حاشیه ای بر یک به اصطلاح نقد-رضا نجفی
به تازگی هنگام جست و جوی منابعی برای نشستی درباره مهشید امیرشاهی چشمم به مقاله ای در سایت ایران لیبرال افتاد که در آن نویسنده مطلب عنایتی به بنده نشان داده و اتهام هایی متوجه من ساخته بود. در مطلب ایشان چنین آمده بود:
«به واقع، اولین انگیزۀ ارائۀ این سخن در نشست کارگاه شعر و قصۀ فرانکفورت به تاریخ سپتامبر ۲۰۲۱ از اتفاق زیر برخاست. در شهر ما آفیش سمیناری تبلیغ گشته که در آن قرارِ بررسیِ آثار زنان رُماننویس اعلام شده بود. منتها در لیست یا سیاهۀ منتشره در شبکههای اجتماعیِ اینترنت نامی از مهشید امیرشاهی به میان نیامده بود. به همین خاطر حاضرینِ جلسۀ «کارگاه شعر و قصه» در ماه اوت ۲۰۲۱ پیرامون این اهمالکاری «گروه ادبی انجمن ایرانیان» بحث کرد. سپس قرار گذاشت که برای جبران این خطا به سهم خود بحث آغازین جلسۀ آینده را به شناخت آثار امیرشاهی اختصاص دهد. کاری که مسئولیتش به عهدۀ نگارنده گذاشته شد.
برای نگارنده، بنا بر تجربههای قبلی و در همان درک و دریافت اولیه از ماجرا، نکتۀ زیر ممکن و محتمل مینمود. این که نکند در خارج کشور و در فضای غربتنشینی نیز روشِ حذفِ نویسندۀ دگراندیش توسط رژیم مذهبیِ حاکم بازتولید میشود. از اینرو اعتراض ما به حذف بایستی شکل جانداری به خود میگرفت.»
از لغزش های ویرایشی کلام نویسنده درمی گذرم وآن را برعهده اهل زبان می گذارم. اما درباب اتهام زنی نگارنده باید بگویم این نخستین بار نیست که از سوی ایشان بی سند ومدرک تهمت هایی را می شنوم. تا کنون رویه من پرهیز از حواشی و وارد شدن به مقوله هایی بوده که من آن را ماجراهایی خاله زنکی/عمو مردکی مینامم. اما گویا خویشتنداری من سودی نداشته و نگارنده را در عادت زشت و قبیح تهمت زنی جری تر گردانیده است از این رو بر آن شدم دست کم برای یک بار هم که شده و امیدوارم برای آخرین بار پاسخی به این هوچی گری های نامنصفانه و مسئولیت ناپذیرانه دهم زیرا گمان می کنم عادی شدن این رویه غیر اخلاقی، برای همه فعالان فرهنگی بسیار خطرناک شود.
من خرد و انصاف خوانندگان خود را شاهد می طلبم برای داوری درباره مطلب یاد شده که در آن نگارنده به کودکانه ترین شکل از اینکه نام مهشید امیرشاهی در فهرست عناوین دوره ادبی ما درج نشده است نتیجه گرفته اند “روش حذف نویسنده دگراندیش توسط رژیم مذهبی حاکم باز تولید می شود”. آیا نبود یک نام در یک فهرست نشان از حذف نویسنده دگر اندیش دارد؟ آخر این چه منطق کودکانه ای است! آیا فهرست تنظیم شده ما حتماً باید مطابق سلیقه و صلاحدید ایشان نوشته می شد؟ آیا هیچ مدرسی می تواند در یک دوره ده جلسه ای نام همه نویسندگان زن را بگنجاند؟ من بر این باورم که اگر نام مهشید امیرشاهی هم در این فهرست می بود ایشان ایراد می گرفتند که برای نمونه چرا نام شهرنوش پارسی پور در این فهرست نیست و باز ما را متهم می کردند به حذف نویسنده دگر اندیش. اما اگر این اتهام کودکانه نویسنده درست باشد چرا برای نمونه نام شهرنوش پارسی پور در فهرست ما دیده می شود؟ آیا شهرنوش پارسی پور نویسنده دولتی است؟ آیا او تبعیدی و دگراندیش نیست؟ از آن گذشته نویسنده تجاهل می ورزد که نخستین باری که خانم مهشید امیرشاهی در فرانکفورت داستان خوانی داشتند به دعوت خود ما در انجمن هزار و یک شب بود. نویسنده مطلب که ساکن همین شهر هستند به خوبی این را به یاد دارند اما هنگام تهمت زنی به صلاح شان نیست که این موضوع را به یاد آورند.
بار دیگر من خوانندگان خود را به انصاف فرا می خوانم آیا ایشان که در جمع گروه ادبی ما هنگام تهیه فهرست حضور نداشتند، پیش از اتهام زنی زشت و خطرناک شان در یک سایت همگانی، این زحمت را به خود دادند که از ما بپرسند اساس تنظیم فهرست ما چه بوده و چرا نام مهشید امیرشاهی در این فهرست نیست؟ آیا ایشان پیش از نشر اتهام خود علیه من بهتر نبود توضیحی از خود من می خواستند تا متوجه شوند که اصلاً حذفی درکار نبوده است و بحث بر سر ترتیب و تقدم و تاخر نام ها آن هم با رای گروهی بوده است. این که سهل است، هنگامی که یکی از دوستان گروه ادبی ما به ایشان گفته بود که فهرست یاد شده با رای گیری شرکت کنندگان در دوره تعیین شده است، ایشان از شنیدن این سخنان طفره رفته و از آوردن توضیحات آن دوست در صورتجلسه یک طرفه کارگاه شعر و قصه خودداری ورزیده بودند.
نکته دیگر اینکه ایشان که دعوایشان شخصی است و مهشید امیرشاهی بهانه، نام یک تشکل ادبی را هم به میان آورده اند و خود را پشت آن پنهان کرده اند. آیا براستی همه یا اکثریت اعضای کارگاه شعر وقصه فرانکفورت مانند ایشان مرا متهم می کنند که در سانسور نویسندگان دگر اندیش همکار حکومت مذهبی هستم؟ اتهامی که نویسنده علیه من اقامه کرده اند پیامدهای حقوقی و قانونی دارد و من مایل هستم بدانم آیا براستی این اتهام از سوی کارگاه شعر و قصه ابراز شده است یا از سوی شخص نگارنده؟ از سوی دیگر نگارنده بی آنکه نامی از من ببرد “گروه ادبی انجمن ایرانیان فرانکفورت” را متهم به ندانم کاری، اهمال و سانسور کرده است. بی پرده بگویم که کوچک ترین صداقت و انصافی در این اتهام زنی نمی بینم. شایعه پراکنی و اتهام زنی نگارنده امری مسبوق به سابقه است و پیش از این نیز که من در انجمن هزار و یک شب فعال بودم بارها رخ داده و برای اهل فرهنگ شهر فرانکفورت بسیار آشناست. از این رو خواهش می کنم در این دعوای شخصی پای همکاران مرا به میان نکشید و جدای از من آنان را هم به سانسور متهم نسازید.
باری، سخت ملولم از وارد شدن به چنین حواشی اما همان گونه که ذکر کردم، چنین حس کردم که این سکوت در برابر این بی اخلاقی ها و کردار زشت تهمت پراکنی ها نه تنها سودی نداشته بلکه گوینده را با اطمینان به سکوت قربانی اش تشویق به ادامه آن می کند. بار دیگر متذکر می شوم چنین تهمت پراکنی هایی پیامدهای حقوق و قانونی دارد و گوینده باید با سند و مدرک اتهام های وارده را اثبات کند یا به عقوبت برسد.