«عشق میهن»-م. روشنی «سیروس»
من عاشقم گواه من این طبع سرکشم
کاز حامیان مـردم حـق خواه بی غشم
دل داده ای که در ره آزادی وطن
پیوسته درد و رنج و عذابست که میکشم
در عاشقی باکم ز سوز سخت دوزخ نیست
آی مجتــهـد به حیله مترسان ز آتشم
از بس که لعن زدشمنان صداقت شنیده ام
مـأ یوس و نا آمید م و لرزان مشوشم
من خواستار حور نسیه ی موهوم نبوده ام
در فـکر لعبــتان نقـد غزلخوان مهــوشم
اشعار من نمای لخت جنایات ظالم است
باریست به راه عشق میهنم بر دوش میکشم
غافل نی ام زحال دل درد مند خلق
از رسم بی تفاوت بی عار – رنج میکشم
مـردم اگر مـدد دهند ازدست مفتخوران
میهن رها گـردد و مـن بـاده درکشم
امید آنکه کنده شود ریشه ی فسـاد
تــا با فـراغ بـال نهــم سـر به بالشم
با درود به انسانهای پاک نیت
م. روشنی « سیروس »