راه پیروزی ما پیدا شده است- حسن بهگر
میهن ما همچون سرزمین اشغال شده در چنگال ملایان گرفتار شده و با ندانم کاری و دشمن تراشی آنها استقلال و تمامیت ارضی ایران مورد تهدید واقع شده است.
مدتهاست جمهوری اسلامی شکاف موجود بین حکومت و ملت را با سرکوب اداره کرده است و این وضعیت گرچه قابل دوام نیست ولی خود به خود نیز ختم نخواهد شد. باید نیرویی منسجم برای براندازی و استقرار یک نظام جدید پیدا شود که کار را تمام کند.
جمهوری اسلامی خود در داخل با بحران روبروست ولی با پرچم رهبری اسلام در جهان می خواهد خودرا سرپا نگهدارد و این امر با دشمنان بی شمار و خزانه ی تهی و بحران هایی که با آن دست به گریبان است، خواب و خیالی بیش نیست و به زودی این هیولای دینی به زمین خواهد افتاد. اما چه حکومتی بر جای آن خواهد نشست؟ مسئله ی اصلی این است.
رژیم هموراه از تحزب و کار گروهی وحشت داشته است و اجازه تشکل نداده و متأسفانه اپوزیسیون نیز به علل مختلف در سازماندهی جدی ناتوان بوده است.
در تیرماه امسال طرحی برای برون رفت از بن بست سیاسی با عنوان جمهوری دوم ایران داده شد که زیر بنای جبهه ی جمهوری دوم، جمهوری دموکراتیک و لائیک، قرار گرفت و شایسته است که به بررسی آن بپردازیم.
چرا جمهوری؟
حکومت جمهوری برخلاف حکومت شاهی که ارثی است توسط ریاست جمهوری یا رئیس دولت که نماینده ی اراده ی مردم معرفی می شود. فردی که شایسته برای این مقام تشخیص داده شده و توسط مردم انتخاب می گردد. جمهوری در خود مفهوم دموکراسی را نیز داراست چون مردم انتخاب می کنند و خود به خود آلترناتیو دیکتاتوری است.
البته از این نام سؤ استفاده شده و کشورهایی نیز نام خود را جمهوری گذاشته اند که در واقع فقط نام آن را یدک می کشند، مانند جمهوری اسلامی. برای احتراز از تداوم چنین توهمی است که نام جمهوری دوم برگزیده شده است. برای تصریح این امر که کلیت نظام جمهوری اسلامی کنار گذاشته خواهد شد و قانون اساسی آن باطل و ملغا می گردد. در طرح پیشنهادی، پروژه ی سیاسی محور کوشش شده تا خواست های مبرم و مترقی جامعه ما را در خود گرد آورد که عبارتند از براندازی جمهوری اسلامی، برقراری دموکراسی و استقرار لائیسیته یعنی جدایی دین از سیاست.
چرا جبهه ؟
می دانیم که که هیچ سازمان و حزبی به تنهایی قادر به برانداختن این رژیم نیست و هیچ گروه و سازمانی به تنهایی قادر به ایفای نقش آلترناتیو نیست. ولی جبهه ای متشکل از مخالفان جدی رژیم می تواند اکثریت مردم را از هر طبقه و ایدئولوژی حول محور جمهوری دموکراتیک لائیک و آزادی و استقلال و تمامیت ارضی به خود جلب کند.
در تمام این سال ها، گروه های سیاسی اپوزیسیون بجای آشتی و یا حتی سازش موقت، در ستیز با یکدیگر بوده اند. گاهی حتا بسیاری از مسایل شخصی تا سطح ایدئولوژیک ارتقأ پیدا کرده است و اسباب نفاق شده. نمی توان از گروهی انتظار داشت که در راه تحقق هدفی که بدان عقیده ندارد، کوشش کند. اما توافق و همکاری بر سر اهداف مشترک و علیه دشمن مشترک امکان پذیر است. چنین همکاری بیانگر دموکرات بودن نیز هست زیرا اگر ما برای هم حق زندگی و حق بیان قایل باشیم میتوانیم بپذیریم که دوشادوش یکدیگر مبارزه کنیم تا پیروز شویم. این خود تمرینی است برای دمکراسی که قرار است در ایران آینده بر پا گردد.
جبهه با کدام گروه و چه کسانی ؟
چهل سال جنگ و جدال گروه ها با یکدیگر نشان داده است که برخی راه تفاهم را، چه به دلایل شخصی و چه عقیدتی، بر خود بسته اند و به همین سبب خواستار خراب کردن هر گروه و سازمانی هستند که در آن نقش برتر و یا رهبری ندارند. ما نیازی به سخنان خوب نداریم که به اندازه ی کافی گفته شده، بلکه شدیداً به اقدامات عملی احتیاج داریم که نشان بدهد منافع شخص خود و گروه خود را برتر از همه چیز نمی دانیم و با مشربی وسیع به مبارزه میپردازیم. ما به گروه هایی که اصول یاد شده ی جبهه را قبول کنند، دست همکاری می دهیم و همچنین از شخصیت های منفردی استقبال می کنیم که گرچه منفردند ولی تفکری روشن و پویا دارند. این خود، طیف بزرگی از روشنفکران ، سیاستمداران، نویسندگان ، شاعران ، استادان ، متخصصین ، پزشکان، بازرگانان و فعالان کارگری را در بر می گیرد.
بدیهی است بخشی بزرگ از ایرانیان خارج کشور می توانند در این جبهه جا بگیرند. ما هر گز در طی تاریخ از نظر کمی و کیفی چنین مهاجرتی را تجربه نکرده بودیم. آنهایی که همه چیز را محول به داخل می کنند و این سرمایه ی بزرگ را نادیده می گیرند، در حقیقت تسلیم شدن را تبلیغ می کنند. تشکیل جبهه یعنی همکاری گروه ها در خارج و این خود مقدمه ی دست به دست هم دادن نیروهای داخل و خارج است.
ما تجارب خوبی از روزنامه های ترقیخواه دوران مشروطیت و تظاهرات اعتراض آمیز کنفدراسیون در زمان دیکتاتوری شاه داشته ایم. امروز نیز اینترنت و رسانه های خارج کشور در افشای رژیم و حمایت از زندانیان سیاسی نقشی موثری ایفا می کنند.
ما در این جبهه به سرمایه داران هم نیازمندیم که با رژیم سر مخالفت دارند و مصالح ملی را در نظر می گیرند. آنها می توانند نقش مؤثری در بازسازی مملکت و ترقی و توسعه ی میهن ما داشته باشند. همینها باید در آینده اقتصاد سالم مملکت را سر و سامان بدهند.
جبهه به معنای زیر پا نهادن پرنسیب ها و اصول عقیدتی کسی نیست. ما نمی خواهیم عوامل ناسازگار را با هم در بیامیزیم. آمدن یک کمونیست و یک ملی و یک کارگر و یک سرمایه دار در جبهه، به معنای از دست دادن هویت هیچکدام نیست. ما همه می خواهیم با یکی کردن امکانات و نفوذ گروه های مختلف سیاسی و اجتماعی، بیشترین نیروها را برای براندازی رژیم گرد بیاوریم.
اختلافات ایدئولوژیکی را نمی توان در این نشست ها پایان داد، بلکه تنها با روحیه ای جدید از همبستگی و در مشارکت و عمل می توان به راه حل سیاسی مناسب دست یافت. آنهایی که مسایل گذشته و کشمکش ها گروهی را پیش می کشند خواستار تغییر نیستند و قابلیت تغییر نیز ندارند. نه خود را میتوانند تغییر بدهند و نه از عهده ی تغییر اوضاع مملکت برمیایند.
اگر نتوانیم در یک جبهه متحد شویم، پیروز نخواهیم شد و باید قبول کنیم هیچ فرمول معجزه آسایی برای نجات کشور از این ورطه هولناک وجود ندارد و هیچ الگویی در جهان یافت نمی شود که عیناً منطبق با جامعه ما باشد. وقتی توانستیم در اینجا، ورای عقاید مختلف و بر اساس قبول دمکراسی با یکدیگر همکاری کنیم، نشان خواهیم داد که برای دمکراسی واقعاً آمادگی داریم و به همنی دلیل شایسته ی دمکراسی نیز هستیم.
جبهه ی جمهوری دوم حرکتی شریف، انسانی و تاریخی است که برای نجات میهنمان از چنگال استبداد دینی تشکیل شده است. این جمهوری برای برپایی نظامی مبارزه می کند که در آن مردم حق انتخاب کردن و انتخاب شدن از طریق رأی مستقیم داشته باشند، بدون آنکه جنسیت، عقیده و مذهب اشخاص دستاویز تبعیض گردد.
بدیهی است این جبهه بسیار فراتر از یک حزب عمل می کند و به یاری یکدیگر می توان این جریان فکری و سیاسی را دامن زد و افکار عمومی را ساخت و سازمان داد. در وضعیت فعلی، حواس مردم بر یکی دو چهره ی سیاسی که رادیو و تلویزیون های بیگانه تبلیغ می کنند، متمرکز شده است. با تفاهم و همکاری می توانیم این تبلیغات پوک و بی مغز را بی اثر کنیم و آلترناتیو واقعی را به مردم عرضه نماییم.
در انفجار یک شورش کور، فرصتی برای تفکر و تأمل نمی ماند و کسی گوش به حرف کسی نمی دهد. اوضاع جهانی و آشفته بازار سیاسی همه حاکی از آنست که باید هرچه زودتر حرکت کرد. اگر با سرعت عمل نکنیم، اگر تفاهم نکنیم، نابود خواهیم شد. برای این منظور باید یکدیگر را بفهمیم و زبان مشترک و راهی برای کار مشترک پیدا کنیم تا به یک جریان دینامیک تبدیل بشویم. امروز حقانیت ما در پیوستن به یک جریان کلی در عین حفظ هویت خودمان است. قدم بعدی یک حرکت عمومی است با مشارکت یکدیگر.
اگر گروه های کوچک امروز به هم نپیوندند، همگی هرز خواهند رفت. فقط در یک تشکل بزرگتر می توان آموخت و یاد داد، جذب کرد و جذب شد، نیرو شد و پیروز گشت. مسأله ی مرکزی امروز، تحقق حداقل ایده ها و ایده آل های مشترک است و این مستلزم نشستن در کنار هم به رغم داشتن عقاید مختلف است. امروز به درجه ای از فضیلت و آگاهی رسیده ایم که با یکدیگر نه فقط مدارا که همکاری پیشه کنیم.
مناسبات با رژیم
این حکومت به هیچوجه حقوق انسان ها را به رسمیت نمی شناسد و با حقوق شهروندی و حقوق فردی بیگانه است و فقط اطاعت محض و همکاری کورکورانه را طالب است. هیچ انسان آزاده و شرافتمندی نمی تواند این نوع رابطه را بپذیرد. این رژیم رهبری چون شاپور بختیار را که آلترناتیو رژیم به شمار می آمد در خارج کشور ترور کرد، این رژیم قاسملو و یارانش را در پای میز مذاکره کشت… خودش جز براندازی راه دیگری برای کسی باقی نگذاشته است. ما معتقد به استحاله ی این حکومت نیستیم و این رژیم را توتالیتر و غیر قابل اصلاح می دانیم.
همه ی عناصری که اکنون جامعه ما را تشکیل می دهد، به اسلام و نماینده ی آن که این رژیم است، وابسته است و فساد گسترده ای که امروز نهادینه شده بیانگر فساد اصل و اساس این حکومت است. ما روند ترقی ایران را فدای دین و ایدئولوژی نمی کنیم.
در این مدت طولانی، رژیم با اسلام پراکنی در همه جا تخم گذاری کرده است و هر آن یکی از این تخم های رنگارنگ می تواند باز شود و به عنوان آلترناتیو به مردم عرضه گردد. اصلاح طلبان که هزار اسم عوض کرده اند، یکی از اینها بودند. ما لائیسیته را تنها درمان حکومت اسلامی و توابع آن با هر عنوانی مانند ملی مذهبی ، روشنفکر دینی، اصلاح طلب دینی و تحول خواه و… می دانیم.
مبارزه ی ما با حکومت دینی نقش محوری دارد و تا ایران را از این فاجعه ی تاریخی نجات دهیم از پای نخواهیم نشست. به ما دست همکاری بدهید تا با هم از این آزمایش بزرگ تاریخی سربلند بیرون بیاییم.
2018 Sep 7th Fri – شنبه، 17 شهريور 1397