بن بست تفکروجوسازی زن اصلاح طلب- افسانه خاکپور
لازم به یاد آوری است که دراواخرماه اوت مقاله ای بعنوان تابوی مظلومیت زن ایرانی نوشتم که واکنش های متفاوتی را درمیان زنان برانگیخت و بحث هایی را درمیان روانکاوان، جامعه شناسان و فمینیست ها دررسانه های تصویری ایرانی دامن زد. گرچه کمترزنی به نوشتن در باره محتوا و موضوع این مقاله پرداخت .
اینکه چگونه متنی نوشته وسپس خوانده میشود یا چند بارمورد خوانش قرارمیگیرد و با چه دقتی و چه برداشت و تعبیری جای تفکر نویسنده قرارمیگیرد بحثی یست مداوم اما اینکه کسانی با فرهنگ خاله زنکی به سوءٔ تعبیر به تحریف عامدانه مقاله و به وارونه سازی نظرات نویسنده آن بپردازند جای تأمل و تاسف بسیار دارد. .
درابتدا ودرانتهای آن مقاله که خود برآمد واقعیت های جامعه ایرانی است تاکید شد که ناهنجاری فرهنگی یا روانی زنان عمومیت نداشته و اقلیتی از زنان ایرانی را در برمیگیرد
راجع به خود مطلب است که صرفا به رفتار شناسی اقلیتی از زنان ایرانی میپردازد و نه اکثریت آنها هرچند این اقلیت ناچیز باشند پرداختن به رفتار بغرنج و بیمار گونه آنها به نفع تمامی جامعه میباشد
پایین تر نوشتم
زنان سلطه جو؛ قدرت طلب وفرصت طلب درهمه سطوح و طبقات یافت میشوند اعم از خورده بورژا و تحصیکرده و بیسواد و کم سواد؛ کارمند و خاندار
این دسته از زنان احترامی برای حقوق و روابط مساوی با مرد قایل نبوده و می خواهند حاکم زندگی مرد و خانواده اوباشند و بدین ترتیب احساس حقارت تاریخی وکهنه خود را با سلطه بر مرد و نه با حفظ حقوق مساوی جبران کنند
بدون تردید پرداختن به تابوی مظلومیت زنان همدلی عده ای اززنان و تعجب پاره ای دیگررا برانگیخت . از حاصل نظرات مخالف وموافق میتوان نتیجه گرفت که برای بعضی لازم بود نکاتی دراین مقاله بیشتر باز شود و بعنوان نمونه گفته شود که ایجاد روابط و حقوق عادلانه و مساوی میان زن و مرد با دنباله روی یکی ازدیگری یا زورگویی یکی ازطرفین تحقق نخواهد یافت .
که زنان اگرعلیه فرهنگ زورگویی و مرد سالاری مبارزه میکنند خود نمی بایست همان روش ها را درمقابل مردان در پیش گیرند..
می بایست انحراف و کجروی زنانی که میخواهند به سبک مردان به صحنه سیاست و اجتماع بیایند را برخ خواننده کشید.
برخلاف تصور بعضی نقد هنجارو تفکراقلیتی اززنان نه نظریه ای ایدآلیستی است و نه رابطه ای با مخالفان قدرت زنان یا سهم آنها در قدرت داشته که بالعکس ضرورتی برای بازسازی جامعه آینده است.
زنان وقتی میتوانند به قدرت برسند که آنرا نقد کنند و بگویند از قدرت چه می خواند و قدرت را برای که میخواهند.
مقاله تابوی مظلومیت زن ایرانی بر این مبناست که خشونت مقوله ای فرا جنسی است و نه مختص و ذاتی مردان. گرچه قوانین مرد سالارانه و اسلامی با برقراری حاکمیت مردان بر زنان و صغیر و ضعیف شمردن زنان و دختران خود بخود راه سلطه و خشونت مردان بر زنان را بازگذاشته است
در آن مقاله نوشته شد
قوانین وسنتهای ستم گرانه نسبت به زنان و فقدان حقوق عادلانه نسبت به آنها منجر به باز تولید نوعی ازکنش و واکنش خشونت آمیز و احساس حقارت و تمایل به تلافی در بخشی اززنان شده است
زنانی که به جای مبارزه برای کسب حقوق خود با بد خلقی؛ آزار و اذیت روانی و انواع و اقسام خشو نت های پنهان نسبت به دیگرزنان یا نسبت به مردان یا خانواده همسر خود رفتار کرده و مبارزه با سیستم حقوقی یا قدرت حاکم را فراموش کرده اند
از همین رو بخشی اززنان با فرهنگ خورده بورژا یا با افکاری عقب افتاده بجای مبارزه اجتماعی وطبقا تی برای کسب حقوق خود و سایر انسانها به مبارزه با مرد و خانواده او مشغول شده و آنها را رقیب یا دشمن خود می پندارند و از همین رو از بدو ورود به یک خانواده کمرهمت به در افتادن با آنها را بسته و تا پای نابودی تمامی روابط و پیوندهای خانوادگی و دوستانه پیش می تازند
در سالهای اخیر که اخبار زیادی در ای زمینه بچاپ رسیده است دولت یا انجمنها اقدام خاصی برای ریشه یابی و جلوگیری از خودکشی زنان یا مادران انجام نداده اند
بخشی از فمینیست ها نیز می بایست از لاک یکجانبه نگری مرد ستیزی و مظلوم پروری بدرآمده و به معظلات جدی و روانی بخشی از زنان هرچند در شماری ناچیز بپردازند
یکی از زنان اصلاح طلب در مقاله ای که خود بخوان حدیث این مفصل را با تیترتلنگری « افسانه زنان بدتر ازمردان»؛ همانقدر که به زنان بقول اومرتجع مجلس اسلامی میتازد به نظرات زنان ایرانی درامریکا واروپا اشاره کرده و بطرزی سخیفانه آنها را کنارهم قرار میدهد.
اضافه کنم که هرگزخواننده مقالات نوشین احمدی خراسانی وپرگویی هایش نبوده ام اما همین مرا بس که اومبلغ اصلاح طلبی وموعظه گرجنبش بیراهه سبزو نماینده شعار« همگرایی جنبش زنان» یا همانا تفکرارتجاعی «همه با هم» بوده باشد.
یعنی سخنورحراف جریانی که هدفشان پایین کشیدن سقف خواستهای زنان ایران و جایگزینی خواست خود بجاس خواست زنان ایران وگدایی گام به گام حقوق شان ازحاکمیت بوده است.
وی که درپی تبلیغ وجا انداختن چند تنی اززنان اصلاح طلب و به قدرت رساندن آنها فعال بوده است؛ ازپرورش کیش شخصیت با عملکرد وتاریخی تحریف شده از زنان ایران به نفع زنان اصلاح طلب و تهیه گزارشها و فیلمهای تبلیغاتی برای آنان دریغ نورزیده است.
او که با دست اندرکار شدن درآش نذری برای آزادی زنان تا دستیابی همین دسته از زنان به کرسی مجلس اسلامی سالها در تلاش مداوم بوده است بخود اجازاه داده در نوشته ای بی شیرازه و درهم و برهم از مقولات مختلف و با بهم بافتن آسمان وریسمان و آوردن تمثیل ها ی بی ربط یک فیلم و آدمکشی وارتباط دادن آن بقول خودش به زنان تواب که ازهمراهی با همجنسان خود داری کرده اند قلم فرسایی کند.
وبا بکاربردن استعاراتی چون توابی ونادم با زبانی تمسخرآمیز به مقایسه برخورد زنان درایران برای ورود زنان به مجلس اسلامی که بقول اونقش بازدارنده قدرت زنان در ایران را دارند را با دیدگاه های زنان ایرانی درامریکا یا اروپا مقایسه کرده و به رجز خوانی علیه زنانی که چون او نمی اندیشند بپردازد
به خود اجازه داده به زنانی که با کمپین او مخالفت کرده یا همراهی نمی کنند نسبت توابی یا متاثربودن از فرهنگ مرد سالاری بدهد آنهم بدون هیچ دلیل واقعی؛ عینی و منطقی..
. به نوشته مشوش خود خود تیتر« افسانه زنان بدتر از مردان» را بدهد و درنشریات مختلف چاپ کند
اوکه دربرداشتی تناقض آمیزوغیرعلمی کارکرد ناخود آگاه را با روان جمعی ما زنان یکی دانسته بدون آنکه معنی آن و این مقوله را دریا فته باشد میگوید .
از سویی شاید کارکرد ناخودآگاه روان جمعی ما زنان به عنوان «گروه فرودست» اجتماعی، یکی دیگر از عواملی باشد که سبب می گردد قضاوت مان در برابر همجنسان مان تا به این حد «بی رحمانه» باشد که بگوییم «نمایندگان زن بدتر از همتایان مردشان» هستند! انبوه تجربه ها در بررسی روانکاوی رفتار جمعی گروه های فرودست (گروه های حاشیه، اقلیت، مهاجر، و…) به ما نشان می دهد که این گروه ها به دلایل مختلف، معمولاً نسبت به «گروه هویتی خود» سخت گیرتر و گاه بی رحم تر هستند به طوری که هر خطایی از سوی «فردی از گروه هویتی خود» را خیانتی به «تصویری از خود» در جامعه قلمداد می کنند و از آن به راحتی نمی گذرند. نمونه های این نوع واکنش، در میان ایرانیان مهاجر که ساکن کشورهای اروپایی و آمریکایی هستند به وفور مشاهده می شود. ما زنان نیز که در ساختار قدرت و ثروت و منزلت اجتماعی در جایگاه فرودست قرار داریم، به دلایل بسیار، همواره بر خود و همجنسان مان، سخت گیری و خرده گیری بیشتری داریم
با این دست نوشته ها ایشان بخوبی نشان میدهد که تعریف و شناختی از ساختار قدرت نداشته و قدرت را همسنگ منزلت میداند.
یا نمیداند شاید که دردنیای پیشرفته امروزی ایده آل قدرت این است که ازآن مردم و در خدمت آنها باشد و نه دردست یک فرد یا نهاد قدرقدرت حال آن فرد یا نهاد چه زن باشد و چه مرد.
ایشان بحث اش این نیست که دارنده قدرت باید از طرف مردم انتخاب شده و مشروعیت نمایندگی مردم را داشته و تحت کنترل ملت یا انتخاب کنندگان قرار گیرد تا آنکه مردم بتوانند نمایندگان خود راعزل یا جابجا کنند چه زن باشد وچه مرد.
دربرداشت سطحی و سنتی نوشین الف خراسانی همین کافی است که زنان جای مردان را درهرم قدرت بگیرند و کودکانه بگویند ما هم میتوانیم مثل شما باشیم.
او کاری با صلاحیت و کفایت نمایندگان مردم یا نمایندگان زنان ندارد چون معضل او وامثال او پا گذاشتن جای پای مردان است حتی اگر درمجلس خبرگان باشد.
شکی نیست که زنانی هم تشنه قدرتند و بعضی اززنان هم تاچروارقدرت ورزی کرده و خواهند کرد یا بردوش مردان و با حمایت مردان یا قدرتمندان و برشانه های آنان بقدرت رسیده اند
اما آیا صرف رسیدن به قدرت برای زنان کافیست یا آنکه زنان باید روشن کنند چگونه میخواهند قدرت خود را تقسیم کنند تا دنیای بهتری برای بشریت بسازند.
او که تفاوت نقد، سخت گیری وخرده گیری را نمی فهمد و همه این مقولات را به واکنش زنانه تعبیر کرده وانتقاد زنی به زنی دیگر را به واکنش یا بی رحمی یا خیانتی به تصویر خود یا بقول او از فرط بی اعتماد بنفسی و شکنندگی روح زنانه یا روان جمعی تعبیر کرده و به زعم ضعیف خود به این نتیجه میرسد که گفته اند زنان بد تر ازمردان هستند.
بهتربود بجای این برخورد خورده بورژٰایی؛ خورده روشنفکری ولاپوشانی منظورو مرام ودرلفافه الفاظ ، ایشان میگفت چه کسی گفته زنان بطورکلی بدتراز مردان هستند و باید جلوی قدرت گیری زنان را گرفت.
باید او بطور مشخص می گفت کدام زنان دراروپا و امریکا مخالف قدرت یا پیشرفت زنانند و کدام واکنش آنها با بخشی از زنان مرتجع درون حکومتی همسویی داشته و درچه زمینه ای آبشخور آنها فرهنگ مرد سالاری بوده است.
او که درتحلیل های باسمه ای و تحریف علل انقلاب و با بزرگ نمایی جنبش سبز و وارونه سازی تاریخ جنبش زنان یدی دراز دارد بهتر بود برای دریافت علل شکست این جنبش ها به تعمق بیشتر می پرداخت.
واگر کمی صداقت و شهامت می داشت سیاستهای ارتجاعی حزب توده را در باره زنان دراوایل انقلاب و دنباله روی آنها از جو حاکم و تشویق زنان به حجاب گذاشتن و همرنگ زنان عامی شدن را به نقد میکشید.
نوشین احمدی خراسانی و دوستان و اصلاح طلب او که با حضورمداوم در رسانه ها توان رویارویی با اندیشه انتقادی را ندارند به محض نقد شدن به فکرحمله؛ و حذف؛ تمسخر و تحریف می افتند و لشکر پشت پرده خود را به سانسور، فشارو نهایتا اتهام زنی برمی خوانند
چون درواقع این مدعیان حقوق بشر و دمکراسی علی رغم ادعا ها و شعارهای عوام فریبانه هیچ درکی از حقوق بشریعنی احترام به حقوق دیگری یعنی هربشری حتی مخالف خود و دمکراسی یعنی حق اندیشه و بیان آن بدون واهمه از طرد؛ سانسورو مجازات شدن را ندارند
چرا که این دسته از زنان دنباله رو قدرت درعملکرد خود نشان داده اند که هیچ نقد وانتقادی را بر نمی تابند و نقد را با حیله گری و با روشهای مزورانه پشت پرده پاسخ می گویند
آیا می باید زنان چون مردان قدرت طلب سیاسی برای رسیدن به قدرت درباره خود و گذشته شان دروغگویی و داستان سرایی کنند و به جعل تاریخ مبارزات زنان به نفع گروه و فرقه خود بپردازند
آیا زنان حق ندارند دست زنان بی کفایت، زنان دروغگو، بلوف زن در پیشینه خود و تشنه قدرت و مرتجع را رو کرده یا حتی کمترین انتقادی ازآنها بکنند
انواع نون الف خراسانی ها ترجیح میدهند انتقادی از تفکروعملکردشان نباشد تا به راحتی به قدرت برسند و پاسخگوی کسی هم نباشند.
با گفتن ما زنان بعلت شکنندگی روحی و عدم اعتماد بنفس به زنان دیگر خورده میگیریم نگرش غیرعلمی خود را آشکار می کند. چرا که ما زنانی وجود ندارد زنان ما نیستند وزنان شما نیستند
زنان در طبقات و سطوح مختلف سیاسی اجتماعی و اقتصادی منافع نظرات و خواستهای همه با همی ندارند هرزنی برای خود دارای هویتی است گرچه ستم جنسی یا قانونی همه زنان را به چالش میکشد
خراسانی مینویسد ن الف
در هر حال به نظر می رسد در مجموع داوری ما نسبت به زنان مجلس نشین، تحت تأثیر ارزش هایی باشد که جامعه مردسالار برایمان ساخته و پردازش کرده تا آنچنان نسبت به «خود» و «تصویری از خود» در جامعه سخت گیر، حساس و بی رحم باشیم که با هر حرکت، سخن و اقدامی از سوی «همجنسان مان»، حکم به کنار گذاشتن و «عدم صلاحیت»شان بدهیم و در نهایت خودمان به دست خودمان باعث شویم که هیچ یک از همجنسان مان نتوانند «به پشتوانه ما زنان» به پایگاه های قدرت و منزلت، نزدیک شوند. زنانی هم که بخواهند به این جایگاه ها دست یابند، از ابتدا می دانند که هیچ تکیه گاهی از سوی «جامعه زنان» و همجنسان شان نمی توانند کسب کنند. از این رو زنانی که می خواهند به چنین عرصه هایی راه یابند به ناچار باید به دنبال پشتوانه هایی در نظام مردانه و «از میان مردان» باشند. طبعاً برای کسب حمایت مردان اقتدارگرا، زنان غالبا ناگزیرند که وفاداری خود را به آنان ثابت نمایند و تا آنجا که می توانند به «نظام مردسالاری» تمکین کنند. از این روست که فراوان می بینیم زنانی را که وقتی به حوزه های به شدت مردانه وارد می شوند خواسته یا ناخواسته به جملات و شعارهایی پناه می برند که طیفی از «توبه» و «ندامت» و «انزجار» را توآمان با خود دارد. این گروه از زنان ناگزیرند هرچه شفاف تر، وفاداری شان به نظام های مردسالار را نشان دهند، طیفی متنوع از شعارها و گفته هایی شبیه: «من از فمینیسم متنفرم» تا «چندهمسری مردان خیلی هم عالی است!»…
گرچه نباید فریب جملاتی چون ما زنان و روان جمعی ما یا ما خواهان کسب قدرت برای زنانیم را خورد چون هدف نوشین خراسانی نه دفاع از قدرت گیری زنان ایران که دفاع از قدرت گیری فرقه یا فراکسییونی از زنان و به کرسی نشاندن زنان اصلا ح طلبی چون شیرین است..
او با نگارش کتاب «شیرین می خواهد رئیس جمهور ایران شود»
هدف غایی خود را هرچند در لفافه تیتر بروز میدهد
خواهم گفت فبها آرزو بر جوانان عیب نیست
پرسش اینجاست که اگر بقول او شیرین میخواهد رییس جمهورایران شود چرا او و شیرین ها توان شنیدن انتقاد و حتی نظری مخالف با خود را ندارند.
آیا میتوان همچو مردان در پی قدرت بود اما در کمال ضعف و زبونی توان شنیدن اعتراض و انتقاد مخالفی را نداشت. وهمین جاست که قدرت خواهی اینگونه زنان دچارخدشه گشته ودر واقع اینها هستند که شکننده اند یا آنکه دمکراسی و حقوق بشررا میشکنند و نه زنانی که ضد قدرت یا منقد آنند
پس به این نتیجه می رسیم که مشکل نوشین ها وشیرین ها و نه کسب قدرت برای زنان ایران و نه تقسیم قدرت میان مردم و میان زنان و نه کسب قدرت برای مردم یا برای تقویت جایگاه زنان بلکه به قدرت رساندن یک زن اصلاح طلب بوده و بس.
در پایان تفسیردو تیتر نوشین احمدی خراسانی یعنی« افسانه زنان بدتر ازمردان» و «شیرین می خواهد رئیس جمهور ایران شو د» را به خوانندگان هوشمند وا می گذارم. »
20 دسامبر 2015