
خروج شاه از ایران با هدف تکرار کودتایی دیگر- ایراندخت صدیه
26 دی ماه سالروز خروج محمدرضاشاه پهلوی از ایران است. او که یکبار تاج و تخت خود را بعد از کودتای 28 مرداد 1332 توسط بریتانیا و آمریکا حفظ کرده بود، بیست و پنج سال بعد از دیکتاتوری و سرکوب در مواجه با خشم و اعتراض مردم ایران، به سودای کودتایی دیگر راضی به خروج از ایران و تشکیل یک دولت ملی به نخست وزیری دکتر شاپور بختیار شد.
شاه تا آخرین دقیقه حضور در ایران سیاستی دوگانه را در پی گرفته بود، از یک سو به سبب اعتراضات خروشان مردم خواستار خروج از ایران و اقامت در آمریکا بود و از جانب دیگر نمی خواست اختیارات کامل به دولت بختیار بدهد، زیرا تصور می کرد سناریوی 28 مرداد قابل تکرار است. این مطلبی است که هم ویلیام سولیوان و هم ژنرال هایزر در کتاب خاطراتشان به آن اشاره کرده اند.
رابرت هایزر از آخرین ملاقات خود که با شاه که در حضور سولیوان انجام گرفت چنین نوشته است
« بعد بحث را به رفتنش از ایران کشاند گفت احساس می کند که به یک مرخصی نیاز دارد و خسته است و فکر می کند نبود او در ایران اوضاع را تثبیت می کند . » ( خاطرات ژنرال هایزر ص 71 )
سولیوان نیز درباره آن روز چنین آورده است :
« در واقع این خود شاه بود که بیشتر به موضوع مسافرت خود علاقه داشت و از گفتگو درباره مسائل دیگر طفره می رفت دلیل اینکه من تقاضا کرده بودم هایزر را هم در این ملاقات همراه خود ببرم این بود که او می خواست با تأکید بر لزوم حفظ یکپارچگی ارتش پس از خرج شاه او را به تفویض اختیارات فرماندهی خود به بختیار ترغیب نماید ولی شاه جواب قاطع و مشخصی به این درخواست نداد و هایزر نتیجه ای را که می خواست از این ملاقات به دست نیاورد . » ( خاطرات دو سفیر ویلیام سولیوان و سر آنتونی پارسونز ص 211 )
از سوی دیگر، در کنار این اعمال، شاه سیاست دومی را در نظر داشت و سعی داشت تا این رفتن و خروج را به یک مرخصی کوتاه مدت برای فرار از شرایط و جو آشفته آن روزها تبدیل کند. شاید دلیل اینکه در کتاب پاسخ به تاریخ از ماجرای خروجش از ایران با عنوان « چندین هفته مرخصی » یاد می کنند ( پاسخ به تاریخ ، ص 368 ) همین موضوع باشد.
شاه در جلسه معرفی وزرای کابینه درکاخ نیاوران، در خلوتی کوتاه با شادروان دکتر شاپور بختیار نخستین نشانه های این تصمیم خود را آشکار کرد و خطاب به بختیار چنین گفت : « خیلی از نزدیکان به خصوص نظامیان معتقدند که خروج من از کشور باعث گسیختن شیرازه امور کشور خواهد شد. بر سر دو راهی هستم، به شما قول داده ام نمی خواهم قول خود را بشکنم. از طرفی نظامیان تحمل خروج ما را ندارند در تردید هستم. دکتر بختیار گفت در این صورت بهتر است همان آقایان شریف امامی و ازهاری کابینه تشکیل دهند. » ( ایران در عصر پهلوی ، مصطفی الموتی ، جلد 14 ، صفحه 33 ) شاه هیچگاه به جبهه ملی و طرفداران دکتر مصدق اعتماد نداشت و از سوی دیگر در اندیشه تکرار کودتای 28 مرداد دیگری بود؛ بر این اساس در آخرین جلسه ملاقاتش با سران ارتش رفتاری دوگانه و دستوراتی متناقض صادر کرد که زمینه ساز بیانیه بی طرفی ارتش در 22 بهمن 1357 شد. در آن شب شاه در حضور نخست وزیر به سران ارتش دستور داد تا از دستورات دکتر بختیار اطاعت کنند اما بعد از پایان جلسه و خروج بختیار، شاه دوباره سران ارتش را خواست و آن دستور متناقض را صادر کرد. او به ارتشیان گفت :من بختیار را نمی شناسم و به او اعتماد ندارم و از سران ارتش خواست تا از دستورات فردوست و قره باغی اطاعت کنند و تا آنجا پیش رفت که حتی از سران ارتش خواست تا در صورتی که لازم بود دکتر بختیار را هم از نخست وزیری برکنار کنند تا راه ورود مجدد شاه به ایران باز شود. ( ایران در عصر پهلوی مصطفی الموتی ، جلد 14 ، صفحات 32 -33 )
شاید دلیل اینکه شاه به جای اینکه مستقیم به آمریکا برود، ترجیح داد تا ابتدا به مصر برود همین موضوع باشد که شاه با فکر کودتا، تصمیم داشت زیاد از ایران دور نشود؛ مطلبی که هایزر به آن در خاطرات خود اشاره کرده است، « شاه گفت می خواهد در مصر توقف کند تا با انور سادات دوست خویش دیدار کند بعد مراکش یا اسپانیا برود سوختگیری کند و سپس به پایگاه نیروی هوایی آمریکا در آندروز واشنگتن و بعد عازم پالم اسپرینگز شود . » ( خاطرات ژنرال هایزر ص 77 )
یک فایل تصویری از مصاحبه امیر اصلان افشار، رئیس تشریفات دربار وجود دارد که به این موضوع اشاره دارد که شاه تأکید می کند مدت خروج او از ایران تنها برای دو ماه است.
همه این شواهد نشان از یک چیز دارد و آن اینکه شاه درصدد بازگشت به ایران و تکرار 28 مرداد دیگر بود اما دکتر شاپور بختیار با درک صحیح از شخصیت، افکار و اندیشه های شاه از او خواست های منطقی و بر حقی داشت. چنانچه در کتاب یکرنگی خود می گوید :
« حضور شاه بدون شک مانع از اجرای اين اصول می شد. اگر موفق می شدم نظمی نسبی در مملکت برقرار کنم، پادشاه بلافاصله با دسيسه های متعارف آن را بر هم می زد، با اين يا آن وزير کابينه می ساخت تا نظارت خود را بر مجريان امور دوباره برقرار سازد. باز« تفرقه می انداخت تا حکومت کند. » گرفتاری ايران اين بود و گرفتاری شخص اعليحضرت هم همين.
از آنجا که مصممم جز حقيقت نگويم، اقرار می کنم که من اين تقاضا را از روی ميل و رضای باطن از شاه نکردم. وفاداری من نسبت به پادشاه به کمال بود، نه به دليل علايق شخصی، بلکه به دليل اينکه با اصولی که به آنها معتقدم و با يکرنگی ذاتی من منطبق بود. ولی بيش از هر چيز از دسيسه ها هراس داشتم و می دانستم که در هر حال از مصدق قوی تر نیستم و او تا لحظه سقوطش با آنها دست بگریبان بود. » ( کتاب یکرنگی صفحه 149 )
آری مشکل بزرگ ایران شاهی بود که می خواست با وجود قانون اساسی مشروطه در ایران که پادشاه را مبری از هر نوع مسئولیتی می دانست در تمام شئون مملکت دخالت کند. و همین دخالت و بی قانونی، دیکتاتوری، نادیده گرفتن حق حاکمیت ملی ایرانیان در کنار سیاست تقویت اسلام در برابر نیروهای ملی، زمینه را برای برافروخته شدن آتش خشم ملت ایران فراهم کرد و سرانجام همین خشم و نارضایتی شاه را وادار به خروج از ایران نمود.
این روزها به دلیل استبداد حکومت ملایان که خود برآمده از دیکتاتوری پهلوی هستند، همه طرفداران سلطنت آریا مهری می گویند آیا ترقیات و اقدامات شاه فقید را دیده اید و آنها را به یاد دارید؟ پاسخ من به همه آنها این است بر طبق قانون اساسی مشروطیت پادشاه هیچ مسئولیت اجرایی نداشته و مبری از هر نوع مسئولیتی است اولین خطای بزرگ و نابخشودنی شاه زیر پا گذاشتن قانون مشروطه و دخالت در تمام شئون مملکتی بود. ممنوع کردن همه گروه ها و احزاب بود و آزاد گذاشتن ملایان و آخوندهای مجیز گو و مواجب بگیر که فردای سقوط پادشاهی پهلوی علیه او به ناسزاگویی پرداختند . شاهی که بختیار را نشناخت و فکر می کرد فردوست یار دیرینش را می شناسد در آخرین لحظات زندگیش معترف شد که خیانت دو تن بیشتر بر من اثر گذاشت ، فردوست و دکتر ایادی. اما این اشتباهات مرگبار قابل جبران نبود. ارتش در غیاب شاه ، سران ارتش همانطور که شاه دستور داده بود از دولت بختیارفرمان نبرد و خود را تسلیم خمینی کرد و با حماقت به استقبال اعدام شتافت و به حکومت محمدرضا شاه پهلوی نقطه پایان گذاشت.
1 – خاطرات ژنرال هایزر ، ترجمه ع . رشیدی ، تهران ، انتشارات اطلاعات ، 1382
2 – خاطرات دو سفیر ویلیام سولیوان و سر آنتونی پارسونز ، تهران ، انتشارت علمی ، 1384
3 – پاسخ به تاریخ محمدرضا پهلوی ، تهران ، انتشارات زریاب ، 1381
4- ایران در عصر پهلوی مصطفی الموتی ، لندن ، انتشارات پکا ، جلد 14