پل پیروزی؟ رامین کامران
گاه از از اینجا و آنجا ابراز نگرانی هایی به گوش ما میخورد، مبنی بر اینکه در صورت تزلزل رژیم و رفتنش به سوی سقوط، اصلاح طلبان در ایران موقعیت خوبی برای بهره برداری خواهند داشت و میتوانند با استفاده از فرصت، گروه های خواستار تغییر رژیم را عقب برنند و قدرت را در دست بگیرند.
نکته قابل توجه و مهم است، ولی به تصور من، در نهایت جایی برای نگرانی نیست. عرض میکنم چرا.
آنهایی که نوشته های مرا تعقیب میکنند، میدانند که خط اصلی تحول تاریخ معاصر ایران، یعنی از مشروطیت به بعد را، نه مبارزۀ طبقاتی میدانم که اصلاً امری جنبی است، نه جدال مدرنیته و سنت که موضوع ندارد چون چارچوب دعوا اساساً مدرن است و همه را خواه ناخواه مدرن کرده و نه دعوای اسلام و کفر که فقط در ایدئولوژی اسلامگرا ما به ازا دارد.
به تصور من، خط اصلی تحول، جدال بر سر تعیین نظام سیاسی است، با انتخاب بین سه نظام سیاسی مدرن، دمکراسی لیبرال از یک طرف و استبدادهای اتوریتر و توتالیتر از سوی دیگر. این نظامها، هر کدام مجموعه ای منسجم و منطقی را تشکیل میدهد که بر خلاف تصور بسیاری، امکان مخلوط کردن آنها وجود ندارد. ممکن است یکی از این نظامها، به دلایل مختلف، عناصری را در دل خود جا بدهد و به نظر التقاطی بیاید، ولی در نهایت ماهیتش با ارجاع به یکی از الگو ها تبیین شدنی است و معیار نهایی عمل آنجاست، البته به تناسب شرایط تاریخی.
از این دیدگاه، گروه های دورگه ای که در سیاست معاصر ایران میبینیم که هر کدام مدعی آشتی دادن دو انتخاب متفاوت در زمینۀ نظام سیاسی هستند و با ترویج این توهم مردمی را دور خود جمع کرده اند، اگر به قدرت نزدیک بشوند ناچار خواهند بود به یکی از گرینه هایی که در دل دارند، برتری بدهند و به قول معروف تکلیف خود و دیگران را روشن کنند. حال چه مارکسیست اسلامی باشند، چه لیبرال آریامهری باشند و چه لیبرال اسلامی.
منظومۀ ملی مذهبی ها از این نوع آخر است و به همان اندازه متناقض که باقی. اینها اگر بخواهند این دوگانگی خویش را حفظ کنند، حداکثر میتوانند نقش پل را بازی کنند ـ چنانکه در دورۀ بازرگان بازی کردند و شدند پل بین لیبرالیسم بختیار و اسلامگرایی خمینی. بیش از این کاری از آنها برنمیاید، چون حداقل شرط کارآیی این است که گفتار و به تبع عملتان، متناقض نباشد. حفظ و استتار تناقض در گفتار و محض جلب مشتری ممکن است، ولی هنگام عمل ممکن نیست.
به این ترتیب تنها نقشی که میتوان در تحولات آیندۀ ایران، برای ملی مذهبی ها پیشبینی کرد، دوباره بازی کردن نقش پل است، منتها برای خروج از این رژیم. از آنجا که حفظ دمکرسی و اسلام با هم ممکن نیست، حین عمل یا اصرار بر اسلام خواهند کرد و با رژیم فعلی از صحنه حذف خواهند شد، یا اینکه دنبال دمکراسی را خواهند گرفت و عقبۀ دمکراتهای اصیل خواهند شد که جدایی دین و سیاست را مد نظر دارند. در هر دو صوت، سرنوشتشان حذف شدن است.
دوگانگی، هنگام بلبشوی فکری و عملی کارساز است، کار که به روال منطقی افتاد، باید از میانه حذف شود.
۲۱ اوت ۲۰۱۸
این مقاله برای سایت (iranliberal.com) و نقل آن با ذکر مأخذ آزاد است
rkamrane@yahoo.com