Home ویژه ایران لیبرال آرشیو ویژه ایران لیبرال بهگر آزادیخواه ایران است نه شریعتمداری – پیام ایرانی

بهگر آزادیخواه ایران است نه شریعتمداری – پیام ایرانی

نام کوچک هر دو ایشان حَسَن است و هر دو هم اصالتاً از خطهٔ دلاورخیز آذربایجان ایران، ولی این کجا و آن کجا! به قول شاعر؛ تفاوت از زمین است تا آسمان. نگاهی به سابقه، گفتار و مشئ سیاسی این دو شخصیت مخالف حکومت اسلامی، حقیقت امر را تا حدود زیادی بر ما روشن خواهد نمود و نشان خواهد داد که کدامیک از این دو نه فقط معرف آذریهای ایران که آزادیخواهِ آحاد ملت مبارز ایران است.

حسن شریعتمداری

حتی اگر اهل سیاست و اپوزیسیون رژیم هم نباشید به احتمال بسیار نام حسن شریعتمداری فرزند کاظم شریعتمداری یکی از آخوندهای سنتی دورهٔ محمدرضاشاهی را به کررات شنیده‌اید. آن هم به واسطهٔ شهرت ابوی وی در مخالفت با انقلاب بدفرجام اسلامی و رهبری خمینی که البته بسیار دیرهنگام بود و طبعاً بی‌ثمر. اما باز هم به قول شاعر؛ از فضل پدر تو را چه حاصل؟ باری این آقا‌زاده که تا پیش از وقوع انقلاب در رأس «حزب خلق مسلمان» شعارهای آبکی ضدامپریالیستی سر می داد، از سقوط شوروی بدین سو به سیاق بسیاری از چپگرایان اسلامی تغییر مسلک داد و به اردوگاه سرمایه‌داری جهانی ملحق شد و نام فریبندهٔ «جمهوریخواه ملی» هم بر خود و همپالگی‌هایش نهاد و مدتی بعد «اتحاد جمهوریخواهان» را عَلَم نمود که ملغمه‌ای بود از چپگرایان عمدتاً توده و اکثریتی سابق که بعد از هوی اصلاحات خاتمی در حکومت ملایان، همگی از دم اصلاح‌طلب دو آتشه شده بودند. ولی از همان موقع هم معلوم بود که به جایی نمی رسد.

ادعای جمهوریخواهی او مدت هاست که زیر سوأل رفته است. بویژه در سالیان اخیر که علناً برای وارث تاج و تخت دُم تکان می دهد و به دنبال وحدت با شاه‌زاده است. طبعاً ملی هم نمی تواند باشد زیرا به دنبال فدرالیسم و در نهایت تجزیه مملکت با کمک دُوَل خارجی و عاملیت خدمتگزاران قوم گرای آنهاست و خودش یکی از همین قماش. افتضاح “شورای مدیریت گذار” را هم اساساً با همین برنامه براه انداختند. بیانیه مشترک اخیر میان این شورای کذایی و چند سازمان ورشکستهٔ دیگر از جمله «حزب مشروطه» که تا زمان حیات مرحوم داریوش همایون، کم و بیش آبرویی در اپوزیسیون داشت اما پس از مرگ وی به سرعت از اعتبار سیاسی ساقط شد را باید در همین راستا و مساعی بی‌ثمر دیگری برای چلبی‌سازی از شازده و ایجاد یک آلترناتیو بغایت دست‌نشانده و فرمانبر خارجی به سبک “شورای ملی” در عراق، سوریه، لیبی و… ارزیابی نمود.

همه شاهدیم که در سال های اخیر هرگاه در مملکت حرکتی اعتراضی به راه می‌افتد، این حضرت به مدد رسانه‌های ریز و درشتی که گوش بفرمان این و آن دولت هستند، فراخوان های مغشوش و بی‌محتوای خود را به سوی ایرانیان مخابره می کند و با سؤ استفاده از دلبستگی آذری های ایران به زبان شیرین تُرکی، هم‌میهنان عزیز و غیور آذربایجانی ما را مورد عتاب و خطاب قرار می دهد که ای “خلق تُرک” چه نشستید، از جان خود بگذرید و فلان و بهمان کنید تا ما که برای تشدید تحریم هایی که فشار اصلیش بر شما وارد و در سایهٔ فساد و بی‌کفایتی حکومت ظالم بر فقر و درد و رنجتان افزوده، کمپین به راه می‌اندازیم، با پای گذاشتن بر سر شما مردم پایه‌های کسب قدرت خود را در ایران بنا کنیم. و به نام فدرالیسم و “حق تعیین سرنوشت اقوام” که ارث دوران استالین است، شهروندان مملکت را به جان هم بیندازیم تا یکدیگر را بر سر اختلافات قومی و نژادی دریده و کشتارهای طایفه‌ای در جای جای ایران به راه بیفتد.

مع الوصف هیچ عجب نیست که مردم ایران نه برای این شخص و نه اربابانش ذره‌ای ارزش و اعتبار قائل نیستند و به جز اقلیتی معدود که مزدوران اجنبی هستند، برای آنها تره هم خورد نمی کنند. زیرا از نیات شوم امثال این وطن‌فروشان آگاه بوده و به عاقبت فاجعه‌بار پیروی از آنها مستحضرند. اما از آنجا که بالاخره حسن شریعتمداری سر سفرهٔ آخوند و ملا نشسته و به نوعی نان از جهل و تحمیق عوام خورده است، از رو که نمی رود هیچ، همواره طلبکار ملت نیز هست.

حسن بهگر

حال مختصری بپردازیم به مبارز گرانمایه جناب حسن بهگر، تا در انتهای مطلب برسیم به نتیجه‌‌گیری منطقی از این بحث. ایشان از نخبگان آزادیخواه و ملی ایران است که فعالیت سیاسی را در جبهه ملی، از مبارزه با رژیم دیکتاتوری شاه شروع کرد و با حمایت از دکتر شاپور بختیار آن را پی گرفت و از سال 2004 نیز به همراه دکتر رامین کامران سازمان ایران لیبرال را در اروپا پایه‌گذاری نموده و تا کنون کتاب ها، مقالات و مصاحبه‌های فراوانی از ایشان در سایت ایران لیبرال و سایر نشریات چاپی و الکترونیک اپوزیسیون انتشار یافته است.

حسن بهگر درست در نقطهٔ مقابل حسن شریعتمداری قرار دارد و در یک کلام باید گفت که به کلی واروی اوست. بهگر یک ایرانی ملی است یعنی پیرو راه مصدق است و بختیار. پس یکپارچگی و تمامیت ارضی ایران اولویت اساسی نخست او بوده و با هر تفسیری از “فدرالیسم” به جد مخالف است زیرا فدرالیسم راه به سوء استفادهٔ دشمنان برای جدایی طلبی، تجزیه و فروپاشی مملکت میدهد. وی مستقل است یعنی با هرگونه دخالت خارجی در امور ایرانیان از جمله دخالت آنان در امر مبارزه و بویژه اِعمال تحریم و اقدام به جنگ، سخت مخالف است. ایشان جمهوریخواه است یعنی وجود هر نوع نهاد موروثی و غیر انتخابی در حکومت اعم از سلطنت یا ولایت و نظایر آن را به صراحت رد و نفی می کند. او لائیک است و نه “سکولار” یعنی خواهان جدایی قاطع دین و سیاست است، طرفدار آزادی مذاهب و مخالف مذهب‌ستیزی است. همچنین مخالف هرگونه برتری یافتن یک دین و مذهب در قوانین مدنی و طرفدار برابری کامل میان آنهاست. و طبعاً از حق بی‌مذهبی، خداناباوری، کفرگویی و نظایر آن که مربوط به حق آزادی بیان است دفاع می کند.

حسن بهگر از پایه‌ گذاران جبهه جمهوری دمکراتیک و لائیک ایران است. جبهه‌ای که پس از خیزش مردم ایران در آبان 98 و به دنبال اختلالی که در کار «جمهوری دوم» پیدا شد و به پایان عمر کوتاه آن تشکل انجامید، تشکیل شد. در این مدت جبهه توانسته با مخاطب خود که ملت ایران است ارتباط برقرار کند و خط فکری و سیاسی خود را به مبارزان داخل که عمدتاً از جوانان آزادی خواه، آرمان گرا و در عین حال واقع‌بین هستند منتقل و راه منطقی رسیدن به پیروزی را برای آنها تبیین کند.

نتیجه‌گیری

حسن شریعتمداری و همهٔ اشخاص و گروه‌های ریز و درشتی که با وی و شورای کذاییش همراهی می کنند، یعنی از دار و دستهٔ پهلوی‌طلبان گرفته تا جمهوری‌نمایان به اصطلاح سکولار و کمونیست های کارگری و… نه در اندیشهٔ آزادی ایران، استقلال مملکت و حاکمیت مردم بر سرنوشت و دستیابی به حقوق مسلم خویش هستند و نه کاری از آنها در جهت ساقط کردن رژیم ساخته است. از بابت استراتژی که اصلاً حرفش را نزنید؛ تمام قابلیتشان در این حد است که هر از گاهی جمع بشوند و بی‌ هیچ شرم و خجلتی به سمت این و آن دولت خارجی دست تکدی دراز کنند و در ازای پولی که در اوج حقارت و دریوزگی میگیرند، واگذاری امتیازاتی بسیار کلان و چشم‌پوشی از منافع ملی ایران را در صورت کسب قدرت، به بیگانگان وعده بدهند. نه فکر تازه‌ای نه برنامهٔ قابل عرضه‌ای و نه حتی طرح شعار جذابی، هیچ صفر مطلق. از فرط بی‌برگی فکری و اِدبار سیاسی وضعشان به کلی رقت‌انگیز است.

اما در آن سوی صحنهٔ اپوزیسیون؛ بزرگانی چون حسن بهگر، رامین کامران و آزادیخواهانی که پیرو آنان هستند وارثان و نگاهبانان یک گنجینهٔ ارزشمند سیاسی بوده و خط فکری درخشانی که ریشه در انقلاب مشروطیت، نهضت ملی به رهبری مصدق و ایستادگی بختیار تا پای جان خویش دارد را پیش می برند. و در نهایت شرافت و سلامت به سوی هیچ دولت و ملتی جز به سوی ملت ایران که یگانه نیروی قادر به آزادی خود و مملکت از بند استبداد داخلی و استیلای خارجی است، دست یاری و همکاری دراز نکرده‌ و نخواهند کرد.

با این وجود هنوز جامعهٔ ایران در ابعاد وسیعی که انتظار می رود رهبران ملی خود را مورد شناسایی قرار نداده است. عوامل زیادی در این زمینه دخیل است که کار را برای دو طرف یعنی هم نخبگان سیاسی و هم مردم مبارز، دشوار می کند. از کمبود منابع مالی و لجستیکی گرفته تا اِعمال تبعیض و سانسور بی‌سابقه علیه لیبرال های ایران از سوی رسانه‌های خبری، آن هم در ممالکی که ادعای دمکراسی آنها گوش فلک را کر کرده است. اگر به این مشکلات دشمنی حکومت اسلامی که به انواع و اقسام روش ها در کار مبارزه ایجاد اخلال می کند را در کنار عداوت بخشی و مزاحمت و تنگ نظری بخش دیگری از اپوزیسیون علاوه کنید، دشواری کار آزادیخواهان بیشتر معلوم می گردد. اما هیچ یک از این مشکلات نخواهد توانست در عزم و ارادهٔ ما برای براندازی رژیم اسلامی و جایگزینی آن با نظامی دمکراتیک و لیبرال و لائیک، ذره‌ای خلل وارد کند. حتی اگر ملت ایران رهبران واقعی خویش را دیرتر بیابند و آزادی مملکت اندکی به تعویق بیفتد اما هیچ تردیدی نیست که این دگرگونی بنیادین در نهایت واقع خواهد شد و آزادیخواهان یعنی لیبرال ها، دمکراتها و ملّیون در آن پیروز و دست بالا را خواهند داشت، فقط صبر کنید تا شهد پیروزی را بچشید، همین.

24 اسفند 1399

انجمن شهروندی نبرد