گفتیم که دموکراسی جز با مشارکت مردم و رقابت گروه ها ی سیاسی میسر نیست . لازمه ی شرکت گروه ها ی ذینفع، ازادی اجتماعات و احزاب است که افکار و آرمان های مردم را نمایندگی کنند. حزب به معنای مدرن در قرن نوزدهم در غرب پدیدار شد و جایگاه پیدایش آن ایالات متحده آمریکاست و در تعریف آن گفته می شود حزب سیاسی سازمانی است که خواستار دستیابی به قدرت حکومتی از طریق قانونی است . برخی بر این باورند تا زمانی که چنین سازمانی رسمیت نیافته و اجازه فعالیت پیدا نکرده حزب بشمار نمی آید و بهتر است آن را فرقه سیاسی یا در نهایت جنبش بنامیم. جالب اینجاست که ملک الشعرا بهار در آغاز کتاب خود( تاریخ مختصر احزاب سیاسی ) وقتی از حزب سخن می گوید مرادش فرقه و جنبش است:« درآغاز مشروطه دوحزب در ایران پیدا شد ، مشروطه خواه و مستبد .اعیان و طبقه ی اول و طبقه ی سوم یعنی توده ی مردم مستبد بودند و مشروطه خواهان را بی دین و انقلابی و هرج و مرج طلب می شمردند و مشروطه خواهان که عده اشان قلیل ولی بیشتر آنان از طبقه ی باسواد و روشنفکر بودند . و می توان آنان را طبقه ی دوم نامید . مستبدان را جاهل و ظالم و ارتجاعی و غارتگر می شمردند.» .!البته روشن است که این تعریف کامل نیست چرا که بسیاری گروه ها اجازه ی فعالیت درچارچوب حکومت ها نمی یابند و بامانع روبرومی شوند و سرانجام به انقلاب رو می آورند. همانگونه که نمی توان رقص را از روی کتاب یاد گرفت برای تحقق و عینیت بخشیدن دموکراسی نیازمند آنیم که در عمل و در قالب گروه و سازمان آزادی داشته باشیم و مجال فعالیت ازاد بیابیم و با همدیگر به رقابت سالم بپردازنم ، همدیگر را تحمل کنیم و فرهنگ مدارا را بیاموزیم و حقوق هم را محترم بشماریم و بالاتر از همه به خود دموکراسی احترام بگذارند. در این صورت است که شهروندان به حقوق خود پی می برند و دیوارهای ضخیم سنتی را می شکنند و چشم اندازهای جدید را می بینند.انتقاد رل مهمی را داراست و باید در مقابل آن تحمل داشت و این فقط شامل حکومتگران نمی شود؛ این شامل کوچکترین بخش یک جامعه یعنی خانواده نیز می شود که کسی در خانواده بدون ترس از سرپرست خانواده از یک نظریه ی سیاسی دفاع کند و بتواند هنگام انتخابات رای خود را آزادانه بدهد .آزادی جلسات و میتینگ و تظاهرات منجر به روشنگری در مورد مسایل کشور می شود و در حقیقت این احزاب دموکرات هستند که با دیدن جبنه های گوناگون مسایل را زیر ذره بین می بیند و به نقادی می پردازند. با دریغ بسیار پس از مشروطیت با پا گرفتن احزاب و سازمان های سیاسی به چیزی که اهمیت داده نشد همانا دموکراسی و آزادی بود . مغلطه های مانند: دیکتاتوری پرولتاریا بهترین دموکراسی برای مردم است!؟ یا دوران حکومت های بورژوازی ملی گذشته است در نهضت ملی کردن نفت و در انقلاب 57 نقشی انحرافی داشتند . چپ در تفکر مردم ما جایگاه عمده ای دارد و هنوز که هنوز است نمی گذارد در بدیهی ترین مسایل کشور توافق حاصل شود. دفاع از مسایلی مانند حق تعیین سرنوشت و براه انداختن مسایل حاشیه ای همواره مانع از وحدت ملی و یکپارچگی شده است و سرانجام بهانه بدست قلدری داده است که بنام دفاع ازتمامیت ارضی به سرکوب مردم بپردازد. کشورهای تک حزبی در همه جای دنیا امتحان خود را داده اند و جز فساد و تباهی ثمری نداشته اند اکنون احزاب لیبرال دموکرات بیشترین جاذبه را در دنیا دارند. ما شوربختانه آزادی و دموکراسی را در لحظاتی بسیار کوتاه تاریخی همراه با اغتشاش و درهم ریختگی تجربه کرده ایم و مهم تر از همه ما تشکل های دموکراتیک به معنای واقعی آن نداشته ایم. امروز امید اینست فارغ از مغالطه هاو سفسطه های رایج دیروز با تشکل و سازماندهی قدم در راه آزادی بگذاریم . لیبرال دموکراسی در مبازه با فاشیسم و نازیسم و کمونیسم پیروز در آمدو اکنون در پیکار با بنیادگرایی دینی است و همه چیز نشان از پیروزی نهایی آن دارد : بهار ، ملک الشعرای- تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران – انقراض قاجاریه- (رویه 2) انتشارات جیبی تهران 1357 |