Home ویژه ایران لیبرال آرشیو ویژه ایران لیبرال نقدی بر فیلم «ملکه و من» ساخته ی ناهید سروستانی (پرشون) – حسن بهگر

نقدی بر فیلم «ملکه و من» ساخته ی ناهید سروستانی (پرشون) – حسن بهگر

فیلم مستند قاعدتا با هدف مشخصی و با ساختاری منطقی  برای نشان دان یک واقعه یا طرحی از زندگی کسی و … ساخته می شود و گام به گام  بیننده را با وقایع و جریانات مورد نظر آشنا  می کند و قضاوت نهایی را به  بیننده واگذار می نماید ولی اگر کسی با این توقع فیلم «ملکه و من» را نگاه کند در نهایت سرخورده خواهد شد.خانم ناهید سروستانی علت انتخاب  سوژه ی خود  را چنین توضیح می دهد که وقتی بعد از ساختن فیلم اولش «روسپیگری پشت حجاب »، به ایران برگشته به سبب تهیه آن آماج خشم ماموران اطلاعاتی جمهوری اسلامی واقع شده که او را که سابقه ی چپ داشته طاغوتی خطاب کرده اند.او می گوید خواسته است بداند که «طاغوت»  چیست و چگونه زندگی می کند که مستوجب حمله و انتقاد است. البته پادشاهان در هر کشوری  حتا در کشورهای مشروطه در تجمل زندگی می کنند و هنگامی که نگهبانان دست چندم  آخوندها هم با بنز ضد گلوله رفت و آمد می کنند و جنتی عضو شورای نگهبان در محل کارش جاکوزی و حمام سونا گذاشته است دیگر صحبت از طاغوت بی معناست و حتی این کلمه هم از یاد همه رفته ولی خانم سروستانی اصراردارد که همان پرخاش وی را به سوی ساختن فیلم اخیرش سوق داده است.   خانم  سروستانی می¬گوید که برای ساختن این فیلم با مشکلات زیادی روبرو بوده و پس از چهارماه انتظار و تلفن و نامه نگاری موفق به دیدارخانم فرح پهلوی شده است. علت تاخیر که خانم فرح پهلوی نیز در مصاحبه به آن اشاره کرده  سابقه ی چپ خانم سروستانی بوده است.  مصاحبه شونده نشان داده که اطلاعات مختصری هم در مورد احزاب چپ دارد و دستکم نام یکی دوتای آنها مانند حزب توده و فدایی را می داند ولی  مشخص نیست که چرا  در این میان مصاحبه کننده نام سازمانی را که در آن فعالیت می کرده  نمی برد.  جا داشت وقتی که از سابقه ی چپ خود یاد می¬کند نام گروهی را نیز که به آن وابسته بوده ببرد تا بینندگان از موضع سیاسی فیلمساز اطلاع دقیق¬تری کسب کنند. بخصوص که چپ بودن وی دستمایه ی تبلیغ برای فیلم شده، تحت این عنوان که چون خودش چپ بوده حالا نگاه متعادل تری به جریانات دارد.ناهید سروستانی معترف است که بسیاری از پرسش ها  را جرات نکرد ه  مطرح کند چون سرنوشت فیلم بخطر می افتاده! تازه این فیلم تنها با خود سانسوری مستندساز روبرو نبوده است   و بسیاری مطالب هم که فرح پهلوی راضی به طرح آنها نبوده، از آن جمله مسئلهٌ ثروت خانوادهٌ پهلوی، به کلی از قلم افتاده است .فرح در میان درباریان تنها کسی است که دستکم مردم از او خاطره ی بدی ندارند و به همین خاطر چهرهٌ تبلیغاتی مناسبی است. دیگر اعضای خاندان مانند اشرف و شاپور غلامرضا و… که از چهره های منفور دربار بودند و هنوز داستان های طمعکاری و نادرستی شان بر سر زبان¬هاست به کار تبلیغ نمی آیند. ما در این فیلم با زنی کمابیش عامی روبرو می شویم که بیشتر به مادرش شبیه است تا به فرحی که در اذهان مردم جا داشت. برای مثال به ناهید می گوید که کیفت را زمین نگذار چون می گویند بی پول می شوی! این سخن می توانست دستمایه خوبی برای فیلمساز بشود تا در زمینه ی عقاید خرافی فرح و دیگر اعضای خانواده اش و نیز دلبستگی آنها به اسلام  و مراجع  و آیت الله ها سؤالاتی طرح کند.ولی وی از کنار این فرصت و نظایر آن می¬گذرد و در نهایت فقط زنجموره می کند که ما فقیر بودیم و نانی برای خوردن نداشتیم و وقتی که فیلم شما را در تلویزیون می دیدم می خواستم مادرم هم مثل شما خندان باشد! این ظاهراً پایه ی آگاهی طبقاتی خانم بوده ولی از این شنیدنی تر پاسخ فرح پهلوی است. شهبانو می فرمایند می خواستی به من نامه بنویسی تا کمکت کنم !!؟ و مستند ساز هیچ نمی گوید! ناهید سروستانی در سوئد زندگی می کند و می داند  در این کشور اداره ای بنام سوسیال وجود دارد و کسی که نیازمند یاری است به پادشاه و ملکه ی این جا نامه نمی نویسد بلکه از آن اداره کمک می طلبد. او جاداشت بپرسد شهبانو در یک کشور مشروطه چکاره بودند که باید به من کمک می کردند؟ مگر ثروت مملکت ثروت شخصی شما بود؟ مگر فقط یک ناهید سروستانی بود که مشکل داشت؟ تکلیف هزاران خانواده¬ی فقیر دیگر چه می شد؟ اعتیاد به قدرت و استفاده  از امکانات کشور و مالیات مردم  و پول نفت این تصور را برای صاحبان قدرت پیش می آورد که آنها صاحبان اصلی این امکانات  هستند و فقط اگر دلشان خواست و مردم لابه و زاری کردند تکه پاره ای از آن را به عنوان صدقه به آنها می دهند. می بینیم که این طرز فکر هنوز هم بعد از سی سال در ذهن آنها خانه دارد. باید پرسید از این بابت خانوادهٌ پهلوی چه فرقی با احمدی نژاد دارد؟ همهٌ آنها مال مملکت را چون اموال شخصی به حساب می¬آورند و محض جلب طرفدار حاتم بخشی می¬کنند. فقط سر و وضعشان با هم فرق می¬کند که در مورد احمدی نژاد ایجاد حسادت نمی¬کند.حالا همه ی گذشته پیشکش. ای کاش خانم سروستانی پی گیر داستان یکی از خدمهٌ قدیمی رضا پهلوی می شد که همین چندسال پیش  به دلیل کبر سن درخواست بازنشستگی کرده بود که کار به دادگاه و روزنامه ها کشید و بالاخره شاهزاده با کمک وکلای درجه یک و صرف مخارج گزاف طرف را محکوم کرد و حاضر نشد مبلغی ناچیز به کسی که یک عمر به او خدمت کرده  بود بپردازد و در پایان دادگاه دو انگشتش را به علامت پیروزی برای عکاسان و خبرنگاران دنیا نشان داد تا همه بدانند خانوادهٌ پهلوی فقط دست بگیر دارد و نم پس نمی¬دهد!!؟ سوژه ی دیگری که از دست رفته است داستانی است که خود فرح آن را پیش می کشد و آن توافق قطب زاده با آمریکا  برای تحویل شاه به جمهوری اسلامی بوده است که با همت سادات مشکل حل می شود . فیلمساز با پرسیدن  جزئیات آن می توانست برگی بر صفحات عبرت انگیز تاریخ معاصر بیفزاید که متاسفانه از آن غفلت کرده است. در نهایت چنین به نظر می اید که خانم سروستانی از این که به حضور شهبانو بار یافته و حسرت بدل نمانده بی نهایت مشعوف بوده و سر از پای نمی شناخته و ابایی نداشته که از همه چیز ، از سابقه سیاسی خود ، از فقر خانوادگی خود  و حتا از قتل برادرش بدست خمینی مایه بگذارد تا دهان باز این حسرت را پر کند. طی دیداری از آرامگاه  لیلا پهلوی که در هتل معروفی در لندن فوت کرد ( برخی صحبت از خودکشی از غم وطن کردندد تا استفاده ی سیاسی به خانواده برسانند) فیلمساز مساله را با قتل برادر خودش بدست خمینی مقایسه می-کند! فقط به این دلیل که هر دو جوانمرگ شده اند! قیاسی مع الفارق است و بی جا وبی معنا. قتل سیاسی را به حد مرگ معمولی یا حداکثر خودکشی فروکاستن کار زشت و نادرستی است. اعدام برادر این خانم با اعدام های سیاسی دوره ی شاه قابل مقایسه است نه مرگ دختر او ولی مصاحبه گر اصلاً علاقه ای به طرح این نوع مسایل ندارد. اعدامی های دوره ی شاه به حساب نمی¬آیند (کاش بنا به سوابق چپی از دستور شاه برای اعدام 11 زندانی در تپه اوین چیزی می گفت) ظاهراً! آن اعدامی ها و آنهایی که در دادگاه های فرمایشی محکوم شده و سال ها در زندان ماندند انگار نه انگار که  جوان بودند ، خانواده داشتند،  فرزند داشتند و…یک قسمت فیلم هم مربوط است به جلسه ی مهمانی با حضور بازماندگان دربار آریامهر. گرچه ناهید سروستانی در این جلسه سخنی نمی گوید ولی فرصت کافی به حضار می دهد تا هر کدام به ترتیبی هنرنمایی کند. از این میان خانمی می گوید کسی که شاه شد خون شاهی همیشه در رگش جریان دارد! ما دیگر نمی دانستیم کودتا کردن گروه خونی مردم را هم عوض می کند!  یکی دیگر می پرسد چرا حالا چپ ها خفه خون گرفته¬اند؟ و خود پاسخ می دهد چون قبلا پول می گرفتند. طبیعی است کسانی که در چاپیدن مملکت از شرکای دربار بوده  جز پول انگیزه ای نشناسند و همه را به چشم مزدور ببینند. تا مداخل بود مملکت هم بود، وقتی مداخل افتاد دست آخوند مملکت هم فراموش شد. این تصویر مشمئز کنندهٌ مردارخوارانی است که با حمایت از ملایان و سرکوب گروه های مخالف و حتا ملیونی که خواستار اجرای قانون اساسی مشروطیت بودند کشور را به فاجعه هدایت کردند و حالا دوقورت و نیمشان هم باقی است.ناهید سروستانی برای توجیه نگاه به ظاهر غیرسیاسی خود می گوید من به عنوان یک مادر و یک زن شهبانو را ملاقات کردم ولی حتا نام فیلم خلاف این شهادت میدهد. امروز که نه شاهی مانده و نه سلطنتی باز صحبت از ملکه و شهبانوست و… فیلمساز در برابر این پرسش که اعضای خانواده پهلوی زندگانی پرتجملی دارند  به دفاع از آنان برمی-خیزد و می گوید به نظر ما که در اروپا زندگی می کنیم لوکس است! بسیار خوب، در آمریکا لوکس نیست؟ به چشم مردم آسیا و آفریقا چطور؟  مردم ایران در این باب چگونه فکر می¬کنند؟ چه کسی قرار است با این دفاع ها قانع شود؟  به هر حال تا به حال معلوم نشده که مخارج این زندگی پرتجمل از کجا تأمین میشود. هر وقت هم از آقای رضا پهلوی در این زمینه سؤالی شده از کوره در رفته و بنای فحاشی به چپ ها و مارکسیست ها را گذاشته است.در نهایت ناهید خانم می گوید این که آنها (خانوادهٌ پهلوی) چکارکردند برایم مهم نیست باید دید با اتفاقاتی که در ایران می افتد آیا گروه دیگری هست که اینطور خوب سازماندهی شده باشد؟ در فیلم مستند باید تعادلی در حرفها باشد و ابعاد مختلف واقعیت در برابر چشمان تماشاگر بنشیند وگرنه می¬شود فیلم تبلیغاتی. خانم پرشون شما بعنوان نه یک مستند سازبی طرف  بلکه بعنوان یک سلطنت طلب وارد معرکه شده اید و سابقه ی چپ و حتا اعدام برادرتان را مایه ی دست کرده اید. کار شما کار یک روزنامه نگار کنجکاو جستجوگر واقعیت و حقیقت نیست، کاری است خاص تبلیغاتچی ها. شما می خواهید با دستیاری خاندان پهلوی نمایشی حساب شده ، به دفعات از جانب  درباریان بازبینی شده و سانسور شده را در معرض دید مردم بگذارید و تظاهر به غیرسیاسی بودن بکنید و گذشته ی خانواده ای را که مسبب انقلاب 57 و خود موجب پیش آمدن فاجعه ای بنام جمهوری اسلامی شده است تطهیر کنید. درست است که در این کار موفق نشده اید ولی این از بار مسئولیت تان به عنوان مستندساز کم نمی¬کند. برای مصاحبه ناهید سروستانی در مورد فیلم به لینک زیر اشاره کنید:http://www.youtube.com/watch?v=JUeNk2h9vtI 
2010-02-21