مقصود چیست؟- رامین کامران
دقت کرده اید که این دوره اصطلاح رمزگشایی خیلی باب شده و تقریباً در همه جا به کار میرود، معمولاً به جای تفسیر و در بارۀ پیامهایی که به رمز نوشته نشده و به هر صورت بی ارتباط با معنای اولیۀ آن که گشودن پیام رمز است. کاربرد این کلمه، رنگ و لعابی به نوشته میدهد که از مقالات معمول مجزایش سازد و به خواننده چنین القأ کند که آنچه را بدو عرضه میشود کمابیش سری است و در جای دیگر نمیتوان یافت. من نقداً چنین ادعایی ندارم و فقط میخواهم راجع به سخنرانی اخیر رضا پهلوی در یکی از دکاکین نو محافظه کار، دو کلمه ای بگویم، البته دو کلمه ای که متأسفانه در جای دیگر ندیدم کسی بگوید و به این ترتیب، با انگشت نهادن بر نکته ای هویدا که هیچ رمزیهم ندارد، زحمت مرا کم کند.
رضا پهلوی در این سخنرانی به مخاطبان خویش و دولت آمریکا و احیاناً دیگر دول غربی چنین پیشنهاد کرده است که به جای حکومت، مستقیماً با مردم ایران طرف صحبت شوند. شاید مطلب به نظر پیش پا افتاده بیاید و به حساب همین حرفهای معمولی گذاشته بشود که وی در هر فرصت تکرار میکند. ولی چنین نیست و اگر هم قبلاً گفته شده باشد، فضای امروز و پس زمینۀ سیاسی، به آن معنای جدیدی میدهد.
مستقیم با مردم کشوری چندین میلیونی حرف زدن، معنای درستی ندارد. شما حداکثر میتوانید در برنامه ای رادیویی یا تلویزیونی یا… پیامی خطاب به مردم کشوری بدهید. حکام کشور نیز چنین میکنند و طبیعی است که هر کسی میتواند چنین پیامی بدهد. ولی طرف صحبت شدن با مردمانی به این تعداد، فقط میتواند از ورای نماینده یا نمایندگان آنها، انجام گردد و از اینجاست که مطلب جالب میشود.
ما معتقدیم که حکومت اسلامی، نمایندۀ مردم ایران نیست. دلایل بسیاری هم برای این کار داریم که نادیده گرفتنی یا دستکم گرفتنی نیست. حکومت اسلامی زورگوست و انتخاباتی که به طور ادواری برگزار میکند، به هزار و یک دلیل، بی اعتبار است.
در این شرایط میتوان گفت که مردم عملاً نماینده ای ندارند که قبولش داشته باشند و بتواند واسطۀ خطاب به آنها قرار بگیرد. مردم ایران در انتظار این هستند که نماینده ای پیدا کنند تا بتوانند از ورای وی، آنچه را میخواهند و بخصوص ارادۀ خویش را بیان دارند.
امروزه، شکل معمول نمایندگی، انتخاب دمکراتیک است و صورتهای دیگر نمایندگی که در طول تاریخ وجود داشته و قرنها عمل هم کرده است، اعتباری ندارد. ولی میدانیم که در ایران امروز، این راه مسدود است و نمیتوان از آن استفاده کرد. برای همین هم هست که همه خواستار انتخابات آزادند، در عین اینکه اگر نه همه، اکثر مردم میدانند که حکومت تا توان داشته باشد، از گردن نهادن به این کار که در حکم مرگش است، تن خواهد زد.
وقتی انتخابات آزادی در افق دیده نمیشود، باید راه دیگری جست. در چنین شرایطی، روش جایگزین روشن است و بار ها در دنیا آزموده شده است ـ طی فرآیند های انقلابی. به این ترتیب که مرجعی، ندای عمل علیه نظام موجود در میدهد، به عبارت دیگر دعوت به انقلاب میکند و با این کار، خود را عملاً در مقام نمایندۀ مردم قرار میدهد و از سوی آنها با نظام موجود طرف میشود. اگر مردم از وی پیروی کنند و به تناسبی که از وی پیروی کنند، اعتبار نمایندگی وی افزایش مییابد و میرود به سوی برقرار کردن اقتدارش و دادن شکل نهادی بدان.
سخن رضا پهلوی، مقدمه ایست برای شکل دادن به چنین مرجعی که قرار است نمایندۀ مردم ایران بشود. منتها با اتکأ به آمریکا و در قالب طرحی آمریکایی که بار اول نیست که در خاورمیانه به اجرا گذاشته میشود. بار اولش در عراق بود که شورایی قلابی به نام «شورای ملی عراق» تأسیس شد و به آمریکا فرصت داد که هر مشروعیت عملی را از دولت موجود آن کشور بگیرد و خود را با مخاطبی جعلی که خودش ساخته بود، طرف بداند و به این دستاویز، هر کاری که مایل بود بکند و به پای خواست مردم عراق بنویسد.
بار دوم در سوریه بود، ولی مقاومت موفق در برابر فشار آمریکا و متحدانش و شکست داعش، این شورا را که رئیسش هم هر دو سه ماه یکبار، عوض میشد، به کلی بی اعتبار ساخت و بالاخره به فراموشی اش سپرد.
حال نوبت ایران شده و این شورای گذار هم که چندی پیش تأسیس شد، قرار است چنین نقشی ایفأ کند ـ با همین افراد بد نام و بد سابقه ای که میشناسید. سخن رضا پهلوی تشویقی است که احتمالاً از سوی پشتیبانان آمریکایی به او تلقین شده، تا در این موقع که فشار بر جمهوری اسلامی افزایش پیدا کرده و جناح خدمتگزاران آمریکا، از مجاهد تا سلطنت طلب، تمامی نیروی خویش را به میدان گسیل نموده است تا بر اعتراضات سر در گم ایران، دامن بزند، در مقام نمایندۀ تسخیری ملت ایران و عروسکی که روی حرفهای اربابش لب میزند، فعالتر بشود. مقصود این است و بسیار هم روشن است.
باید آگاه و آماده بود و از همین حالا مقابله بسیار جدی با این شورا را آغاز نمود. اعتراضات سر در گم در داخل و سخنگویی این نمایندۀ قلابی در خارج، مکمل یکدیگر هستند و روشن است که اتحادشان چه سرنوشتی برای ایران رقم خواهند زد. اگر کوچکترین فرصتی برای تثبیت اتحاد به آنها بدهیم، دیگر نخواهیم توانست راهشان را سد کنیم. برای اینکه راه آنها از رضایت ملت نمیگذرد، ملت را با هوچیگری تبلیغاتی دور میزنند و عمل را با نیرویی خارجی که ربطی به ملت ندارد، پیش میبرند.
به نظر میرسد که این تهاجم اصلی و بزرگ آمریکا و متحدانش برای در دست گرفتن سرنوشت ایران باشد، به خیال یکسره کردن کار. وقت هشیاری است و آمادگی برای مقابله.
۱۷ ژانویۀ ۲۰۲۰، ۲۷ دی ۱۳۹۸
این مقاله برای سایت (iranliberal.com) نوشته شده و نقل آن با ذکر مأخذ آزاد است