سرشکن کردن خطا – رامین کامران
طی چند دههُ گذشته، در هر ۲۲ بهمن، شاهد ابراز ندامت گروه جدیدی از انقلابیان هستیم که چهل سال پیش مملکت را به دست خمینی و باد فنا سپردند و از آن موقع، به صورت ادواری، مثل فارغ التحصیلان دوره های عالی، در سالگرد خطایشان و به مناسبت تبری از اشتباهشان، دستجمعی عکس میاندازند که یادگار باشد. طبعاً حلقهُ پشیمانان که از حاشیهُ دایرهُ انقلابیان شروع شده، هر سال به مرکز آن نزدیکتر میشود و کسانی که اصلاً به آنها ظن انتقاد از خود نمیرفت، فوج فوج، به صرافت برائت از ذمه میافتند. اگر خمینی هم زنده مانده بود، احیاناً چند سال دیگر و در صف آخر فارغ التحصیلان جا میگرفت و دیگر کسی انقلابی نمی ماند، مگر ملت ایران که باید بار تمامی مسئولیت را به تنهایی به دوش میگرفت.
امسال یکی از ساواکی ها اسلامی مقر آمده اگر عقلم میرسید انقلاب نمیکردم و یکی از بازماندگان مثلث باستانی بیق هم اعتراف کرده که انقلاب ۵۷ پیروزی جهل بر ظلم بود ـ البته اشتباه نفرمایید، جهل دیگران را گفته نه جهل خودش را! آنچه خوب نشان میدهد این توبه کاران، محض رتوش چهرهُ خود در تاریخ و نه از سر صدق، این اعترافات هیجان انگیز را انجام داده اند، رویکردشان نسبت به بختیار است و کوشش برای حذف او از تابلوی انقلاب یا کم اهمیت جلوه دادن کارش. جدا شدن از انقلابیگری اسلامی، منطقاً اعتبار قائل شدن برای بختیار را در پی میاورد، اگر یکی را میکنند و دیگری را نه، به این دلیل است که ریگی به کفش دارند.
اینها به اشتباه خود معترف نیستید، فقط میخواهید با همه شریکش شوند تا رقیق شود. تحلیل بردن خطای خود در دریای خطای همگانی، یکی از راه های کلاسیک سلب مسئولیت از خویش است و در انقلاب ایران از همان روز اول به کار گرفته شده و هنوز هم میشود ـ از سوی انقلابیان چادری گرفته تا مینی ژوپی و از ریشهای حوزه ای گرفته تا سبیل های حوزه ای. مشکلی که بختیار با حضور و موضعگیری خود، برای انقلابیان ایجاد کرد، این بود که بهانهُ «فقط من نبودم، همه بودند» را از دست آنها گرفت ـ نه حتماً همه نبودند و نمیتوان مدعی شد که کسی نفهمید و به ما نگفت. کینه ای که سالهاست از وی در دل دارند و هیچوقت هم فروکش نخواهد کرد از همین سرچشمه میگیرد، از اینکه چهره اش از تاریخ معاصر پاک شدنی نیست و برایشان یادآور خطایی است که نمیتوان با هیچ ترفندی پاکش کرد.
2017 Feb 10th Fr جمعه، 22 بهمن 1395