Home نقد و اندیشه آرشیو نقد و اندیشه منشاء بارشها و سیلابهای ویرانگر ایران(2)-اکبر دهقانی ناژوانی

منشاء بارشها و سیلابهای ویرانگر ایران(2)-اکبر دهقانی ناژوانی

گرمایش زمین:

پس بنابراین چون عناصر مختلف در جاهای مختلف حفره سیاه زمین قرار دارند و تابع آن نیز می باشند به همین خاطر در ارتباط با هم هستند و در درگیری دو نیرو بر روی حفره سیاه شان به کمک هم احتیاج دارند و روی یکدیگر تاثیر می گذارند و در ارتباط با هم و با کمک همدیگر اتفاقات بزرگ را بوجود می آورند و تمام اتفاقات روی کره زمین از جمله بارشها، سیلابها و گرمایش زمین و غیره هم به هم ربط پیدا می کنند و روی همدیگر تاثیر می گذارند و علت و معلول همدیگر می شوند، برای مثال گرمایش زمین از همه مهم تر است و باعث رخدادهای زیادی می شود از آن جمله بارشها و سیلابها. بوجود آمدن گرمایش زمین در درجه اول مربوط به درگیری خلاء و حفره سیاه زمین می باشد که از ابتدای هستی زمین این درگیری وجود داشته است و از این به بعد هم وجود خواهد داشت. اگر دوباره به شکل( الف) نگاه کنیم، در ابتدا این حفره سیاه در دل خلاء  بوجود آمده و به مرور بر اثر کشش سه بعدی خلاء این حفره سیاه از درون خالی تر شد و نیروی عکس العمل پیدا کرد و در مرحله ای این حفره سیاه  با کمک نیروی عکس العمل خود قادر شد جرمی از جایی پیدا و آن را به طرف خود بکشد و جرمدار شود و نیروی عکس العملش با کمک جرم به نیروی جاذبه تبدیل شده و این نیروی جاذبه در برابر  کشش نیروی انبساط خلاء که اجرام حفره سیاه کره زمین را با خود می کشد دعوا دارد و این نیروی جاذبه از انبساط زیاد این اجرام جلوگیری می کند و این دعوای دو نیرو و کشمکش آنها بر روی عناصر مختلف کره زمین خود یک رخداد است و یکی از عاملهای مهم گرمایش زمین بوده و هست. دلیل دوم بیشتر شدن گرمایش زمین، زیادتر شدن این درگیری بین دو نیروی جاذبه و انبساط خلاء به مرور زمان می باشد و خلاء با کمک نیروی انبساط خلاء خود هر چقدر جرم از حفره سیاه زمین دریافت کرده است به خلاء منظومه شمسی داده و خلاء منظومه شمسی هم آن را دو دستی به خلاء جهانی تقدیم کرده و خلاء اطراف زمین دوباره گرسنه شده و به زمین و جرمش از نو حمله ور شده است و مرتب جرم می خواسته است و در طول زمان هرچه جرم زمین کم می شود انبساط خلاء غلبه بیشتری پیدا می کند، زیرا پس از میلیاردها سال دعوا با خلاء و جرم دهی به آن ، حفره سیاه زمین ضعیف و کم جرم و نیروی جاذبه اش هم ضعیف و به همین نسبت انبساط خلاء غلبه بیشتر و جنبش مولکولی و تجزیه و ترکیب عناصر هم بیشتر و بیشتر از قبل به خلاء جرم می دهند و  اینها همه به افزایش گرمایش زمین کمک می کنند و در شرایط فعلی حفره سیاه زمین مقدار زیادی جرم از دست داده است و باید گفت که زمین ما پیر و فرسوده شده است. سومین علت گرمایش زمین بر می گردد به جاذبه کرات دیگر منظومه شمسی که از همه آنها کره خورشید مهم تر می باشد و این کرات با جاذبه خود روی هم  تاثیر می گزارند. این کرات منظومه شمسی هم میلیاردها سال در درگیری با خلاء اطراف خودشان بوده اند و مقدار زیادی جرم از دست داده اند و هم خودشان و هم جاذبه شان ضعیف شده اند و چون همگی با کره زمین در حفره سیاه منظومه شمسی قرار داشته و دارند با کمک نیروی جاذبه خود به همدیگر کمک کرده و کمک می کنند، بخصوص خورشید که در مرکز حفره سیاه منظومه شمسی قرار دارد و بیشترین جواب گویی را بر روی کرات در برابر انبساط خلاء و خلاء اطراف حفره سیاه منظومه شمسی دارد و همه کرات منظومه شمسی از آن کمک می گیرند و تابع آن هستند و خورشید و کرات اطرافش نیز خیلی جرم از دست داده و ضعیف شده اند، اینکه چگونه نیروی جاذبه کرات مختلف به هم کمک می کنند، خود بحث مفصلی دارد و آن را در کتابی که بنده در باره فیزیک نوشته ام توضیح داده ام، پس بنابراین بطور کلی در منظومه شمسی ما جرم کم می شود و به همین نسبت جاذبه هم ضعیف تر و تاثیرش روی اجسام کمتر و نیروی انبساط خلاء مرتب بر روی اجسام غلبه بیشتر و انبساط و جنبش مولکولی عناصر بیشتر و به همین نسبت گرمایش هم بیشتر می شود و کرات منظومه شمسی زیاد نمی توانند که مثل قبل به هم کمک کنند و این هم یکی از عوامل دیگر گرمایش زمین است که کره زمین ما نمی تواند زیاد از جاذبه کرات دیگر کمک بگیرد که تا بتواند با کمک نیروی جاذبه آنها با نیروی انبساط خلاء اطراف خود در بیفتد. دلیل چهارم گرمایش زمین نور خورشید است که کره زمین را پوشش می دهد. نور برای تعادل بین درگیری نیروی جاذبه و نیروی انبساط خلاء  بر روی حفره سیاه زمین و جرمش نقش بزرگی بازی می کند و با گرمای خود مانع از این می شود که جرم و جاذبه حفره سیاه زمین در برابر انبساط خلاء مقاومت زیادی بکنند و اگر نور نتابد هوا و آبها و سطح زمین گرم نمی شوند و مقاومت جرم زمین و نیروی جاذبه اش در برابر انبساط خلاء زیاد می شود و در مرحله ای که این کشمکش خیلی زیاد شد، انبساط خلاء که برای مدتها نتوانسته جرمی از حفره سیاه زمین بگیرد نیروی انبساط خلاء گرسنه تر می شود و بر غلبه خود می افزاید و در یک مرحله بر نیروی جاذبه زمین غلبه کرده و یک مرتبه جرم زیادی از زمین می گیرد و حداقلش این است که بر اثر سه بعدی کشیده شدن حفره سیاه زمین توسط انبساط خلاء، جرم حفره سیاه زمین سه بعدی به بیرون کشیده می شود و  یک شکستگی در بخشی از لایه های زمین بوجود می آید که همراه است با یک زلزله عظیم که خرابی هایی در اعماق و در سطح زمین هم بوجود می آورد و انبساط خلاء بر اثر این غلبه از لایه های  انتهایی جوی و آبها و سطح زمین جرم بیشتری به تلافی این درگیری زیاد تصاحب می کند، یعنی حفره سیاه زمین و جرم و جاذبه اش نباید بی جا در برابر انبساط خلاء مقاومت زیادی بکنند و جرمی به خلاء ندهند، زیرا خلاء گرسنه است و جرم می خواهد و زمین مجبور است که  مرتب جرمی به آن بدهد که تا کشش نیروی انبساط خلاء بر روی زمین بیش از حد زیاد نشود، پس بنابراین نور خورشید برای انبساط جرم زمین خیلی مهم است و این نورها به جو زمین و آبها و سطح زمین تابیده شده و آنها را گرم و منبسط و حفره سیاه تک تک ذرات نوری که خود گرسنه اند از آنها جرم می گیرند بر اثر این گرما و جرم دهی عناصر منبسط تر و جنبش اتمی و مولکولی بیشتر و تجزیه و ترکیب هم بیشتر که همراه با گرمای بیشتری هم می باشند و چون به ذرات نور جرم داده و منبسط تر شده اند در واحد حجم جرم آنها کمتر و به همین نسبت نیروی جاذبه روی آنها کمتر و تاثیر انبساط خلاء بر روی آنها بیشتر و به مرور و ملایمت و راحت تر انبساط خلاء سهم بیشتری از جرم آنها می گیرد و با این جرم گیری خلاء از حفره سیاه این عناصر، درگیری انبساط خلاء با نیروی جاذبه بر روی عناصر گازی، عناصر مایع و جامد و عناصر ترکیبی به تعادل نسبی می رسد و حیات که با کمک درگیری دو نیرو بر روی عناصر بوجود آمده با کمک نور و گرما بر روی سطح زمین به تکامل خود ادامه می دهد. تا اینجای قضایا درست بوده و نور درست عمل کرده است، ولی همین نور در شرایط فعلی و امروزی ما که زمین ضعیف و جرم خود را خیلی زیاد از دست داده است ، خطرناک عمل می کند، چون پس از میلیاردها سال جرم دادن به خلاء جرم حفره سیاه زمین کم ، جاذبه اش هم کم و به همین نسبت انبساط خلاء غلبه بیشتر و خلاء جرم بیشتری می خواهد و سه بعدی جرم ضعیف زمین را با خود می کشد و کلیه زمین از لایه های انتهایی جوی گرفته تا مرکز زمین نسبت به گذشته های خود از جرم و جاذبه کمتری برخوردار و به همین خاطر جرم زمین، جرم عناصر، لایه های جوی همگی منبسط هستند و دامنه حفره سیاه زمین نسبت به گذشته ها خیلی منبسط تر و از لابلای گازهای جوی که خیلی منبسط شده اند نور زیادتری از خورشید به زمین می تابد که خیلی بیشتر از قبل است و مقدار زیادی از این حفره سیاه های ذرات نوری همانطور که در بالا گفته شد جرم زیادی از مولکولهای جوی می گیرند و باعث می شوند که جرم حفره سیاه تک تک مولکولهای گازی جوی کمتر شده و این مولکولها که جرم خود را به مقدار زیادی از دست می دهند در برابر انبساط خلاء کمتر می توانند مقاومت بکنند و آنها منبسط تر و گرمتر شده و بسیاری از این گازها با جرم باقی مانده خود به خلاء پرتاب می شوند و همراه خود جرم زیادی را به خلاء می برند که قسمتی از جرم زمین به حساب می آیند و مابقی این نورها بنا به ضرورت و نیاز به جرم به طرف مولکولهای پایین تر جو حمله ور شده و از آنها جرم می گیرند و مابقی نورها که هنوز جرمی نگرفته اند تا سطح زمین می آیند و  این پرتوهای نوری از جو تا سطح زمین و آبها جرم می گیرند که هم جو و هم آبها و هم سطح زمین بیشتر و بیشتر گرم و منبسط  می شوند و این نورها که برای حیات روی کره زمین هنوز خیلی مفید هستند و می توانند که تعادلی بین نیروی جاذبه و نیروی انبساط خلاء بر روی عناصر بوجود آورند، ولی از آنجایی که این نور ها از قبل خیلی بیشتر به جو و سطح زمین می تابند با جرمگیری زیاد خود از مولکولها و اتمها آنها را کم جرم و منبسط تر و به همین نسبت درگیری دو نیرو بر روی حفره سیاه آنها زیاد و گرمای زیادی تولید می کنند و این انبساط عناصر و گرمای آنها نیروی انبساط خلاء را بیش از حد کمک می کند که تا نیروی انبساط خلاء با حفره سیاه عناصر و حفره سیاه زمین و نیروی جاذبه اش درگیری زیادی پیدا کرده و از عناصر زمین جرم زیادی بگیرد و بر اثر غلبه بیشتر نیروی انبساط خلاء با کمک این نورها، جنبش مولکولی عناصر حفره سیاه کره زمین و گرمایش زمین بیشتر می شود، البته هنوز نور برای حیات زمین خیلی ضروری است، ولی زیادی آن خطر دارد و زیاد شدن گرمایش زمین را باعث می شود که این گرمایش زیاد خطرات زیادی برای محیط زیست دارد، مثلا بی آبی، خشک سالی، طوفانهای دریایی و اقیانوسی در ابعاد مختلف، گردباد ها و گردابهای سهمگین، تغییرات اساسی در اکوسیستم بر روی زمین، تغییرات آب و هوایی ، آتش سوزی در ابعاد وسیع، تغییراتی در فصلهای سال، ایجاد ازن در بالای جو ، آب شدن یخهای قطبی، ورافتادن بسیاری از گونه های گیاهی، انقراض بعضی از نسلهای جانوران دریایی و خشکی، بارشهای نامناسب بخصوص در فصل بهار و پاییز که سیلابهای ویرانگر را سبب می شوند، زلزله، آتشفشان، رانش و فرو نشست زمین و بهمنها و غیره. بطور خلاصه طبق نظر بالا بر روی تمام موجودات و عناصر کره زمین درگیری زیاد دو نیروی جاذبه و انبساط خلاء وجود دارد و بر اثر این درگیری زیاد زمین جرم زیادی به خلاء داده و ضعیف شده است. کوچک ترین تغییر در این درگیری دو نیرو بر روی جرم کره زمین و بر روی موجودات و عناصر روی کره زمین باعث غلبه انبساط خلاء و ازبین رفتن رابطه تعادل نیروی جاذبه و انبساط خلاء بر روی  عناصر و همچنین موجودات زنده می شود و نابودی آنها را حتمی می کند، البته اینکه چرا باید خلاء گرسنه باشد و مرتب جرم بگیرد و این اتفاقات ناگوار برای زمین پیش بیاید، اینها خود دلایل خاص خود را دارند و آنها را در اینجا مطرح نمی کنم که بحث مفصلی دارند. پنجمین علت گرمایش زمین زلزله است، پس زلزله در گرمایش زمین بی تاثیر نیست، زیرا حفره سیاه زمین ما در کش و قوس با انبساط خلاء است و با وجود اینکه لایه های گازی جو زمین و همچنین آبها در این کش و قوس و این در گیری، خاصیت فنری و الاستیکی به خود می گیرند و کمک می کنند که با هر انبساط و انقباض مثل فنر باز و بسته شوند و تاثیر این دو نیرو را بر روی خود و نهایتا بر روی سطح زمین تا حدود زیادی  خنثی کنند و کمتر جرم به انبساط خلاء بدهند، ولی با وجود این از آنجایی که زمین زیاد جرم ندارد، در فصلهای مختلف سال انبساط خلاء بد جوری گیر می دهد و با وجود خاصیت الاستیکی گازهای جوی جرم زیادی از جو می گیرد و لایه های سطحی و عمقی زمین، چون فنریت ندارند آنها در برابر کشش انبساط خلاء مقاومت زیادی می کنند و در مرحله ای در برابر کشش زیاد نیروی انبساط خلاء مقاومت آنها در هم شکسته می شود و در این لایه ها تکان خوردگی و شکستگی بوجود می آید که به آن زلزله می گوییم و با هر شکستگی لایه و یا لایه هایی از جو زمین مقدار زیادی جرم از گازهای انتهایی جو به خلاء پرتاب می شود و هر چه زمین از طریق لایه های بالایی جوی جرمی به خلاء می دهد از جرم بخار آبها و عناصر جامد سطح زمین(گرد و غبار)  کمبود جرمی گازهای جوی را برطرف می کند. و این باعث می شود که زمین جرمش کمتر و لایه هایش منبسط تر و جنبش مولکولی بیشتر و گرمایش زمین بیشتر شود که کمک می کنند که بر شدت رخدادهای مختلف، مثل زلزله و بارشها و سیلابهای ویرانگر و غیره  افزرده شود. علت اینکه گرما را بنده محور بحث قرار داده ام به خاطر این است که این گرمایش زمین در رخدادهای کوچک و بزرگ و بحرانزا، بخصوص تشکیل ابرها و بارشها و سیلابها نقش اساسی بازی می کند.دلیل دیگر گرمایش زمین آتشفشانها هستند که هوای اطراف زمین را گرم می کنند و آتشفشان هم بر اثر درگیری دو نیرو بر روی ماده عمقی زمین بوجود می آیند و وارد بحث آنها نمی شوم، برای بهتر فهمیدن زلزله و آتشفشانها به مقاله گرمایش زمین و زلزله  که بنده نوشته ام مراجعه کنید، یعنی اگر در اینترنت وارد گوگل شدید و به فارسی بنویسید( گرمایش زمین و زلزله ) آن را پیدا خواهید کرد.دلیل دیگر گرمایش زمین دامنه گسترده حفره سیاه زمین است که  مرتب انبساط خلاء آن را می کشد و آن را منبسط تر و عریض تر می کند، چون به مرور زمان جرم حفره سیاه زمین کم و انبساط خلاء بیشتر غلبه و سه بعدی این حفره سیاه را بیشتر می کشد و حفره سیاه زمین سه بعدی عریض تر شده و از بالای جو تا سطح و عمق زمین طبقه به طبقه و یا لایه به لایه شده و هر چه از جرم زمین کم می شود آنها منبسط تر و از جرم کمتری برخوردار اختلاف جرمی این طبقات با هم بیشتر و حضور نیروی جاذبه نسبت به گذشته بر روی آنها کم رنگ تر است و انبساط خلاء بر روی آنها غلبه بیشتری دارد و با هم فرقهای اساسی پیدا می کنند، چون زمین جرم زیادی ندارد و زیاد نمی تواند مثل قدیم به گازهای جوی جرم زیادی بدهد که تا آنها با کمک جرم انبساط کمتری پیدا بکنند و منقبض تر بمانند و کمک بکنند که تا دامنه حفره سیاه زمین زیاد منبسط نشود و به همین نسبت دامنه حفره سیاه زمین گسترده تر و انبساط بیشتری دارد و فاصله نقاط انتهایی دامنه حفره سیاه تا مرکز حفره سیاه زمین بیشتر و نیروی جاذبه بر روی نقاط انتهایی کمتر تاثیر دارد و این دامنه وسیع و منبسط  که در کشمکش دو نیرو قرار دارد به گرمایش زمین کمک می کند، بخصوص که نورهای زیادی هم می توانند از میان گازهای منبسط این دامنه عبور و به سطح زمین برسند که این خود گرمایش را چند برابر می کند.

نقش استوا و قطب شمال و جنوب در گرمایش زمین:

قطب شمال و جنوب از قسمتهای دیگر کره خاکی زمین جرمدارتر و منقبض تر هستند، یعنی هرچه از منطقه استوایی به طرف قطب شمال و قطب جنوب نزدیکتر بشویم بر جرم و جاذبه این دو قطب افزوده می شود و این به این معنی است که بر قطب ها در اصل چیزی افزوده نشده است بلکه این منطقه استوایی بوده است که بر اثر کشش سه بعدی انبساط خلاء منبسط شده و به مقدار زیادی جرمش را از دست داده است و جرم استوا که کمتر می شود به همان نسبت انبساط خلاء این منطقه استوایی را بیشتر می کشد و عناصر آن منبسط تر و تاثیر نیروی جاذبه بر روی منطقه استوایی کمتر می شود و همینها کمک می کند که استوا نسبت به دو قطب کم جرم تر و انبساط خلاء بر روی عناصر آن نسبت به دو قطب غلبه بیشتری داشته باشد و به همین خاطر استوا گرمتر و منبسط تر می باشد و یا اگر برعکس نگاه کنیم هر دو قطب نسبت به استوای زمین دارای جرم زیاد و نیروی جاذبه بیشتر و سرد تر هستند، البته این دو قطب هم در طول حیات خود به خلاء جرم داده اند، ولی نه مثل استوا و بیشترین تغییرات آب و هوایی و سیلابها و زلزله هم در منطقه استوایی رخ می دهند. منطقه استوایی زمین بر خلاف دو قطب زمین همیشه به سمت خورشید بوده و هست و بر اثر تابش نور مستقیم به جو منطقه استوایی گازهای جوی گرم و منبسط و فاصله مولکولی بین گازها هم بیشتر و به همین نسبت نور بیشتری از این قسمت استوایی به زمین می تابد و انبساط خلاء هم همین را می خواهد که با کمک نور و گرما و انبساط از این قسمت جرم بیشتری بگیرد و به همین خاطر انبساط خلاء عناصر استوا را بیشتر از عناصر دو قطب شمال و جنوب زمین کشیده و منطقه استوایی تا به حال جرم بیشتری به خلاء داده است و دلیل دیگر گرمایش زمین گردش زمین به دور خود می باشد که استوا دامنه این گردش دورانی است و سرعت زیادی دارد و دو قطب شمال و جنوب زمین محور این دوران هستند، برای بهتر فهمیدن این دهوران یک میله بلند فرضی که چندین هزار کیلومتر طول دارد را از قطب شمال فرو می کنیم به داخل زمین که تا سر آن از قطب جنوب زمین بیرون بیاید و این میله فرضی می شود محور زمین که زمین به دور آن می چرخد و زمین که به دور این محور می چرخد این محور را هم با خود می چرخاند، پس بنابراین اگر به دو قطب نگاه بکنیم جایی که دو سر این میله فرضی از دو قطب بیرون آمده، این میله قطر زیادی ندارد و دایره چرخشی آن کوچک و با سرعت کم به دور خود می چرخد. به عبارتی دیگر دو قطب که مساحت کمتری از استوا دارند کمتر حرکت دورانی دارند و هر چه از دو قطب به سمت استوای کره زمین نزدیک می شویم مساحت زمین بیشتر می شود و به همین نسبت طول دهورانی و سرعت دهوران نقاط نزدیکتر به استوا بیشتر می شود و چون استوا شکم و یا دامنه انتهایی دهوران کره زمین است و قطر آن خیلی وسیع تر از دو قطب می باشد، برای یک دور زدن به دور خود سرعت دورانی بیشتری دارد و هر نقطه در منطقه استوا مسافت دورانی بزرگی را با سرعت زیاد باید طی کند تا یک دور به دور زمین بچرخد، در صورتی که نقاط نزدیک تر به دو قطب دور کوتاه تری می زنند و برای یک دور دهورانی زدن مسافت کمتری را طی می کنند، پس بنابراین سرعت دورانی نقاط در منطقه استوایی زیادتر از منطقه قطبی است و  در منطقه استوا این سرعت زیاد در حرکت دورانی اجسام نیروی گریز از مرکز ایجاد می کند و باعث می شود که مولکولها و عناصر منطقه استوایی بی اختیار منبسط و تمایل به پرتاب شدن به بیرون پیدا کنند ، یعنی پرتاب به سمت خلائی که مقابل منطقه استوا قرار دارد و نیروی جاذبه زمین برایش سخت است که در این حرکت دورانی و نیروی گریز از مرکز و جنبش مولکولی زیاد از این عناصر و اتمهای منطقه استوایی دفاع کند و این یعنی کمک به خلاء که راحت تر عناصر را منبسط و جرم بیشتری از آنها بگیرد و این هم یکی دیگر از عاملهایی است که به انبساط استوا و فاصله گرفتن اتمها و مولکولها از همدیگر کمک می کند و باعث کشمکش و گرمای زیادتر و تابش نور بیشتری در این منطقه استوایی می شود و این منطقه که سست تر می شود به زیاد شدن زلزله و بارش و سیلابهای خطرناک کمک می کند و به بحث سیلابها کم کم داریم نزدیک می شویم، دلیل دیگر گرمایش زمین جاذبه خورشید است که زمین را به طرف خود می کشد و چون استوا مقابل خورشید و تابش نور خورشید بیشتر به این سمت استوایی است، به همین نسبت به غیر از تابش نور خورشید کشش جاذبه خورشید هم بیشترین تاثیر را بر روی منطقه استوایی دارد ، زیرا استوا همیشه مقابل خورشید قرار می گیرد و این کمک رسانی نیروی جاذبه خورشید بدون کش و قوس نیست، زیرا درگیری با انبساط خلاء را با خود دارد، یعنی نیروی جاذبه خورشید کره زمین را به طرف خود می کشد و انبساط خلاء منظومه شمسی و انبساط خلاء اطراف زمین سعی دارند که  متقابلا زمین را به طرف خود کشیده و از منظومه شمسی بیرون بکشند و از خورشید دور کنند و خورشید با نیروی جاذبه اش در برابر کشش آنها مقاومت می کند و این کش و قوس ها وضعیت زمین را کم ثبات و تا حدودی نامتعادل می کند و هم در بوجود آمدن گرما و رخدادهای دیگر زمین از جمله بارشها و سیلابها مؤثر است و چون استوا در مقابل خورشید است، بیشترین درگیری نیروی جاذبه خورشید و متقابلا کشش نیروی انبساط خلاء را بر روی خود دارد. دلیل دیگر گرمایش زمین وجود ماه در دورترین دامنه حفره سیاه زمین است و حفره سیاه زمین مجبور است که آن را بر روی خود داشته باشد و آن را به طرف خود بکشد و ماه هم به دور زمین حرکت دورانی دارد و نیروی گریز از مرکز پیدا می کند که باعث می شود که ماه از زمین فاصله بیشتری بگیرد و این به نفع انبساط خلاء است که می خواهد که ماه را از زمین جدا کند و ببلعد و ماه در این حرکت دورانی و نیروی گریز از مرکز خود زمین را هم با خود می کشد، زیرا خود ماه توسط خلاء کشیده می شود و نیروی گریز از مرکز ماه هم به خلاء کمک می کند و جاذبه زمین مجبور است که ماه را به طرف مرکز حفره سیاه خود بکشد و تاثیر انبساط خلاء بر روی ماه را تا آن حدی که می تواند  خنثی کند و به همین خاطر زمین هم متقابلا توسط ماه کشیده می شود و منبسط می شود، بخصوص که منطقه استوایی رو به روی ماه است و بر اثر کشش توسط ماه منطقه استوا منبسط تر می شود و ماه در واقع بدور منطقه استوایی می چرخد، البته با کمی تغییر زاویه جزئی و این هم یک عامل دیگر کمک کننده به منبسط شدن جرم و جو زمین می شود و گرمایش زمین و وقوع اتفاقات دیگر زمین مثل سیلابها را بیشتر می کند. اینکه ماه چطوری بوجود آمده و چرا به دور زمین می چرخد و یا چرا زمین و سیارات به دور خورشید می چرخند، این خود بحث مفصلی دارد و در اینجا به آن اشاره نمی کنم . فصلهای سال هم در گرمایش زمین تاثیر دارند، برای مثال بهار نیمکره شمالی را با هم مرور می کنیم . در نیمکره شمالی که بهار می شود، کره زمین چند درجه چرخیده و نیم کره شمالی زمین بیشتر به طرف خورشید قرار می گیرد و نیمکره جنوبی تا حدودی پشت به خورشید می کند و در این حالت در نیمکره شمالی بهار شده و بهار پشتش به زمستان است و در این فصل نور خورشید بیشتر از زمستان به نیمکره شمالی می تابد. مولکولهای هوا و اتمهای سطحی نیمکره شمالی و آبها که در زمستان منقبض شده بودند بر اثر تابش بیشتر نور در بهار گرمای بیشتر  پیدا کرده و شروع می کنند سه بعدی  منبسط شدن و انبساط خلاء اطراف زمین بیشتر بر آنها غلبه و به همین نسبت تاثیر نیروی جاذبه زمین بر روی آنها کمتر. در بهار استوا گرم تر از زمستان است و قطب شمال هم تا حدودی گرمتر می شود و عناصر استوا و قطب شمال که منبسط می شوند، هم به صورت عمودی و هم افقی منبسط می شوند و چون استوا جای بیشتری دارد و استوا گرم تر است عناصر در استوا راحت تر منبسط می شوند، پس بنابراین عناصر منبسط شونده در منطقه قطب شمال  همدیگر را بیشتر به سمت استوا هل می دهند و همچنین هوای گرم استوایی که با بخار آبها و گرد و خاک به خلاء می روند و استوا کمبود جرم پیدا می کند عناصر سردتر و جرمدارتر و منقبض تر قطب شمال و جاهای دیگر که سرد تر هستند را به طرف خود می کشد، البته تابش نور خورشید هم به این انبساط کمک می کند و منطقه استوا تا حدود زیادی موفق می شود که جرمی از قطب شمال بگیرد که این خود باعث گرمای بیشتر می شود، ولی قطب شمال که  جرم زیادی دارد و مستقیما نور خورشید به آن نمی تابد مثل استوا به آن گرمی نمی شود مولکولهای هوا در قطب شمال و همچنین عناصر سطح زمین در قطب شمال در واحد حجم جرم زیادی دارند و نیروی جاذبه در قطب شمال بر روی آنها بیشتر غلبه دارد و اجازه نمی دهد که این عناصر قطب شمال زیاد منبسط شوند و مدام به طرف استوا کشیده شوند و در مرحله ای که استوا جرم کمکی بیشتری می خواهد و بیشتر عناصر را به طرف خود می کشد و  قطب شمال نمی تواند بیشتر گرم و منبسط شود و جرم آن زیاد و نیروی جاذبه اش نیز قوی تر از منطقه استوایی است و به همین خاطر مقاومتش در برابر کشش عناصر و انبساط آنها به سمت استوا بیشتر شده  و بین قطب شمال و منطقه استوا بر سر منبسط شدن عناصر گازی و عناصر سطحی زمین کشمکش بوجود می آید و همین باعث می شود که مولکولهای هوا و عناصر سطح زمین  بین قطب شمال  و استوا منبسط تر و فاصله مولکولی بیشتری نسبت به هم پیدا می کنند و انبساط خلاء هم به این انبساط و کشمکش کمک می کند که این باعث می شود از درون و از لابلای این مولکولهای گازی منبسط شده نور زیادتری به زمین بتابد و این نورها که هر کدام حفره سیاه و در حد خود گرسنه هستند از گازهای جوی و عناصر منبسط سطحی نیمکره شمالی زمین جرم گرفته و باعث گرمایش و انبساط بیشتر هوا و عناصر سطحی و آبهای نیمکره شمالی بخصوص منطقه استوایی می شوند و این وضعیت کمک می کنند که تابستان خیلی زودتر و با شدت بیشتری به میدان بیاید و این هم دلیل دیگری بر گرمتر شدن زمین است که در کشمکش قطب شمال و منطقه استوایی بوجود می آید و باعث می شود که زمین جرم بیشتری به خلاء بدهد و عینا یک چنین وضعیتی همانند نیمکره شمالی در بهار و تابستان و پاییز نیم کره جنوبی زمین اتفاق می افتد. همه این رخدادها و اتفاقاتی که در بالا بر شمردم هر کدام در حد خود یک اتفاق بزرگ بر روی زمین به حساب می آیند و باعث بوجود آمدن یکدیگر و تشدید همدیگر می شوند و برای مثال دیدیم که این رخدادها با کمک هم باعث بوجود آمدن هر چه بیشترگرمایش زمین و زیاد شدن آن بر روی کره زمین می شوند که اگر این گرما به اندازه باشد برای حیات زمین خیلی ضروری است و به اتفاقات مختلف دیگر از جمله بارشها و سیلابها و غیره کمک می کند، ولی اگر این گرمایش زیاد باشد که تا از توان کره زمین ما بیرون باشد، آن وقت در جو و بر روی زمین و عمق زمین فاجعه به بار می آورد و این گرمایش زیاد کمک می کند که تا اتفاقات خطرناک بوجود آید از آن جمله زلزله، طوفانهای دریایی و خشکی، بارشهای شدید و سیلابهای ویرانگر و غیره.

بحرانهای گازهای جوی و آبها و خاصیت الاستیکی آنها:

تمام رخدادهای بالا که بر شمردم باعث می شوند که گرمایش و انبساط  کره زمین ما بیش از حد شود و حفره سیاه زمین ما هر روز میلیاردها تن جرم از دست بدهد و به خاطر فرار این همه جرم هر روز کمبودهای زیادی بین مولکولهای جوی و آبی  و عناصر سطحی و عمقی زمین بوجود می آیند که جبران آنها برای زمین شکننده است و این رخداد ناگوار میلیاردها سال است که هر روز اتفاق می افتد و حفره سیاه زمین ما باید با جرم باقی مانده ضعیف خود این کمبود های گازهای جوی و آبها و سایر عناصر دیگر که مرتب جرمی به خلاء می دهند را جبران کند و از همه مهمتر جو زمین می باشد برای اینکه مولکولهای جوی باید جرم کافی داشته باشند که تا خاصیت الاستیکی و فنریت خود را حفظ کنند، یعنی نیروی انبساط خلاء و نیروی جاذبه بر روی جرم گازهای جوی و آبها و جسم جامد حفره سیاه زمین با هم کشمکش زیادی دارند و در این حالت این خاصیت فنری گازهای جوی و آبها نه فقط تعادلی بین دو نیرو بر روی تک تک مولکولهای گازی جوی و آبها بر قرار می کند بلکه آنها با جرم دادن به هم بیشتر در رابطه با هم قرار می گیرند و به هم وابسته می شوند و با هم خاصیت الاستیکی پیدا کرده و خاصیت الاستیکی و فنریت از گازهای جوی به مولکولهای آبها هم سرایت می کند و بر اثر این خاصیت الاستیکی و فنریت گازهای جوی و همچنین آبها کشمکش این دو نیرو بر روی جرمهای گازهای جوی، آبها و عناصر سطحی و عمقی تر زمین تا حدود زیادی فروکش می کند و آبها  که از گازها جرم بیشتری دارند خاصیت فنریت قوی تری نسبت به گازها دارند و در نوسانات و بالا و پایین رفتن های خودشان مقاومت بیشتری در برابر کشش نیروی انبساط خلاء می کنند( در کنار دریا و یا اقیانوس اگر به گردش بپردازیم این فراز و نشیب آبها را به راحتی خواهیم دید، بخصوص مواقعی که طوفانی باشند)، ولی با وجود همه اینها خلاء کم و بیش سهم خود را از جرم گازها و آبها می گیرد، منتها به خاطر این فنریت گازها و آبها با کمی ملایمت و انعطاف پذیری بیشتر. حفره سیاه تک تک این گازها که جرم به خلاء داده اند گرسنه تر و در درگیری دو نیرو بر روی خود نیروی عکس العمل پیدا می کند و با کمک این نیروی عکس العمل این گازها گازهای پایینی جو را به طرف خود می کشند و گازهای پایین جو که جرمی به گازهای بالایی می دهند گرسنه تر شده و نیروی عکس العمل پیدا کرده و مولکولهای آبها و عناصر سطح زمین را با کمک نیروی عکس العمل خود به بالا می کشند و بر اثر این کشش از پایین به بالا باد تولید می شود و گرد و خاکها را از سطح زمین به بالا رفته و آبهای اقیانوسها و دریاها هم به بالا کشیده و منبسط و آبها بخار می شوند و به جو می روند و خلاء که پشت تمام این جریانات قرار دارد سهم خود را از این جرمها می گیرد و گازهای جوی که مرتب جرم زیادی به خلاء  داده اند باید کمبودهای جرمی حفره سیاه های خودشان را از این گرد و غبارها و بخارات آبهای به جو رفته بر طرف کنند، در این حالت این حفره سیاه های مولکولهای گازی در جو دیگر خالی نیستند و چون در حد خود جرم دارند خاصیت الاستیکی و فنری آنها تکمیل و به خاطر تکمیل شدن از نظر جرم حضور نیروی جاذبه بر روی حفره سیاه تک تک این گازها پر رنگ تر می شود و آنها با کمک هم و با کمک جرم خود و با کمک نیروی جاذبه به جنگ با انبساط خلاء می روند و با خاصیت الاستیکی و فنریت خود کشش بیش از حد انبساط خلاء را تا حدود زیادی خنثی و به همین خاطر بر روی جرم سخت حفره سیاه زمین کشش زیادی وارد نمی شود و مقداری از بخار آبها که هنوز در جو وجود دارند به ابر تبدیل می شوند و بارشها را بوجود می آورند که در ادامه بحث به آن می پردازم. بر اثر این جرم دادن به خلاء زمین و جرم و جاذبه اش به مرور زمان ضعیف تر شده اند و به خاطر ضعف زمین و نیروی جاذبه اش اتفاقات ناگواری که در بالا بر شمردم امروزه خیلی بیشتر از گذشته شده اند.

چگالی نسبی اجسام در رابطه با تگر، باران و برف:

اولین سؤال چرا نیروی جاذبه زمین قطرات باران، تگر و برف را به طرف مرکز حفره سیاه زمین می کشد و سؤال دوم این است که چرا برای حفره سیاه زمین و نیروی جاذبه آن جرم تکر در اولویت اول و جرم قطره باران و جرم برف در اولویتهای دوم و سوم  قرار می گیرند؟ فهمیدن اینها به ما کمک می کنند که تشکیل تگر، قطره باران و دانه برف را بهتر بفهمیم. علت آن این است که جرمهای سنگین تر که در واحد حجم منقبض تر و جرمدار تر هستند برای نقاط مرکزی تر حفره سیاه زمین بهتر و مناسب تر هستند و با جرم زیادشان کمک می کنند که تا حدودی بیشتر مرکز کره زمین از جرم بیشتری برخوردار و بیشتر تقویت شود که تا بتواند در برابر کشش سه بعدی انبساط خلاء بیشتر مقاومت کند و هر چه نقاط نزدیک تر به مرکز حفره سیاه زمین بیشتر جرم داشته باشند نیروی جاذبه هم در برابر نیروی انبساط خلاء بیشتر تقویت می شود و بیشتر مقاومت می کند و این بحثی بود که در اول همین مبحث به آن پرداختم و شکل (الف) و شکل (ب) در قسمت اول نمونه گویایی از آن می باشند، ولی برای روشن تر شدن این مطلب یک مثال ساده می زنم. اگر یک لیوانی داشته باشیم که چیزی داخلش نباشد به نظر ما می رسد که این لیوان خالی است، ولی در اصل این لیوان خالی نیست و از مولکولهای گازی هوا پر است، با وجود این که پر از هوا است اگر مقداری آب داخل این لیوان بریزیم این مقدار آب به ته لیوان می رود و مولکولهای آب به همان اندازه که در ته لیوان جا گرفتند مولکولهای هوا را به بیرون از لیوان می فرستند که تا نقاط نزدیک تر به  مرکز زمین، یعنی ته لیوان جرمهای منقبض تر و سنگین تر بیشتری داشته باشند و بقیه مولکولهای هوا بر روی مولکولهای آبها در لیوان می ایستند و این به ما نشان می دهد که مولکولهای آبها از مولکولهای هوا جرمدارتر و سنگین تر هستند و باید به نقاط مرکزی تر زمین نزدیک تر باشند، زیرا هر نقط که به مرکز حفره سیاه زمین نزدیک تر باشد درگیری دو نیرو بر روی آن بیشتر است و اگر جرم منقبض و سنگین تری داشته باشد با جرم منقبض و سنگین تر بیشتر می تواند در برابر درگیری دو نیروی جاذبه و انبساط خلاء بر روی خودش مقاومت کند و از منبسط شدن خود جلوگیری کند، پس بنابراین نقاط مرکزی تر حفره سیاه زمین به جرمهای سنگین تر و منقبض تر احتیاج دارند و به همین نسبت که نقاط مرکزی تر جرمدارتر و سنگین تر می شوند نیروی جاذبه هم بر روی آن نقاط بیشتر تقویت می شود و جلوی زیادی خواهی انبساط خلاء را می گیرد و این آنقدر برای حفره سیاه زمین مهم و اهمیت دارد که حتی یک قطره آب که از مولکولهای گازی جرم بیشتری دارد را هم به ته لیوان می کشد که تا به مرکز حفره سیاه زمین شود و مولکولهای گازی هوا که از آب سبک تر هستند در داخل لیوان باید جای خود را در ته لیوان به این قطره آب بدهند که تا مولکولهای آب جرمدار در ته لیوان به مرکز زمین نزدیک تر باشند، حتی اگر فقط یک مولکول آب باشد این مولکول آب از نظر جرم و میزان انقباضش در واحد حجم یک چنین برتری نسبت به یک مولکول گاز دارد، به عبارت دیگر گازها که در دامنه بالاتری در حفره سیاه زمین قرار گرفته اند درگیری دو نیرو بر روی حفره سیاه تک تک آنها کمتر است و به همین نسبت تمایل زیادی به جرم و جاذبه ندارند، ولی حفره سیاه مولکولهای آب درگیری دو نیرو را بیشتر از گازها بر روی خود دارند، زیرا نسبت به گازها در دامنه پایین تر نزدیک به مرکز حفره سیاه زمین شکل گرفته اند( شکل الف و ب در  قسمت اول) و طبق قانون حفره سیاه هرچه اتم و یا مولکولی مثل مولکول آب به مرکز حفره سیاه زمین نزدیک تر باشد به همین نسبت درگیری دو نیروی بر روی حفره سیاه مولکول آن بیشتر و به همین خاطر حفره سیاه مولکول آب جرم بیشتری گرفته که تا بتواند این درگیری زیاد دو نیرو بر روی حفره سیاه مولکول خود را خنثی کند و این پایدارتر بودن جرم مولکول آب در حد خود در برابر مولکول گاز به پایدار بودن بیشتر جرم زمین کمک می کند، زیرا در حفره سیاه زمین قرار دارد و تابع آن نیز می باشد، البته مولکول گاز هم به همین شکل عمل می کند، ولی به خاطر جرم کمتر و منبسط تر بودن جرمش نمی تواند مثل مولکول آب سکون و ثبات بیشتری داشته باشد و نمی تواند به مرکز حفره سیاه زمین نزدیک باشد و نمی تواند مثل مولکول آب درگیری زیادتر دو نیرو بر روی حفره سیاه گازی خود را تحمل کند و مولکول گاز که نسبت به مولکول آب در واحد حجم از جرم کمتری برخوردار است بیشتر تابع نیروی انبساط خلاء است و به همین خاطر گازها که سبک تر هستند جای خود را در لیوان به مولکولهای آبها می دهند و خودشان بالاتر و بر روی قطره آب  قرار می گیرند که نسبت به آب از مرکز زمین دورتر و به دامنه حفره سیاه زمین و همچنین به خلاء نزدیک تر باشند و اگر جسم دیگری که در واحد حجم از جرم بیشتری برخوردار باشد که حتی از مولکولهای هوا و آبها جرمدار تر باشد عینا یک چنین اتفاقی هم برای این مولکول و یا این اتم جرمدارتر می افتد، مثلا اگر یک ذره براده آهن که با تمام کوچکی در واحد حجم جرم بیشتری دارد را به داخل لیوان رها کنیم با تمام کوچکیش به ته لیوان می رود و زیر آبها قرار می گیرد، یعنی به ته لیوان که نزول می کند به مرکز حفره سیاه زمین نزدیک تر و مولکولهای آب و سپس گازهای هوا روی آن قرار می گیرند و این ذره ریز با تمام کوچک بودنش برای جرم زمین و نیروی جاذبه اهمیت بیشتری دارد، زیرا در واحد حجم خود از جرم بیشتری برخوردار است و جرمش در واحد حجم حفره سیاهش بیشتر از مولکول هوا و آب فشرده است، پس بنابراین ذره براده آهن با تمام کوچکیش برای جرم و جاذبه  زمین از نظر جرم و منقبض بودن اولویت اول و آب اولویت دوم و گاز از نظر جرم و انقباض در اولویت سوم قرار می گیرد و فرق نمی کند که در لیوان باشند و یا جای دیگری از کره زمین، یعنی اگر به گذشته این براده آهن بپردازیم، آن موقعی که این براده آهن می بایستی بوجود می آمده درگیری دو نیروی بر روی حفره سیاه این براده آهن خیلی زیاد و گرسنگی و نیروی عکس العمل این حفره سیاه براده آهن زیاد و این گرسنگی و نیروی عکس العمل زیاد باعث شده که این حفره سیاه براده آهن جرم زیادی بگیرد و این جرم را بیش از حد در خود منقبض و فشرده کند و این حفره سیاه از خودش با این جرم منقبض آهن را بوجود آورده با خواص آهن، در نتیجه حفره سیاه این براده آهن در واحد حجم جرم زیاد و منقبضی دارد و می تواند درگیری زیاد دو نیروی جاذبه و انبساط خلاء بر روی خود را خیلی بیشتر تحمل کند و اگر به نقاط پایین تر حفره سیاه  زمین که به مرکز زمین نزدیک تر هستند کشیده شود که در آنجا درگیری انبساط خلاء با نیروی جاذبه زیاد است این براده آهن با جرم زیادش که در واحد حجم از جرم آب و گاز بیشتر و منقبض تر است می تواند بیشتر در درگیری دو نیرو بر روی خود دوام بیاورد و با جرمش کشش نیروی انبساط خلاء بر روی حفره سیاه خود را خنثی و به همین نسبت پشتیبان نیروی جاذبه و جرم کره زمین باشد و با جرم منقبضش بیشتر به حفره سیاه زمین کمک می کند که در برابر کشش انبساط خلاء  مقاومت بیشتری بکند و به همین خاطر نیروی جاذبه روی این براده آهن با تمام کوچکیش تاثیر بیشتری دارد و آن را به طرف پایین به ته لیوان می کشد که تا این ذره براده آهن به مرکز حفره سیاه زمین نزدیک تر و با جرم منقبضش به کمک جرم زمین بشتابد که تا جرم زمین به اندازه جرم این براده آهن جرمدار تر شود و بتواند در برابر انبساط خلاء مقاومت بیشتری بکند، البته مولکول آب و گاز هم همین خاصیت را دارند، ولی براده آهن بیشتر قادر خواهد بود که این مسؤلیت سنگین و خطیر را بپذیرد و این مقایسه براده آهن با آب و گاز همان چیزی است که در فیزیک می گوییم چگالی نسبی اجسام نسبت به هم در واحد حجم، چگالی نسبی ذره براده آهن از چگالی نسبی آب و گاز بیشتر و چگالی نسبی آب از چگالی نسبی گاز در واحد حجم بیشتر و چگالی گازهای سنگین پایین جو بیشتر از چگالی گازهای سبک بالای جو می باشد و به همین نسبت هر چه چگالی نسبی جسمی در واحد حجم بیشتر باشد آن جسم برای نیروی جاذبه و جرم زمین اهمیت بیشتری دارد و این جسم به مرکز زمین باید نزدیک تر باشد و بر عکس هر چه چگالی جسم و یا عنصری کمتر باشد در واحد حجم منبسط تر است و از مرکز زمین بیشتر فاصله دارد و به خلاء نزدیک تر است و  این مثال گاز و آب و براده آهن داخل این لیوان در این مبحث خیلی به ما کمک می کنند که چرا تگر و باران و برف می بارد و چرا تگر برای حفره سیاه زمین و نیروی جاذبه زمین اولویت اول را دارد و قطرات باران اولویت دوم و اولویت سوم مال دانه های برف می باشد و نیروی جاذبه حفره سیاه زمین به نسبت اولویت جرمی آنها در واحد حجم و یا به نسبت چگالی نسبی آنها بر روی آنها غلبه و آنها را به طرف خود، یعنی به طرف مرکز زمین می کشد و آنها بر روی زمین شروع به باریدن می کنند، یعنی همان اتفاقی که در لیوان برای مولکول گاز و آب و ذره براده آهن می افتد برای این بارشهای تگر، قطره باران و دانه برف هم اتفاق می افتد و با سرعت متفاوت نیروی جاذبه آنها را به پایین، یعنی به طرف مرکز زمین می کشد. اگر این مثال لیوان با شکل( الف) و شکل(ب) در مبحث قسمت اول مقایسه شوند، اولویت های عناصر مختلف گازی، آبی و جسم جامد و چگالی نسبی آنها در واحد حجم در حفره سیاه زمین مشخص می شوند و از این مقایسه بیشتر پی می بریم که حفره سیاه زمین در رابطه با جرمهای مختلف چگونه عمل می کند و از این مقایسه پی می بریم که از بالای جو تا پایین جو و حتی لایه های زمین تا چه حد عناصر مختلف گازی، مایعی و جامد در واحد حجم جرم و  فشردگی دارند و جایگاه مختلف آنها کجا ها است و هر چه سبک تر باشند در بالا و نزدیک تر به دامنه انتهایی حفره سیاه زمین و به همین نسبت به خلاء نزدیک تر و بر عکس هر چه در واحد حجم جرمدار تر و فشرده تر باشند بیشتر به مرکز زمین نزدیک تر هستند، یعنی نیروی عکس العمل حفره سیاه زمین که در بالا شرحش آمد در جاهای مختلف تعیین می کند که این حفره سیاه های عناصر مختلف با چه جرمی با چه حجمی و با چه فشردگی و با چه خاصیتی تشکیل شوند و در کجا های حفره سیاه زمین قرار بگیرند که تا این حفره سیاه های عناصر مختلف با جرمهای مختلف خود که تابع حفره سیاه زمین می باشند بتوانند در برابر درگیری نیروی انبساط خلاء و نیروی جاذبه بر روی خودشان مقاومت بکنند و هم با جرمشان به حفره سیاه زمین کمک بکنند که در برابر کشش انبساط خلاء بتواند دوام بیاورد و در این راستا که آنها در حفره سیاه زمین قرار دارند باید در حفره سیاه زمین در ارتباط با هم و هوای همدیگر را هم داشته باشند و این حفره سیاه ها با جرم خود به همدیگر کمک بکنند که آنها بتوانند با کمک هم در برابر انبساط خلاء دوام بیاورند و نظم حفره سیاه زمین در درگیری نیروی جاذبه و انبساط خلاء بر روی جرم زمین به هم ریخته نشود که در اصل درگیری دو نیرو بر روی جرم تک تک این حفره سیاه ها خواهد بود که در دل حفره سیاه زمین قرار دارند. پس بنابراین گرد و غبار و بخار شدن آبها و بالا رفتن آنها به جو و جرم دادن آنها به حفره سیاه های مولکولهای گازی جوی برای این است که درگیری دو نیرو بر روی این حفره سیاه ها به تعادل خود برسد و چگالی نسبی آنها در جاهای مختلف نسبت به هم تکمیل شود و اضافه این بخارات، ابرها را  در پایین جو بوجود می آورند و به باریدن دوباره ابرها بر روی سطح زمین کمک می کنند که تا حدودی  از جرمهای فراری از زمین کاسته شود. بحث چگونگی بوجود آمدن گازها و آبها و عناصر مختلف و خواص مختلف آنها بر روی کره زمین خیلی پیچیده و در اینجا به آنها نمی پردازم و در کتابهایی که در باره فیزیک نوشته ام به آنها پرداخته ام.

نقش عوامل مختلف در تشکیل ابرها:

درگیریهای سه بعدی انبساط خلاء با نیروی جاذبه بر روی عناصر کره زمین دست به دست هم داده و رخدادهایی که در بالا برشمردم را باعث می شوند که این رخدادها در تشکیل ابرها مستقیم و یا غیر مستقیم دخالت دارند و مهم ترین این رخدادها گرمایش زمین است که در بالا اشاره شد که چگونه رخدادهای مختلف دست به دست هم می دهند و بر گرمایش زمین می افزایند و خود این رخداد گرمایش زمین در بوجود آمدن ابرها و بارشها و سیلابها کمک بزرگی می کند، علاوه براین اینها عوامل مهم دیگری که مستقیما در تشکیل ابرها نقش بازی می کنند، گازهای جوی زمین و آبهای اقیانوسها و دریا ها هستند و تابش نور هم به این مهم کمک می کند. همانطور که در بالا گفته شد خلاء به هر طریق که بتواند از حفره سیاه زمین جرم می گیرد، یکی از این راه ها بخار آبها می باشد. انبساط خلاء با نیروی جاذبه زمین بر روی حفره سیاه تک تک مولکولهای آبها دعوا دارد، زیرا مولکولهای آبها در عین حال که در حفره سیاه زمین قرار دارند، خودشان هر کدام نیز حفره سیاه هستند و مثل حفره سیاه زمین جرم دارند و انبساط خلاء از جرم حفره سیاه تک تک این مولکولهای آبی سهم خود را می خواهد، زیرا بدون درگیری نیروی انبساط خلاء با نیروی جاذبه بر روی ماده امکان نداشت که مولکول آبی بوجود آید، یعنی جرم وجود داشت ، ولی به صورت آب نبود و انبساط خلاء و نیروی جاذبه در درگیری باهم بر روی ماده و یا جرم کار کردند و باعث شدند که تغییراتی در این ماده بوجود آید و با هم در این درگیری ها باعث شدند که تمام این تغییرات پس از میلیونها سال حساب شده جلو بروند و از درون این تغییرات و دگرگونی ها بر روی ماده آبها در بخش وسیعی از حفره سیاه زمین بوجود بیایند، یک چنین وضعیتی هم برای سایر عناصر و گازها و ترکیبات مختلف بوجود آمده که آنها هم در حد خود حفره سیاه هستند و دارای جرم می باشند و این دو نیروی جاذبه و انبساط خلاء در شکل گیری آنها نقش اساسی بازی کرده اند از آن جمله ابرها هستند. بدون آبها و بدون گازهای جوی نمی تواند ابری تشکیل شود و بارندگی بوجود آید، به عبارتی دیگر آبهایی که مایع هستند باید بتوانند منبسط شوند و این کار را نیروی انبساط خلاء در درگیری نیروی جاذبه بر روی آبها انجام می دهد و آبها را به بخار تبدیل می کند و تابش نور و گرمایش زمین هم به این مهم کمک می کنند و چون آبها منبسط و به بخار تبدیل می شوند، جایی هم با وسعت زیاد باید وجود داشته باشد که تا این بخارهای منبسط در آن جای وسیع( جو زمین) قرار گیرند و از طرف دیگر باید گازهای مناسبی در این جای وسیع (جو زمین) وجود داشته باشند که میزان بخار شدن مولکولهای آب را کنترل کنند، زیرا اگر بیش از حد این بخار آبها منبسط شوند و به جو بروند، انبساط خلاء تمام این بخارات و تمام مولکولهای جوی را به طرف خود می کشد و دیگر خبری از جو زمین، بخارات آب و ابر و باریدن آنها بر سطح زمین وجود نخواهد داشت و بعد از جو نوبت متلاشی شدن آبها و جرم جامد زمین فرا می رسد، پس بنابراین وجود گازها در ابعاد مختلف با میزان جرمهایشان در جو درگیری دو نیرو بر روی خودشان را کنترل می کنند و با خاصیت الاستیکی خود مانع از زیاده خواهی خلاء اطراف حفره سیاه زمین می شوند و به اندازه کافی جرم به خلاء می دهند، چون به اندازه کافی جرم دارند و چون این حفره سیاه های گازی در حد خود جرم کافی دارند به همین نسبت نیروی جاذبه بر روی آنها حضور فعالی دارد و این نیروی جاذبه در درگیری خود با نیروی انبساط خلاء بر روی آنها کنترل می کند که خلاء از این گازها و از این گرد و غبارها و بخارهای آب که به جو رفته اند چه مقداری جرم بگیرد که تا تعادلش با نیروی جاذبه بر روی آنها متعادل شود و در این حالت این گازها و بخارات و غبارها با کمک جرمشان و درگیری این دو نیرو به نوعی با هم ترکیب و در هم می شوند که تا بتوانند از جرم هم در درگیری دو نیرو بر روی خود استفاده کنند و خلاء از این مولکولهای گازی و گرد و غبارها و بخارات کنترل شده جرم می گیرد و مولکولهای گازی جوی هم که کمبود جرم دارند از این غبارها و بخارات جرم می گیرند و چون خلاء سهم خود را گرفته و مولکولهای گازی هم سهم خود را گرفته اند مقدار زیادی از این بخارها هم در ارتفاع پایین تر جو باقی می مانند و ابرها را بوجود می آورند  که بحث آن را در زیر می آورم و اگر هم هنوز گرد و غباری در جو وجود دارد با کمک ابرها و قطرات باران به زمین باریده می شوند.

تشکیل ابرها در وضعیت نرمال جوی:

مولکولهای گازی در جو که از دو طرف توسط دو نیروی انبساط خلاء و نیروی جاذبه کشیده می شوند منبسط و بر دامنه حفره سیاه زمین می افزایند ( لطفا به شکل ت در زیر توجه کنید)

شکل(ت)

و به نسبت میزان کشش و درگیری این دو نیرو بر روی حفره سیاه تک تک این گازها نه فقط جرم به خلاء  می دهند و از جرم این گازها کاسته و منبسط تر می شوند بلکه به خاطر این کشمکش دو نیرو بر روی این گازها به همین نسبت بین این گازها هم از همه طرف فاصله می افتد که این فاصله ها بین مولکولهای گازی همه سه بعدی هستند و هر کدام لا به لای این گازها به صورت حفره در آمده اند و بر اثر کشمکش زیاد دو نیرو بر روی خود گرسنه و نیروی عکس العمل پیدا کرده اند و به همان نسبت آنها هم مثل حفره سیاه  گازهای گرسنه جرم می خواهند، زیرا آنها هم فضاهای خالی در جو به حساب می آیند و حجم دارند و درگیری دو نیرو بر روی هر کدام از این فضاهای بین مولکول گازی زیاد و هر کدام به یک حفره سیاه تبدیل شده اند و از دو طرف توسط دو نیروی جاذبه و متقابلا انبساط خلاء و همچنین مولکولهای گازی کشیده می شوند و چون در دل حفره سیاه زمین قرار گرفته اند تابع آن نیز می باشند و در ارتباط تنگاتنگ مولکولهای گازی هستند و روی هم تاثیر متقابل دارند و  هرچه میزان درگیری دو نیروی جاذبه و انبساط خلاء بر روی آنها بیشتر شود به همان نسبت گرسنگی و نیروی عکس العمل آنها هم بیشتر می شود، بخصوص اگر این گازها و این حفره سیاه بوجود آمده بین آنها در پایین جو و نزدیک تر به مرکز حفره سیاه زمین باشند طبق قانون حفره سیاه خود به خود درگیری دو نیرو بر روی آنها بیشتر و آنها گرسنه تر هستند و به نسبت درگیری دو نیرو بر روی خودشان جرم می خواهند که تا تک تک آنها درگیری دو نیرو بر روی حفره سیاه خود را به تعادل برسانند و گرد و غبار و همچنین بخارهای آبها به همان ترتیبی که در بالا گفته شد از سطح زمین و سطح اقیانوسها و دریا ها به جو رفته اند و انبساط خلاء هم سهم خود را از جرم گازها و این گرد و غبارها و این بخارها گرفته و مولکولهای گازی که کمبود جرم داشته اند سهم خود را از جرم بخار ها گرفته اند و جرمدار شده اند و این بخارات اضافی دیگر هم انبساط بیشتری پیدا نمی کنند، زیرا گازها از این بخارات جرم گرفته و خلاء هم همینطور و در این شرایط این بخارات باقیمانده  تا مرحله بعدی توسط گازها و نیروی انبساط خلاء کشیده نمی شوند و فقط می مانند فضاها و یا حفره سیاه های بوجود آمده بین مولکولهای گازی و اینها در یک حالت غیر عادی بوجود آمده اند و درگیری دو نیرو بر روی آنها بالا است و آنها نیروی عکس العمل بالایی دارند و خیلی گرسنه و جرم زیادی می خواهند و این حفره سیاه ها و یا فضاهای بین مولکولهای گازی گرد و غبارها و بخارهای زیادی را می گیرند و آنها را در هم و در خود منقبض تر می کنند و جرمدار تر می شوند، بخشی از آنها جای خالی گازهایی که به خلاء پرتاب شده اند را پر می کنند و به مولکولهای گازی تبدیل و کمبود مولکولهای گازی در جو را بر طرف می کنند و جو زمین کامل می شود، ولی بعضی از این حفره سیاه های فضاهای بین گازی چون خیلی گرسنه بوده اند از بخارات آب در جو جرم زیادی گرفته و حتی از گازها هم سنگین تر می شوند و به حالت آب بودن و یا مایع بودن خود نزدیک تر می شوند و از گازهای بالایی جوی سنگین تر شده و نیروی جاذبه بر روی آنها غلبه بیشتری می کند و آنها را به پایین می کشد و این حفره سیاه های جرم گرفته بین مولکولهای گازی از این گازها جرم بیشتری دارند و به همین نسبت نیروی جاذبه بر روی آنها بیشتر تاثیر و آنها را از لا به لای مولکولهای گازی خارج و به مرکز زمین نزدیک تر می کند و چون این حفره سیاه های بوجود آمده بین مولکول گازی از نظر جرمی و درگیری دو نیرو بر روی خودشان با هم همتراز هستند در کنار هم قرار گرفته و در این حالت درگیری دو نیرو بر روی آنها به تعادل نسبی می رسد و حرکت به طرف پایین تر آنها متوقف می شود، زیرا اگر جرم تک تک حفره سیاه های مولکولهای بخار های ابری کافی نباشد آنها نمی توانند بیشتر پایین تر بروند، زیرا با پایین تر رفتن درگیری دو نیرو بر روی آنها بیشتر و جرم حفره سیاه آنها برای درگیری بیشتر دو نیرو کفاف نمی دهند و  جرم در حفره سیاه آنها منبسط و به بالا کشیده می شود و به زبان ساده تر خلاء و گازهای جوی سهم خود را از جرم گرفته اند و این بخارهای باقیمانده در جو را زیاد نمی کشند و این بخارات منقبض تر شده اند و به حالت اولیه خود یعنی مولکول آب بودن بیشتر نزدیک شده اند، ولی هنوز جرم تک تک این حفره سیاه ها در حدی نیست که به مولکول آب تبدیل و قطرات باران را بوجود بیاورند و در این شرایط آنها فقط می توانند با این میزان جرم و با این میزان درگیری دو نیرو بر روی خود کمی منقبض تر و پایین تر آمده و ابرها را در قسمت پایین جو بوجود  آورده اند و چون هنوز حالت  نیمه بخاری دارند کمی زود است که نیروی جاذبه بر روی آنها غلبه کند و آنها را به طرف زمین بکشد و آنها بر سطح زمین ببارند و اگر جرم آنها بیشتر از این نشود این ابرها منبسط و جذب مولکولهای گازها می شوند، زیرا مولکولهای گازی مرتب جرم به خلاء می دهند و دیگر خبری از ابرها و بارندگی وجود ندارد، بخصوص در تابستان که هوا خیلی گرم است و خلاء جرم زیادی از جو زمین می گیرد.

دو اصل مهم برای بارش ابرها:

برای اینکه که ابرها بوجود آیند و این ابرها بتوانند شروع به باریدن کنند باید دو شرط لازم وجود داشته باشند، اولین شرط به قانون کلی حفره سیاه کره زمین مربوط می شود، یعنی این حفره سیاه های گازی در جو زمین و این فضا ها و حفره سیاه های بوجود آمده بین این گازها خودشان در اندازه های مختلف حفره سیاه هستند(شکل ت در بالا) و وابسته به حفره سیاه زمین و تابع آن نیز می باشند و طبق قانون حفره سیاه زمین هر چه آنها از بالای جو به طرف پایین به مرکز حفره سیاه زمین نزدیک تر باشند درگیری دو نیرو بر روی آنها زیادتر و گرسنگی آنها هم بیشتر و نیروی عکس العمل آنها هم زیادتر است و باید جرم بیشتری گیرشان بیاید که تا درگیری زیاد دو نیرو بر روی خودشان را به تعادل برسانند و زمانی ابرها تشکیل می شوند که در گیری دو نیرو بر روی این حفره سیاه ها به اندازه کافی باشند که تا آنها بتوانند جرم متناسب با خود را از بخارات آب در جو بگیرند و به ابر تبدیل شوند و این حفره سیاه ها که به ابر تبدیل می شوند می توانند مولکولهای گازی و یا حفره سیاه های بوجود آمده بین آنها و یا از هر دو باشند، فقط باید که گرسنگی و نیروی عکس العمل آنها در حدی باشد که بخاراتی را بگیرند و به ابر تبدیل شوند و این در بالای جو شدنی نیست، زیرا گرسنگی حفره سیاه مولکولهای گازی و حفره سیاه  بوجود آمده بین گازها درگیری دو نیرو را بر روی خود زیاد ندارند و نمی توانند که از بخارات جرم زیادی بگیرند و منقبض شوند و به ابر تیدیل گردند و فقط از میانه دامنه جو ابرها شروع می کنند به تشکیل شدن، ولی در میانه جو زیاد نمی توانند منقبض بشوند و دیری نمی پاید که منبسط و جذب مولکولهای گازی میانه جو و یا بالای جو می شوند که مرتب به خلاء جرم می دهند و بیشتر در پایین جو تشکیل ابر شدنی و تا حدود زیادی ماندنی می باشد، زیرا درگیری دو نیرو بر روی این حفره سیاه های گازی و حفره سیاه های بوجود آمده بین مولکولهای گازی در پایین جو زیاد است و آنها گرسنه تر و نیروی عکس العمل بیشتری دارند و اگر بخارات زیادی به جو آمده باشند این حفره سیاه ها می توانند در حد نیاز خود جرمی از بخارات بگیرند و در خود منقبض و این بخارات را در حفره سیاه خود به آب بودن و مایع بودنشان نزدیک کنند و از خودشان ابرها را در پایین جو بوجود آورند. دومین شرط بستگی به میزان وضعیت بحرانی جوی دارد، هرچه گازهای جوی جرم بیشتری به خلاء داده باشند وضعیت آنها در جو بحرانی تر می باشد و به همین نسبت درگیری دو نیرو بر روی حفره سیاه های گازی و حفره سیاه های بوجود آمده بین آنها بیشتر است و به همین نسبت گرسنگی این حفره سیاه ها بیشتر است و این گرسنگی زیاد را در کشمکش و درگیری زیاد دو نیرو بر روی حفره سیاه خود پیدا کرده اند و به همین نسبت نیروی عکس العمل آنها هم بیشتر است، بخصوص حفره سیاه های پایین جو که در حالت نرمال جوی گرسنه تر از حفره سیاه های بالای جوی هستند و مواقعی که جو بحرانی و خیلی بحرانی می شود تمام جو گرسنه، بخصوص این حفره سیاه پایین جو بیش از حد گرسنه می شوند، زیرا در این حالت بحرانی درگیری زیاد دو نیرو را بر روی خود دارند، پس بنابراین این حفره سیاه ها به نسبت گرسنگی زیاد خود نیروی عکس العمل آنها زیاد و جرم بیشتری می خواهند، بخصوص آنهایی که در پایین جو هستند و این گرسنگی زیاد آنها آبها را بیش از حد کشیده و منبسط و به بخار تبدیل و بخارات زیادی هم به جو کشیده می شوند و این حفره سیاه ها هر کدام به نسبت گرسنگی زیاد خود، بخصوص آنهایی که در پایین جو هستند و به مرکز زمین نزدیک تر و گرسنه تر هستند با کمک نیروی عکس العمل زیاد خود بخارهای بیشتری را از داخل  بخارهای به جو رفته گرفته و آنها را منقبض کرده و به درون خود می کشند که تا هر کدام به یک حفره سیاه جرمدارتر تبدیل شوند و با این جرمگیری گرسنگی خود را بر طرف و تعادل دو نیرو بر روی حفره سیاه خود را بر قرار بکنند و چون جرم آنها حد مشخصی دارد با همدیگر همانطور که در

بالا در( تشکیل ابرها در وضعیت نرمال جوی) گفته شد در پایین جو ابرهای جرمدار بارانی را بوجود می آورند و شروع به باریدن می کنند که در زیر چگونگی باریدن آنها را توضیح می دهم

بارش در وضعیت نیمه انتحاری جوی:

در بالا چگونگی تشکیل ابرها در وضعیت نرمال جوی را توضیح دادم ، همان وضعیت جوی بالا که معمولی و نرمال بود و در شکل (ت) در بالا آن جو نرمال را ملاحظه کردید در این حالت همان جو نرمال دیگر نرمال نیست و وضعیت نیمه انتحاری به خود گرفته است و جوی دیگر معمولی نیست و حفره سیاه تک تک گازهای جوی و  حفره سیاه های بوجود آمده بین مولکولهای گازی در جو که در شکل(ت) دیدید هر کدام در وضعیت نیمه انتحاری بسر می برند. این حالت نیمه انتحاری جوی بیشتر در ارتباط مستقیم با تغییرات گرمایش زمین می باشد و در این حالت وضعیت هوا خراب تر و طوفانی تر است، چون خلاء به اندازه کافی از حفره سیاه زمین جرم نگرفته و خیلی گرسنه است و با نیروی انبساطش جو را خیلی کشیده و جرم زیادی از مولکولهای گازی انتهای جوی می گیرد و بسیاری از گازها با جرمشان به خلاء پرتاب شده اند و به همین نسبت وضعیت گازهای باقیمانده هم به مراتب خراب تر است و آنها خیلی زیاد کشیده شده و جرم زیادی به خلاء داده و گرسنه اند و وضعیت فضاهای بوجود آمده بین مولکولهای گازی هم خیلی خراب و  آنها در کشمکشهای زیاد دو نیرو بر روی مولکولهای جوی مثل فنر باز و بسته می شوند و مرتب جرم زیادی به خلاء داده و مرتب گرسنگی آنها زیاد تر می شود و آنها گازهای سطح زمین و گرد و خاکهای سطح زمین و آبها را به طرف خود، یعنی به طرف بالا می کشند که همراه با بادهای شدید است وبه همین خاطر دریا ها و اقیانوسها هم وضعیت نیمه انتحاری و نیمه طوفانی دارند و گرما و تابش نور هم به این قضیه کمک می کنند و مقدار زیادی از آبها کشیده و منبسط و بخار شده و به جو می روند که مقدار آنها به مراتب خیلی بیشتر است از حالت نرمال جوی که در بالا توضیح دادم می باشد و این گرد و غبارها و بخارات باید با جرم خود گرسنگی ها و کمبودهای جرمی بوجود آمده در جو را بر طرف بکنند و بخش زیادی از این بخارها همراه با گرد و غبار به خلاء کشیده می شوند و این حفره سیاه های مولکول گازی و این حفره سیاه های بین مولکول گازی که در بین فضای مولکولی گازها بوجود آمده اند که بر اثر کشمکش زیاد دو نیروی جاذبه و انبساط خلاء بر روی خود آنها دارای نیروی عکس العمل زیادی هستند و با نیروی عکس العمل زیاد خودشان بر بخارها غلبه کرده و چندین مولکول این بخارها که هنوز منبسط هستند و جای بیشتری گرفته اند با کمک نیروی عکس العمل این حفره سیاه ها منقبض و درهم می شوند و جرم آنها در واحد حجم زیادتر و فشرده تر می شود که تا متناسب با نیروی عکس العمل حفره سیاه  تک تک مولکولهای این گازها و همچنین تک تک حفره سیاه های بوجود آمده بین مولکول گازی شوند و در این حالت نیروی عکس العمل تک تک این حفره سیاه ها این بخارات منقبض شده را به داخل حفره سیاه خود می کشد و این بخارات با جرم منقبض خود می توانند گرسنگی این حفره سیاه ها را بر طرف کنند و با جرم خود تعادل درگیری دو نیرو بر روی این حفره سیاه ها در این وضعیت نیمه انتحاری جوی را به تعادل برسانند و همانطور که در تشکیل ابرها در حالت نرمال جوی در بالا گفته شد، خلاء جرم زیادی از این بخارات می گیرد، زیرا خیلی گرسنه است و این گازهای جوی هم جرم زیادی از این بخارات می گیرند، چون آنها هم در وضعیت نیمه انتحاری قرار دارند و خیلی گرسنه هستند و با جرم زیاد تعادل دو نیرو بر روی خود را به تعادل می رسانند، ولی هنوز بسیاری از این حفره سیاه های گازی و حفره سیاه های بوجود آمده بین آنها که حالت انتحاری زیادتری داشته اند، بخصوص آنهایی که در پایین جو بوده اند و گرسنه تر هستند به  نسبت گرسنگی زیاد خود نیروی عکس العمل زیادی داشته اند و جرم بیشتری گرفته اند و سنگین تر شده و نیروی جاذبه بر روی آنها تاثیر بیشتری گذاشته و آنها را به طرف پایین تر می کشد و آنها به همان شکلی که در تشکیل ابرها در وضعیت نرمال جوی در بالا گفته شد هر چه پایین تر کشیده می شوند به مرکز حفره سیاه زمین نزدیک تر و درگیری دو نیروی جاذبه و انبساط خلاء بر روی آنها باز هم بیشتر و باز بر اثر این درگیری بیشتر دو نیرو بر روی این حفره سیاه ها نیروی عکس العمل آنها هم بیشتر و آنها به جرم بیشتری احتیاج پیدا می کنند که تا این درگیری بیشتر دو نیرو بر روی خود را خنثی کنند و به همین خاطر حین پایین تر آمدن مرتب درگیری دو نیرو بر روی حفره سیاه آنها بیشتر و به همین نسبت باید از بخار ابرها مدام جرم گرفته که تا جرمشان در واحد حجم بیشتر و منقبض تر و بتوانند با این جرم بیشتر درگیری دو نیرو بر روی حفره سیاه خود را بیشتر متعادل کنند و به همین نسبت هر چه جرم آنها بیشتر و منقبض تر می شود در حین پایین آمدن نیروی جاذبه بر روی آنها مدام غلبه بیشتری می کند و در واحد حجم باز هم جرمدارتر و به پایین نزول و آنها در مرحله ای دیگر بخار نیستند و بر اثر جرمگیری زیاد تر و انقباض بیشتر به قطرات آب تبدیل و چون جرمشان در واحد حجم بیشتر و منقبض تر شده مناسب تر هستند برای نقاط مرکزی تر زمین و این به خاطر این است که نقاط مرکزی تر حفره سیاه درگیری بیشتری با انبساط خلاء دارند و باید جرم بیشتر و منقبض تری هم داشته باشند که تا با این جرم زیادتر بهتر بتواند با انبساط خلاء مبارزه کند، پس بنابراین بعضی از حفره سیاه های گازی و بعضی از حفره سیاه های بوجود آمده بین حفره سیاه گازها که خیلی گرسنه بوده اند به همان ترتیبی که در بالا گفته شد از بخارها جرم گرفته و به قطرات باران تبدیل و در این حالت دیگر نه گاز هستند و نه بخار آب و بصورت قطرات باران به طرف زمین کشیده می شوند و به روی زمین می بارند و مولکولهای گازی پایین زمین به بالا رفته و جای خالی بخارهای ابرها و جای خالی حفره سیاه های گازی و حفره سیاه های بوجود آمده بین گازهای جوی که آنها به صورت قطرات آب و یا باران در آمده و بر روی زمین باریده اند را پر می کنند. این وضعیت بارانی نسبتا شدید و می تواند تا حدودی همراه با تگر باشد که تگر را در بخش پایینی توضیح می دهم و این نشان می دهد که هوا خیلی طوفانی و شدید نشده است و وضعیتش نیمه انتحاری است، البته ممکن است افت و خیز داشته باشد و سیلاب هم راه بیفتد، ولی این بارشها در وضعیت نیمه انتحاری جوی خیلی زیاد نیستند که بخواهند به سیلابهای خطرناک و ویرانگر تبدیل شوند، ولی در فصل بهار و پاییز بیشتر رخ می دهند که تغییرات آب و هوایی و تغییرات دما  شروع می شود و در ادامه بحث بیشتر به آنها می پردازم. با هم سری به قطب شمال زده و وضعیت این ابرها و بارشها را در نیم کره شمالی زمین تا حدودی بررسی می کنیم.

قطب شمال نسبت به استوای زمین جرمدارتر و به همین نسبت نیروی جاذبه در قطب شمال بیشتر از منطقه استوایی است و در قطب شمال نیروی انبساط خلاء کمتر تاثیر را دارد، زیرا جرم و جاذبه در قطب شمال بیشتر و به همین نسبت انبساط در قطب شمال کمتر و عناصر گازی در جو قطب شمال و آبها و سطح زمین در قطب شمال منقبض تر از عناصر در منطقه استوا هستند و نیروی جاذبه در قطب شمال قوی تر بر روی حفره سیاه عناصر گازی و جامد عمل می کند و نیروی جاذبه قطب شمال این ابرها را از استوا و جاهای دیگربه طرف خود می کشد و در آنجا انبساط خلاء نمی تواند که بر این ابرها زیاد غلبه کند و آنها تحت تاثیر جاذبه بیشتر منقبض تر و بیشتر درهم و تاثیر نیروی انبساط خلاء بر روی آنها کمتر و آنها بیشتر به صورت برف و یا باران شروع به باریدن می کنند که تا حدودی از جرم از دست رفته زمین و فراری به خلاء کمتر شود و اگر قطب شمال از ابرها زیاد اشباع شد این ابرها در نقاط دیگر اطراف نیمکره شمالی زمین پراکنده می شوند، زیرا مرتب آبها به همان روشی که در بالا گفتم در دریاها و اقیانوسها بخصوص در منطقه استوایی زمین به بخار تبدیل می شوند و  این بخارها بالا آمده و مولکولهای جوی گرسنه و انبساط خلاء گرسنه سهم خود را می گیرند و مابقی این بخارها به همان طریقی که در بالا گفتم در هم شده و ابرها را تشکیل می دهند و بارندگی بوجود می آید. قطب جنوبی کره زمین هم همین حالت را در نیمکره جنوبی زمین دارد.

برای خواندن بخش اول