کار، کار انگلیسی هاست (7)– نویسنده : jack straw جک استراو- برگردان : کیومرث صابغی
رویتر با قرار داد سال ۱۸۷۲ میلادی ،در قبال پرداخت ۴۰,۰۰۰ پوندبه عنوان پیش پرداخت ( بیعانه -مترجم ) به دولت – یعنی یک پنجم رشوه پرداختی – توانست انحصار ساختمان راه آهن ، اتوبوس رانی، قنات زنی، سیستم آبیاری، معادن ،سازماندهی نیروهای نظامی و صنعتی ۷۰ سال آینده ایران را کسب کند. مضافا اینکه مجاز بود بانک افتتاح کند، اسکناس چاپ کند ،سکه طلا را جایگزین سکه های نقره رایج کند و نیز آزاد در واگذاری بخش یا تمامی اجزاء قرار داد باشد. در عوض وی فقط موظف به پرداخت بیست در صد از درآمد خالص راه آهن و پانزده در صد در آمد خالص بقیه مفاد قرار داد می بود . این قرار داد اما شامل جنبه ای بود که طراحی های رویتر را مرگبار می ساخت: ساختمان راه آهن ازبندر بوشهر در نزدیکی خلیج فارس به بحر خزر میبایستی پانزده ماه پس از امضای قرار داد آغاز شود. همزمان با پخش خبر امضای این قرار داد حیرت انگیز، و ظن عمومی مبنی بر اینکه بر گزیدگان هیئت وزرا که میبایستی مسائل میهنی برایشان اهم تر از طمع شخصی باشد نیز در دادن آن امتیازات سهیم بودند ، شاه تصمیم به انجام اولین سفر ازسه سفر رسمی اروپائی اش گرفت و وقتی به سن پیترزبورگ رسید تزار روس به وی گفت که آن قرار داد به هیچ وجه مورد توافق روسیه نیست ، چرا که آن قرار داد موقعیت انگلیس را در ایران مستحکم تر کرده دست انگلیس را به بحر خزر و روسیه باز ترمی کند. شاه وقتی به تهران باز گشت متوجه شد که مخالفت با قرار داد رویتر چه در میان درباریان و چه از میان علماء متنفذ به نقطه جوش رسیده است. نخست وزیر وقت ،مشیر الدوله ،( که سهم هنگفتی از نتیجه آن مذاکرات دریافت کرده بود ) از کار برکنار شد اما چندی بعد به سمت وزیر خارجه منصوب شد و وظیفه لغو قرار داد به او محول شد. وی جهت انجام این کار به آن بند از قرار داد که می بایستی پانزده ماه پس از امضاء آغاز میشد متوسل شد. چون خبر به شاه رسید که این کار انجام نشده است ، وی در ماه نوامبر سال ۱۸۷۳ میلادی قرار داد را فسخ کرد. در واقع رویتر در طول آن زمان دست به مقدماتی برای کشیدن خط راه آهن زده بود اما این مقدمه چینی غیر صمیمانه و نا کافی بود. رویتر وقتی از قضایا با خبر شد تقاضای خسارت کرد که به نتیجه ای نرسید. وی در این مقطع زمین خورده بود اما از پا نیفتاد بود. با یورشی زیرکانه تهدید کرد که امتیازش را به روسیه خواهد فروخت. مخالفت تزار با این قرار داد نه به این خاطر بود که چرا ایران با یک خارجی پیمان گسترده اقتصادی بسته است ،بلکه میگفت این انتخاب غلط است – انگلیس نه ، اما روسیه آری . شاه علیرغم تهدید رویتر روی تصمیم اش مصر بود. وزارت خارجه انگلیس که تا این زمان از فعالیت های رویتر فاصله گرفته بود به این نتیجه رسید که وقت مداخله فرا رسیده است و هنگامی که پیشنهادات وهجوم غربی ها جهت عقد قرار دادهای گوناگون با شاه فرا رسید وزارت خارجه با عقد قرار دادهای جدید به این دلیل که به تمنا های رویتر توجه نشده است شدیدا مخالفت کرد. سماجت رویتر ثمر بخش شد . شاه در سال ۱۸۸۹ امتیاز دیگری به وی تفویض کرد که اگر چه به سخاوتمندی امتیاز قبلی نبود اما هنوز شکیل بود. بند اساسی امتیاز جدید افتتاح بانک بود ،آنهم نه هر بانکی ، بانک مرکزی ایران .
بانک شاهنشاهی ایران که توسط رویتر افتتاح شد،اجازه یافت شعباتی در سراسر کشور باز کند. چندی بعد از انحصار چاپ اسکناس ( پول رایج ودر دسترس مردم تا آن زمان بیشتر به صورت سکه بود ) نیز بر خوردار شد که فی الواقع نظارت بر سیستم پولی ایران را در کنترل انگلستان قرار می داد . سهام بورسی ای به مبلغ شش ملیون پوند به هزینه منابع مالی ایران در بازار بورس لندن به ثبت رسید که این سرمایه گذاری رویتر را از امتیاز بهره برداری از معادن ایران نیز بهره مند کرد. این امتیاز را رویتر به شرکت های متنوعی در سراسر انگلستان واگذار کرد که ویسکانت کرزان مدیر یکی از آنها بود. چهار سال بعد این امتیاز در نتیجه تحولات جغرافیائی و همچنین اعتراضات محلی ها به بند و بست های جدید در ایران به هوا رفت. بانک جدید بالنسبه برای اقتصاد ایران مفید افتاد ، روابط بازرگانی و داد و ستد را آسان تر کرد و نزول خواری را که بازاریان رایج کرده بود ند ملغی کرد. اینان هم مغازه دار بودند،هم پول قرض می دادند و هم بسان قدرت سیاسی تنومندی در رابطه ای تنگ با جامعه روحانیت بودند .
بانک شاهنشاهی اگر چه منافعی برای ایران داشت اما همواره به عنوان “عامل امپریالیسم ” نگریسته می شد . بی دلیل هم نبود . وطن پرستان ایران این سیاست ایران را که بانک مرکزی کشور متعلق به لندن است و توسط آنان اداره می شود سخت مورد انتقاد قرار می دادند. ادعا می شد که بانک اغلب دراعتبار دادن به ایرانیان تبعیض قائل میشد و از مردم محلی برای پست های ریاستی استفاده نمی کرد. رویتر در کارهایش عمدتا از کمک های جناب هنری وولف وزیر انگلیسی ( سفیر) کمک می گرفت . وولف خیلی ها را می شناخت و شبکه ارتباطی وسیعی داشت . آغاز کار وولف شغل منشی گری در وزارت خارجه بود اما پیش از آنکه به ایران رهسپار شود هم دارای تخصص در مسائل مالی بود و هم به مدت ده سال نماینده محافظه کار پارلمان بود . وی دوست لرد سالزبوری بود ، کسی که هم وظیفه نخست وزیری و هم وزیر خارجه آن زمان را عهده دار بود و با رویتر و بسیاری سر کردگان دولتی در تماس بود. وولف آدمی بسیار بی تاب، تحریک آمیز و کوتاه بین بود و مداخله گری مالی بریتانیا در ایران را بدون توجه به عاقبت و نتایجی که این کار می توانست برای بریتانیا و یا مردم ایران – که هیچ نشانی از علاقمندی به ایرانی ها در او وجود نداشت- به بار آورد انجام می داد .
طعنه تاریخ اینکه یادگار ناخواسته و بجامانده وی رادیکالیزه شدن روحانیت ایران بود و این میراث وی بنیانی را بنا نهاد که نود سال بعد به انقلاب اسلامی منجر شد .
جناب فرانک لاسلاس ( Sir Frank Lacelles ) جانشین وولف در تماسی با سفیر دولت فرانسه در ایران اقرار کرد که “خیزش علما بسان یک نیروی قدرتمند سیاسی حاصل تاثیرات زهر آگین وولف است . این مرد فقط به دنبال ایجاد سر و صدا و نام آوری برای خود است ” . جرقه دیگری که در این میان زده شد ، و بسیجی ها آن را در اتهاماتشان علیه من قید کرده بودند ، قرار دادی بود که با پارتی بازی به یک انگلیسی دیگر داده شد و آن امتیاز تولید ،توزیع ، فروش و صدور تنباکو بود . امتیاز بی سابقه ی پیشینی که به رویتر تفویض شده بود بی شک توانسته بود نا رضایتی بی چون و چرای بزرگان جامعه را فراهم آورد، زیرا که عرق ملی آنان را جریحه دار کرده بود . اما در واقعیت تاثیری روی زندگی شخصی اکثریت مردم که در رابطه مستقیم با آن امتیازات نبودند نگذاشته بود. اما تنباکو فرق می کرد .
در ایران قرن نوزدهم ، مثل بقیه دنیا ، استفاده از تنباکو یک لذت و خوشی معصومانه ای به حساب می آمد و هیچ نشانه ای از تاثیرات بهداشتی آن روی جسم مردم در دست نبود . شرایط جوی در ایران در آن زمان چنان بود که ایران می توانست تمامی تنباکوی مصرفی داخلی و انبوهی بیشتر برای صدور را تولید کند. مراکز تولیدی تنباکو هم در قسمت شمال غربی کشور واقع بود و هم در جنوب غربی و زندگی هزاران نفر در رابطه مستقیم با صنعت تولید تنباکو بود . تقریبا همه بزرگسالان این کشور – زن و مرد – تنباکو دود می کردند . این بود که بیرون آوردن یک چنین صنعتی که هزاران نفر را به خود مشغول داشته بود و واگذاری کنترل آن به دست یک خارجی میتوانست ضایعه ای عظیم به بار می آورد .
سروان جرالد طالبوت دوست وولف و عمو زاده لرد سالزبوری بود . وی با کمک وولف و پرداخت ۲۵,۰۰۰ پوند به شاه و ۱۵,۰۰۰پوند به نخست وزیر به عنوان پیش پرداخت ( رشوه ) در ۸ ماه مارس سال ۱۸۹۰ موفق به دیداری با شاه شد . البته بعد ها شاه برای توجیه امضاء قرارداد اش با تالبوت در نامه ای به ولیعهد و همچنین به علما نوشت که علتش به خاطر بانک شاهنشاهی بود . حال اینکه چگونه این قرار داد می توانست نقش رویتر را در مقابل تالبوت متعادل کند, با توجه به اینکه بانک شاهنشاهی تثبیت شده بود ،خود مسئله ای است . قرار داد با تالبوت برای ایران به همان اندازه ( اگر نه بیشتر ) خسارت آور بود که امتیازات داده شده به رویتر . حاصل خزانه داری ایران.
سروان جرالد تالبوت دوست وولف و عمو زاده لرد سالزبوری بود . وی با کمک وولف و پرداخت ۲۵,۰۰۰ پوند به شاه و ۱۵,۰۰۰پوند به نخست وزیر به عنوان پیش پرداخت ( رشوه ) در ۸ ماه مارس سال ۱۸۹۰ موفق به دیداری با شاه شد . البته بعد ها شاه برای توجیه امضاء قرارداد اش با تالبوت در نامه ای به ولیعهد و همچنین به علما نوشت که علتش به خاطر بانک شاهنشاهی بود . حال اینکه چگونه این قرار داد می توانست نقش رویتر را در مقابل تالبوت متعادل کند, با توجه به اینکه بانک شاهنشاهی تثبیت شده بود،خود مسئله ای است .
قرار داد با تالبوت برای ایران به همان اندازه ( اگر نه بیشتر) خسارت آور بود که امتیازات داده شده به رویتر. حاصل خزانه داری ایران از این قرار داد فقط ۱۵,۰۰۰ پوند بهره سالانه به اضافه یک چهارم کل در آمد قرار داد بود . تالبوت می دانست که به چه انبانی دست یافته است و این را در اسنادی که برای تبلیغ ” شرکت شاهنشاهی تنباکوی ایران ” در لندن منتشر میشد ذکر کرد . رژی ایران (واژه ای فرانسوی برای شرکت های تحت کنترل دولت) از تجربیات وشکل اداری قرار داد رژی تنباکوی ترکیه آموخته بود . این کمپانی در ترکیه ۶۳۰,۰۰۰پوند به عنوان رشوه به دولت عثمانی ترکیه پرداخته بود در حالیکه در ایران فقط ۱۵,۰۰۰پرداخته بود با توجه به اینکه درآمد خالص سرانه حاصل از امتیاز با ایران بالغ بر ۳۷۱,۸۷۵ پوند،یعنی مبلغی برابر با ۵۰ در صد اصل سرمایه گذاری , ۶۰۰,۰۰۰ پوند، بود. تالبوت با ذکر این آمار در اسناد منتشره در لندن نتیجه گیری کرده بود که: ” رژی در ایران آینده ای بسیار گوهربار دارد . از همان آغاز بهره دهی چشمگیری دارد و همه شرکاء منجمله دولت، خود شرکت، مصرف کنندگان و تولید کنندگان از این سود بر خوردار خواهند شد .
بدین قرار بود که ادوارد براون به تلخی یاد آور شد که: ” بنابر این همه از این معامله دلشاد خواهند گشت بجز تاجران بد بخت ایرانی که با سرمایه نازلی که دارند اصلا طرف توجه هیچ کس نخواهند بود”.
هر سیاستمدار با ذکاوتی به خاطر بقای خود هم که شده باید بداند که بازندگان هر معامله ای ضرر خود را ناگوارتر از شعف سود بری برندگان می بینند .آنچه که از دست رفته باخت امروز است، این که فردا چه می آورد ذهنی و ناروشن است . تاجران تنباکو جمع وسیعی بودند که بیشک از قرار داد رژی صدمه می خوردند اما هزاران هزار دیگر بودند که این امتیاز به در آمد شان لطمه می زد . ادعا های دروغین طالبوت منوط به اینکه چقدر تولید کنندگان و خاصه کشور از این امتیاز بهره مند خواهد شد برای ایرانی ها یک گزاف گوئی بیجا بیشتر به حساب نمی آمد،مخصوصا زمانی که در ایران اسناد منتشره در لندن مربوط به قرار داد و اینکه چه مقدار مختصری به دولت ایران پرداخت شده است در روزنامه های غیر رسمی و اعلامیه های مختلف به زبان فارسی ترجمه و پخش شدند .
اما امتیاز رژی با مشکل بزرگتری،علاوه بر لطماتی که بر تولید کنندگان، توزیع کنندگان و مصرف کنندگان می زد ، رو به رو بود. تنباکوئی که کشیده می شد از زیر دست مسیحیان کافر می گذشت. حرام بود .
به نظر می آید که بریتانیا تا این زمان،با توجه به تجربیاتش در واقعه اعتصابات هندوستان ، میبایستی چیزهائی در مورد تفاوت های فرهنگی و مذهبی آموخته باشد . یکی از مواردی که به کمک اعتصابات انجامید این بود که سربازان هندی موظف بودند هنگام استفاده از سلاح های جدید ته فشنگ ها را اول گاز بگیرند تا باروت آزاد شود آنگاه بدرون اسلحه جا گذارند . ته فشنگ ها با چربی خوک و گوشت چرب شده بود و لیس زدن آن هم برای هندوها و هم برای مسلمین بسیار مشمئز کننده بود . اگر چه انگلیس این اعتصابات را سر کوب کرد لکن هزینه ی جانی و مالی فراوانی برای هر دو طرف به بار آورد . اما انگلیسی های هراسان آنچنان در گیر عقد امتیازات تنباکو بودند و درباریان آنچنان فریفته رشوه های آنان شده بودند که هیچکدام متوجه خطرات آتی ناشی از تفویض کامل تنباکوی ایران نشدند. شاه و نزدیکانش از آغاز کمی نگران این امتیاز بودندو به همین خاطر هم آن را مستور نگهداشته بودند . اما وقتی شرکت در سال ۱۸۹۱ میلادی در تهران آغاز به کار کرد اخبار مربوط به آن سریعا پخش شد .
آن که به درون این شرایط مسموم گام نهاد سید جمال الدین افغانی بود . افغانی دوره گردی اندیشمند و مبلغی شیوا بود که اگر چه شیعی ای ایرانی بود ولی ادعا می کرد که یک سنی افغانی است. وی در راژ هندی زیست میکرد و نفرت فراوانی علیه انگلیسی ها حس می کرد و علتش هم تجربه زندگی فردی خودش در آن محیط بود . آنچه که ذهنش را بیشتر به خود مشغول می داشت حس مستقل شدن از تسلط دولت های مسلمان بود . وی بیش از آنچه که یک مؤمن واقعی باشد اصلاح طلبی رادیکال بود . ای.جی. براون می نویسد : ” اصلاح طلبان پیشروی مانند افغانی حاضر بودند آراء لیبرالی ، آزاد اندیشی و یا ادعا های نظری شان را در ازای وحدت با رهبران علما ی اسلامی علیه دولت به کنار بگذارند . افغانی متوجه شده بود که این فقط علما هستند که با نفوذی که دارند قادرند یک جنبش موفق را به راه اندازند و در این راه استفاده از زبان و تعالیم مذهبی امری ضروری است ” .
افغانی در اوایل سال ۱۸۹۱ میلادی نامه سر گشاده طویلی به میرزا حسن شیرازی که مرجع تقلید همه شیعیان جهان بود نوشت . شیرازی والا مقام ترین رهبر دینی و مجتهد دو پایگاه مقدس ، کربلا و نجف در بخش جنوبی عراق بود . نامه کاملا لفظ مذهبی داشت و پاراگراف بعد از پاراگراف استدلال می کرد که چرا سلطان باید مخلوع شود . وی در نامه قید کرده بود که : ” شاه بخش وسیعی از کشور ایران را به دشمنان دینی ما واگذار کرده است تا آنان از آن طریق به معادن پر گوهر، شاه راه هائی که به مرزهای کشور وصل می شوند و ….باغات و محوطه های اطراف آن دسترسی داشته باشند “. وی در ادامه نامه می افزاید : ” رود کارون و باغات وبیشه های اطراف آن هم از دست رفت ” ظاهرآ این بخش ،رود کارون ، را لرد سالیزبوری به حساب منافع انگلیس به امتیازات افزوده بود تا خارجی ها به تنها رودخانه قابل تردد ایران دسترسی داشته باشند . رود کارون از دهانه خلیج در نزدیکی آبادان شروع می شود و پس از پیمودن اهواز به کوه پایه های زاگرس در ۵۹۰ میلی شمال می رسد . افغانی در ادامه فغان می کند که : ” شاه انگور هائی که برای شراب تولید می شد را نیز به باد داد …همچنین تولید صابون ،تولیدشمع و تولید شکر و کارخانه هائی مربوط به آنها را … تنباکو و منابع کشت آن را ،زمینهای حاصلخیز آن را ، اسکان های زارعین را ، حمال ها را و فروشندگان آن را . بعد هم مسئله بانک پیش می آید …یعنی واگذاری کامل قدرت دولتی در دست دشمنان اسلام …بعد هم که آنچه که باقی مانده بود به روسیه تعارف کرد ….اما آنان از قبول ان سر باز زدند …چرا که آنان بدنبال غصب خراسان و آذربایجان و مازندران هستند . بنا بر این شاه قادر به اداره کشور و حفظ منافع ملت نیست و باید خلع شود”.
برای خواندن بخش پیشین