی که در محل برای شناخت کشور و مردمانش انجام می پذیرد، فراهم می گردد. باقی وقت هم در محیط دیپلماتیک می گذرد که در همه جای دنیا ترکیب مشابه دارد ـ همانها هستند که دور دنیا میگردند و در این کشور و آن کشور با هم تماس پیدا می کنند. فرانسوآ نیکولو تخته بند این قالب ها نبود. شاهدش کتابی که بارۀ ایران نوشت و با فروتنی، نظراتش ـ نظرات خودش ـ را در آن بیان نمود و از کتاب هایی بسیاری از مدعیان سرقفلی دار این نوع تحقیقات، خواندنی تر بود و به واقعیت نزدیکتر و خالی از هر ادعا. آدمی بود که استقلال فکر داشت و نظرش را خودش می ساخت و به صورت پیش ساخته از جایی تهیه نمی کرد.

این فکری که مال خودش بود، در بوتۀ تجربیات سال هایی ساخته و پرداخته شده بود که سایۀ دوگل بر آن ها مستدام بود. شروع کاریر دیپلماتیک او در زمان زعامت رهبر فرانسۀ آزاد واقع گشته بود، سال هایی که فرانسه حرفی از خود داشت که مستقلاً بیان می نمود و هیچ تمایلی هم نداشت تا زیر بار سیاست دیگران برود، چه بزرگ باشند و چه کوچک، چه متحد باشند و چه حریف. احتمالاً استقلال رأی خود نیکولو با یافتن طنینی هماهنگ در سیاست کلی کشورش تقویت و تحکیم شده بود و ساروج شخصیت فکری سیاسیش این گونه ساخته شده بود. این را نیز اضافه کنم که هیچگاه محض همرنگی با محیط محافظه کار وزارت خارجه، گرایش چپ خود را پنهان نساخته بود.

گفتم خوی متعادل داشت.

اشخاصی که از دور به منظره می نگرند، معمولاً تصور می کنند که  هر کس در بارۀ ایران تحقیق می کند و صاحب تخصص به شمار می آید، لابد از سر علاقه به این سو کشیده شده و هر که به هر دلیل شغلی با کشور ما در ارتباط است، حتماً به آن مهر پیدا کرده است. این تصورات خطاست، تعداد کسانی که متخصص این و آن کشور و نه فقط ایران هستند ولی از خودش و مردمانش بیزارند، هیچ کم نیست و شمار کسانی، از جمله دیپلمات هایی که در کشوری مأموریت می گیرند ولی از آن منزجر هستند، قابل توجه است.

شاید زاده شدن نیکولو در مصر و در خارج از وطنش باعث شده بود که گرایشی به بیگانه شماری مطلق دیگران و از جمله ایرانیان نداشته باشد، گرایشی که شرط لازم منزجر شدن از دیگران است. گفتم شاید، چون این شرط کافی نیست. گاه زیستن از کودکی در خارج از موطن خویش ـ بر عکس ـ نوعی احساس غیریّت در دل برخی می نشاند که می تواند با گذشت زمان تقویت هم بشود.

آگاهی به تفاوت داشتن با دیگران در عین دیدن قوت و ضعفشان ولی آنها را اساساً بیگانه نشمردن، صفتی است همانقدر پسندیده که نادر. چنین نگرشی است که راه درک دیگران را، با صفات بد و خوبشان و با انواع مشکلاتشان، باز نگاه میدارد. این خاصیت، علاقه نیست که البته ممکن است با آن تؤام گردد، نوعی گشاده نظری است که لازمۀ درک مردم و جوامع مختلف است. فهمیدن، قبل از هر چیز محتاج داشتن گوش و چشم باز است. معنایی که از این عبارت اراده می کنم نه دقت است و نه جستجو گری و نه کنجکاوی، بارپذیری و حاصلخیزی ذهن است.

همه می دانند که ظرف بیست سالۀ اخیر و بخصوص از دوران نیکولا سرکوزی، دیپلماسی فرانسه گرایشی ناسالم به تبعیت از سیاست های نو محافظه کار پیدا کرده است. نشانه های این امر را که به سیاق محافل دیپلماتیک، هیچگاه با بوق و کرنا همراه نیست، در جای جای سیر دیپلماسی این کشور می توان مشاهده نمود و بیراه نیست اگر بگوییم بیش از هر جا در مورد ایران. نیکولو صدای اصلی مخالفت با این راه و روش بود و هیچگاه از بیان نظرش که می توانست تا انتقاد از رئیس جمهور کشور هم پیش برود، کوتاهی نمی کرد. نکته مهم است و ارزشمند، چه از دیدگاه فرانسویان و چه ایرانیان. حضور رسانه ای او وزنۀ تعادلی بود در محیطی که تعادلش را مدت هاست از دست داده است.

خودش رفت، یادش ماند و لی جایش خالی ماند.

۲۷ مارس ۲۰۲۱، ۷ فروردین ۱۳۹۹