هیچ گروهی نمی تواند جای اپوزیسیون را بگیرد- حسن بهگر
از آنجا که جوانی جذاب است برخی از اعضای اپوزیسیون در دوران جوانی مانده اند ودل کندن از آن برایشان سخت است، در سن 30 سالگی باقی مانده و متوقف شده اند .اپوزیسیون ما مدت هاست در گذشته مانده و فاقد قدرت وتاثیر گذاری شده و حتا برخی اوقات دنباله رو جریاناتی است که توسط رژیم مدیریت می شود. یکی از علت های این درجا زدن، صرفنظر از تغییرات سیاست جهانی و سایرعوامل، کشتار عظیم چندهزارنفری است که ملایان از سال 60 از فعالان سیاسی آغاز نمودند و با ترورهای مکرر و قتل های زنجیره ای در حقیقت اپوزیسیون را بی سر کردند و وبقیه را به خارج کشور تاراندند وجنبش را از بینش و تجربه ی بسیاری از فعالان سیاسی محروم کردند می بینیم که تا به امروز هم ماشین اعدام از نفس نیفتاده است.
اکنون اپوزیسیونی پراکنده داریم که فاقد اتوریته است و بی اثر است و گویی فقط اسمی برای اعلام موجودیت این و آن گروه و سازمان است. از یاد نبریم که این ناهمگونی خود نیز یادگار حکومت های استبدادی است که نگذاشته اند مشکلات را با یکدیگر در یک محیط آزاد حل و فصل کنیم و اغلب هم اگر از هم انتقاد می کنیم معایب خودمان را نمی بینیم.
در این فضای گرگ و میش ، مردم نیز نومیدانه دل به بازی های رژیم یا شعارهای بیگانگان که توسط ایرانیان خودفروخته سر داده میشود بسته اند، غافل که این راه نجات نیست بلکه از چاه به چاهی دیگر میبردشان.
برخی از مردم خود را سیاسی نمی دانند و فکر می کنند بازی سیاسی همواره خارج از دخالت آنها ادامه دارد و به همین سبب از هیچ گروه و حزبی حمایت نمی کنند. در حالیکه با مشارکت و عضویت در یک حزب و سازمان سیاسی دارای نفوذ می شوند و می توانند فرصت هایی برای تغییرایجاد کنند. شایدعضویت بالاترین سطح توقع باشد. حتا از کمک های مالی جزیی و پخش مطالب جریان هایی که با آن توافق دارند دریغ می ورزند.
بدیهی است در یک ساختار دموکراتیک تغییرات توسط نمایندگان منتخب مردم انجام می شود و تماس با نمایندگان می تواند بر آنها تأثیر نهد ولی در غیاب این ساختار باید اپوزیسیون به میدان بیاید و طرح مسأله کند. وظیفه اصلی اپوزیسیون بررسی دقیق انواع فعالیت های حکومت، انتقاد از برنامه سیاست دولت و ارائه جایگزین های معتبر برای آن است. با کمال شگفتی شاهد هستیم که ج ا با اشتباهات عظیمی مانند قراردادهای کرسنت و برباد دادن میلیاردها ثروت کشور،خود منتقد خود است و توسط همان کارگزاران فاسد نقد می شود و اپوزیسیون فقط تماشاگر شده است . صحنه خالی است و رژیم برای جبران تبلیغات ناتوان رادیو تلویزیونی خود دست به دامن کارشناسان خودی شده است که بعنوان تحلیلگربرنامه بسازند؛ هم انتقاد کنند و هم راه حل نشان دهند و البته همواره مقصر اصلی هم مفقود است. در حالی که اپوزیسیون وظایف بسیار مشخصی دارد که آن بررسی سیستماتیک عملکرد حاکمیت و نقد آن و ارائه راه حل است. در این صورت است که اپوزیسیون مدیریت را برعهده می گیرد و رژیم را ناچار به عقب نشینی می کند. بدین ترتیب می تواند مردم را به اینده و سیاست درست خود جلب کند و با حمایت آنان می تواند لایحههای ضد مردمی حکومت به چالش بکشد و حتا می تواند نحوه ی مدیریت حکومت را نیز مشروط کند و به این ترتیب نقش خود را به سطح ملی ارتقاء بخشد تا جایی که حکومت را سرنگون کند.
اما ج ا خوب می داند که با بخش جداشده از قدرت که اصلاح طلب نامیده می شود چگونه رفتار کند. از یک طرف به عنوان یک اپوزیسیون وفادار نیازمند به اوست چرا که اصلاح طلبان هنوز خواستار استمرار جمهوری اسلامی هستند و به تثبیت آن یاری می رسانند و این شکاف بین اپوزیسیون و مردم را عمیق تر می کنند و حکومت از آن سود می برد. از جانب دیگر حکومت می داند که هر وقت بخواهد می تواند اصلاح طلبان را از صحنه بیرون براند. این حکم شامل هرکس می شود که بخواهد نظری خلاف ولی فقیه ابراز کند.
در سال های اخیر بخشی از اصلاح طلبان از جمهوری اسلامی عبور کرده اند ولی شمارشان هنوز به حد کفایت نرسیده است. آخرین نمونه ی استفاده از اصلاح طلبان، انتخابات اخیر بود که حضور پزشکیان به عنوان کاندیدای اصلاح طلبان، رژیم را از یک تحریم بزرگ نجات داد و بخشی از اپوزیسیون را به مشارکت در انتخابات برانگیخت. پزشکیان تا مشارکت در انتخابات قابلیت مصرف داشت و پس از آن همه جانبه در محاصره است تا به غلام حلقه بگوش رهبری تبدیل گردد.
اپوزیسیون واقعی با احزاب و سازمان های قوی و رهبری واحد دنبال وعده های رژیم نمی دود و توسط استبداد ولی فقیه مدیریت نمی شود. هواداران حکومت قومی که مزد بگیر بیگانگان هستند، مستثنایند و دیگر غلامی ولایت فقیه برایشان عار نیست و از سالیان پیش به صد حیله در بسیاری از گوشه و کنار رژیم لانه کرده اند و مقاصد خود را برای چندپارگی و نابودی ایران زیر پوشش امت پروری ولایت فقیه پیش می برند.
این تفرقه و نا همگونی اپوزیسیون به دو گروه امکان رشد داده است. یکی به هواداران رژیم که تصور می کنند رژیمی که تا به امروز دوام آورده می تواند تا ابد به حیات خود ادامه بدهد و دیگری به قدرت های خارجی در رأس آن آمریکا و اسراییل که خواستار بازگشت سلطنت پهلوی بنا به مصداق صد رحمت به کفن دزد اولی هستند و قصد دارند برای تسکین ارواح پریشان نوستالژیک کسانی که خواب دوران محمد رضا را می بینند کشوررا چند پاره کنند. از این روست ویژگی های یک حکومت دموکراتیک ، لائیک و آزادی بیان از جانب این دو گروه نفی و طرد می شوند و امیر طاهری سخنگوی غیر رسمی سلطنت طلبان بارها آن را بر زبان آورده است .با رعایت این قواعد بازی، استبداد داخلی و استعمار خارجی بهم یاری می رسانند تا رژیم استبدادی قبلی به قدرت بازگردد.
در این میان سازمان ها و احزاب اپوزیسیون با وجود اینکه کلماتی مانند ائتلاف و اتحاد برایشان هنوز جذاب است و بسیار بکار می برند در عملی کردن این کلمات عاجزند و راه را برای مبلغان استبداد و دیکتاتوری باز گذاشته اند
اپوزیسیون فاقد بلندگوست و دشمنان استقلال و آزادی ایران برای نسل های پس از انقلاب تاریخ را واژگونه تعریف می کنند.
دنبال آرمان هایی که آزمایش خود را داده اند و ناموفق بوده اند نباید رفت . آن ایدئولوژی که به رعیت شاهی و بردگی دینی پایان داد لیبرالیسم است . اصلاحات، روشنگری، انقلاب صنعتی، مدرنیسم، پست مدرنیسم از نتایج آنست . لیبرالیسم ما را از سنت و نژادپرستی هم نجات می دهد.
این راه ترقی کشورهای مدرن بوده است که ما هم باید بپیماییم.
سه شنبه – ۱۶ اَمرداد ۱۴۰۳
Tuesday – 2024 06 August