مترسک دو رویه – حسن بهگر

مدتی است که مجاهدین از دو سوی طیف سیاست ایران جدی جلوه داده میشوند. میدانیم که در ایران مجاهدین زمینه ای ندارند. ببینیم داستان از چه قرار است.

از حکومت شروع میکنم که بازیش ساده تر است. اینها مردم را از آمدن مجاهدین میترساند تا جلوی تشدید اعتراضات را بگیرد. از یک طرف گردن کلفتی های آمریکا به کمک رژیم آمده تا مردم را از تجزیهُ مملکت بترسانند و از طرف دیگر خودش لولو سرخرمن مجاهدین را علم میکند. به هر صورت هر دو برای ترساندن مردم مناسبند. بازی حکومت چیست؟ همان بازی بد و بدتر که خلاصه ما از هر دوی این گزینه ها بهتریم، قدرمان را بدانید تا مملکتتان از دست نرود. این دزدی ها و انواع کثافتکاری هایی را هم که شاهدید میکنیم، مزد حفظ مملکت است. پس اینقدر سخت نگیرید. اینکه ما سر کار بمانیم برایتان ارزانتر تمام میشود.

از طرف دیگر سلطنت طلبان هم روشی مشابه به کار گرفته اند. کار اینها دو سره است.

اینها مدتی است به بهانه های گوناگون از مجاهدین دفاع می کنند. خانم الهه بقراط و آقای رضا تقی زاده بارها در مقاله هایشان تاکید کرده اند که باید کینه ها را دور ریخت و نباید این گروه سیاسی را حذف کرد. ناگهان اینهمه آشتی جویی و مدارا؟ چه شده؟

اول که صحبت از حذف این گروه در اوضاع فعلی حرف بی معنی است. اگر مقصود ملت ایران است که کسی به آنها اعتنایی ندارد. اگر جولان دادنشان در این سو و آن سوست که مجاهدین با امکانات مالی و روابطی که دارند، هر روز هر کجا که می خواهند سروکله شان پیدا می شود و با ساز و دهل جلسه راه میاندازند.

دوم اینکه باید از خود پرسید که این گروه را تا چه اندازه میتوان «سیاسی» محسوب کرد. اینها زمانی گروه چریک شهری بودند، بعد تبدیل به بازوی سپاه صدام شدند و با سقوط او به دامن آمریکا و اسرائیل و عربستان سعودی پناه بردند، روزیشان هم از آنجا میرسد. چیزی که هست تاکنون همواره علیه منافع ملی ایران حرکت کرده اند. اما گروهی را که پیروان خود را به آتش زدن خودشان مجبور می کند و به طلاق و ازدواج اجباری افراد می پردازد، اصلاً نمیتوان گروه سیاسی شمرد، فرقه ایست مذهبی و تندرو که امثالش در جهان هست و به هر صورت کسی اینها را سیاسی حساب نمیکند. فقط آنهایی اصرار دارند مجاهدین را گروه سیاسی بنامند که میخواهند آلت دستشان کنند و برای پیشبرد کارشان در ایران از آنها استفاده نمایند.

وقتی گروهی تا مرز خیانت به ملت ایران پیش رفته و با بمب گذاری و ترور موجب قتل مردم شد، نمی تواند نظر موافق ایرانیان را جلب کند. چرا به تنفر مردم از این کارها نام کینه می گذارید؟ مسلم است مردم گروهی را که با نومحافظه کاران آمریکایی دایم در تلاش برای راه انداختن جنگ علیه وطنشان است، پس میزنند. واکنش نسبت به مجاهدین نشانهُ وطنخواهی است، نه کینه. فکر میکنید مردم نسبت به آخودنهایی که سر کارند کینه دارند یا اینکه به دلایل روشن و موجه با آنها مخالفند؟

این داستان ریختن سوس مجاهدین روی سالاد اپوزیسیون، فکری است که آمریکایی ها چندین سال است دنبالش هستند تا برنامه را یک کاسه کنند و کار خود را پیش ببرند. تا به حال موفق نشده اند، درس هم نگرفته اند، همینجوری مشغولند. صدایی که از بین سلطنت طلبان برای این کار بلند بشود، جز به همراهی با خیالات واهی آمریکایی ها تعبیر نمیشود.

ولی این فقط یک بخش از مواضع سلطنت طلبان نسبت به مجاهدین بود. داستان یک روی دیگر هم دارد که همان بازی بد و بدتر است.

اینها میایند میگویند که امروز ایران در حال غلیان است و حکومت به زودی سقوط خواهد کرد و هر کس که آماده تر باشد میتواند قدرت را بگیرد. مجاهدین آدم و سازمان دارند و اگر کاری نکنید میزنند و میبرند. حالا این کاری که باید کرد چیست؟ اینکه همه بیایید دور رضا پهلوی جمع بشوید و او را تقویت کنید که مملکت را هم از آخوند و هم از مجاهد نجات بدهد.

رژیم از یک روی این مترسک استفاده میکند و سلطنت طلبان از روی دیگرش. در حقیقت هر دو طرف از بازی بد و بدتر استفاده میکنند تا مردم را در آچمز نگاه دارند.

این روشی است که دیکتاتورهای سلطنت طلب از مستبدان دینی آموخته اند. انسان اگر مختار برای انتخاب باشد خوب را انتخاب می کند و بد محلی از اعراب ندارد چه برسد انتخاب بین بد و بدتر که یکی از دیگری​ شرتر است. بسکه اصلاح طلبان مردم را با این حرفها بازی داده اند، قبح داستان ریخته و طوری شده که انگار اصلاً میدان سیاست محل انتخاب بین بد و بدتر است و اصولاً باید اینطور عمل کرد. یک دفعه قرار بود شاه برود، خمینی بیاید، حالا قرار است خامنه ای برود، شاه بیاید. مردم این وسط توپ بازی بین دو استبداد شده اند که باید از این طرف به آن طرف پاس داده شوند و کسی هم به حرف خودشان گوش نمیکند.

هیچکدام حق انتخاب برای مردم قائل نیستند. اگرمتولیان دین مردم را صغیر می دانند خواستاران حکومت پادشاهی نیز مردم را سزاوار آزادی نمی شمرند. مجاهدین هم خواسته و ناخواسته به هر دوی اینها خدمات میدهند. از دید هر سه گروه هم مردم ول معطلند.

راه چاره را نباید در این مرد رندی ها جست. راه چاره خلاص شدن مردم از این هر سه نامزدان دیکتاتوری است که هیچکدام خیری به ملت ایران نخواهند رساند. اینکه همدیگر را باد میکنند جای تعجب نیست، هر سه در نهایت از یک قماشند.

2018 Apr 14th Sat – شنبه، 25 فروردين 1397