Home نقد و اندیشه آرشیو نقد و اندیشه در نقد مجازات قصاص- علیرضا موثق

در نقد مجازات قصاص- علیرضا موثق

) در قصاص، ریسک مجازات بی‌گناهان، به دلیل خطای انسانی و سهوی در روند دادرسی وجود دارد، اما در مجازات زندان این فرصت و امکان برای متهم ایجاد می‌شود که بعد از ختم دادرسی، مدارکی جدید به نفع متهم و جهت اثبات بی‌گناهی‌اش کشف شود. در مجازات قاصاص و اعدام و سنگسار و قطع دست و امثالهم، اگر پس از کشف مدارک جدید، بی‌گناهی متهم احراز شد، جبرانش ممکن نیست؛ در صورتی که در مجازات زندان، با پرداخت غرامت و آزادی متهم، تا حدودی ظلم روا شده، جبران می‌شود و حداقل ادامهٔ مجازات متوقف می‌گردد.

۲) در اسلام، قتل عمد، درجه‌بندی نشده‌است و لذا مجازات خفاش شب که با نقشهٔ قبلی و به نحو شنیع مرتکب قتل عمد شده با مجازات یک انسان خوش‌سابقه که به نحو اتفاقی در نزاعی خیابانی مرتکب قتل عمد گشته، از حیث قصاص برابر است. قتل عمد با انگیزهٔ شرافتمندانه نیز متصور است، مثل قتل عمد به خاطر انتقام توسط یک پدر که به دخترش تجاوز جنسی شده‌است. منتها در اسلام تمام این انواع قتل عمد، از حیث قصاص حکم واحد دارند.

۳) در قصاص، قدرت و ثروت قاتل در اخذ رضایت از اولیای دم نقش دارد. ثروتمندان می‌توانند با پرداخت مبالغی بسیار بیش از دیهٔ متعارف از اولیای دم رضایت بگیرند و از این رو فقرا و ضعفا بیشتر در معرض مجازات قرار می‌گیرند.

۴) در قصاص، عنصر شانس وارد مجازات می‌شود و تنبیه قاتل را از قطعیت خارج می‌کند. ممکن است قاتلی که مرتکب قتل شنیع با نقشهٔ قبلی شده و مقتول را سلاخی کرده، با اولیای دمی رقیق‌القلب و یا ترسو مواجه شود و سریع رضایت بگیرد، لکن قاتلی که خوش‌سابقه است و در نزاعی خیابانی به نحو اتفاقی مرتکب قتل عمد شده، محتمل است که با اولیای دمی کینه‌توز و بی‌رحم یا ثروتمند و بی‌نیاز نسبت به مبلغ دیه مواجه شود و نتواند رضایت بگیرد. 

۵) قاتل ممکن است سریع بتواند از اولیای دم رضایت بگیرد، اما صلاحیت بازگشت به جامعه را نداشته باشد و هنوز خطرناک و خطرآفرین باشد؛ در صورتی که در مجازات زندان، حتی به صورت بلندمدت، النهایه آزادی قاتل باید منوط به جواز متخصصینِ مربوطه باشد و شاید یک قاتل برای دفاع از جامعه لازم باشد تا به مدت سی سال برای درمان، در زندان «به مثابهٔ بیمارستان» حبس شود و از جامعه دور باشد.

۶) مجازات اعدام از این وجه که قدرت و ثروت قاتل و نیز عنصر شانس در رهایی از مجازات دخالت ندارد، بهتر از مجازات قصاص است، اما در هر دو علاوه بر ریسک مجازات انسان‌های بی‌گناه بر اثر خطای سهوی در روند دادرسی، احتمال سوء استفادهٔ قدرت‌های سیاسی نیز وجود دارد. منتها در مجازات زندان به عنوان جایگزینِ مجازاتِ اعدام و قصاص، حداقل جان افرادِ بی‌گناه در امان است و حسب مورد، پس از ختم دادرسی، با کشف مدارک جدید به نفع متهم مبنی بر اثبات بی‌گناهی‌اش و یا با تغییر قدرت سیاسیِ ظالم و مستبد که به ناحق مخالفانِ خود را دستگیر نموده‌است، فرصت آزاد شدنِ انسان‌های محبوس وجود دارد؛ زیرا از مجرای مجازات اعدام یا قصاص، کشته نشده‌اند.

۷) مجرم در تحلیل نهایی، معلول و قربانیِ شرایط زیستی و محیطی است و به تبع آن، خارج از انصاف است که موضوع انتقام و خشم کور قرار گیرد. هرچند لازم است که برای دفاع از جامعه تمهیداتی بیاندیشیم، منتها مجرم را باید به قصد درمان و اصلاح و با نگاه طبیبانه و مشفقانه (نه جلادانه و کینه‌توزانه)، از جامعه دور نمود و زندان را به محل درمان تبدیل کرد.

۸) مسلمانان دین‌خو مثل ابراهیم، عقل و اخلاق و عواطفشان را در مقابل فرمان «رب-ارباب-پیشوا»، ولو اگر این فرمان، قتل کودکی بی‌گناه باشد، ذبح و قربانی کرده‌اند و لذا نمی‌توانند به اقتضای عقلانیت و عدالت، باورهای اسلامیِ خلاف عقل و عدل را اصلاح کنند و مآلاً اسلام را تکذیب نمایند. مسلمانان دین‌خو قادر به تفکر نیستند؛ زیرا در گام نخست با تصدیق ادعای کاذب نبوت و با تسلیم خرافات شدن، آزادی را از عقلشان ستانده‌اند. مسلمانان دین‌خو، تابع قرآن و سنت نبوی، یعنی تابع نقل قول از اعماق تاریکِ تاریخ هستند و نه تابع استدلال.

۹) در جستاری تحت عنوانِ «ملاحظاتی انتقادی در آیهٔ قصاص»(۱) وفق دلایل درون‌متنی و نیز بیرون‌متنیِ متعدد، گفته‌ام که در آیهٔ ۱۷۸ از سورهٔ بقره، از جمله به استناد شأن نزولِ منقول توسط شیخ طوسی، مراد این است که وقتی یک برده یا یک زن یا یک شخص آزاد از قبیله‌ای کشته شد، حسب مورد تنها یک برده یا یک زن یا یک شخص آزاد از قبیلهٔ حریف برای تقاص کشته شود و لذا برای خونخواهی و انتقام، در خصوصِ مؤلفهٔ «ارزش و نیز تعداد»، تناسب رعایت شود. بدین ترتیب، مجازات قتل عمد در بافتار تکوین قرآن، شخصی نبود و لزوم و ضرورتی وجود نداشت تا تنها شخص قاتل قصاص شود. در فرهنگ قبیله‌ای در کانتکست پیدایش قرآن، سنت ثار حاکم بود و هنوز به واسطهٔ «تقسیم کار و تخصصی‌شدن و تنوع مشاغل»، فردیت به وجود نیامده‌بود. بین اعضای قبیله وحدت هویتی وجود داشت و اعضای قبیله در حکم سلول‌های یک بدن واحد و ذوب در قبیله بودند، و رئیس قبیله مالک و پیشوای اعضای قبیله بود و تعیین می‌کرد که کدام عضو از اعضای قبیله، قصاص شود. در خصوص شأن نزول آیهٔ قصاص می‌خوانیم:

«شیخ طوسی گوید (۲)، قتاده گويد: اين آيه دربارهٔ طايفه‌اى از اهل جاهليت نازل گرديده كه بر طائفه‌اى ديگر تفوق داشته‌اند و می‌خواستند از لحاظ قصاص بر آنها تعدى و تجاوز نمايند؛ به قسمى كه راضى نبودند كه در قبال برده‌اى از خود برده‌اى از آنها را قصاص كنند، بلكه می‌خواستند شخص آزادى را از ميان آنها قصاص نمايند و در قبال زن، مردى از قبيلهٔ طرف مقابلِ خود را قصاص كنند و خداوند با نزول اين آيه آن روش را نهى نمود».

ارجاعات

۱)

https://t.me/Naqdagin/771

http://neeloofar.org/critical-considerations-in-the-verse-of-qisas

۲)

https://wiki.ahlolbait.com/%D8%A2%DB%8C%D9%87_178_%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D8%A8%D9%82%D8%B1%D9%87