تضاد عمده در داخل است یا خارج؟- حسن بهگر
مدت هاست مسالۀ تضاد عمده در سیاست ایران مشغله فکری من شده است . اول انقلاب بسیاری از احزاب چپ با عمده کردن تضاد با امپریالیسم آمریکا از مطالبه آزادی و دموکراسی دست کشیدند و به شعار مرگ بر آمریکا دل خوش کردند و جمهوری اسلامی با اشغال ابلهانه سفارت آمریکا توانست ابتکار مبارزه علیه آمریکا را در دست بگیرد و سرانجام با همین شعارها چپ ها را در مسلخ جمهوری اسلامی قربانی کرد. در سال های اخیر پس از تحریم ها و تهدید به جنگ از سوی آمریکا، دوباره مسالۀ تضاد عمده مطرح شده است. به این صورت که گویا در این وضعیت، مبارزه با آمریکا در اولویت قرار دارد و داستان دموکراسی و آزادی در درجۀ دوم اهمیت است. در نتیجۀ چنین طرز تفکری روزگار ما به قول سعدی به روزگاری مخنث تبدیل شده است .
پرسش عمده و تعیین کننده اینست که آیا تضاد عمده ما در سیاست داخلی، یعنی با رژیم جمهوری اسلامی است یا در سیاست خارجی یعنی با آمریکاست؟
من راه اول را درست می دانم و متأسفانه شاهدم که برخی از مبارزان چپ بر اهم شمردن تضاد خارجی اصرار می ورزند و به این ترتیب مبارزه را از مسیر اصلیش خارج می کنند. در نظر ما لیبرال ها، دموکراسی ، حاکمیت قانون و آزادی ها و حقوق بشر اهمیت محوری دارد. حکومت مذهبی نافی کلیه این آزادی هاست در حالی که در یک جامعه ی آزاد حتا توهین به دین آزاد است و این از نظر ملایان و متشرعین کفر است .
حقوق بشر و آزادی های اساسی متعلق به همه است و غیرقابل انکار است و توسط قانون تضمین می شود. وظیفۀ اصلی دولت حمایت از آنها و ارتقای آنهاست، هیچ کس بالاتر از قانون نیست. یعنی درست ضد حکومت اسلامی.
خوب از این دیدگاه نمی توان از احقاق حقوق مردمی که هر روز برای بدیهی ترین خواست های خود به میدان می آیند و سرکوب می شوند، به بهانه مبارزه با دولت خارجی صرفنظر کرد.
چگونه اپوزیسیون مدعی مبارزه با این حکومت می تواند نسبت به این خواست ها بی اعتنا باشد ؟ مشروعیت یک حکومت از جانب شهروندانش تأمین می شود نه دول خارجی. مدت هاست از اول انقلاب تا کنون ملت ایران اعتراض خود را به استبداد موجود ابراز کرده است. پس چگونه می توانیم آن را نادیده بگیریم و تضاد عمده را فقط سیاست خارجی بدانیم ؟
ولی با اینهمه، انسان های شریفی را می بینیم که مدعی براندازی هستند ولی به دلیل همین اصل شمردن سیاست خارجی، تا حمایت از یک جناح علیه جناح دیگر در حکومت پیش می روند و در انتخابات مشارکت یا از آن حمایت می کنند.
سیاست خارجی را میدان تضاد عمده شمردن، به سود قدرت حاکم یعنی جمهوری اسلامی است که با بهرهبرداری از پشتیبانی گروههای مخالف خود هم دشمن خارجی و هم داخلی را با هم می کوبد.
بدیهی است وقتی که دولت خارجی علیه کشورما به جنگ تجاوزکارانه دست بزند، طبقات مختلف آن کشور، موقتاً برای جنگ ملی علیه دخالت خارجی با یکدیگر متحد می شوند. در چنین صورتی تضاد بین دولت مهاجم و این کشور به تضاد عمده بدل می شود و تمام تضادهای موجود در میان طبقات مختلف کشور موقتاً به ردیف دوم می روند و جنبه تبعی به خود می گیرند. برای همین است که اغلب دولت های استعمارگر به جنگ غیر مستقیم دست می زنند تا وحدت ملی حریف را بشکنند. با کاربرد وسایل نرم تر سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و انداختن اختلاف های قومی و قبیله ای تضادهای داخلی را شدت می دهند تا با جنگ های داخلی به مقصود خود برسند.
ج .ا از بدو تاسیس خود، ضمن پایمال کردن آزادی ها و حقوق اولیه مردم با بحران آفرینی و تقسیم کردن مردم به اقلیت های مذهبی و قومی با دشمن خارجی در یک قطب قرار گرفته و اکثریت ملت ایران در قطب دیگر. بنابراین بهیچوجه نباید از خواست دموکراسی عقب نشست و تضاد عمده ما در داخل با حکومت جمهوری اسلامی است و باید با تمام قوا علیه آن مبارزه کرد و برای ساختن یک آلترناتیو دموکرات و لائیک سازماندهی نمود. اگر تضاد با حکومت را فراموش کنیم یا به عقب صحنه برانیم، اصلاً مبارزه مان بی معنی خواهد شد. ما قرار است در درجۀ اول از منافع ملت ایران دفاع کنیم، نه اینکه با امپریالیسم مبارزه نماییم. این یکی مبارزه را در همه جای دنیا می توان به صورت یکسان انجام داد و ایران و برزیل و چین و پرتغال ندارد. نه که دشمن خارجی مهم نیست، چرا هست و خیلی هم هست، ولی به اهمیت حریف داخلی نیست.
ترتیب اهمیت مسائل را فراموش نکنیم که تمام زحماتمان به باد خواهد رفت.
۱۹ اَمرداد ۱۴۰۰
2021-08-10